نفدی بر فیلم «بازی مرکب»
کره جنوبی که می شناسید را فراموش کنید
دیپلماسی ایرانی: صحنههای خشونت آمیزی که این روزها از سریال کرهای «بازی مرکب» در شبکههای اجتماعی وایرال شده، ممکن است این تصور را بوجود آورد که درونمایه این مجموعه چیزی فراتر از تولیدات عامه پسند رایج نباشد. با این وجود اما، توجه جهانی که این سریال بعد از پخش به خود جلب کرده است، هر کسی را وسوسه میکند تا بالاخره به تماشای آن بنشیند. با دیدن یک قسمت از بازی مرکب، طولی نمیکشد تا متوجه شویم با مجموعهای عمیق و متفاوت مواجهیم که هر چند خشونت را عاملی برای ایجاد جذابیت در سریال کرده است، اما این ایراد هم نمیتواند مضمون تحولگرای آن را تحتالشعاع قرار دهد.
«بازی مرکب» پنداشت رایج ما از کره جنوبی به عنوان کشوری خوشبخت و مرفه را به چالش میکشد. خصوصا در ایران، نام کره جنوبی با صنایع پیشروی خودروسازی و لوازمخانگی آن گره خورده است. کرهجنوبی در برابر کرهشمالی کشوری تلقی میشود که بعد از جنگ دوم و اتحاد با آمریکا راه درست را پیمود و اقتصادی پیشرو و موفق را بنا نهاد. سیاست رسانهای دولت کره جنوبی تحت نام «موج کرهای» که از دهه نود شروع شد، بخشی از دیپلماسی عمومی این کشور در راستای بسط قدرت نرم بود که از طریق حمایت از تولید سریالهای درام و موسیقی سبک «کی پاپ»، به تبلیغ غیر مستقیم پیشرفتهای کره جنوبی برای جهانیان میپرداخت. برای اغلب ایرانیان چنانچه گفته شد، کره جنوبی ژاپن نوینی به حساب میآید که گرچه زمانی مردم آن در ایران رانندگان کامیون بودند! اما اینک به مدد همراهی با آمریکا به جایگاهی درخشان در توسعه اقتصادی رسیده است.
اطلاعات واقعی راجع به طبقه متوسط کره و سبک زندگی مردم در این کشور بسیار محدود بوده و بالتبع، القای یک تصویر اتوپیایی از کره جنوبی بواسطه رسانهها در بین افکار عمومی ما بوجود آمده است. در چنین وضعیتی، سریال ماهی مرکب، این تصور را به جد با تردید مواجه میکند؛ تصویری متفاوت از کره جنوبی که شاید فقط بتوان آن را با فیلم تحسین شده انگل «Parasite» محصول ۲۰۱۹ کرهجنوبی مقایسه کرد.
- نمادهای تضاد درونی سرمایهداری (هشدار لو رفتن داستان) بازی مرکب به شدت اثری نمادین است. هوانگ دونگ هیوک خالق این اثر، در خلال همین نمادهاست که پیامهای ضد سرمایهداری خودش را به مخاطب منتقل میکند. داستان هولناک سریال، روایت آدمهای فقیری است که بواسطه فقر و نداری، همه شئون زندگی آنها در جامعهای بر پایه سرمایهداری لیبرال قفل شده است. آنها به بن بستی رسیدهاند که مجبورند برای تحقق رویای پولدار شدن، تن به بازی مرگ و زندگی بدهند و از جانشان مایه بگذارند. در میدان بازیهای مرگبار سریال، تنازع بقا بین طبقات فرودست برای زنده ماندن در یک نظام اقتصادی غیر حمایتی مشابه جامعهای واقعی، توسط نویسنده سریال شبیه سازی شدهاست. در این بازی قوانین حاکم موجب میشود که رقابت سالم، مهر و محبت، ترحم و انسان دوستی به مثابه عوامل شکست باشند و مثل آنچه داروینیسم اجتماعی میگوید، فقط قویترها و باهوشها حق بقا خواهند داشت. حقایق دردناکی که از کره جنوبی و معضلات طبقه فرودست آن در سریال روایت میشود، حاکی از استیلای سرمایهداری نئولیبرال است که مثل زمان بحران ۱۹۲۹ در غرب، مردم کم بضاعت را له میکند و به زیر میکشاند. همانطور که در سریال روایت میشود، معضلاتی مثل بیکاری، فقدان بیمههای درمانی، استثمار مهاجران و کارگران خارجی و تعدیل نیروی کار، باعث شده تا فقرا برای رسیدن به پول، دست به هر کاری از جمله دزدی، شرطبندی و حتی فروش اعضای بدن بزنند. در بازیهای عجیب و غریبی که سریال روایت میکند، اگر نکشی کشته میشوی و اگر ترحم کنی از بین خواهی رفت؛ پس مجبور هستی برای بقا، خصایل انسانی و وجدانی خود را از دست بدهی و نیاز و استیصال، حتی انسانهای خوب و با وجدان را هم به تباهی اخلاقی میکشاند. در آثار دیگری مثل «خوشههای خشم» جان اشتاین بک یا «دزد دوچرخه» آنتونی دسیکا هم شاهد استحاله آدم های خوب در شرایط بد اقتصادی ناشی از جنگ و رکود هستیم؛ چیزی که ناظر به حال حاضر آن در بازی مرکب تصویر شده است.
