ارامنه از روسیه احساس خیانت می کنند
فرانسه به دنبال نقش آفرینی در قفقاز با حمایت از ارمنستان
چشم اندازهای ژئوپلیتیکی جدید و بازیگران قدیمی در قفقاز جنوبی
دیپلماسی ایرانی: علیرغم این که درگیری ارمنستان و آذربایجان دوباره صفحات اول رسانه ها را ترک کرده است، اما روندهای ژئوپلیتیکی منطقه همچنان در حال شکل گیری هستند. طی ماه های ژوئن-ژوئیه ۲۰۲۱، مقامات دیپلماتیک ارمنستان تعداد ملاقات های مختلف با همکاران فرانسوی خود در ایروان، پاریس و مقر سازمان ملل در نیویورک را به شدت افزایش دادند.
هدف از این تماس ها جستجوی نوعی مشروعیت زدایی از توافق آتش بس در قره باغ است که توسط ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، الهام علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان و نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در ۹ نوامبر ۲۰۲۰ امضا شده است.
نهادهای سیاسی و جامعه ارمنستان جنگ در قره باغ را نه تنها یک شکست تلقی می کنند، بلکه نتیجه آن را خیانت مستقیم به تعهدات متحدین از طرف روسیه و دیگر اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی می دانند. اگرچه به گفته دمیتری پسکوف، سخنگوی کاخ کرملین، ایروان نه به روسیه و نه به سازمان پیمان امنیت جمعی درخواستی رسمی برای کمک نظامی نداده است. اما برای مردم ارمنستان، واقعیت عینی اهمیتی ندارد.
در رسانه ها، در جامعه و حتی در میان مخالفان نیکول پاشینیان، این گفته در حال حاضر توجهات بسیاری را به خود جلب کرده که اگر «روسیه ارامنه را ترک کرده و این کشور هیچ گونه بهره عملی از عضویت در سازمان پیمان امنیت جمعی دریافت نکرده است»، پس باید به دنبال جایگزینی برای نیروی نظامی روسیه بود. جایگزینی اروپایی مطلوب ترین گزینه به نظر می رسد، زیرا جذب حمایت آمریکا کارساز نیست. تمام تلاش های ایروان برای جلب حمایت واشنگتن تنها در بیانیه ای بی ریخت از سوی جالین پورتر، سخنگوی وزارت امور خارجه بی ثمر ماند: «اعزام سربازان به مناطق مورد مناقشه یک گام غیرمسئولانه و یک اقدام بدون توجیه و تحریک آمیز است.» این موضع اعلام شده از طرف واشنگتن به هیچ وجه نمی تواند بر وضعیت موجود تاثیر بگذارد.
در همان زمان، پاریس که علاقه مند به دریافت هرگونه تایید قابل توجه برای اهمیت ژئوپلیتیک جهانی خود در خارج از قالب های ناتو و اتحادیه اروپا است، حمایت بیشتری از ارمنستان نشان داد. امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، ضرورت خروج فوری نیروهای آذربایجانی «از مناطق مورد مناقشه» و معرفی یک گروه حافظ صلح اروپایی در آنجا را اعلام کرد. وی تشکیل این گروه بر پایه نیروهای نظامی جمهوری پنجم را «رد نکرد.»
اگرچه اجرای عملی چنین طرحی قطعی به نظر می رسد، اما در مجموع این طرح دو فرایند جدی را فعال می کند که می تواند پیامدهای وسیع ژئوپلیتیکی داشته باشد.
اول اینکه اظهارات سیاستمداران فرانسوی برای ایجاد باور «غرب با ماست، غرب از ما حمایت می کند، غرب در حال نجات ماست ، شما فقط باید کمی بیش تر در مجامع رسمی فشار وارد کنید و کمی در پشت پرده توافق کنید» در میان مردم و تشکیلات سیاسی ارمنستان کافی به نظر می رسد.
این هم به عنوان یک بستر غنی برای تغذیه فعالیت رسانه ای، به ویژه در شبکه های اجتماعی، با هدف ایجاد یک موج هیجانی به ظاهر «درست» در جامعه با شکل یک نوع نارضایتی موجه از روسیه «به دلیل خیانت پست به متحد و دوست ارمنی اش» انجام می شود.
پس واکنش به این خیانت هم به طور طبیعی باید از طریق «صحیح ترین» کار باشد، که همان پایان دادن فوری به دوستی با روسیه و تغییر جهت برای نزدیک شدن سریع تر به اروپا، و اول از همه، به فرانسه است. هدف از این تغییر جهت هم تجدید نظر در شرایط توافق آتش بس، و در حالت ایده آل لغو آن، با تعهد آذربایجان به خروج نیروهای خود به پشت خط مرزی «قبل از درگیری ها» خواهد بود.
