هوای گرگ و میش در مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان
تنش های تهران - باکو، بایدها و نبایدهای چند روز اخیر و زوایای دیگری که باید دید
نویسنده: الیاس واحدی، کارشناس مسائل ترکیه و قفقاز
دیپلماسی ایرانی: فضای حاکم بر مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان در این روزها، بی شباهت به هوای گرگ و میش نیست که در آن تشخیص ماهیت واقعی اشیاء سخت است و انسان در درک موضوع به اشتباه می افتد. البته برای ریشه یابی شکل گیری چنین فضایی که قبلا نیز رخ داده نیاز به تحلیل اساسی در ماهیت این مناسبات است که در این مجال نمی گنجد. ولی آنچه در این نوشته به محضر مخاطبین عزیز تقدیم می شود، اشاره به برخی واقعیت های پنهان شده در این فضای پر تنش و برخی بایدها و نبایدها از نظر نگارنده است:
1. اقدام شرکت های ایرانی در مورد ارسال کالا از ایران به خانکندی (که در بارنامه هایشان به جای نام اصلی شهر، نام مورد ادعای ارامنه یعنی استپاناکرت قید شده بود) اقدام غیر قانونی و بی احتیاطی بود و سفیر ایران در باکو این را پذیرفت و اعلام کرد که به این شرکت ها تذکر لازم داده شده است. از سوی دیگر معطل کردن کامیون های ایرانی توسط نیروهای جمهوری آذربایجان و اخذ مبالغی با عنوان عوارض ترانزیت هرچند ازنظر قانونی و حقوقی با توجه به اینکه اراضی مورد نظر متعلق به جمهوری آذربایجان است، قابل توجیه است ولی مقامات این کشور باید از قبل این موارد را به طرف ایرانی اعلام می کردند. بنابراین اقدام آذری ها در این خصوص مغایر با حسن همجواری است. تعلل جمهوری ارمنستان در راه اندازی مسیر جایگزین ترانزیتی برای حمل کالا از نوردوز به ایروان در داخل خاک ارمنستان به جای جاده قاپان – گوریس که بخشی از آن در خاک آذربایجان است و عدم پیگیری و مطالبه مؤثر ایران در این زمینه، اهمال بزرگی بوده که تبعات منفی بزرگتری به همراه آورد.
2. اظهارات حسین قلی یف، نماینده مجلس جمهوری آذربایجان درمصاحبه با روزنامه ینی شفق ترکیه علیه ایران گستاخانه و دور از شأن نماینده مجلس ملی جمهوری آذربایجان بود و در راستای حسن همجواری و مناسبات دوستانه بین دو کشور، مجلس ملی جمهوری آذربایجان و شخص رئیس مجلس باید وی را در حد توبیخ یا تذکر، تنبیه می کرد. بنده هرچه در منابع ترکی آذربایجانی و استانبولی و سایت روزنامه یاد شده گشتم اصل مصاحبه را پیدا نکردم ولی بنا بر را بر صحت روایت رسانه های خودمان می گذارم که واقعا چنین مصاحبه ای صورت گرفته است. درمقابل این اظهارات بی ملاحظه حسین قلی اف، حتما ایران باید به او اعتراض می کرد ولی به نظر نگارنده، حد این اعتراض در سطح آیت الله عاملی، امام جمعه محترم و نماینده ولی فقیه در استان اردبیل آن هم با بکارگیری عبارت «با دم شیر بازی نکنید!» و درخواست انجام مانور نظامی نبود. بلکه این وظیفه سفارتخانه های ایران در آنکارا و باکو بود که رایزنی کنند و شخص یا روزنامه مورد نظر را وادار به اصلاح حرف خود یا عذرخواهی کنند که مطمئنا اثر آن به مراتب بهتر از الآن بود چون باعث نمی شد افراد دیگری در همین راستا ادعاهای مشابهی بکنند یا حتی شیخ الاسلام الله شکورپاشازاده، رئیس اداره روحانیت قفقاز که مثل آیت الله عاملی از روحانیون مشهور آذربایجانی هستند علیه ایشان اظهار نظر و با ارجاع وی به آیه شریفه 125 سوره نحل (ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین) نصیحت کند.
