جنجال بر سر توافقی که برای هر کشوری عادی است
افراطیون، میداندار مبارزه با برجام و توافق چینی
نویسنده: غلامرضا مصدق، استاد دانشگاه و مدیرکل و رئیس سابق سازمان صنایع و معادن استان لرستان
دیپلماسی ایرانی: موافقان و مخالفان توافق ایران و چین در سطح وسیعی مخالفت و موافقت خود با این توافق را ابراز داشته اند. اما آنچه در مورد آن حرفی زده نشد، دو قطبی شدید مردم ایران در مواجهه با این نوع موضوعات است.
مخالفان برجام، آن را خسارت محض، تسلیم تام و تمام در مقابل آمریکا، عاملان آن را خائن و مستحق محاکمه و مجازات می دانند. این ضدیت تا آنجا پیش رفته که مخالفت با برجام منجر به تولد مذهب برجام ستیزی شد. از نگاه پیروان این مذهب، مومنان به برجام با ارفاق، در بهترین حالت ساده لوحانی هستند که فریب اعتماد به آمریکا را خوردند و در بدترین حالت وطن فروشانی مرعوب هستند که با نفوذ در نظام تصمیم گیری کشور بزرگترین خیانت تاریخ ایران را رقم زدند. از آن سو موافقان برجام هم، آن را حلال همه مشکلات می دانستند.
امروز مخالفان توافق با چین دقیقاً همان راهی را می روند که برجام ستیزان رفتند. توافق را نخوانده آن را معادل فروش شش دانگ ایران به چشم بادامی های چینی معرفی کردند، مخالفان در مذمت این توافق چنان برچسب خیانت بر آن زده اند که قرارداد خیانت بار ترکمانچای در مقابل آن رنگ می بازد. موافقان توافق هم فعلاً تا اینجا پیش رفته اند که با توسل به آیات و روایت آن را نه موضوعی زمینی بلکه امری الهی قلمداد میکنند.
هر انسان عاقل و منصفی می داند نه برجام خسارت محض بود و نه توافق با چین سند فروش ایران، اما چرا ملت ما در چنین مسائلی که مشابه آن در کشورهای دیگر امری عادی به شمار میرود تا این حد دو قطبی شده و در مقابل هم صف آرائی میکنند؟ چرا شکاف بین ما چنان عمیق شده که اصلاً زبان همدیگر را نمی فهمیم و هر گروه فقط در دنیای خود سیر کرده و به تنها چیزی که توجه ندارد حقایق و منافع ملی است؟ در هر حال هر قرارداد و توافقی که ایران با بیگانگان منعقد کند یا با یک کشور شرقی خواهد بود یا کشوری غربی، با منطق دو قطبی حاکم بر ما همه قراردادها اتوماتیک سند خیانت و تسلیم کشور محسوب می شوند!
به عقیده نگارنده دو دلیل عامل اصلی این دو قطبی افراطی و خسارت بار است، اول غلبه سیاست زدگی مفرط بر فضای سیاست ایران است، این آفت مثل سرطان متاستاز شده همه تار و پود ما را در بر گرفته به گونه ای که هیچ پدیده ای از این آفت در امان نیست، عامل دوم خروج کشور از وضعیت تعادل است. خروج از تعادل یعنی اینکه کمتر چیزی سر جای خود قرار دارد، اصل تفکیک قوا بی معنی شده، رسانه ملی واقعاً ملی نیست، ملاحظات ایدئولوژیک بر حفظ منافع ملی ارجحیت تام دارد، برای حل مشکلات به جای استفاده از ساز و کارهای قانونی مدام تشکیلات و نهادهای موازی غیر قانونی ایجاد می شود، اقتصاد بر خلاف قاعده منطقی آن کاملاً در اختیار سیاست است، هیچگاه به عنوان فصل الخطاب در تصمیمات مهم به آرای مستقیم مردم مراجعه نشده، عدم شفافیت و پنهانکاری تبدیل به رویه معمول شده و .... این وضعیت خروج از تعادل کارمان را به اینجا رسانده که هر قرارداد و توافقی را نخوانده بسته به اینکه به اسم چه گروهی تمام شود آن را وحی منزل یا سند خیانت محسوب میکنیم.
من بعد هر طرف خارجی توافق با ما، چه شرقی و چه غربی، وقتی می بیند در داخل ایران چه جنجال و مخالفتی با توافقات می شود، یا محترمانه خود را کنار می کشد یا با سوء استفاده از این مخالفت ها منافع خود را حداکثر می کند.
نظر شما :