دوم، فرایندهای سیاسی داخلی که پس از شکست در جنگ رخ داد، به وضوح تحقیر وحشتناک دولت ارمنستان را نشان داد. مردم خشمگین مسئولیت شکست در جنگ را با نخست وزیر پاشینیان می دانستند که «شکست خورد»، «[منافع ملی را] را تامین نکرد» و «توجیهی نداشت» و طبق برخی اظهارات، حتی «به منافع ملی خیانت کرد»، اما در طی انتخابات زودهنگام پارلمانی، دوباره مردم همان نیکول پاشینیان را به عنوان نخست وزیر انتخاب کردند.
این به طور مستقیم نشان دهنده درجه بالایی از سردرگمی پوپولیسم در برداشت عمومی از خود و جهان پیرامون با ساختاری کوچک و طایفه ای از نخبگان حاکم بر جامعه است. آنها به سادگی ماهیت و معنای دولت را به عنوان یک مکانیسم اجتماعی جهانی درک نمی کنند و نمی خواهند آن را درک کنند.
از جمله واقعیت هایی که آن ها نمی خواهند درک کنند این است که علاقه پاریس به اتفاقات «مناطق مورد اختلاف ارمنستان» ناشی از همدلی آن با مشکلات مردم این کشور نیست، بلکه توسط منافع خود در چارچوب رویارویی فرانسه-ترکیه در مدیترانه تعیین می شود که در آن ارمنستان فقط بهانه یا ابزار مناسب فشار بر آنکارا و برای مصرف شدن در این فرایند است.
این مسئله باعث ایجاد مشکل اساسی به نام ایجاد خلاء ژئوپلیتیکی عمیق در کل قفقاز جنوبی می شود. اسناد بین المللی امضا شده توسط ارمنستان آشکارا توسط این کشور بی اعتبار می شوند. به عنوان مثال، توافقنامه جدید در مورد تعیین مرز با آذربایجان در منطقه دریاچه مورد مناقشه در مرز منطقه لاچین آذربایجان و منطقه سینیک ارمنستان را در نظر بگیرید. از یک سو، پاشینیان آن را به عنوان موفقیت بزرگ ژئوپلیتیکی خود معرفی می کند و از سوی دیگر، وی به حق وزارت دفاع ارمنستان اشاره می کند که «اگر راه حلی مسالمت آمیز پیدا نشود» و یا ارتش این کشور آن را به اندازه کافی عادلانه نداند، می تواند سیاستمداران را در جا «حتی با زور» اصلاح کند.
در اینجا تردیدی جدی در مورد قابلیت مذاکره مقامات ارمنستان به طور کلی و افرادی که آن را تشکیل می دهند به طور خاص، به وجود می آید.
لازم به ذکر است که ترکیه به طور فعال در تلاش است تا از خلاء ژئوپلیتیکی در حال ظهور در منطقه برای اهداف خود استفاده کند و تمایل فزاینده ای را برای دستیابی مطمئن به جایگاه خود در قفقاز جنوبی و حتی تحت کنترل درآوردن آن نشان می دهد. آن چه به اصطلاح «جنگ دوم قره باغ» خوانده می شود نه تنها برای آذربایجان یک پیروزی شمرده می شود (که در واقع چنین است، چون باکو مشکلی را که از ۱۹۹۰ وجود داشت حل کرد)، بلکه نتایج آن به عنوان موفقیت بزرگی برای خود ترکیه هم اعلام می شود که «به کل جهان ترک دسترسی پیدا کرده است.»
این به یک فرایند دو مرحله ای اشاره دارد: از یک سو فایده نزدیکی با ترکیه که قبلا برای آذربایجان اثبات شده است در شکل تعامل دو جانبه بین دو کشور به منظور تعمیق روابط در همه زمینه ها - در درجه اول، در زمینه نظامی - مورد تجدید نظر قرار خواهد گرفت. در فوریه ۲۰۲۱، ارتش آذربایجان در رزمایش نظامی «زمستان-۲۰۲۱» به همراه ارتش ترکیه در استان قارص ترکیه شرکت کرد. از سوی دیگر، تقویت روابط آذربایجان و ترکیه به آنکارا اجازه می دهد تا از آذربایجان به عنوان سکوی پرشی برای توسعه نقش خود در آسیای مرکزی استفاده کند، که این نیز راهبرد به دلیل حوادث در افغانستان در وضعیت مبهمی قرار گرفته است.
