وقتی کشورها مجبور به کارهایی می شوند که دوست ندارند
کارایی های دیپلماسی «گروگان گیری»
دیپلماسی ایرانی: آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا، روز دوشنبه گفت که بازداشت های بی رویه، "کاملا غیر قابل پذیرش" اند. وی راست می گوید اما گیج کننده آن است که گاه دولت ها از این ابزار استفاده می کنند حتی اگر در تضاد با منافع کلان آنها باشد.
چین یک نمونه کامل در این زمینه است؛ یک هدف مهم دولتمداری چینی این است که بقیه جهان را متقاعد کنند که ارتقاء این کشور به سطح نفوذ بیشتری در جهان، یک تحول خوش یمن است و تقلا می کند که خود را به عنوان یک قدرت پاسخگو که قلبا در اندیشه بهترین منافع برای همه است، معرفی کند. اما همین دولت، همزمان، ملیت های خارجی و اتباع دوگانه را هدف می گیرد و نوعا به آنها اتهام جاسوسی یا نقض مقررات امنیت ملی وارد می کند.
ایران، تصویر بازهم گیج کننده تری ارائه می دهد. در دوره حسن روحانی، این کشور تلاش کرد از قفس مجازاتی که توسط آمریکا و دشمنان منطقه ای اش فراهم شده بود، بگریزد. به رغم منافع روشنی که در عادی سازی روابط با بقیه جهان بدست می آورد، ایران به بازداشت اتباع خارجی و دو تابعیتی ها ادامه می دهد. بسیار دشوار است بتوان سیاستی را تصور کرد که بیش از این بتواند وجهه ایران را نزد دیگر کشورها مشوه و مسموم کند و تلاش های این کشور برای غلبه بر انزوا را پیچیده سازد. این رفتارهاست که به مخالفان حکومت در دیگر کشورها، چماق مناسبی می دهد تا حکومت مذهبی ایران را بکوبند ضمن آنکه برخی از این قربانیان سرانجام رها می شوند و همچون شی یو وانگ به مخالفان پر سروصدای حکومت تبدیل می شوند.
روشن بگوییم؛ چین و ایران تنها کشورهایی نیستند که دست به چنین کارهایی می زنند. ترکیه هم شماری از خارجیان را به اتهاماتی تردیدبرانگیز زندانی کرده و درصدد استفاده از آنها به عنوان یک اهرم است و ایالات متحده هم شماری از افراد را دستگیر یا زندانی کرده که در برخی موارد اتهاماتشان سوال برانگیز است. و اجازه دهید گوآنتانامو را فراموش نکنیم.
چه خبر است؟ چرا کشورها از افراد به عنوان مهره های دیپلماتیک استفاده می کنند و این ریسک را می پذیرند که از خود وجهه ای بی رحم ترسیم کنند و تلاش های خودشان برای کسب احترام و ستایش بهتر بین المللی را زیر سوال ببرند؟ من می توانم دست کم به پنج دلیل اشاره کنم.
یکم اینکه در چند مورد انگشت شمار، بازداشتی ها واقعا مجرم باشند. کشورها یکسره علیه هم جاسوسی می کنند و نمی شود گفت که همه کسانی که توسط قدرت های خارجی بازداشت می شوند، بیگناه و بری از خطا هستند. در این موارد انتظار می رود که فرایند منصفانه ای در محاکمه آنها با مدارک روشن و جزئیاتی متقاعد کننده دنبال شود، حال آنکه فرایندهای قضایی این افراد، اغلب به شدت مبهم است و این تصور را بر می انگیزد که اینان قربانی اهداف سیاسی شده اند.
دوم، بخشی از مشکل ریشه در عدم توافق واقعی بر سر تعریف "جاسوسی" یا "تهدید علیه امنیت ملی" دارد. چیزی که در خارج به عنوان روزنامه نگاری مشروع، پژوهش دانشگاهی یا دیگر فعالیت های عاری از خطا دیده می شود، توسط مقام های محلی به عنوان مداخله ای خطرناک یا بدتر از آن ارزیابی می شود. این مشکل بیشتر زمانی پیش می آید که دولت مورد نظر احساس ناامنی می کند و به دلایلی می اندیشد که دیگر دولت ها در حال توطئه علیه آن هستند.
