دومینو تکراری روابط در روندهای تاریخی (بخش هشتم)
مروری بر تاریخ تمرکز ایران به اروپا تا چرخش به آمریکا
دیپلماسی ایرانی: در موضوع روابط با اروپا دوره پهلوی اول را می توان دوران گسترش تعاملات ایران با اروپا بویژه انگلیس نامید، پر واضح است که بریتانیا نقش کلیدی در حاکمیت پهلوی در ایران داشت و هدف اصلی و مهم آنها منافع اقتصادی و بهره گیری از نفت ارزان ایران بود.
انگلیس پس از فروپاشی عثمانی اروپا مرحله جدیدی از توسعه را با شکل گیری دول جدید در قرن بیستم آغاز کرد و ایران نیز پس از دوران گذر مشروطیت وارد دوره پهلوی شد و با همت و نقش پیچیده انگلیسی ها رضاخان روی کار آمد. اساس سیاست انگلیس در این دوره کمک به ایجاد دولتی مقتدر در ایران برای ایجاد سد نفوذ در مقابل کمونیسم و مقابله با رویای دسترسی مسکو به آب های آزاد در خاورمیانه بود؛ لذا بعد از روی کار آمدن پهلوی، انگلیس اولین کشوری بود که دولت جدید را به شرط حفظ پیمانها و تعهدات بین دو کشور به رسمیت شناخت؛ در نتیجه دوره حکومت رضا شاه در حقیقت دوره سلطه کامل استعمار انگلیس بر ایران بود و هیچ کدام از قدرت های بزرگ دیگر قادر به ایجاد خلل و خدشه در این نظام سلطه نشدند و می توان اذعان کرد که تمامی تصمیم گیری های روابط خارجی و حتی بخش عمده سیاست داخلی کشور در چارچوب سیاست گزاری دولت انگلیس تنظیم و اجرا می شد و به عبارت دیگر حکومت رضا شاه و مجموعه تصمیم گیرنده در رژیم ایران از آغاز تا سرانجام بر اساس توصیه های دولت انگلیس و در جهت منافع اقتصادی و سیاست های این کشور عمل می کرد.
در این دوره رضاه شاه برای ارتباط با آلمان و فرانسه هم اهمیت فراوانی قائل بود. وی از طرفی علاقه مند بهره گیری از دانش فنی و نظم آلمانی ها در روند سازندگی ایران بود و از طرف دیگر با اعزام دانشجو به فرانسه، استخدام استادان فرانسوی در مدارس عالی ایران، انعقاد قرارداد فرهنگی و اقتباس قوانین فرانسه در هنگام تاسیس وزارت دادگستری، علاقه مندی به گسترش عملی همکارهای تهران و پاریس را به نمایش گذاشت. هرچند در مقطعی، به دلیل انتقاد روزنامهای فرانسوی از سیاست زمین خواری رضا شاه، روابط دو کشور قطع شد، ولی با عذرخواهی فرانسه، دوباره روابط برقرار شد.
به طورکلی علی رغم ادعاهای مطروحه مبنی بر گرایش شخصی رضا شاه و خصوصیات و روحیات فردی به آلمان ها، او هیچ گاه از محدود تعیین شده توسط استعمار انگلیس خارج نشد تا پایان جنگ جهانی دوم، تماس ایران با کشورهای اروپای غربی به چند کشور محدود بود، ولی سرانجام با انجام تحولات منجر به جنگ دوم جهانی و پیروزیهای متناوب قوای آلمان، رضا خان بیش از پیش به آلمان ها نزدیک شد که نهایتاً با حمله متفقین و اشغال ایران در سال 1941 میلادی مقدمات خلع و تبعید وی فراهم شد.
با روی کار آمدن محمد رضا نوعی چرخش مشهور از اروپا به سمت آمریکا در روابط خارجی ایران به ثبت رسید. به طور کلی امریکا نیمه دوم قرن بیستم دوران شکوفایی و تقویت قدرت آمریکا در عرصه بین المللی بود و این کشور که درصدد تصاحب نفت ایران و ایجاد کمربند امنیتی در اطراف شوروی سابق بود به بهانه اینکه دولت انگلیس و شرکت نفت مسئول فقر و بدبختی مردم ایران بوده و ادامه این وضع موجبات پیشرفت کمونیسم را در ایران فراهم می کند به مبارزه با سیاست انگلیس پرداختند. دولت امریکا برنامه اصل چهار ترومن را در 30 دی 1327 اعلام کرد که هدف آن به ظاهر مقابله با کمونیسم و در واقع نفوذ در کشورهای جهان و به ویژه مستعمرات سابق، در چارچوب سیاست جهانی جدید امریکا بوده و از طریق اهدای کمک های مالی و فنی به کشورهای عقب مانده جهان سوم شکل می گرفت و با کودتای 28 مرداد 1332 که با طراحی و اجرای عملیات توسط انگلیس و امریکا و سقوط شوروی صورت گرفت به دوره بیش از یک دهه دوران گذر و تزلزل ایران خاتمه داد و برای ربع قرن دیگر کشورمان مجدداً به صحنه مانور قدرت و تک تازی دولت های بزرگ غربی به ویژه انگلیس و امریکا تبدیل شد.
