به مناسبت یکصدمین سالگرد امضای پیمان دوستی

یادگیریِ باهم زیستنِ فرهنگی

۱۲ تیر ۱۴۰۰ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۰۳۷۳۸ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
علی خورسندی طاسکوه در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: ملت های بزرگ بطور تاریخی از درآمیختگی و درهم تنیدگی فرهنگی ملت های بزرگ و کوچک در یک حوزه جغرافیایی بزرگتر شکل گرفته اند. در دنیای کنونی نیز ارتباط و تعامل بین فرهنگی هم به لحاظ «ذهنی» و هم از منظر «عینی» اجتناب‌ناپذیر شده است.
یادگیریِ باهم زیستنِ فرهنگی

یادگیریِ باهم زیستنِ فرهنگی 

نویسنده: دکتر علی خورسندی طاسکوه، عضو هیات علمی گروه مدیریت و برنامه ریزی آموزشی دانشگاه علامه طباطبائی

دیپلماسی ایرانی: پویایی و پیشرفت ملت ها به کیفیت گفت و گو و ارتباط آنها با یکدیگر بستگی دارد. هر ملتی برای پیشرفت و ماندگاری خویش پیوسته ناچار است با قلمروهای فرهنگی پیرامون خویش وارد گفت و گو شود. ملت های بزرگ بطور تاریخی از درآمیختگی و درهم تنیدگی فرهنگی ملت های بزرگ و کوچک در یک حوزه جغرافیایی بزرگتر شکل گرفته اند. در دنیای کنونی نیز ارتباط و تعامل بین فرهنگی هم به لحاظ «ذهنی» و هم از منظر «عینی» اجتناب‌ناپذیر شده است. بلوغ فرهنگی و شعور اجتماعی ملت های برخوردار و پیشرفته موجب شده است تا هستی وندان اجتماعی با پذیرش و تکریم تنوع فرهنگی با هر عقیده و رنگ و زبان بتوانند با صلح و آسایش و با فهم یکدیگر همزیستی کنند. ملت های برخوردار، این سلوک و سازواری فرهنگی و آسایش زیستی-اجتماعی خویش را مرهون خودآگاهی فرهنگی و دیگرآگاهی تمدنی هستند که ثمره و پیامد آموزش بین المللی و چندفرهنگی است. 

در سه دهه اخیر، رویکرد نظری غالب در آموزش بین المللی، پذیرش و آموزش تنوع فرهنگی با تمرکز بر احترام هستی وندان نسبت به ارزش های فرهنگی یکدیگر بوده است. این مهم یکی از اصول چهارگانه آموزش و یادگیری جهانی یعنی «یادگیری برای با هم زیستن» را نمایندگی می کند. این اندیشه (یادگیری برای با هم زیستن) به عنوان فلسفه و سیاست اصلی نظام های آموزشی برخوردار و پیشرفته در چند دهه اخیر شناخته می شود.  براساس این اصل، دانشگاه و دستگاههای تعلیم و تربیت وظیفه دارند در جهتی حرکت کنند که پاسداشت و تکریم انسانیت، آزادی، صلح و سازواری عمومی در ذهن و کنش ملت ها شکل گیرد. یادگیری برای باهم زیستن مستلزم قائل شدن احترام برای دیگران بر مبنای برابری و همنوع دوستی است. برخورداری از رواداری و بردباری در پذیرش و تحمل تفاوتها از الزامات کلیدی یادگیری برای با هم زیستن فرهنگی است. یادگیری با هم زیستن فرهنگی به معنای آموختن حس مسئولیت نسبت به محیط طبیعی و اجتماعی و همکاری انسان دوستانه با دیگران است. 

یادگیریِ با هم زیستنِ فرهنگی از دوران های بسیار دور میراث فکری هستی وندان و اندیشه ورزان قلمرو ایرانیان بوده است. ایرانیان بطور تاریخی پذیرشگر و میزبان ملت ها، فرهنگ ها و اقوام گوناگون با پیشینه های متنوع عقیدتی، زبانی، نژادی و جغرافیایی بوده اند. اندیشه با هم زیستن فرهنگی نوعی از زیست فرهنگی و اجتماعی را فراهم می آورد که شهروندان می توانند از طریق تقویت حس احترام متعامل به سایر انسانها، فرهنگ‌ها و اندیشه‌های معنوی دیگران، به حل تضادها و رفع سوء برداشت ها مبادرت ورزند. یادگیری با هم زیستن فرهنگی ناظر به آموزش مجموعه گسترده‌ای از دانش‌ها و نگرش ها و برنامه هایی  است که فرد را برای شرکت جستن و همکاری با دیگران در کلیه امور اجتماعی آماده می‌کند. یادگیری برای باهم زیستن فرهنگی، مستلزم یادگیری شناختن خویش، دیگران و کشف فهم دیگران به عنوان پیش نیاز است. یادگیری برای باهم زیستن فرهنگی مستلزم یادگیری چگونگی ابراز خویش و برقراری ارتباط به شکل مؤثر با دیگری است. این برقراری ارتباط به معنای ابراز و انتقال افکار فرد به دیگران و احترام به انجام امور با یکدیگر است. یادگیری برای باهم زیستن فرهنگی، زیستن با یکدیگر و به معنای یادگیری با یکدیگر نیز هست. تجربه زیستن در موقعیت‌های فرهنگی متفاوت که یک تجربه میان فرهنگی به حساب می‌آید، در حقیقت، مشوق یادگیری از یکدیگر و با یکدیگر است. یادگیری برای با هم زیستن به معنای آموختن حس مسؤولیت به انسانهای دیگر نیز هست.    

