چرا امارات با اسرائیل آشتی کرد؟
بعد مغفول مانده قدرت ما
نویسنده: فاطمه سیاحی، کارشناس مسائل خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: در حالی که غرب آسیا متأثر از انفجار بیروت در شرایط خاصی بهسر میبُرد، دونالد ترامپ از توافقی تاریخی بین اسرائیل و امارات متحده عربی برای عادی سازی کامل روابط خبر داد؛ خبر توافقی که گویی انفجاری دیگر بود و واکنشهای زیادی در پی داشت. شاید جالبترین قسمت این واکنشها در داخل کشور ما نسبت به این اتفاق و اتفاقات مشابه، کم اهمیت جلوه دادن تصمیمات و سیاست کشورهای عربی همسایه باشد. هنوز در ذهن خیلی از مردم ما، کشوری مثل امارات یک شیخنشین ضعیف با بافتی قبیلهای و اقتصادی نفتیست که چند سال دیگر منابع طبیعیاش تمام و حیات سیاسیاش خاتمه مییابد.
این مسئلهای بسیار مهم است که به این نتیجه برسیم برای ارتباط سازنده و تعامل همه جانبه در منطقه، نیازمند درک و شناختی واقعبینانه از موقعیت کشورهای همسایه هستیم. انگارههای ذهنی نادرست در خصوص کشورهای عربی حوزهٔ خلیج فارس در نزد عامهٔ مردم، آنقدر ثابت و قویاند که ناخودآگاه بر ذهنیت سیاستمداران و راهبردهای منطقهای کشور ما هم تاثیر منفی میگذارند. بدیهیست که وقتی ما وزن، اهمیت و اعتبار کشوری در منطقه را از حد واقعیاش پایینتر بیاوریم، نسبت به نقشها و تواناییهای آن دچار اشتباه و به ناگاه با مسائل تأسفبرانگیزی مثل همین پیشامد عادی سازی روابط امارات با اسرائیل مواجه خواهیم شد. امارات کشوری کوچک با مساحت و جمعیت محدود، به لحاظ توان نظامی ضعیف و البته درگیر خسارات حاصل از جنگ یمن است؛ اما این تصویرِ کامل امارات نیست.
امارات متحده عربی با محیط قدرتمند اقتصادی و طرحهای سودمند خود، و همچنین زیرساختهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، سالهاست موفق شده به بخشهای بینالمللی اقتصادی متصل شود. امارات به مدد محیط نظارتی اقتصادی کارآی خود، توانسته اقتصادی امن را به وجود آورد؛ به طوری که کشورهای سرمایهگذار و شرکتهای معتبر جهان در بخش مولد اقتصادی این کشور فعال و سهیماند. اقتصاد امارات در چندین شاخص جهانی از جمله: رقابت، شادی و نوآوری جهانی هم حائز ردههای برتری شده است. حالا در شرایطی که شیخنشین دبی، پنجمین مقصد جهانگردی در جهان است و صنعت گردشگری به تنهایی نیمی از درآمد آن را تامین میکند، بسیار سطحینگرانه خواهد بود اگر تصورمان از وابستگی کامل امارات به نفت را تغییر ندهیم.
علیرغم وجود برخی ضعفهای نسبی در ابعاد و موضوعات مختلف قدرت کشورهای عربی، اما همگی در حقوق بینالملل به عنوان یک کشور دارای حقوق یکساناند. اهمیت این کشورها – فارغ از میزان قدرت واقعی – را میتوان در معاهدات، ائتلافهای نظامی، قراردادهای خرید تسلیحات، شناسایی کشورهای دیگر، حق رأی در سازمانهای بینالمللی و... به وضوح مشاهده کرد. به همین خاطر است که برای دولت ایالات متحدهٔ امریکا، حتی شناسایی اسرائیل توسط امارات هم میتواند یک راهبرد انتخاباتی موثر باشد. یقیناً یکی از دلایل توجهات امریکا و اسرائیل به کشورهای عربی منطقه همین امکانات حقوقیست؛ امکاناتی که سعی میکنند رقبای ایران را با آنها تقویت کنند.
نگاههای تقلیلگرایانه و غیرواقعبینانهٔ ما نسبت به سرزمینهای منطقه از قدیم تا کنون فقط هزینهٔ دفاعمان را بالا برده و امکان سازش را دورتر کرده است. تلقی امروزی اکثریت جامعهٔ ما از موقعیت همسایگان بیشباهت به برخوردمان با جدایی بحرین نیست؛ آن زمان که خیلیها فکر میکردند بحرین جزیرهای پُر دردسر با منابع طبیعیِ روبهپایان است! در صورتی که موقعیت جغرافیایی بحرین در خلیج فارس به گونهای است که اکنون بر حرکت همهٔ کشتیهای عازم به سوی عراق و عربستان و کویت مسلط است؛ چه بسا اگر وابستگی بیشازحد شیوخ منامه به آلسعود نبود، امروز بحرین موقعیتی شبیه لوکزامبورگ پیدا میکرد. همانطور که آن زمان قدرت بالقوهٔ این دولت ذرهای یا Micro State را درک نکردیم، اکنون نیز میتوانیم با درکی نادرست از سایر همسایگان منافع دیگری را در بلندمدت از دست بدهیم.
سرزمینهایی که با ما نیستند، روزی علیه ما تجهیز میشوند؛ بدتر اینکه هر چقدر همسایگان ما ضعیفتر باشند، خطرناکترند. این گزاره نمیتواند دور از ذهن باشد که شاید دلیل رفتن کشوری مثل امارات به آغوش اسرائیل، تلاش این کشور برای نمایش قدرت و ایفای نقشی در مسائل منطقهای باشد که اساساً از توان آن خارج است. به این ترتیب محمد بن زاید با تصمیمات عجولانه دومینویی از اشتباهات را برای کشورش رقم زده است؛ هر گاه مصر و اردن از شناسایی رسمی اسرائیل سود بردند، امارات هم خواهد برد! فارغ از مباحث ایدئولوژیک و ارزشی این اقدامِ دولت امارات، هیچ توجیه عقلانی برای این شناسایی وجود ندارد؛ از نظر سیاسی کانالهای تماس برای حل مسئله فلسطین از قبل هم وجود داشت، به لحاظ اقتصادی امارات به گردشگر اسرائیلی هیچ نیازی ندارد و سایر توجیهات همینقدر واهیاند..!
حتی نمیتوان برای این توافق دلایل امنیتی متصور شد؛ چرا که خود اسرائیل در موقعیتی ناامن و از بسیاری جهات، به صورت بالقوه ضربهپذیر است. از سوی دیگر ممکن است امارات با این توافق، کویت و عمان را در تقابل با خود قرار دهد و شکافهای عمیقتری در جهان عرب را باعث شود که مردم از قِبَل آنها کم رنج نبردهاند. پیشزمینهٔ تصمیمات امنیتمحور، محاسبات منطقی بازیگران است؛ اما سالهاست عقلانیت و منطقی در ورای رویهها و سیاستهای این چند کشور نمیبینیم؛ چه بسا شیوخ مرتجع عربی با بازتعریفهای جدیدشان از هویتهای قومی و زبانی، و همچنین زیادهخواهیهای خطرناک، منطقه را تا مرز یک درگیری بزرگ پیش ببرند. اما شاید بُعد مغفولماندهٔ قدرتِ ما، آن توانِ تأثیرگذاریِ غیرمستقیم بر این کشورها و تعدیل مواضعشان باشد که به آن بها ندادیم.
نظر شما :