برای ایران، شرق جایگزین اتحادیه اروپا می شود؟ (بخش بیست و هشتم)

منافع اروپا در نجات برجام ورای پرونده هسته ای است

۱۰ مهر ۱۴۰۰ | ۰۶:۰۰ کد : ۲۰۰۶۵۰۱ اخبار اصلی پرونده هسته ای
دلیل اصلی ناتوانی اتحادیه اروپا در اجرای مناسب برجام ضربه ای بود که ایالات متحده به آن وارد آورد. این شرایط با برچیدن چندجانبه گرایی به عنوان یک رویکرد گسترده تر یا به عبارت دیگر، لیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی اصلی در تقسیم اطلاعات در نظم جهانی، همراستا بود. ایالات متحده به رغم چندجانبه گرایی حاکم، در قبال بحران ها و مذاکرات رویکردی دو جانبه و صرفا مبادله ای را دنبال می کند. این موضع گیری ایالات متحده در رابطه با توافق هسته ای ایران در نتیجه تمایل دونالد ترامپ به «مذاکره برای توافق بهتر» ایجاد شد و این تصور او را تقویت کرد که با تنها عمل کردن و اجرای سیاست «اعمال فشار حداکثری» می تواند ایران را به مذاکره از موضع ضعف بازگرداند. این موضع گیری همچنین در نقطه مقابل و تضاد کامل با تلاش اتحادیه اروپا برای «ترویج نظم جهانی مبتنی بر قوانین چند جانبه گرایی به عنوان اصل اساسی آن و سازمان ملل در مرکز آن» قرار داشت.
منافع اروپا در نجات برجام ورای پرونده هسته ای است

نویسنده این مطلب: آنالیسا پرتگلا

دیپلماسی ایرانی: اتحادیه اروپا در چندین سال مذاکرات که منجر به توافق هسته ای شد، نقش میانجی گری مهمی ایفا کرد و حتی می توان بروکسل را عامل آغاز روند مذاکره و همکاری واشنگتن دانست. با این حال، نمی توان آن را به عنوان بازیگری که به درستی دیدگاه خود را پیش برده و در روند رویدادها تاثیر گذاشته، قلمداد کرد. این ناتوانی ذاتی اتحادیه اروپا برای اجرای یک ابتکارعمل مستقل در راستای منافع آن، با خروج آمریکا از برجام کاملا نمایان شد. وقتی از استقلال در استراتژی صحبت باشد، اتحادیه اروپا جایگاه چندان معتبری ندارد. 

قطع آگاهانه روابط: مساله ای ورای ناتوانی اتحادیه اروپا در نجات برجام

برخی دیپلمات های اروپایی به طور محرمانه تایید کرده اند که سیاست ایالات متحده در حال حاضر در چندین حوزه بیش از آنکه یک فرصت برای اتحادیه اروپا باشد، یک تهدید است. این واقعیت در هیچ کجا به اندازه برجام مشهود نبوده است. اتحادیه اروپا به رغم ابتکارات متفاوتی که با هدف حفظ توافق به اجرا درآورد، همچنان در ارائه مشوق های اقتصادی لازم برای ترغیب ایران به بازگشت به تعهدات هسته ای، ناکام مانده است.

دلیل اصلی این امر این است که اتحادیه اروپا نتوانسته راهی برای محافظت موثر از شرکت های خود در برابر تحریم های ثانویه آمریکا بیابد و نتیجه، پایان «صبر راهبردی» ایران و آغاز عقب نشینی تدریجی آن از تعهدات برجامی بوده است. عواقب گسترده بوده و تنها به پرونده هسته ای محدود نشده است: تنش ها در خلیج فارس بالا گرفت و به کاهش بیشتر ثبات منطقه ای انجامید و منافع اتحادیه اروپا را بیش از پیش به خطر انداخت.

دلیل اصلی ناتوانی اتحادیه اروپا در اجرای مناسب برجام ضربه ای بود که ایالات متحده به آن وارد آورد. این شرایط با برچیدن چندجانبه گرایی به عنوان یک رویکرد گسترده تر یا به عبارت دیگر، لیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی اصلی در تقسیم اطلاعات در نظم جهانی، همراستا بود. ایالات متحده به رغم چندجانبه گرایی حاکم، در قبال بحران ها و مذاکرات رویکردی دو جانبه و صرفا مبادله ای را دنبال می کند. این موضع گیری ایالات متحده در رابطه با توافق هسته ای ایران در نتیجه تمایل دونالد ترامپ به «مذاکره برای توافق بهتر» ایجاد شد و این تصور او را تقویت کرد که با تنها عمل کردن و اجرای سیاست «اعمال فشار حداکثری» می تواند ایران را به مذاکره از موضع ضعف بازگرداند. این موضع گیری همچنین در نقطه مقابل و تضاد کامل با تلاش اتحادیه اروپا برای «ترویج نظم جهانی مبتنی بر قوانین چند جانبه گرایی به عنوان اصل اساسی آن و سازمان ملل در مرکز آن» قرار داشت.

