وضعیت این روزهای کردستان چقدر شبیه لبنان چند دهه پیش است
عامل لبنانیزه کردن اقلیم کردستان: ترکیه یا پ.ک.ک؟
دیپلماسی ایرانی: کشتە شدن پنج نفر از نیروهای پیشمرگ حزب دمکرات در فضایی از ابهام و تردید، بار دیگر روابط این حزب را با پ.ک.ک متشنج کرده است.
رقابت میان پارتی و پ.ک.ک اکنون صرفا بر سر داعیه های ایدئولوژیک و رهبری معنوی کردها نیست، بلکه ابعاد ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک عمیقی نیز پیدا کرده است.
پارتی در مقام حزب اصلی راهبر اقلیم کردستان، عملا یک دولت دوفاکتو به شمار می رود. در حالی که پ.ک.ک ضمن آن که در شمال شرق سوریه، نوعی دولت مستقر است، در اقلیم کردستان و استان نینوا یک جنبش مسلح مبارزاتی است که چندان در گرو قوانین و چارچوب های داخلی و بین المللی نیست. در واقع موقعیت پ.ک.ک در اقلیم کردستان شبیه نوعی دولت در دولت است و می توان گفت که اقلیم عملا دارای سه نیروی نظامی مستقل و رقیب است: پ.ک.ک، اتحادیه میهنی و حزب دمکرات.
این وضعیت به نوعی یادآور لبنان دهه هفتاد میلادی است. پس از آنکه فلسطینیان در سپتامبر سیاه از اردن اخراج شدند، به جنوب لبنان رفتند و عملا در آنجا صاحب سرزمین و حاکمیت شدند. حملات فدائیان فلسطینی از جنوب لبنان به شمال اسرائیل، تلافی جویی اسرائیل را بر می انگیخت که به مراتب هولناک تر و ویرانگرتر بود. این عامل در کنار برخی زیاده خواهی های فلسطینی ها، پویایی خاص خود را در سیاست لبنان آفرید و عملا نیروهای سیاسی را میان دو جناح طرفدار فلسطینی ها و مخالفان آنها، تقسیم کرد. مخالفان عمدتا احزاب دست راستی متعلق به جامعه مسیحیان بودند و متحدان فلسطینی ها نیز احزاب چپ و جامعه سنی های لبنان و برخی نیروهای شیعه را شامل می شد. سوریه به عنوان قدرت برتر در لبنان، در این صحنه پیچیده، موضعی مبهم و ضد و نقیض داشت. موضعی که غالبا علیه سازمان های اصلی فلسطینی و شخص عرفات بود.
اکنون آرایش نیروها و نقش متغیرهای اصلی داخلی و خارجی در اقلیم را با صحنه فوق مقایسه کنیم:
ترکیه مانند اسرائیل است: قدرتمند، توسعه طلب و بی ملاحظه در کاربست قدرت سخت. دولت مرکزی عراق نقشی مانند سوریه برعهده دارد، مبهم و تا اندازه ای مهم و در عین حال وابسته به ملاحظات روز. پ.ک.ک همطراز ساف به رهبری عرفات است. پارتی هم مانند دولت مرکزی لبنان و احزاب دست راستی مسیحی به رهبری پیر جمیل و کامیل شمعون است.
آشفتگی های داخلی لبنان و تقسیم آن به دو اردوگاه مخالف در کنار دست مداخله گر خارجی، نه تنها آن را به بهشت سازمان های جاسوسی و عملیات ترور و آدم ربایی حیثیت بر بادده اسرائیل تبدیل کرده بود، بلکه در اواسط دهه هفتاد عملا آن را در گرداب جنگ داخلی فرو برد. پس از آن اسرائیل دو حمله زمینی بزرگ مقیاس را در سال های 1978 و 1982 برای سرکوب سازمان های مسلح فلسطینی تدارک دید. حمله دوم که با تصرف بیروت همراه بود، به اخراج عرفات و نیروهایش از لبنان انجامید.
شوربختانه این بخش داستان هم با مساله پ.ک.ک در اقلیم شباهت دارد. اقلیم کردستان در کنار شمال سوریه و مدیترانه شرقی به یکی از حوزه های کشورگشایی ترکیه تبدیل شده و عملا بخش هایی از آن به اشغال درآمده است.
آیا ترکیه نقشه اشغال بیشتر آن به منظور اخراج دائمی پ.ک.ک از کوهستان قندیل را در سر دارد؟
در این صورت پارتی چه موضعی اتخاذ می کند. آیا مانند جناح راست لبنان در سال 1982 که بر تجاوز اسرائیل صحه گذاشت، دست اسرائیل را باز می کند؟
حزب فالانژیست و خانواده جمیل در قمار سیاسی اتحاد با اسرائیل، نه تنها خود بهایی سنگین پرداختند، بلکه موقعیت جامعه قدرتمند مسیحی هم به نحوی بی بازگشت، متزلزل شد. مضافا بر این با اخراج ساف از لبنان، نسل جدیدی از مبارزان ضد اسرائیل به رهبری حزب الله ظهور کرد که به لحاظ استراتژیک، دشمن به مراتب خطرناکتری برای اسرائیل به شمار می روند. به فرض حذف و اخراج پ.ک.ک، آیا جنبشی نیرومند در داخل اقلیم کردستان علیه دولت ترکیه به مثابه سرسخت ترین کشور مخالف مساله کرد، شکل نمی گیرد؟ در این صورت اساسا دستور کار مساله کرد در عراق عوض و مانند مساله موصل در ابتدای قرن گذشته می شود. بویژه که بسیاری از ناظران معتقدند مساله ترکیه فقط پ.ک.ک نیست، بلکه خود اقلیم کردستان است.
نظر شما :