سیمرغ؛ محتوا، شکل و قدرت دولت ایرانی (بخش دوم)

ایران کهن ما

۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۰ کد : ۱۹۹۳۴۸۱ خاورمیانه انتخاب سردبیر
آرش رییسی نژاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: ایرانی ها ملت بوده اند و از آگاهی ملی برخوردار. آگاهی ملی بدان معناست که ایرانیان از ملت بودنشان آگاه بوده اند. این آگاهی را می توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی - که خود برگرفته از خوتای نامگ (خداینامه) که به دستور خسرو انوشیروان گردآوری شده بود - دید. آن را می توان در تاریخ بیهقی نیز جست. 
ایران کهن ما

نویسنده: آرش رییسی نژاد، استادیار روابط بین الملل دانشگاه تهران، دکترای سیاست و روابط بین الملل از دانشگاه بین المللی فلوریدا

دیپلماسی ایرانی: ایران یک ملت مدرن (Modern Nation) نیست؛ هیچ گاه نبوده است. ایران اما یک "ملت-تمدن دیرین" است. ایران دیرینه ترین کشور زنده تاریخ است. برخلاف بسیاری از کشورهای امروزین، از جمله همه همسایگانش و دیگر کشورهای خاورمیانه، ایران ملت-تمدنی کهنسال بوده است. تمدنی با آگاهی تاریخی پیش از برآمدن مدرنیته و تکوین مفاهیم مدرن ملت و دولت. کشوری که برآمدن خود را در تاریخ با شاهنشاهی چند زبانی - دینی اعلان کرد. هم از این روست که هگل آغاز تاریخ را برپایی دولت شاهنشاهی هخامنشی به دست کوروش بزرگ می داند و ایرانیان را نخستین مردمان تاریخی برمی شمرد.(1) این نخستین دولت جهان خود بسیاری از اقوام گونه گون را دربرمی گرفت و از پنجاب، کشمیر و پامیر در خاور تا به لیبی، اتیوپی و بلغارستان در باختر گسترده بود. ایران، این نخستین دولت تاریخ جهان، ملت-تمدنی دیرین بوده است. این امر اشاره بدین واقعیت است که ایرانی ها ملت بوده اند و از آگاهی ملی برخوردار. آگاهی ملی بدان معناست که ایرانیان از ملت بودنشان آگاه بوده اند. این آگاهی را می توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی - که خود برگرفته از خوتای نامگ (خداینامه) که به دستور خسرو انوشیروان گردآوری شده بود - دید. آن را می توان در تاریخ بیهقی نیز جست. 

با این حال٬ صرف ملت بودنِ ایرانیان و حتی آگاهی ملی ایرانیان نبوده که از عرب و ترک گشتن آنان در دوران سیادت خلافت عربی و سلاطین ترکی جلوگیری کرده است. این که ملت ایران بارها توانست دولت ایرانی را برپا کند٬ آن هم پس از تسخیر و ویران گشتن چندباره، به ویژگی تمدنی ملت ایران بازمی گردد. ایران به مثابه تمدن خود از سه ویژگی مهم برخوردار بوده است. نخستین ویژگی آن "دیرینگی استثنایی" آن است. ایران برخوردار از دیرینه ترین دولت و تمدنِ زنده تاریخ است. دیرینگی این دولت و تمدن خود از تبعات دیرپایی ملت ایران است. دوم٬ غنای "زبان فارسی" و کارکرد تمدنی آن است. پیوستگی و جذبه زبان فارسی—آن گونه که سید جواد طباطبایی به درستی بیان می کند—ریشه در این واقعیت داشت که این زبان حامل و دربردارنده اندیشه ایرانشهری بوده است. چه بسا بدون چنین ویژگی٬ زبان فارسی در برابر زبان فاتحین ایران زمین ناپدید و مستحیل می شد. سوم، "فلسفه نور" در دلِ تمدن ایران است. هسته این اندیشه را می توان در گزاره زیر دید: "خدا نور است، نور آگاهی است، و آگاهی کردارِ ناب" است.(2) بدون وجود و خاطره چنین تمدنی ایرانیان نمی توانستند دگربار دولت ایرانی را پی افکنند. 

گرچه ملت ایران برسازنده تمدن ایرانی بوده است اما بدون دوام تمدن درخشان و استوارِ ایرانی نمی توانست بر فاتحین چیره شود و دولت ایرانی را دگربار بنیان نهد. این بدین معناست که ایرانیان در کنار آگاهی ملی٬ از گونه ای آگاهی تمدنی نیز برخوردار بودند. آگاهی ملی-تمدنی در ایران بدین معناست که ایرانیان خود را ملتی صاحب تمدنی ریشه دار، درخشان و نیرومند می دیدند. هم از این رو٬ در ایران مفهوم هویت ملی ریشه در تاریخ دیرین ایران به عنوان دولت - تمدنی دیرین - دولتی که برخوردار از تمدنی درخشان است - دارد. با تکیه بر چنین آگاهی ملی-تمدنی بوده که امور دیگر در ایران٬ به ویژه تمنایِ وحدت ملی٬ متعین شده است. هم از این رو، آگاهی ملی-تمدنی پیشرانِ وحدت ملی در ایران بوده است. این آگاهی ملی-تمدنی، و نه صرف آگاهی ملی بود که ملت ایران را به برپایی دولت ایرانی توانا کرد. به سخن دیگر، تمدن و آگاهی ملی-تمدنی ایرانی میانجی پدیداری ملت و دولت ایرانی بوده است. از این دریچه٬، تنها هند و چین را می توان همچو ایران کشورهایی تمدن محور خواند. اگر دیگر کشورهای منطقه هویت جمعی خود را بر پایه قبیله - بمانند شیخ نشین های عرب خلیج فارس - یا نژاد و خون و زبان - بمانند ترکیه - یا مذهب - بمانند پاکستان - بنا کرده اند، ایران اما ملتی است با مردمانی گوناگون در دین و زبان که پدیدآورنده تمدنی بس کهن و باستانی بوده است. ایران نه ملتی نو، بل ملت-تمدنی است دیرین که نشان می دهد هیچ امر ساختگی به ویژه تاریخ ساختگی درباره ایران وجود ندارد. 