سویه دیگر قضیه این است که اندیشه باهم زیستن فرهنگی مستلزم سیاستگذاری یاددهی-یادگیری است. گفت و گو و دیالوگ میان نهادهای آموزشی مقوم اندیشه باهم زیستن فرهنگی است. مدارس و دانشگاه‌ها عصاره فرهنگی ملت ها هستند. استادان و دانشجویان و نخبگان علمی را باید پیشگامان فکری هر ملتی برای گفت و گو و ارتباطات میان فرهنگی به شمار آورد. در اندیشه باهم زیستن فرهنگی، مقدم بر هر چیزی، یادگیری باهم زیستن نخبگانی است. دانشگاه به عنوان خرد آزاد جامعه و ذهن انتقادی ملت می‌تواند با شفاف سازی ارزش های بین فرهنگی، اندیشه یادگیری با هم زیستن فرهنگی را سیاستگذاری و محقق سازد. به سخن دیگر، در مقایسه با سایر نهادهای اجتماعی، نقش دانشگاه در توسعه اندیشه با هم زیستن و گسترش ارتباطات چندفرهنگی بی بدیل است. یادگیری با هم زیستن فرهنگی در محیط های دانشگاهی مقوم همزیستی مبتنی بر صلح، آزادی و عدالت است که در آن همه هستی وندان در عین تنوع و تکثر و تفاوت، در بستری انسانی و اخلاقی زندگی می کنند. 

اندیشه با هم زیستن بین فرهنگی، با اینحال با مخاطرات و موانعی روبرو است. عوامل بازدارنده ای نظیر تنش های عقیدتی، ایدئولوژی های رسمی، دگماتیسم سنتی، تروریسم، یکه‌تازی‌های تمدنی، میلیتاریسم و غیره در سر راه آزادی گفت و گو و ارتباطات بین فرهنگی میان ملت ها قرار دارند. بطور تاریخی دو مانع سترگ در این میان برجسته تر بوده است. مانع اول، «خودویژه پنداری فرهنگی» است که ریشه در «ناسیونایسم فرهنگی» دارد. این عامل، یکی از عوامل اصلی در ایجاد جنگ بین ملت ها نیز به شمار می رود. «جزمی گرایی ایدئولوژیک» (و انواع آن) دومین مانع اصلی گفت و گو و ارتباط بین فرهنگی میان ملت ها است. اگرچه دین و اندیشه دینی بطور تاریخی نقش ارتباطی گسترده و بنیان ساز میان ملت ها را ایفا کرده است، اما تجربه تاریخی جزمی گرایی عقیدتی (حتی در قرن بیست و یکم!) به درستی آشکار ساخته است که برجسته شدن تفاوتهای ایدئولوژیک در نظامهای ارزشی و باورهای مذهبی می‌تواند نظام شناختی و دروازه های ارتباطی ملت ها را نابود کند. کمااینکه جزمی گرایی عقیدتی چند برابر بیشتر از بیماری سرطان جان انسان های بی گناه را قربانی کرده است. 

مَخلص بحث اینکه، دنیای کنونی در عین حال که سرشار از زیباترین امیدها و ناب ترین آرمانهاست، دنیایی متلاطم از امواج بیم و وحشت از برخوردهای عقیدتی، فرهنگی، و تعارض باورها و منافع است. با وجود بیم و امیدها و افق های تاریک و روشن عصر جدید، باید اذعان نمود که صرفا در بستر یادگیری با هم زیستن فرهنگی است که ملت ها به حقوق و ارزش های فرهنگی خویش و یکدیگر اگاه شده و یکدیگر را تکریم می کنند. به راستی، نسل امروزی باید یاد بگیرد چگونه اتفاقات حال را با نگاهی عبرت‌آمیز به گذشته تعقیب کند تا بتواند دنیای ناشناخته و متغیر فردا را پیش‌بینی و با انطباق با آن، با آرامش همزیستی کند. در هرصورت، مرزهای فرهنگی میان کشورها و ملت ها آنگونه که فهم شده است، برجسته و شفاف نیستند. در حقیقت، عناصر و ارزش های فرهنگی نباید عرصه ستیز باشند. در عوض، باید عرصه توسعه تمدنی و با هم زیستنِ فرهنگی باشند. فهم و سیاستگذاری برای اجرای این مهم به عهده دانشگاه و دستگاه های تعلیم و تربیت است. نتیجه اینکه، از هر دری که آموزش وارد شود، تحقیقا دروازه برخورد، خشونت و تجاوز مسدود می شود. 

کلید واژه ها: ایران و افغانستان ایران افغانستان پیمان دوستی ایران و افغانستان


( ۶ )

نظر شما :

خسرو ۱۲ تیر ۱۴۰۰ | ۲۱:۰۵
نوشته اکثر صحیحی بود و لیکن به روابط ایران و افغانستان ورود نکرده بود -- خود ویژه پنداری فرهنگی موضوع تلاش های ملت سازی-- با وهن و انکار وجود سایر ملتها و اقوام بوده که توسط دولتها و در ایران درست یکصد سال پیش در دوره چپاول ( فرهنگی و اقتصادی و دینی) رضاخان میرپنج اعمال شد
حسن در جواب خسرو ۱۳ تیر ۱۴۰۰ | ۱۳:۱۰
((خود ویژه پنداری فرهنگی موضوع تلاش های ملت سازی-- با وهن و انکار وجود سایر ملتها و اقوام بوده که توسط دولتها ))آفرین تمام خصوصیات حکومت جمهوریت آتا ترک و سیاست سوسیالیستی باکو شوروی را بازگو کردی و مهمتر قبول هم دارید ،بازهم شکر که از زبان شما قومگرا ها گفته میشود
دنیز ۲۱ تیر ۱۴۰۰ | ۰۱:۰۹
بهتر بود در مورد آسیمیلاسیون فرهنگی زبانی هم مینوشتید