- آنچه اقتصاد لیبرال به سر کره آورد بعد از جنگ دوم جهانی، وقتی آمریکا در مدار ۳۸ درجه موفق به توقف پیشروی شوروی در شبه جزیره کره شد، کره جنوبی بعد از پیدایش، تبدیل به متحد تمام و کمال آمریکا شد. در طول دهههای بعد از جنگ، کره جنوبی رفته رفته در نظام جهانی سرمایهداری به صورت یک کشور نیمهپیرامونی و قطب برونمرزی آمریکا در تولیدات صنعتی درآمد. در روند تقسیم کار بینالمللی، آمریکا با وقوف به سودآوری غولهای نوظهور آی تی، تدریجا از تولید برخی اقلام صنعتی قدیمی فاصله گرفت تا شرق آسیا تحت هدایت ایالات متحده عهدهدار این دست از تولیدات شوند. در همین راستا پیشرفت صنعتی که در کره جنوبی رخ داد، گرچه به بهبود استانداردهای زندگی و ارتقا توسعه انسانی انجامید، اما در نهایت درآمدهای ناشی از صادرات کره به طور عادلانهای بین مردم تقسیم نشد. در واقع در پروسه جهش اقتصادی کره جنوبی، کار طاقت فرسا و شبانهروزی نصیب مردم و سود حاصله به طبقه ثروتمند و سهامداران آمریکایی رسید. در نتیجه، آمریکا ساختار اقتصاد کره جنوبی را مبتنی بر اصول سرمایهداری لیبرال تغییر داد و دولت کره هم امنیت داخلی و صیانت از سرمایه گذار خارجی را برای تداوم این روند، تضمین کرد. در قسمت هفتم سریال متوجه میشویم که در اصل، تعدادی سرمایه دار سفیدپوست با لهجه آمریکایی، سرمایه این بازیها را تأمین میکنند و در حالی که مردم فقیر برای رسیدن به جایزه نقدی به جان هم افتادهاند، آنها با آرامش و اشتیاق، این نبرد طبقاتی را مثل یک نمایش جذاب به تماشا مینشینند؛ در حالی که نظم و امنیت بازیها را کرهایهایی که توسط یک سرمایهدار هموطن اجیر شدهاند تامین میکنند. در عین حال مرتبا تاکید میشود که فرصت برابر و شانس یکسان برای همه افراد در قوانین بازی پیشبینی شده و بازیکنان از دموکراسی مبتنی بر اکثریت آرا برخوردارند اما این امتیازات نه به نفع بازیکنان که در جهت تداوم بازی طراحی شده اند؛ قوانینی که برای ما یادآور قوانین حاکم بر جوامع لیبرال دموکرات است. قلک شیشهای عظیم و خوکی شکلی که بالای سر بازیکنان آویزان است، اگر چه دائما با پول پر و پرتر میشود اما این پولها نصیب هیچ کدام از افراد به جز برنده نهایی نخواهد شد، با این حال همه بازیکنان در رقابتی بیرحمانه میکوشند به این قلک پر از پول برسند. به نظر میرسد هوانگ دونگ هیوک مطالعه مبسوطی در آثار مارکس به خصوص کتاب سرمایه او داشته که در روند داستان، این میزان از اشارت مکرر آشکار یا تلویحی به اندیشههای مارکس دارد و پشتوانه فلسفی سریال را بر مبنای طیفی از نظریات کمونیستی – سوسیالیستی بنا کرده است.
- یا سرمایهداری یا فقر کره جنوبی تا پیش از پیوند با اقتصاد جهانی، کشوری فقیر و توسعه نیافته بود، اینک اما تبدیل به کشوری توسعه یافته اما دچار معضلاتی شبیه آنچه در پیشبینیهای مارکس از بحرانهای سرمایهداری وجود دارد، شده است. بدین نحو، بازیکنان مایوس «بازی مرکب» مختارند با توافق اکثریت از بازی انصراف بدهند، اما ناامیدی از بازگشتن به فقر و فاقه قبلی، آنها را مجاب میکند که به این بازی رنج آور ادامه دهند. در نهایت اما کسانی مثل سونگ گی هون یا کارگاه پلیس داستان، با این نظام ظالمانه سرمایه محور در میافتند و سعی در برهم زدن آن میکنند تا نشان داده شود سودای استقلال و رهایی از انقیاد، در کره جنوبی هم مثل دیگر تمدن های کهن شرقی هنوز زنده است. در سریال بارها به نوستالژی کره قدیم اشاره میشود که در آن روزگار مردم فقیرتر اما شادتر بودند و دور شدن از فرهنگ شرقی، اینک برای آنها اندوهناک است. این غم گزایی گذشته، حتی در قلب پیرمرد خبیث سرمایهداری که بنیان این بازی را گذاشته هم رسوخ کرده و بزرگترین معضل او علیرغم ثروت فراوان، فقدان خوشحالی و رضایتمندی است .
در خاتمه، تماشای فصل نخست سریال بازی مرکب برای علاقهمندان به آثار هنری متفاوت، اکیدا توصیه میشود. در سالهای اخیر تولیداتی که خلاف جریان حاکم بر صنعت فرهنگ جهانی ساخته میشوند، نوید احیای دوباره جریان روشنفکری مستقل در هنر را میدهند؛ جریانی که چند دهه بود به محاق رفته بود. بازی مرکب نمونهای موفق از این جریان است که شاید بتوان از نظر وجود لایههای عمیق در نقد سرمایه داری معاصر، آن را با سریال بسیار محبوب «برکینگ بد» قیاس کرد. از دیگر سو، اقبال کم نظیر مخاطبین در دنیا هر چند به دلایلی مثل نشان دادن خشونت عریان یا توزیع جهانی سریال توسط شبکه نتفلیکس رقم خورد، اما از منظری دیگر توجه به این مجموعه را میتوان بارقهای از آشتی فرهنگ عامه با مقوله آگاهی و فاصله گرفتن از ابتذال دانست.
نظر شما :