به مناسبت یکصدمین سالگرد امضای پیمان دوستی
ایران و افغانستان: یک میراث در دو کشور (درسهایی از تاریخ)
نویسنده: دکتر جواد عبّاسی، دانشیار تاریخ، دانشگاه فردوسی مشهد
دیپلماسی ایرانی: من به هیچ گوشهای از افغانستان پا ننهادم که گوشهای از ایران به یادم نیاید. گویی خاطرهها چون مرغان مهاجر بین دو کشور در سفرند (دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، صفیر سیمرغ، ص 24).
هنگامی که تاریخ چند هزار ساله غرب آسیا را ورق میزنیم، بیش از هر چیز همزیستی، همکاری و همافزایی فرهنگی ـ تمدّنی میان ساکنان این منطقه، یعنی حدفاصل آسیای مرکزی و شبه قاره هند در شرق تا آناتولی و سواحل مدیترانه در غرب، پیش چشم ما قرار میگیرد. این منطقه که امروزه شامل چندین کشور مستقل است، برای هزاران سال با وجود از سرگذرانیدن رویدادهای فراوانِ تلخ و شیرین و فراز و نشیبهای بسیار، همواره از نوعی همبستگی فرهنگی ـ تمدنی برخوردار بوده است. حتی زمانی که تاریخ این کشورها را جداگانه و در قالب تاریخهای ملّی دوران جدید مطالعه میکنیم، خودبهخود نام و نشان سرتاسر این گستره فرهنگی ـ تمدنی و پیوندهای گسترده میان ساکنان آن از شرق تا غرب، توجه ما را به خود جلب میکند. پرداختن به جنبههای مختلف و چگونگی این همبستگی در نوشتاری کوتاه ممکن نیست و البته درباره آن زیاد گفته و نوشته شده است. در این نوشته که به پیشنهاد سرکار خانم دکتر ماندانا تیشهیار به مناسبت یکصدمین سالگرد امضای قرارداد دوستی میان دو کشور ایران و افغانستان قلمی میشود، بر آنم تا با اشاره دوباره به این همبستگی تاریخی در بخشی از این حوزه فرهنگی ـ تمدنی، یعنی محدوده کشورهای ایران و افغانستان کنونی، بر اهمیت درس گرفتن از تاریخ در چشمانداز روابط دو کشور و ملّت در حال و آینده تأکید کنم.
به گواهی اسناد تاریخی و یافتههای باستانشناختی، تاریخ ایران و افغانستان دست کم از دوره مهاجرت آریاییها و تشکیل امپراتوری هخامنشی، پیوستگی تاریخی روشنی داشتهاند. از کتیبههای هخامنشی گرفته تا اوستا و ادبیات حماسی کهن فارسی، همچون شاهنامه سترگ فردوسی، که بازتابدهنده دوردستهای تاریخ حوزه فرهنگی ـ تمدنی ایرانی هستند، تا متون تاریخی، جغرافیایی، ادبی و زندگینامهها، همگی دربردارنده اشارات فراوان بر پیوند سرنوشت تاریخی و میراث تمدنی و فرهنگی سرزمینی هستند که در دو کشور کنونی ایران و افغانستان قرار گرفتهاند. تاریخ مهاجرتها و اقوام، تاریخ دین زرتشتی و اوستا، تاریخ علم و هنر، تاریخ خط و زبان و خلاصه هر آنچه که میراث بشری خوانده میشود، همه و همه سرگذشت و میراث مشترک مردمان ساکن در قلمروی که در این دو کشور قرار گرفتهاند و البته سرزمینهایی فراتر از این دو کشور را به نمایش میگذارند.
براساس شواهد متعدد تاریخی، پیوند معناداری میان دورههای رونق و شکوفایی در سرزمینی که ایران و افغانستان کنونی را شامل میشود با دورههای یکپارچگی فرهنگی ـ تمدنی و همبستگی و همکاری گسترده ساکنان این منطقه وجود دارد. به عبارت دیگر، هرچه زمینه برای این پیوندها فراهمتر بوده است، رونق و شکوفایی بیشتری هم به وجود آمده است و هر گاه به دلایلی از جمله دلایل سیاسی، قومی یا مذهبی این پیوندها کمتر شده، از میزان رونق و شکوفایی در منطقه نیز کاسته شده است. در چنین بستری است که از دوران باستان (مهاجرت آریاییها و تشکیل امپراتوری هخامنشی) تا قرن نهم هجری یعنی عصر فرمانروایی تیموریان با وجود همه فرازونشیبهای سیاسی ـ نظامی شاهد دورههای متعددی از پیشرفت و شکوفایی در این قلمرو فرهنگی (ایران وافغانستان) هستیم. دوره تیموریان خود یکی از روشنترین نمونههای این موضوع است؛ دورانی که در آن نخبگان سیاسی، علمی، ادبی و هنری از هرات، بخارا و سمرقند تا مشهد، نیشابور، شیراز، اصفهان و تبریز با وجود تفاوتهای قومی و مذهبی، دست در دست هم، شاهکارهایی از تمدن و فرهنگ را پدید آوردند و به یادگار گذاشتند. یادگاری که بسیاری از پژوهشگران تاریخ در سطح جهان از آن با عنوان نوزایی (رنسانس) یاد کردهاند. در چنین بستری است که برای مثال نمیتوان میان مکاتب هنری شیراز و هرات و تبریز مرزبندی دقیق انجام داد چرا که نتیجه وجود تعاملات گسترده میان نخبگان و حتی دولتمردان حاکم در این گستره فرهنگی ـ تمدنی هستند. افزون بر اینها، افغانستان کنونی همواره نقش پل فرهنگی و تمدنی میان ایران و شبه قاره هند را بر عهده داشته و در این نقشآفرینی، هر روز بر بالندگی خود و این میراث مشترک افروده است.
در مقابل، هنگامی که به دلایل مختلف از جمله جداییها و درگیریهای سیاسی ـ نظامی، اختلافات و تعصبات مذهبی و دخالتهای خارجی (از جمله استعمار) و ناآگاهی حاکمان، پیوند مردمان و نخبگان ساکن در این قلمرو پهناور فرهنگی ـ تمدنی کاهش یافته است، رونق و پیشرفت نیز رو به افول گذاشته است. شوربختانه تاریخ چند قرن اخیر دو کشور بیشتر در چنین مسیری یعنی میزانی از واگرایی در مقایسه با دوران پیش از آن یا کاهش پیوندها قرار داشته است. از این جهت، یادمان و بزرگداشت یکصدمین سال امضای قرارداد دوستی میان دو کشور فرصت خوبی است تا دولتها، نخبگان و اهالی فرهنگ و رسانه در دو کشور با درسآموزی از تجربههای تاریخی، زمینه را برای گسترش و روانسازی پیوندهای علمی، فرهنگی، اقتصادی میان مردم دو کشور بیش از پیش فراهم نمایند و فراتر از تعارفات دیپلماتیک، در عمل گامهای مؤثرتری در این زمینه بردارند.
نظر شما :