همه این اتفاقات اروپا را در کجا قرار داده؟ همانطور که دونالد تاسک، رئیس شورای اروپا در سال 2018، گفته: «نظم بین المللی مبتنی بر قوانین توسط معمار و ضامن اصلی آن، ایالات متحده به چالش کشیده شده است.» به همین ترتیب، جوزپ بورل، نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی، در جلسه خود در پارلمان اروپا گفت: «موضع گیری «اول آمریکا»ی دولت ترامپ مرکزی نظم بین المللی مبتنی بر قوانین چند جانبه را نابود کرد و حالا، اتحادیه اروپا باید استقلال استراتژیک و فرهنگ استراتژیک خود را توسعه دهد.» بورل با استناد به دستورکار استراتژیک اتحادیه اروپا برای سال های 2019 تا 2024 که در ژوئن 2019 توسط شورای اروپا تصویب شده، تاکید کرد: «اتحادیه اروپا باید یک اقدام استراتژیک صورت دهد و ظرفیت خود را برای اقدام مستقل در حفاظت از منافع و ارزش های خود بالا ببرد و به شکل گیری آینده جهان کمک کند.»

در حقیقت، اختلافات در دو سوی اقیانوس اطلس تنها به ناسیونالیسم رادیکال ترامپ مربوط نمی شود. اتحادیه اروپا و ایالات متحده چندین دهه است که «آگاهانه» از یکدیگر فاصله گرفته اند و اختلافات بین آنها اتفاق جدیدی نیست. تقریبا بیست سال از درگیری دو طرف بر سر مداخله نظامی در عراق می گذرد. اینکه اتحادیه اروپا در صحنه جهانی ضعیف و ناتوان به نظر برسد، اتفاق جدیدی نبوده است. اتفاق ایران تنها سبب شد مباحثات درباره نقش اروپا در جهان مجددا آغاز شوند.

با این حال، اختلافات اتحادیه اروپا و آمریکا بر سر توافق هسته ای ایران عدم تقارن اساسی منافع و توانایی های واشنگتن و بروکسل را آشکارتر ساخت. با تغییر توازن قدرت جهانی در جهت شرق، ایالات متحده اکنون بر رقابت با چین متمرکز شده است. به علاوه، در پی انقلاب نفت و گاز شیل که تولید انرژی ایالات متحده را به میزان قابل توجهی افزایش داده، آمریکا دیگر به نفت خاورمیانه وابسته نیست. یکی دیگر از تغییرات قابل توجه در شرایط این است که بیشتر جریانات نفتی که از خلیج فارس سرچشمه می گیرند، به سمت شرق و به سمت اقتصادهای آسیایی تشنه انرژی سرازیر می شوند. ترکیب این عناصر باعث کاهش علاقه آمریکا به منطقه شده است. اتفاقی نبود که یکی از وعده های انتخاباتی ترامپ در سال 2016 این بود که آمریکا را از جنگ های «بیهوده» در خاورمیانه خارج می کند. در مقابل، برای اروپا منطقه خاورمیانه همچنان اهمیت حیاتی دارد زیرا آشوب منطقه به سواحل اروپایی می رسد. دو چالش عمده که در سال های اخیر اتحادیه اروپا را تحت فشار قرار داده، جریان عظیم پناهجویان و همچنین تهدید تروریسم است که هر دو در نتیجه بی ثباتی بیشتر در خاورمیانه تشدیده شده اند.

عدم تقارن در منافع اتحادیه اروپا و ایالات متحده در قبال خاورمیانه با عدم تقارن در توانایی اعمال نفوذ سیاسی و استراتژیک بین آنها مطابقت دارد. در حالی که ایالات متحده یک ابرقدرت جهانی است، اتحادیه اروپا در دنیای سیاست اهمیت و نفوذ چندانی ندارد. نجات برجام یک آزمون مهم برای اروپا به عنوان یک بازیگر دیپلماتیک معتبر در صحنه جهانی و همچنین جاه طلبی های آن برای تامین امنیت و بیشتر از همه، قدرت در محافظت از منافع خود، بود.

از این رو، اختلافات کنونی ایالات متحده و اتحادیه اروپا هم یک چالش و هم یک فرصت است، چون اتحادیه اروپا در حال گذر از یک لحظه مهم است که منافع آن را به خطر می اندازد، و همچنین فرصت اقدام مستقل تر در سیاست خارجی، امنیتی و دفاعی را برای آن فراهم می آورد. اما به نظر نمی رسد فضای کلی در اروپا برای کسب استقلال بیشتر از طریق اتحاد و تمامیت ارضی، آماده باشد. در واقع، ناسیونالیسم تنها در طرف آمریکا در اقیانوس اطلس اوج نگرفته؛ اروپا نیز به تازگی دوران پوپولیسم را پشت سر گذاشته و شاهد موج جدیدی از ملی گرایی است.

ناگفته نماند که برگزیت هم چالشی برای تلاش اروپایی ها در کسب خودمختاری استراتژیک و بقای برجام بوده است. اگرچه ای3 تا کنون تلاش های اروپایی برای ترغیب آمریکا به عقب نشینی از اعمال فشار علیه ایران را هدایت کرده اند، اما با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و تلاش آن برای تقویت مجدد «روابط ویژه» با آمریکا استحکام این جبهه اروپایی کاهش یافته است. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع: موسسه مطالعات سیاسی بین الملل ایتالیا / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
 

کلید واژه ها: اتحادیه اروپا ایالات متحده اختلافات دو سوی اقیانوس اطلس پرونده هسته ای ایران تحریم های آمریکا علیه ایران سیاست چرخش به شرق ایران سیاست چرخش به شرق


( ۲ )

نظر شما :