ترکیه در تلاش است تا خود را به عنوان یک جایگزین بالقوه برای «گسترش نفوذ روسیه»، که نخبگان محلی حکومتی در آسیای مرکزی آن را برای خود خطرناک تر تلقی می کنند، ارائه دهد. و اگرچه - اگر چنین اتفاقی بیفتد – ترک ها تمایلی به جنگ مستقیم با طالبان ندارند، اما تلاش برای «ماهی گرفتن از آب گل آلود» همان طور که در دوران شکوفایی داعش در سوریه انجام دادند را نه تنها ممکن، بلکه مناسب هم می دانند.
بنابراین، ارمنستان نه تنها در منطقه قفقاز جنوبی اهمیت اساسی پیدا می کند، بلکه شروع به تاثیرگذاری بر چشم اندازهای تمام جهت های جنوبی روسیه می کند، یعنی تاثیر ارمنستان از آینده سازمان پیمان امنیت جمعی در فضای پسا شوروی گرفته تا آسیای مرکزی و روابط روسیه با ترکیه، که به طور خودکار کل منطقه دریای سیاه و همچنین قسمت شرقی بحر ابیض را پوشش می دهد، گسترش می یابد.
از این رو مشکل ایجاد یک سیستم امیدوار کننده برای روابط بین کشورها مطرح می شود. نخبگان حاکم آذربایجان از رشد فعالیت ترکیه چندان خوشحال نیستند. آنها تمایل آشکاری برای یافتن موازنه دارند و آمادگی خود را برای استفاده از روابط با روسیه در این زمینه ابراز می کنند. ما (روسیه و آذربایجان) همپوشانی منافع گسترده ای، از دریای خزر تا عدم احتیاج به افزایش حضور نظامی در منطقه بر پایه هویت های قومی و همچنین به رسمیت شناختن حق روسیه برای مقام داوری عالی در همه موضوعات بحث برانگیز، داریم.
از نظر منطقی، مسکو از گسترش و تقویت روابط بین المللی با باکو به مراتب بیشتر از حفظ روابط با ایروان سود می برد. به ویژه اکنون که سطح مناسبات سیاست خارجی و داخلی ارمنستان به شدت کاهش یافته است و سطح روس هراسی در جامعه ارمنی در حال افزایش است.
در این راستا، به نظر می رسد استفاده از تأثیر «بحران افغانستان» بر سازمان پیمان امنیت جمعی می تواند به عنوان ابزاری برای رسمی سازی مجدد روابط همه اعضای سازمان با روسیه باشد که بهانه ای مناسب برای تجدید نظر در ترکیب و محتوای سازمان و همچنین رابطه ارمنستان با آن برای «شروع همه چیز از ابتدا» است.
به نظر می رسد که تکرار اشتباه افتادن در «بازی بزرگ اروپا» عقل سلیم را به نخبگان ارمنستانی برخواهد گرداند که تاکنون با عواقب اقتصادی این بازی آشنا بوده اند. همان طور که عمل نشان داده است، غیرممکن است که بتوان به طور مستقل از بقای ارمنستان سخن گفت. این بدان معناست که باید به فرآیندهای عینی اقتصادی و ژئوپلیتیکی اجازه کار در این مرحله را داد.
امروزه جلوگیری از تلاش های فرانسه و سایر کشورهای اروپایی یا ناتو، به عنوان یک سازمان نظامی – سیاسی، برای نفوذ در قفقاز جنوبی دشوار نیست. صرف نظر از چشم اندازها و شرایط، نباید فراموش کرد که قفقاز جنوبی یک منطقه جدانشدنی برای منافع ژئوپلیتیکی روسیه بوده و خواهد بود. بنابراین روسیه تحت هیچ شرایطی نمی تواند و نباید از اینجا خارج شود. اما به هر قیمتی هم نباید متحدان ناکارآمد خود را در آنجا نگه دارد.
باید به این متحدان ناکارآمد اجازه داده شود که «خودشان تجربه کنند» و باید اطمینان حاصل کرد که این روند منحصرا به پای خودشان خواهد بود. هرگونه ترجیح اقتصادی برای آن ها باید به انجام تعهدات سیاسی خاص گره زده شود. این تنها راهی است که نخبگان محلی این کشورها از طریق آن خواهند توانست به اهمیت دوستی قوی با روسیه برای اطمینان از بقای خود، از جمله بقای فیزیکی، پی ببرند. اما قبل از این لازم است که دوره ای از وخامت قابل توجه زندگی مادی در ارمنستان تجربه شود. چیزهایی وجود دارد که هر ملتی فقط باید خودش درک کند.
از این رو نتیجه می گیریم که در آینده نزدیک، قفقاز جنوبی با مرحله ای از آشفتگی سیاسی بزرگ روبه رو خواهد شد، که طی آن باید منتظر عجیب ترین حرکت های سیاسی مقامات ارمنی و حتی تلاش های جداگانه برای «نزاع کامل با روسیه» بود.
منبع: روس استرات / ترجمه: علی مفتح
نظر شما :