آمیزه و همنهاد سه گانه ملت، تمدن و دولت دیرین ایران را می توان در واقعیت "جهانِ ایرانِ بزرگ" دید. جهان ایران بزرگ ترکیبی است از "انگاره" و "قلمرو" ایران بزرگ. انگاره ایران بزرگ بر فرهنگ و تمدن استوار است تا نژاد و خون. این انگاره محصول دیرینه تاریخ، فرهنگ و جغرافیاست که نشان می دهد "ایران بزرگ" پدیده ی تاریخیِ "طبیعی" است. به بیان دیگر، انگاره ایران بزرگ "امپراتوری اندیشه" است.(3) قلمرو - تا بدانجا که قلم می رود- آمیزه ایست از جغرافیا، قدرت و تاریخ. قلمرو ایران زمین با انگاره ایران درهم تنیدگی دیرینه ای در درازنای تاریخ داشته است تا بدان جا که فروپاشی دولت نیز، چه در تازش های اسکندر مقدونی و اعراب مسلمان و چه در هجوم چنگیز مغول و تیمور تاتار، چنین درهم تنیدگی را از میان نبرد. درهم تنیدگی انگاره و قلمرو ایران بزرگ را می باید در مانایی مفهوم "مرز" در ایران جست. واژه مرز با سامان هم ریشه و در هم تنیده است و در "مرز و بوم" نمایان می شود. برای نزدیک به یک هزاره - از تسخیر ایران بدست اعراب مسلمان در سده ۷ میلادی تا برپایی پادشاهی صفوی در سده ۱۶ میلادی - ایران از دولتی یکپارچه برخوردار نبود. با این حال، مرز خاوری ایران٬ چه در ذهن فرمانروایان ایرانی و چه در نگاه حکما و شاعران و اندیشمندان، مرزی بود دگرگون ناپذیر: رودخانه آموی (وخش یا جیحون). فرآیندهای برساختن چنین مرزی در درازنای دیرین تاریخ تا بدان جا کارا بوده است که مرز آموی را "طبیعی" جلوه داده است. طبیعی بودن مرز بازتاب دهنده طبیعی بودن جهان ایرانی است. چنین واقعیتی استثنایی بودن ایران را نشان می دهد. امری که ریشه در واقعیتی پایدار دارد: ایران صرفا دولتی مدرن نیست، ایران ایده ای ذهنی هم نیست؛ ایران اما جهانی است دیرینه، در هم تنیده و ریشه دار. این واقعیت را می توان، در زبان هانری کربن، "آنِ ایران" نامید.

در مفهوم ملت-تمدن ایران این واقعیت نهفته است که امر ناب (the pure) وجود ندارد. در چنین تمدنی نه زبان ناب وجود دارد و نه مذهب ناب. زبان پارسی پر است از واژگان ترکی و عربی و هم ریشه با زبان کردی. گونه گونی مذهبی مردمان ایرانی در خاورمیانه بی همتا بوده است. مهم تر آن که شیوه زندگی ناب هم وجود ندارد. به سخن دیگر، تمدن ایران آمیزه ای است از زبان ها، مذاهب و شیوه های کنش و اندیشه و در یک کلام شیوه های زندگی گونه گون. هم از این رو، هر گونه ایدئولوژی و جنبشی مبتنی بر "امر ناب" همچو تندروی مذهبی و حتی ناسیونالیسم - کوششی برای برساختن یک ملت از دل یک قوم با تکیه بر ناب جلوه دادن داشته های خویش - و چهره ها و آمیزه های تندروانه آن٬ همچو فاشیسم و شووینسم٬ و یا هر گونه دیدگاهِ یکسان ساز شیوه زندگی را در ایران راهی نیست و ریشه نخواهد گرفت.

پی نوشت‌ها:
1. Hegel, George Wilhelm Fredrich, The Philosophy of History, New York, 1956.
2. ردپای این اندیشه را می توان در دو آیه آسمانی «الله نور السماوات و الارض» و «ان الذین آمنو و عملو الصالحات» دید.
3. Axworthy, Michael, A History of Iran: Empire of the Mind (New York: Basic Books, 2008), p. 3.

کلید واژه ها: ایران ایران باستان ایران کهن تاریخ ایران


( ۳۵ )

نظر شما :

علی ۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۴۴
این بهترین مقاله بوده که خواندم به تمام زوایای تمدنی زبانی مذهبی و.... اشاره جامعی کرده بود آقای آرش رییسی نژاد
سامان ۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۷:۱۵
با قسمت اخر حرفتون مخالفم ناسیونالیسم ریشه خواهد گرفت و چه بسا گرفته و نمیتوانید بگویید ناسیونالیسم ریشه نخواهد گرفت ناسیونالیسم با وجود این همه نابرابری ها قدرت مضاعف خواهد گرفت کمااینکه الان در استانهای کوردنشین بشدت قدرت گرفته و این قدرت هروز درحال افزایشه و حتی اسم ایران را هم انکار میکند و این ناسیونالیسم زاییده نابرابری ها اقتصادی و کتمان و به حاشیه بردن هویت و تاریخ دیگری است
ابی ۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۸:۴۸
این قسمت دومه؟
خسرو ۰۴ مرداد ۱۳۹۹ | ۲۰:۲۹
فرمودند ایران یک ملت مدرن نیست بلکه ملت تمدن دیرین است ، ولی توصیفی که از ملت تمدن دیرین گفتند ، خالی از واقعیت و بیشتر باستانگرایانه و تشویق افسانه سرایی است ، آنجا که لیبی و بلغارستان و تبت و...را ایران مینامد وخداینامه ( افسانه های شاهان که از آنها تعبیر به خدا شده است ) و شاهنامه فردوسی را به عنوان دلایل تمدن دیرین می نامد نوشتن با کلماتی که در زبان فارسی امروز ، مفاهیم را انتقال نمی دهد و بحث از ایرانشهری طباطبایی که بدنبال بحث های نژادی و شونیسم هست فقط موجب تهییج احساسات نژادی و تداوم اشتباه یکصد سال گذشته (برای ملت سازی )در مورد تقبیح ملل و اقوام دیگر و اصیل انگاشتن ایرانیان (بطور خاص پارسی زبانان )مغایر با پارگراف آخر (امر ناب وجود ندارد ) که یکسان سازی زبان و مذهب و یکنواخت کردن را بی ریشه خوانده است ، می باشد و بالاخره در دنیای امروز ملت مدرن به عنوان سامانه جمعی انسانی مقبول و موفق بوده است ، چراباید با طرح مفاهیم مبهم بر خلاف جریان شنا کنیم ؟
علی ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۰۰:۴۹
جناب دکتر آرش فرمودید آقای طباطبایی فکر میکند عامل ماندگاری ایران در برابر فاتحین زبا ن فارسی بوده. والا آخر، چند سوال دارم ۱ = پس چرا زبان پهلوی نتوانسته به این مقام برسد۲= مگر ۳۵۰ سال بعد از وروداعراب که ایران کاملا عرب شده بو د ومحمود به فردوسی دستور باز ساخت زبان فارسی را نداد،۳= چرا ما قبل از فردوسی هیچ گونه آثاری بزبان فارسی نداریم « بغیر از دو سه جمله در حد آهوی دشتی چگونه دوزا،روزا،ویا اگر داریم بفرمایید ماهم مطالعه کنیم،پس اصلا وابدا قبل از فردوسی نه نوشته ای نه کتابی نه تکه پوستی ونه سنگ نوشته ای بزبان فارسی نداریم آنچه هم در بعضی سنگ نوشته ها مانده بخط میخی ومال اقوام غیر فارسی زبان ،مثل سومری ،ایلامی،آسوری وغیره است وهیچ ارتباطی با فارسی ندارند وحتی با اینکه هیچ نوشته ای کتابی بزبان پهلوی نداریم ،که،آنهم ۹۹ در صد با زبان فارسی دری متفاوت میباشد وحتی یک ایرانی قادر به خوندن ونوشتن زبان پهلوی نیست وزبا ن فارسی دری مثل زبان اوردو ساخته وپرداخته دستی ومصنوعی دارد وکاربریشان مخصوص: اوردو برای ارتش،ودری برای ادرجات ونامه نگاری بوده ،بطوریکه اوردو هم مخصوص ملت خاصی نیست وفارسی هم مخصوص قوم خاصی نیست، بطوریکه ۸۰ در صد مردم ایران به غیر از زبان فارسی تکلم میکنند وآنانکه هم ظاهرا خود را فارس می پندارند ،اگه به یکی دو نسل قبلیشان برگردند حتما به یک زبان دیگری وابسته بودند وبا اینکه در صد سال اخیر چه تبلیغات،وهزینه ها واجبار واصراری در کاربری زبان فارسی شد ه هنوز هم ۸۰ در صد مردم ایران به یک زبان غیر از فارسی تکلم میکنند وفارسی را مجبورا در مدارس وادرجات بکار می برند ودر محافل خصوصی بزبان مربوط به خودشان صحبت میکنند، ودر هند وپاکستان هم چون زبان اوردو مخصوص قوم خاصی نیست یواش یواش جایش را به انگلیسی می دهد، چون مثل فارسی یک زبان عاریتی وغیر قومیست،ودر ایران هم ترکان ،اعراب،اکراد ،لرها بلوچها،دیلمیان وطبریان،ترکمنها وقشقاییها بختیاریها ،لک،فیلی،بویر بندری،کولی،گرجی،ارمنی،خلجی،....هیچ ارتباطی با زبان فارسی ندارند یعنی همانقدر که زبان فارسی از دیگر زبانها لغت قرض کرده ۷۰ درصدش مربوط به دیگر زبانهاست، لذا با اینکه کتب ونوشتجات بزبان فارسی محدود است وتا قرن اخیر صدی ۹۰ کتب ونوشتجات به عربی بوده وتنها چند کتاب شعر که در مدح پادشاهان ترک است چیزی نداریم،یعنی اینکه از زبان فارسی میخواهید یک عامل وحدت نام ببرید به هیچ وجه صادق نیست،چون تا صد سال پیش که مردم ایران کاملا بیسواد بودند تعداد محدودی در سطح ایران به زبان فارسی آشنا بودند،پس اینکه حکمداران ایران توانسته اند بر مردم حکومت کنند نه زبان بوده بلکه زور شمشیر ودیکتاتوریبوده چه بسا اکثر حکمداران وشاهان ایران خودشان نمی توانستند فارسی حرف بزنند، وفارسی دری یک وسیله اداری جهت ارتباط مدیران بوده نه ارتباط مردم، ومحل زایش ومسقط الراسش هم افغانستان است،چطور که اشرف غنی در پی استردادش است ، ولی بعد از صفویه آنچه موجب اتحاد مردم ایران شده مذهب شیعه میباشد نه فارسی دری،وآقای طباطبایی مثل سلف ضد شیعه اش احمد کسروی میخواهد از خودش مکتبی تولید وارایه وارشاد کند که وقتش گذشته ودیگر صحبتهای آقای طباطبایی بدرد قهوه خانه وخط واحد میخورد،،،،،،این گونه سیدان مفت خور که با نان وفطره ذکات ،ومال سید مردم بد بخت ایران چاق شده وبه مرحله یام یام وزامبی رسیده اند چه ارزشی به انسان ودین ووطن قاعلند ،تا به زبانی که تا صد سال پیش ۹۹ در صد مردم ایران از خواندن ونوشتن وصحبت کردنش عاجز بودند ،تا چه رسدبه عنوان وسیله ماندگاری ودوام ایران ،ایران در سایه خون پاک سربازانش وحکمداران جانبرکفش سر پا وماندگار شده، نه چند تا شعر مدح نامه شاهان ،وهنوز هم عامل پیوند ایرانیان مذهب شیعه است نه زبانی که به غیر از مدارس وادارجات کاربری دیگری ندارد،
سهراب ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۰۶:۰۱
یک مقداری بازی با کلمات و گستردگی بیش از اندازه بحث. واقعا هدف این مقاله چیست و رابطه اش با وضعیت سیاسی و اجتماعی امروز ایران چیست؟ ایا بعد از ۴۰ سال به فکر ایدئولوژی جدیدی هستید؟ در اینکه انقلاب اسلامی ۲۵۰۰ سال دوران ستمشاهی رو فرو ریخت شک دارید یا میخواهید تجدید نظر کنید؟
كامران ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۲۵
خیلی مقاله رمانتیکی بود ، بخشهایی قابل قبول بود اما باز طبق معمول در قالب سخنان شیرین رنگ و بوی خودشیفتگی و نخوت پارسی به گوش میرسید متاسفانه این طرز تفکر ۹۰ سال است در کشور در گوش افراد بعد از استقرار رژیم منحوس پهلوی خوانده میشود و درنهایت فقط منجر به کینه و رادیکال شده افراد خواهد شد.
کوروش ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۷:۲۰
حالا چرا به شما پانترکها برمی‌خورد که روی زبان رسمی مملکت تمرکز شود؟ واقعیت این است که اکثر ایرانیها به غیر از آذری‌ها نزدیکی زبانی با فارسی دارند و این در میان بلوچها و کردها و لرها و گیلکها و... واضح است. حتی تاثیر گرفتن زبان آذری هم از فارسی و بالعکس هم آشکار است. اینکه زبان پهلوی در حال حاضر قابل درک برای عموم نباشد تعجبی ندارد همچنان که اکثر اعراب هم با عربی فصیح صحبت می‌کنند و بسیاری از تعبیرات متون دینی و حتی قرآن را به راحتی درک نمی‌کنند. با این تعبیر زبان ترکی استانبولی هم با تغییراتی که مصطفی کمال در آن داد هم یعنی اصالت خودش را از دست داده است ولی این تعبیرات بیشتر بوی نژادپرستی می‌دهند. مخصوصا وقتی رسانه های پانترک را می‌بینیم که روی تخریب فردوسی تمرکز می‌کنند چونکه نمی‌توانند او را هم مثل مولوی و نظامی با جعل اشعار بدزدند. به قول جناب الهی قمشه ای بی شک برترین شاعر ایرانی فردوسی است نه به این علت که فقط سعی در حفظ زبان فارسی داشته است بلکه بهترین و قویترین نوع بیان هر تعبیری را ایشان ارائه کرده اند. اینکه عده ای از داخل بخواهند در لفافه ایشان را تخریب کنند یا روی حذف مجسمه فردوسی مانور دهند، در واقع ادامه همان شعارهای خلیج ع ر ب ی و بلند کردن پرچم بیگانه است. اینها کسانی هستند که هویتی برایشان باقی نمانده و بنابراین این گمشده خود را در توهماتی مثل گرگزادگی و توران بزرگ دنبال می‌کنند و سعی می‌کنند میراث هویتی و معنوی بقیه را هم تخریب کنند چون خودشان چیزی از آن ندارند. عاقبت بی سوادی چیزی جز خودفروشی و وطن فروشی نیست.
كامران ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۸:۳۶
تاریخ تا جایی مفید است که ازش درس بگیریم و الا باستانی گرایی و زندگی در رویاهای شیرین تاریخی هیچ کمکی به وضع حال ما واینده ما و روابط ما با سایر کشورها و ملت ها ندارد. در مورد بسیاری از هموطنان هم تبدیل شده به شعار زدگی تاریخی ولی در عمل چیز زیادی از فرهنگ و اخلاق و انسانیت باقی نمانده است.خیلی ها به کورش میبالند و از منشور حقوق او میگویند به واقع هم همین بوده و همانطور که نویسنده مقاله اشاره کرد پادشاهی ایران متشکل از ۲۱ منطقه که هر کدام شاه خود زبان خود و فرهنگ خود را داشته اند بوده است ،اما همین افراد تحت القائات نژاد پرستانه پهلوی ، کمترین حقوقی را برای هموطنان کنونی خود قائل نیستند ، و باز دم از کورش و تاریخ ایران میزنند.
كامران ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۸:۴۷
گاه به هموطن ترک خود میگویند تو ترک نیستی و ترک زبان شده ای ، گاهی میگویند نه شما از سیبری کوچ کرده اید و امده اید، این طرز تفکر منجر به هیچ اینده روشنی پیش روی ما نمیشود ،
کوروش ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۲۰:۰۶
این طرز تفکر را پانترکها ایجاد کرده اند. وقتی به مشاهیر و تاریخ و نمادهای ایرانی ازفارس و کرد و ارمنی و... حمله میکنید، انتظار نداشته باشید بقیه برای جعلیات شما کف بزنند. واقعیات تاریخی یک چیز است و جعلیات پانترکی چیز دیگر. نفرت پراکنی پانترکی با حمله به پرچم ایران، تاریخ ایران، شعرای ایرانی و حتی تلاوت قرآن ذات آنها را مشخص می‌کند که حتی برای مذهب هم اهمیتی قایل نیستند بلکه پشت مخفی می‌شوند.
علی ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۲۱:۴۶
تا آنجایی که من میدانم ترکیه عربستان کشور قومیتی هستند و بیشتر روی باستان‌گرایی وارمانهای آن متمرکز اند که شامل اتحادیه عرب و کشورهای ترک زبان شده اند و تا جایی بتواند جعل تاریخ تحریف میکند اما یک عده در پوشش پان‌ترکیسم و پان عربیسم در صدد توجیه این واقعیت هستند از طباطبایی و فردوسی متنفرند اما افاضات ناصر پورپیرار وذلیق را مقبول میدانند
علی ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۰۲:۳۰
به کوروش ۱۷:۲۰ ، پانترکها مثل محمود غزنوی دستور نوشتن شاهنامه را به فردوسی دادند وفردوسی هم در مقابل انعام ودستمزد قبول کرد،وبه اینصورت زبان فارسی از مرگ حتمی نجات یافت،،،،،،،، ولی کردها وعربها وبلوچها که نوشته ای بر عکس ترکان زبانشان به فارسی نزدیک است پس چرا مبارزه مسلحانه میکنند،وقصد تجزیه از ایران را دارند؟ لااقل ترکان مبارزه مسلحانه نمیکنند، وگرگ سبل ترکان است ..چطور خرس،خروس،خرگوش،اژدها سمبل روس فرانسه اسپانیا چین هستند، توران اسم مملکت قدیمی ترکان است وچیز ترسناکی نیست، تاریخ را ترکان نوشته وساخته اند وهزاران شخصیت تاریخی وعلمیوادبی دارند واصلا در این مورد کمبودی ندارند، مشکل کسانی هستند که باز خواب زمان رضا خان پالانی را میبینند ودرپی تقدس افکار پوسیده هستند که ما دیگر از این نوع افسانه پرستی وموهومات وتوهمات مریض گونه خسته شده ایم وحوصله شنیدن چرندیات عدهای بیمار روانپریش را نداریم به آن دلیل هم برایمان انگ پانترک می زنند،که چرا پانفارس نمی شویم. راستش از هر نوع پان متنفر هستیم مخصوصا پان فارس، که عامل بوجود آمدن هر نوع پان خود پان فارسها هستند.
علی ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۰۲:۴۹
آقای کوروش۱۷:۲۰ در ادبیات وقاموس ترکان چیزی بنام وطن فروشی،وخود فروشی نداریم میتوانید با مطالعه تاریخ ترکان به این حقیقت برسید،،،شاید شما با پژاک وpkkاشتباه گرفته اید که هم خودشان را در اختیار ارتشیان آمریکا قرارداده اند وهم نصف سوریه وعراق را به آمریکا فروخته اند وحتی در مورد فروش بعضی از جاهای دیگر در ترکیه وایران راهم در سر می پرورانند.
كامران ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۰:۲۵
اقای کورش خودت خوب میدونی که این داستان ها از کی و توسط چه کسانی شروع شد ،امثال علی اکبر داور فراماسون معروف به دستور اربابشون و تلقین باستانی گرایی در گوش رضا خان سعی در از بین بردن مذهب و قومیت و یکسان سازی افراد از دید خودشون داشتند، تمامی این انشقاق ها از ان دوران شروع شد، و الا قبل ان مردم چه کار به فارس و ترک بودن داشتند، بسیاری ترکها فارسی میدانستند و بسیاری فارس ها ترکی، مشغول زندگی خود بودند.و به قول دوستمان علی مذهب شیعه هم باعث انسجام جامعه بود، هنوز هم در بین مردم مذهب است که باعث یکپارچگی بین حداقل دو قومیت بزرگ ایران یعنی ترک و فارس است.
علی ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۱۵
علی ۲:۳۰و۲:۴۹ پس زوزههای گرگ در ورزشگاه یادگار امام تبریز در حین تلاوت قرآن بالا بردن و پرچم بیگانه در ورزشگاه نشانه وطن فروشی نیست آیا ؟؟؟؟ چرا هویت مشخصی ندارید فحاشی و هتاکی به اقوام ایرانی شعار هنجارشکنانه و ضد وحدت ملی تحریف خلیج فارس و.... گرگ نماد رم باستان وارم باشگاه ایسروم ایتالیا است حتی نماد دزدی هست تا سخنان باید در کوههای آلتای و صحرای گپی و اروخون جستجو کرد نه در آذربایگان و ترکیه
کوروش ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۱۹
1. این هم از تکنیک‌های پانترکی است که هر قومی که در اطرافشان زندگی می‌کنند را برچسبی بزنند. اگر فارسی ضد خزعبلات آنها صحبت کند میگویند باستان گرا و طرفدار پهلوی است و خودشان را سعی می‌کنند به جمهوری اسلامی بچسبانند. اگر کردی ضد جنایات آنها که در تمام دنیا در همین امسال و توسط کشور خودمان هم محکوم شد، می‌گویند شما تروریست هستید! اگر ارمنی بخواهد از نسل کشی ارامنه صحبت کند می‌گویند شما داشناک و نژادپرست هستید و به هر گروهی که شامل اعراب و یونانیها و آشوری‌ها و... هم می‌شود، انگی می‌زنند درحالی که خودشان آن صفات پلید را به بهترین شکل دارند. البته ناراحت هم نیستیم جون این از سطح هوشی پایین پانترکهاست که بقیه را در مقابل خودشان متحد می‌کنند. 2. ما نه طرفدار رضاشاه هستیم و نه بقیه صفاتی که خودتان هم میدانید چون حرف حسابی در مقابل جعل پرچم و تاریخ و مشاهیر ایران ندارید، مطرح میکنید در مورد ما می‌تواند صدق کند. باستان گرا کسی است که هر ابهام تاریخی را با توجیهات مضحک می‌خواهد به خودش و توهماتش وصل کند. به قول آن تاریخ دان معروف هر جا ابهامی در تاریخ باشد پانترکها آنرا به نفع خودشان جعل می‌کنند. در مورد ایران خودمان با جعل اشعار مولوی و نظامی جدیدا حمله به فردوسی و در مورد کوروش و تخت جمشید ساختگی دانستن آنها!!! در واقع چون خودشان تاریخی به جز این جعلیات اورارتویی و... ندارند می‌خواهند تاریخ و فرهنگ بقیه را پایین بکشند. تروریسم طبق تعریف سازمان  ملل زمانی است که فردی یا گروهی برای رسیدن به اهداف خود از وحشت یا ترور استفاده می‌کند و این کاری است که دقیقا اربابان عثمانی شما در ترکیه و عراق و سوریه و لیبی می‌کنند و با تجهیز گروه های تکفیری و داعش و سر بریدن مردم سعی در اشغال خاک آنها و احیای عثمانی تکه تکه شده دارند. نژادپرست کسی است که به خاطر توهمات گرگزادگی خودش را برتر از بقیه می‌داند و زوزه گرگ در زمان تلاوت قرآن می‌کشد. 3. نماد داشتن یک چیز است و زوزه کشیدن و صدای گرگ درآوردن و وصل کردن نسل خود به یک حیوان که اتفاقا مانند خودشان درنده هم هست چیز دیگری. این فقط صحبت ما ایرانیها نیست بلکه بارها دانشمندان غربی و شرقی تاکید کرده اند که پان ترکیسم با این اعتقادات مسخره که اتفاقا ریشه آنها در روانپریشی و زوال عقل عده ای کاملا مشخص است، چیزی جز ملغمه ای از بی سوادی و بی شعوری نیست. کسانی که حتی به فردوسی هم حمله می‌کنند معلوم است جز چرخیدن در سایت‌های قومگرایانه و نفرت پراکنانه، کاری نکرده اند و حتی فرصت نداشته اند که یک بیت شعر از این شاعر گرانقدر بخوانند تا کمی از جهالت خارج شوند. 4. کسی نگفته است که سلطان محمود غزنوی یا هر حاکم ترک زبان دیگر پانترک است. پانترکیسم تعریفش مشخص است و کاملا با حرفهای شما می‌خواند که هیچ تحملی در مقابل تاریخ و فرهنگ بقیه ندارید. چیزی به اسم پانفارس هم در جهان به صورت شناخته شده نداریم، بلکه تنها جریان سازمان یافته همان پانترکیسم است که در داخل ترکیه بودجه دولتی هم میگیرد. پس مشکلاتی که توسط اربابان ایجاد شده را به بقیه نچسبانید. اگر منظور پان ایرانیسم است که آن هم بر اساس قوم یا زبان خاصی تعریف نمی‌شود و در مقابل جریان پانترکیسم نه حمایتی دارد و نه قابل مقایسه و شناخته شده است. 5. در مورد وطن فروشی، فکر نمی‌کنم در هیچ جای دنیا جعل نام های تاریخ مانند خلیج فارس یا بلند کردن پرچم سایر کشورها و سلام نظامی دادن به آن و حمله به مشاهیر آن چیزی جز وطن فروشی باشد. اقدام نظامی هم به اندازه کافی از دولت جعلی باکو در کنار مرزهایمان که با حضور کامل اسرائیل انجام می‌شود دیده ایم و اخیرا چندین گروه مسلح هم در اردبیل دستگیر شده اند. پس لطفا اول اطلاعات تان را با اربابانتان به روز رسانی کنید و ادای ایران دوستی و مسلمان دوستی هم درنیاورد وقتی در جهت عکس آن حرکت میکنید.
كامران ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۵:۴۳
اقای کوروش به نظرم سرتون رو بکوبید به دیوار تا کمی راحت شوید، مردم اذربایجان با تمام گلایه مندی ها متعهد ترین انسانها به این مملکت بوده اند و همیشه بیش از سهم خود در تاریخ این کشور جانفشانی کرده اند ، و اعتقاد قلبی انها به اسلام و تشیع هم که اظهر من الشمسه، پس بیخود با مغلطه کردن سعی در پوشش افکار خود نکنید، حوادث کوچکی در ورزشگاه ها میافتد این هیچ دلیلی برای چنین کینه ورزی و توهین و افترا و نسبت دادن مردم اذربایجان نیست ، شما دقیقا شخصیت و منش خود را نشان دادید. از گروهای ترور کردی حمایت کردید که دائما در مرزها در حال به خاک وًخون کشیدن جوانان این مملکت هستند ، از جنایت کاران ارمنی حمایت کردید که جنایات انها ثابت شده و مورد تائید تمام نهادهای بین الملی است . کمی تعقل کنید یا نه اگر دوست دارید همچنان سر خودرا به دیوار بکوبید،
منصور صدری ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۲۱:۲۹
قابل توجه آقای کوروش و دیگر خوانند گانی که علاقمند به آگاهی از تاریخ بخش مهمی از ایران یعنی آذربایجان می باشند. هر ایرانی که خود را در برابر تعدی به ایران وهویت آن مسئول می داند. باید به آگاهی لازم از تاریخ کشورش دست یابد. در اظهار نظر نخست آقای کوروش آمده است: واقعیت این است که اکثر ایرانیها به غیر از آذری‌ها نزدیکی زبانی با فارسی دارند و این در میان بلوچها و کردها و لرها و گیلکها و... واضح است. باید یادآور شوم زبان کنونی که در آذربایجان گفتگو میشود آذری نمی باشد. هرچند که واژگانی از زبان آذری، که در واقع زبان فارسی پهلوی است، می توان در زبان کنونی ترکی آذربایجانی یافت. زبان آذری، پیش از رواج زبان ترکی آذربایجانی، در آذربایجان گفتگو می شده است. هنوز خوشبختانه آثار آن در برخی از روستاهای دوردست آذربایجان یافت می شود. در این زمینه مقالات ارزشمندی در نشریات دانشکده ادبیات دانشگاه آذرآبادگان (دانشگاه تبریز کنونی) در دهه چهل خورشیدی به چاپ رسیده است. بزرگ ترین فقر ما در نا آگاهی و جهل ماست . آنجا که برخی از ما هم میهنان آذربایجانی خود را ترک خطاب می کنیم . یا زبان ترکی آذربایجانی را به نادرست آذری می نامیم. نمی دانیم که زبان به تنهایی، در جهان کنونی ،نشانه هویت نیست. همانگونه که سیاه پوستان آمریکا انگلسی نیستند. ما مردم آذربایجان به زبان ترکی آذربایجانی گفتگو میکنیم و آن را به عنوان زبان محلی دوست می داریم اما ترک نیستیم. به لحاظ زبان شناسی زبان ترکی جز زبان های ایرانی مانند لری، بلوچی، کردی، گیلکی و غیره که ریشه زبان شناسی یکسان دارند، نیست.خاستگاه زبان ترکی از ترکستان، که در شرق خراسان بزرگ قرار دارد، می باشد. این زبان متعلق به زیر مجموعه ای از نژاد زرد است که تفاوت آشکاری در فیزیک چهره با ایرانیان (آذربایجانی ها ) دارند. این زبان با تفاوت هایی در ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان و غیره گفتگو می شود. زبان ترکی به سبب تاخت و تاز های تاریخی به ایران وارد شده است و مختص آذربایجان هم نیست. مانند زبان ترکی که بین ایل قشقایی در استان فارس رایج است. اما به عنوان زبان بخشی از مردم ایران که با واژگان بجا مانده از زبان رایج پیش از خود یعنی زبان پارسی پهلوی (آذری) و پارسی کنونی آمیخته است و مردم کوچه و بازار به آن گفتگو می کنند و با آن از کشورشان ایران دفاع کرده اند و می کنند. بنا براین ترکی آذربایجانی را می توان با آسان گیری ترکی ایرانی شده به حساب آورد. درعمل هم آذربایجانی ها چندان با ترک زبان های دیگر کشورها نمی توانند روان گفتگو کنند. از نظر تاریخی هم این دولت صفوی بود که کمر همت به ترویج هر چه بیشتر شاهنامه فردوسی و گسترش و همگانی کردن آن بست. پس می بینیم که این اخطلاط زبانی هیچ خدشه ای به هویت ایرانی آذربایجانی ها وارد نکرده و نمی کند. خلط مفاهیم و واژگانی مانند آذری، ترک، زبان ترکی، ترکی آذربایجانی و مانند اینها باعث سردرگمی مردم در شناسایی هویت واقعی خود می شود و زمینه ماهی گیری از آب گل آلود شده است. باید ازتاریخ پر فراز و نشیب کشور آگاه شد و با بکار گیری درست واژگان از سردرگمی دوری جست. متاسفانه در گفتگو های روزمره بسیاری از مردم عادی، در نوشته های روزنامه ها و حتی سخن رانی های دولت مردان، که باید دست کم از تاریخ کشورشان آگاه باشند، از زبان کنونی مردم در آذربایجان به عنوان نادرست آذری یاد می شود. شوربختانه هیچ حساسیتی هم وجود ندارد. کتاب پژوهشی عنایت الله رضا با نام " آذربایجان و آران یا آلبانیای قفقاز" در این باره بسیار روشنگر می باشد. برای دفاع در برابر تحریف واقعیات تاریخ ایران باید با آگاهی در برابر کسانی که ملت های جدیدی در ایران کشف می کنند ایستاد. می توان کسانی اندک اما پر سرو صدا در میان هم میهنان آذربایجانی یافت. آنها با پیروی از پان ترکیست ها، که پس از تاسیس کشوری به نام ترکیه به عنوان وارث امپراتوری فرو پاشیده عثمانی در جنگ جهانی اول، ادعاهای را مطرح می کنند. این کردار ضد ایرانی، آگاهانه یا نا آگاهانه اما تباه کارانه، توسط مارکسسیت – لنینیست ها در جهت منافع شوروی ادامه یافت. پس از فرو پاشی شوروی پان ترکیست ها تجدید حیات یافته در جمهوری خود خوانده آذربایجان، که نام تاریخی آذربایجان ( آذرآبادگان ) را در 1918 بربخشی از قفقاز هویت باخته به مرکزیت باکو ( بادکوبه ) جعل کرده بودند، فعال شدند. اکنون علاوه بر پان ترکیست ها پان های دیگری هم با حمایت کشورهای همسایه و دیگران به راه افتاده اند. اگر در آینده ایران دچار اختلاف منافع حاد با هندوستان شود شاید وجود سیک های مهاجر و فراری از دست پاکستان، در محله ای از زاهدان، سبب کشف ملت جدیدی در ایران شود و شاهد نوشته های پر سوز و گدازی در حمایت از زبان سیک ها در روز حمایت از زبان مادری باشیم. بیش از یک ملت در ایران وجد ندارد و آن ملت ایران است.
کوروش ۰۶ مرداد ۱۳۹۹ | ۲۲:۵۲
من پانترکها را خطاب قرار دادم نه مردم آذربایجان. اگر هنوز قدرت‌ تشخیص این را ندارید به نظرم این شمایید که باید سرتان را به دیوار بکوبید! اگر هنوز بین مردم و گروه ها نمی‌توانید تفکیک قائل شوید باز هم مشکل ما نیست. و اینکه آذربایجان هم ارث پدری شما نیست که از طرف مردم آن حرف بزنید. همین حالا در جغرافیای آذربایجان جمعیت فابل توجه فارس و کرد و ارمنی زندگی می‌کنند. پس از طرف خودتان حرف بزنید. وضعیت شما دقیقا مصداق این مثل است که حرف را زمین بنداز و شخص مربوطه آن را از زمین برمی‌دارد. اگر به عقاید پوسیده پانترکی اعتقادی ندارید چرا به شما برخورده است؟ اگر حرف حسابی ندارید جز نفرت پراکنی، فکر نکنید که بقیه هم جلوی صدای ناهنجار شما باید کوتاه بیایند.