3. هرچند اظهار نظر در باره اهداف و ضرورت های واقعی انجام رزمایش ایرانی انجام شده در مرز جمهوری آذربایجان، از حیث نظامی و امنیتی از توان بنده خارج است ولی می توان گفت: تصمیم به برگزاری رزمایش در مدت کوتاهی بعد از این مجادلات لفظی، به وخامت اوضاع افزود. اظهار نظر الهام علی یف، رئیس جمهوری آذربایجان در انتقاد از مانور نظامی ایران و قبل از آن درباره ارسال کالا از ایران به مقصد خانکندی در قره باغ، دور از شأن سیاستمداری مثل وی بود. او که سال ها پیش پدر با تجربه اش مشق سیاست کرده و بعد از آن با دوراندیشی کشورش را به شکلی مناسب تا به امروز اداره کرده است، نباید چنین سخنانی بر زبان می آورد. حداکثر کاری که وی باید انجام می داد احاله موضوع به مقامات پایین تر از خودش بود. کاری که دولت ایران انجام داد و خویشتنداری رئیس جمهوری ایران و اظهارات وزیر کشور، سفیر ایران در باکو و انتقاد ملایم وزیر امور خارجه ایران، همگی نشان از رعایت شئون دیپلماتیک توسط ایران دارند.
4. سنجش تهدید فراتراز حد واقعی آن در خصوص تحرکات میدانی و دیپلماتیک بین جمهوری های آذربایجان و ارمنستان، ترکیه، پاکستان و روسیه در محدوده سرزمینی قفقاز جنوبی (مانند مانور مشترک ترکیه – آذربایجان – پاکستان) تماس های دیپلماتیک روسیه با ترکیه، آذربایجان و ارمنستان در روزهای اخیر، برخی محافل سیاسی و رسانه ای در ایران را به سمتی سوق داده تا فکر کنند توطئه ای در راه است که در آن مرز ایران و ارمنستان کلا و به صورت دائمی از بین می رود، تروریست های تکفیری و نیروهای اسرائیلی در مرز ایران جولان می دهند و هم راستا با اینها، طالبان نیز از سمت شرق ایران را تهدید خواهد کرد چون پاکستان حامی آنهاست و به مصداق مثل معروف، «دست اسلام آباد با آنکارا و باکو توی یک کاسه است!» هرچند این سناریوی بسیار بدبینانه فقط توسط برخی رسانه ها و کارشناسان مطرح می شود و هنوز ذهنیت غالب در کشور نیست ولی در همین حد هم سبب تاثیرگذاری منفی بر اذهان عمومی و مطالبه و فشار افکار عمومی بر مسئولین می شود و تا حدودی هم همین شده و مقامات ایران اعم از سیاسی و نظامی پیاپی اعلام می کنند که اجازه تغییر مرزها یا تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه را نمی دهیم. نتیجه این موضعگیری ها، تبدیل فرصت های موجود در قفقاز جنوبی به تهدید و از دست رفتن جایگاه ایران در این منطقه خواهد بود؛ زیرا اگر تهدید بسیار فراتر از حد واقعی خودش سنجیده شود، چشم انسان را روی فرصت ها می بندد زیرا فرصت ها در مقابل تهدیدی هولناک، کم ارزش شمرده می شوند.
واقعیت این است که تغییر ژئوپلیتیک فقط از طریق نظامی نیست، بنابراین راه مقابله با آن هم فقط نظامی نیست. به عبارت ساده تر اینکه تصور کنیم ارمنستان در اثر فشار آذربایجان و ترکیه و با چشم بستن روسیه روی این موضوع، استان سیونیک را به آذربایجان می دهد و ما عملا همسایه ای به نام ارمنستان نخواهیم داشت و با توجه به سیر تحولات اطرافمان، بیش از پیش در انزوای ژئوپلیتیکی خواهیم رفت، تصوری دور از واقعیت است.
نخست اینکه موضوع مبادله ارضی در میان نیست و اصل قضیه موافقت ارمنستان با ایجاد دالان زنگه زور شامل جاده و خط آهن است که با فاصله از مرز ایران و ارمنستان و عمود بر مسیر ترانزیت نوردوز – ایروان احداث خواهد شد و وجود این گذرراه به معنی حذف مبادلات ایران و ارمنستان نیست ولی مسیر کامیون ها از سرزمین اصلی آذربایجان به برونبوم نخجوان و ترکیه و بالعکس که از خاک ایران می گذرد، تغییر خواهد کرد و آذربایجان و ترکیه در این زمینه از ایران بی نیاز خواهند بود.
در این زمینه باید به جای کلی گویی به فکر محاسبات اقتصادی بود و برآورد کرد که کشورمان از این بابت چقدر درآمد از دست خواهد داد؟ اینکه مابه ازای آن در کجا قابل جبران است؟ جالب است بدانیم که اگر ایران به جای اصرار بر حفظ این مزیت حمل و نقل به هر قیمتی، در اتصال ریلی به آستارای جمهوری آذربایجان اهتمام ورزد، چند برابر بیشتر از درآمد ترانزیت یاد شده از محل مبادله کالا در کریدور شمال – جنوب درآمد کسب خواهد کرد.