با توجه به اینکه ایالات متحده، آشکارا از جایگزینی حکومت در ایران حمایت کرده، جنبش های مخالف را در گذشته پشتیبانی کرده، به حملات سایبری علیه برنامه هسته ای ایران دست زده و درست همین پارسال یک ژنرال ارشد ایران را ترور کرده، شگفت آور نیست که ایرانی ها بیشتر گرایش داشته باشند به این که فعالیت های حتی مشروع را با عینک هراس و نگرانی ارزیابی کنند. البته این نمی تواند توجیه کننده بی عدالتی در حق بیگناهان باشد اما شاید به خارجیان کمک کند که آن را درک کنند.
دلیل سوم هم گرفتار کردن افراد بیگناه در یک چارچوب تلافی جویانه است. اینجاست که انگیزه بازداشت افراد می تواند زمینه سازی برای مبادله های بعدی یا تحمیل هزینه به طرف مقابل و جلوگیری از کردارهای مشابه در آینده باشد.
به هرحال، تردیدی نیست که هزینه های چنین کرداری، معمولا از منافع آن بسیار بیشتر است. تنها نتیجه استفاده از مردمان بیگناه به عنوان مهره های سیاسی، ارائه تصویری نامناسب از دولت مورد نظر است و نگرانی های خارجی درباره اعتبار، انسجام و مقاصد درازمدت آن را تشدید می کند.
چهارم، گروگانگیری به این روش، می تواند راهی برای کسب اهرم فشار باشد. حماس در سال 2011، گیلاد شالیت، سرباز اسراییلی را به عنوان اهرمی برای آزاد کردن بیش از هزار زندانی فلسطینی دستگیر کرد. با این حال، خارجیان زندانی ممکن است به عنوان منبعی بالقوه برای کسب اهرم در منازعات گسترده تر سیاسی دیده شوند. دستگیری اخیر گزارشگر استرالیایی یعنی چنگ لی توسط چین، در چارچوب مناسبات به شدت تیره شونده کانبرا و پکن قابل ارزیابی است و شاید هدف از آن نمایش اراده چین و گوشزدی باشد به اینکه پکن می تواند زندگی را برای استرالیا دشوار کند.
آخرین دلیل هم اینکه دولت ها، یکپارچه نیستند و بازیگرانی کاملا منطقی نباشند و از دستگیری های بی رویه برای دفاع از منافع محدود داخلی و نه پیشبرد موقعیت کشور به عنوان یک کل، استفاده کنند. در برخی موارد، جناح های تندروی که از همگرایی با جهان خارج در هراسند، قدرت و موقعیت خود را با گروگانگیری تضعیف می کنند تا از تلاش هایی که برای کنارآمدن با دنیای بیرون می شود، جلوگیری کنند. بازداشت خارجیان، می تواند میانه روها را در موقعیت غریبی قرار دهد که گویی حس وطن پرستی شان از تندروهای مدعی دفاع از کشور در برابر دشمنان منفور خارجی، ضعیف تر است.
به هرحال، تردیدی نیست که هزینه های چنین کرداری، معمولا از منافع آن بسیار بیشتر است. تنها نتیجه استفاده از مردمان بیگناه به عنوان مهره های سیاسی، ارائه تصویری نامناسب از دولت مورد نظر است و نگرانی های خارجی درباره اعتبار، انسجام و مقاصد درازمدت آن را تشدید می کند. در بیشتر موارد، زندانی کردن افراد بی گناه، حبس بدون محاکمه آنها، محکوم کردن آنها به اتهاماتی واهی و سرانجام آزاد کردن آنها پس از دوره ای طولانی از بازداشت، چیزی بیش از ضد تبلیغ در افکار عمومی نیست. دولت هایی که می خواهند جهان به آنها اعتماد کند، باید در این تاکتیک های بی رحمانه و سرکشانه خود بازاندیشی کنند.
منبع: فارن پالسی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :