اقتداری که امروز ایران دارد
انقلاب اسلامی ایران، قربانی تروریسم قومی - مذهبی در میان دو همسایه شرقی!
دیپلماسی ایرانی: خطی از اندیشه فرقه ای مذهبی را در پاکستان دنبال کنید که شیعه را تکفیر می کند و قتلش را واجب! این خط فکری از سال ۱۹۸۰ برابر با ۱۳۵۹ به ترورهایی دست می زند که انقلاب اسلامی ایران را هدف گرفته است. به تحقیق تا پیش از آن، نزاع شیعه و سنی در پاکستان مسلمان، چنان نبوده است که من بعد خواهد بود! از بیان زمینه های داخلی، منطقه ای و بین المللی سازمان یافته در پیدایش این خط افراطی مذهبی درمی گذریم و به آثار خونبار آن اشاره ای می کنیم.
وقتی حجت الاسلام سید عارف حسین حسینی، آن تربیت یافته مکتب امام خمینی (ره)، رهبر نهضت جعفریه (رهبر شیعیان پاکستان) را در سال ۱۹۸۸ برابر با ۱۳۶۷ در پیشاور به شهادت رساندند، این جریان افراطی به نقطه عمل خود نزدیک تر شد. در سال ۱۹۹۱ برابر با ۱۳۶۹وقتی صادق گنجی، نماینده فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لاهور و محمد علی رحیمی، نماینده فرهنگی در مولتان را در سال ۱۹۹۷ برابر با ۱۳۷۵ به شهادت رساندند، بیش از پیش آشکار شد که جمهوری اسلامی ایران و اهداف بین المللی و منطقه ای آن مورد هدف قرار گرفته است.
با ورود طالبان به مزار شریف در سال ۱۹۹۹ برابر با ۱۳۷۷ همان خط افراطی پیش گفته، تعداد ۸ تن از دیپلمات های خدمتگزار کشورمان و خبرنگار و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران را به شهادت رساندند. آنها که برای حال مردمی رنج دیده و رنج بر دوش رفته بودند، بهدست چند عمامه بر سر به شهادت رسیدند! بی هیچ دلیلی، چرا که هدف شان جمهوری اسلامی ایران بود و آتش افروزی. ایران اما بر آتش جنگ نیافروخت!
اگر شهادت عبدالعلی مزاری که فرزندی از فرزندان فکری امام خمینی بود را به دست طالبان در افغانستان هم اشاره کنیم، باز سایه های شوم این خط افراط دراین سرزمین بلاخیز آشکارتر می شود و این پیام را به همراه دارد که گویی تاریخی مظلوم تکرار شده است؛ تاریخی که با انقلاب اسلامی ایران رقم خورده و شیعه انگار شکوه و قدرتی گرفته و برخی را هراسناک کرده است. هراس از چه؟!
این رویدادهای دردناک و شهادت های پرسوز و آه دیگر که با روزهای پرجوش و خروش انقلاب اسلامی ایران و خرسندی شیعیان دو همسایه شرقی همراه است، گویی لرزه ای بر اندام جهان تنگ و ویرانگر عده ای انداخته؛ که بی منطق و محابا دست به جنایت می زند! یا در نگاه برخی، با انقلاب اسلامی، خاورمیانه ای دیگر پدید آمده و معادلات قدرت های زر و زور منطقه و آن سوی جهان را به هراس افکنده است انگار!
در این شرایط این ایران اسلامی گویی باید تاوان انقلابش را می داد؛ ابتدا جنگ تحمیلی هشت ساله با صدام، محاصره های پی در پی اقتصادی و تخریب از چند سو که همه و همه حاصل نگاه و گرایش افراط و تفریط در دین و انسانگرایی ناظران بازنده بود!
انقلاب اسلامی حادثه ای تازه و تکان دهنده بود، برای جهانی که فقط سرمایه می خواست تا جهان هایی را ناآرام کند، ناآرام، برای سرمایه! برای همین بود که هجمه ها بر سر ایران باریدن گرفت. حادثه نبود انقلاب اسلامی ایران، طبل بیداری بود که خواب را از چشمان متحجران و دنیاپرستان جهانی ربوده بود و شهادت شیعیان مظلوم پاکستانی و افغانستانی و ایرانی از همان تفنگ تحجر و دنیاطلبان پست و بی مایه ای برآمد که انقلاب اسلامی را نمی خواستند.
به روشنی جبهه ای متحد از چند سو، ایران جدید را حمله ور شده و می کوشد تا آن را بر زمین بکوبد، تو گویی اما ایران و ایرانی قوی تر که می شود تاب تحمل مخالفانش کمتر.
عصر مقتدر آل بویه آمده بود یا صفویه ای دیگر!
و حالا شیعه برآمده از انقلاب مردمی در سال ۵۷، قدرت را در سایه مذهب عقلی و علم و حقیقت و عدالت می خواهد تا جهانی را به گفت و گو بطلبد؛ جهانی مخالف را! و دفاع از خود را در مقابل زیاده خواهی ها. جهان اما مدافع نمی خواهد، تسلیم می خواهد، تسلیم سیاست بی صداقت، سیاست بی رحم و مروت و سیاست بی سیاستی که سد راه می شود! جهانی که عزیزان ما را می کُشد و ما به ناچار زبان گفت و گو با آنها را باز می کنیم. گاه چقدر ناچاریم از این زمانه بی چاره! در مقابل آن همه بند و آزار.
و گاه همچو امروز چقدر به ناچار خاموش می شویم!
خون حسین علیه السلام در جان و خاموشی؟!
تو اما امروز ببین، جوش و خروش عراقی را، مختارها و زیدبن علی های یمن و شیعه عاقل لبنانی را و ایران مقتدر حامی را! اینانند یاران مستقیم خدا، آنها که امروز بار دیگر زر و زور را به محکمه تاریخ برده اند، صدها جان می دهند و یک جان از دشمن می گیرند و هراسناک تر از همیشه شده اند!
شیعه آیا هراسناک شده است! چه کسی این هراس را بر ذهن و خیال خالی جمعی خارجی افکنده؟!
امروز، نرمش طالبان را در مقابل شیعیان افغانستان را هم اگر باور کنیم، این همه نرمش ایرانی را چی کسی باور کند؟!
نظر شما :