كامران ۰۷ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۱:۴۸
مردم اذربایجان خود را ترک میدانند و خود را ترک مینامند ولو از همین امروز ، پس سعی در واژه سازی و توجیه نکنید ، و از دید شما اگر مردم اذربایجان خود را ترک بدانند و بنامند میشود پان ترکیست!! راحت تری وصله ای که میتوان چسباند و از اصل موضوع فرار کرد.اقای کوروش حداقل به جای یارگیری از گروههای تروریست کرد و ارمنی که هیچ خیری برای این مملکت نداشته و ندارند و فقط شر ایجاد کرده اند از همزبانان افغان و تاجیک خود یارگیری کنید ببینید انها ایا همچین تمایلی یا اخساس مثبتی به این قضیه دارند!!!
علی ۰۷ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۹:۲۸
ماند گاری هر کشور در طول تاریخ جنگج‌ها وسربازان وسرکردگانش میباشد ،این یک قانون بین المللیست مثل : توسعه روسیه در سایه جنگجویان قزاقس بوده ،توسعه جهان عرب ودین اسلام در سایه جهاد گران اسلامیش بوده،توسعه امپراتوریهای قدیم تاریخ هم مثل چنگیز،اسکندر،سزار،تیمور،هم در سایه قشون منظم وجنگجویان فداکار ومطیع دسپلین نظامی بوده،هکذا توسعه ودوام وماندگاری ایران هم در سایه حکمداران وفرماندهان وسربا زان دلیرش بوده، مخصوصا بعد از اسلام،حالا عده ای چون در تاریخ بعد از اسلام نقشی واهمییتی داشته وکاری ایفا نکرده اند ومیخواهند این دستاورد عظیم را که ایران مدیون ترکان است،وهیچ قوم دیگری مخصوصا فارسان نقشی نداشته اند،،،،از دست ترکان مصادره وبه نفع قومی دیگر که چگونگی نشستنش بر راس قدرت جای سوال است، بطوری توجیه کنند لذا چون در دستشان سند ومدرک قابل ارایه ندارند متوصل میشون به راههای کذایی از جمله به چند دفتر شعر شاعران کاسه لیس که بعیر از مدیحه سرایی به پادشاهان ترک چیزی ندارند، وچنین وانمود میکنند که ایران در سایه چند شاعر مدیحه سرا پابرجاست،که واقعا جای گریستن به احوالشان چیز دیگری نمیتوان گفت ، که چقدر نخوت ونژاد گرایی چشمانشان را کور کرده که هیچ کدام از واقعیتهای تاریخ را نمیبینند..
خسرو ۰۹ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۹:۴۸
نظر کوتاه و صادقانه سامان به عنوان یک کرد مرا مجاب کرد که ایشان را مقایسه ای بکنم با کرد دیگر که خود را کوروش (کرد ارمنی وابسته )می نامد و فقط دنبال ترک ستیزی است ، نظرات بلند و خسته کننده که از طرف دشمنان مسلمانان تئوریزه شده است را بارها می نویسد و امیدوار است که با نام ساختگی کوروش فارس زبانها را تحت تاثیر قرار دهد و بین مردم ایران نفاق ایجاد کند (مامور هست و معذور ) محور وحدت مردم ایران ایمان به خداست و اسلام و تشیع و بالاخره ،فارس زبانها و ترک زبانها که 95درصد جمعیت را شامل میشوند گارانتی تمامیت ایران هستند و چون تویی با تحقیر و فحش و دشنام و حیل مختلف نمی توانی کاری بکنی ومثل ...در گل ماندی
داود ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ | ۲۱:۳۰
درود زمانی که فردوسی بزرگ شاهنامه را از روی داستان های کهن و خرد نامه سرود هنوز غزنویان به حکومت نرسیده بودند.درضمن یعقوب لیث یا رادمان پورماهک دستور جمع آوری خردنامه و داستانهای کهن ایرانی را داد و کسانی را مامور کرد تا به هندوستان نزد زرتشتیان فراری میهن بروند و این اسناد را بیاورند.از انجایی که طول حکومت های محلی کم بود و نوبت به سامانیان رسید که فردوسی بزرگ بعد قتل دقیقی به دست یک غلام ترک که توسط گماشتگان خلیفه عباسی کشته شد فردوسی بزرگ این رسالت را بردوش گرفت.به عرض پانترک ها برسانم که فردوسی زمانی که آغاز به سرودن شاهنامه کرد اون غلام بچه ی شما محمود چهارده سال بود و هنوز حکومت غرنویان آغاز نشده بود.شما پانترک ها مغلطه ای از بی سوادی و نادانی هستید.که زبان را عامل نژاد میدانید.
داود ۲۰ فروردین ۱۴۰۰ | ۰۱:۳۳
شما پان‌ترکیسم های بیسواد که نه هویت دارید و نه تاریخ.شاهنامه را دستور جمع آوری آن را یعقوب لیث داد و به دو تن از ادیبان ایران که ساکن کرمان بودند دستور داد که به هندوستان نزد زرتشتیان فراری بروند و کتاب خداینامه را با خود آورند که منبع شاهنامه هست و تاریخ ایران را از پهلوی فارسی به گویش فارسی دری بازنویسی کنم که این کار ادامه داشته نخست دقیقی شاعر زرتشتی این مهم بر دوش گرفت که توسط عموزادگان ترک شما و به دستورمتعصبین دوران خودش کشته شد بعد این کار مهم را فردوسی به عهده گرفت.آن زمان سن سلطان محمود شما ده سال بود که استاد بزرگ توس شاهنامه را سرود.شاهنامه یعنی نام بزرگان نه اینکه فردوسی برای یک غلامزاده پست که خود را سلطان می نامید نه شاه مدیحه سرایی کند.فردوسی دهقان بود به معنای زمین دار بزرگ و دارای نسب و تبار بالا پس نیازی به مدایحی و پاچه خواری یک غلامزاده پست دون نداشت