از سوی دیگر اگر بنا بر تهدید جمهوری آذربایجان و ترکیه باشد، ممکن است این دو کشور ترانزیت مسیر گرجستان را برای حمل کالا افزایش دهند وعلی رغم صرفه اقتصادی، جریان حمل و نقل از خاک ایران را قطع کنند.
اگر ما واقعا از انزوای ژئوپلیتیکی نگران هستیم، باید ضمن تعامل با همسایگان، دست به گشایش ژئوپلیتیکی بزنیم و به جای مدل های همکاری دوجانبه به مدل های چند جانبه فکر کنیم که هم منافع و هم تداوم بیشتری دارند و به جای تخریب مناسبات با ترکیه و آذربایجان به خاطر کاهش مبادله با ارمنستان، به مدل منطقه 6 جانبه که قبلا ایده ما بود و سال گذشته توسط رجب طیب اردوغان مطرح شد، فکر کنیم که هم ارمنستان را داریم وهم 4 کشور دیگر را که در صورت همکاری فعالانه ایران و خروج از انفعال و لاک تدافعی، همین دالان زنگه زور که برخی کارشناسان با گذاشتن نام «دالان پان ترکیسم!» روی آن سعی دارند اصل قضیه را وارونه جلوه دهند، مدل 6 جانبه تجارت منطقه ای موفقی خواهد شد.
5. از زمان آغاز جنگ دوم قره باغ، دو مساله حضور تروریست های تکفیری سوریه و نظامیان اسرائیل از نگرانی های اصلی ما هستند ولی تا کنون، سند متقنی در این زمینه ارائه نشده است. البته موضوع نفوذ اسرائیل در این منطقه، موضوع مهمی است که ممکن است این نفوذ حتی بدون خواست حاکمیت جمهوری آذربایجان و به صورت کاملا پنهانی صورت بگیرد و باید در این زمینه بسیار مراقبت شود. یکی از راه های مؤثر در این خصوص، حضور پررنگ ایران در آن سوی مرز است و مطمئنا این حضور پررنگ با تهدید محقق نخواهد شد.
ولی در مورد حضور تروریست های تکفیری با منشاء سوریه، همواره با شک و تردید سخن گفته ایم. ما اکنون تاکتیک نظامی مان را بر مبنای مقابله با دشمنی موهوم که طبق گفته افراد مسئول، حضورو عدم حضورش برایمان آشکار نیست در این منطقه چیده ایم و سطح اقدام را تا اندازه ای بالا برده ایم که گویا این تروریست ها هر آن به خاک ما حمله خواهند کرد که اگر چنین بود چرا تا به حال که بیش از یک سال از جنگ 44 روزه قره باغ می گذرد، شاهد هیچ اقدامی از سوی این تروریست ها نبوده ایم؟ اگر خطری در این خصوص وجود دارد، چرا ما ناوگان جاده ای مان در این منطقه را روز به روز افزایش می دهیم؟ پس خودمان هم ادعای حضور تروریست های تکفیری در منطقه را باور نداریم!
6. اما نکته پایانی، سوالات و درخواست هایی از تصمیم سازان و تصمیم گیران ذیربط است. چرا ما به جای برگزاری مانورهای نظامی مقابل هم در دو سوی مرز، مانور مشترک نداریم؟ یا حداقل با پذیرش رزمایش همدیگر، چرا در حد افسرناظردر مانورها شرکت نمی کنیم؟ چرا دولت جمهوری آذربایجان را به صرف داشتن رابطه با اسرائیل عامل این رژیم علیه ایران می دانیم؟ مگر روسیه و ارمنستان هم با اسرائیل رابطه ندارند؟ چرا در مورد این دو کشور چنین گمانی نمی بریم؟ چرا به مزیت های دالان زنگه زور که ایجاد آن در آینده چندان بعید هم نیست فکر نمی کنیم و همواره سعی داریم به صورت رسمی یا غیر رسمی با چنین فرآیندی مقابله کنیم؟ اساسا اگر خود ارمنستان با چنین کاری موافقت کند ما چطور می خواهیم با آن مقابله کنیم؟
کارشناسان و تحلیلگران محترمی که در مقام تصمیم ساز یا عامل رسانه ای تاثیرگذار بر تصمیم گیری مسئولان با سنجش و برآورد غیرواقعی تهدید از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان، شکاف بین ایران با این دو کشور را روز به روز بیشتر می کنند، آیا در آینده می توانند پاسخ زیان های وارده بر منافع ملی را بدهند؟
نظر شما :