پهلوی دوم که تحصیل کرده اروپا بود و شناخت بیشتری از توانمندی های اروپا داشت، سطح روابط خود را با بعضی از کشورهای قاره سبز ارتقاء داد و با بعضی دیگر روابط دیپلماتیک برقرار کرد. شاه در دو دهه آخر حکومت خود به خصوص پس از سال 1352، روابط ایران با کشورهای اروپای غربی و حتی تعدادی از کشورهای اردوگاه کمونیسم سابق نظیر یوگسلاوی سابق و رومانی را گسترش داد تا گزینه های سیاسی و اقتصادی خود که تا آن زمان بیشتر محدود به آمریکا بود، را تنوع بخشد.
به طور کلی تحولات روابط دو طرف در دوره محمدرضا پهلوی باید با توجه به بروز متغیرهای جدید در عرصه بینالمللی و داخلی مورد تحلیل قرار گیرد. از یک سو در این دوران شاهد ظهور و ورود جدی آمریکا در محاسبات سیاسی در منطقه و نظام بینالمللی هستیم و از سوی دیگر محمدرضا پهلوی پس از پاگذاری مجدد به عرصه قدرت، چون خود را مدیون دول آمریکا و انگلیس میدانست، توسعه همه جانبه قابل توجه روابط با این کشورها در کنار بسط تمام عیار تعاملات با آمریکا را در دستور کار قرار داد و برنامه جامعی را برای گسترش روابط با دو بخش قاره سبز شروع کرد که یکی از مهمترین اهدافش بهره گیری از دانش فنی غرب برای توسعه ایران بود. در نتیجه این تلاش ها بود که صنعت مونتاژ در زمینه های خودروسازی (انواع سواری، اتوبوس و کامیون)، ماشین آلات کشاورزی بویژه تراکتور در سطح قابل توجهی رونق گرفت. جالب است بدانیم که رئیس جمهوری رومانی در اولین سفر رسمی خود به ایران در سال 1352 شمسی پس از بازدید از کارخانه ایران خودرو و خط مونتاژ پیکان به شاه می گوید شما اگر به جای مونتاژ پیکان در زمینه تولید و پرورش اسب در ایران کار کنید نتیجه بهتری خواهد داشت، ظاهرا منظور چائوشسکو از این اظهارات ضرورت تمرکز ایران بر ظرفیت داخلی بوده است.
به طور کلی تمرکز پهلوی دوم در روابط با اروپا بر کشورهای اصلی و مهم اروپا چون انگلیس، فرانسه، آلمان و ... متمرکز بود. در دوره محمد رضا شاه نیز، روابط دوجانبه با فرانسه تا سال 1355 شمسی وضعیت مطلوبی داشت و سران دوکشور به کشورهای یکدیگر سفر میکردند و سفارت ایران در پاریس به سطح سفارت کبرا درآمد. علی رغم اینکه در سال های پایانی حکومت پهلوی روابط سیاسی و امنیتی، اقتصادی و فرهنگی ایران با کشورهای کاپیتالیستی و کمونیستی اروپا در سطح بالایی قرار داشت ولی دو عامل مهم در استقبال اروپا از نهضت مردمی ایران به رهبری امام خمینی (ره) نقش ویژه داشت که عامل اولیه مربوط به تحصیل هزاران ایرانی در دانشگاه های اروپایی و امریکایی بود که با رشد فکری و بینش سیاسی خود برای ایفای نقش فعال در پیروزی انقلاب اسلامی آماده کرده بودند و عامل ثانویه تشدید اختناق و رفتارهای تزایدی دیکتاتورگونه شاه و اختلافات طبقاتی در ایران بود. شاید همین دلایل موجب فراهم شدن زمینه های عزیمت امام خمینی (ره) به پاریس و رهبری نهضت اسلامی در سال 1357 و بازگشت به ایران در بهمن همان سال شد. در بخش بعدی به بررسی روابط ایران و اروپا دوران پسا انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت.
نظر شما :