آمریکا تا نوامبر می خواهد تکلیف همه را در تعامل با تهران یکسره کند!
بسته تحریمی جمهوریخواهان، مکمل پازل سیاسی ترامپ علیه ایران
دیپلماسی ایرانی – با بسته پیشنهادی تحریمی ۱۳ تن از اعضای کمیته مطالعات جمهوری خواهان کنگره ایالات متحده آمریکا مبنی بر اعمال تحریمهای بیسابقه علیه ایران در حوزه های گوناگون و همچنین آغاز تحریمهای "قانون سزار" در خصوص پرونده سوریه که قطعاً میتواند نفوذ منطقه ای ایران در سوریه و روابط تهران - دمشق را تحت الشعاع قرار دهد، همچنین به موازات تلاش جدی کاخ سفید برای تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران که اکتبر/ ۲۸ مهرماه به پایان میرسد در کنار تصمیم واشنگتن برای عدم تمدید معافیت های مربوط به تحریم فعالیت های هسته ای ایران نشان از این دارد که ایالات متحده صفحه جدیدی از تنش با ایران را باز کرده است. این در حالی است که به باور برخی اساساً دونالد ترامپ مخالف اعمال برخی از این تحریم ها و ایجاد بستر برای گفت وگو و مذاکره با تهران بعد از تبادل مجید طاهری و مایکل وایت و بازگشت سیروس عسگری است. حال در این میان سوالی که باید پرسید این است که هدف واشنگتن از اعمال مجموعه این تحریم ها چیست؟ تنش تهران و واشنگتن با اعمال این تحریم ها چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ آیا این تحریمها و به خصوص قانون سزار انزوای جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت؟ شرایط دیگر بازیگران همسو با ایران در منطقه غرب آسیا، به ویژه دولت اسد چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟ دیپلماسی ایرانی برای یافتن پاسخ این سوالات، گفتوگویی را با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
پس از انجام تبادل دومین تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی (تبادل دکتر مجید طاهری و مایکل وایت) و همچنین بازگشت سیروس عسگری به کشور و مواضع دونالد ترامپ در خصوص تمایل برای انجام گفت وگو و مذاکره با تهران در خصوص مسائل مهمتر و نیز مواضع مشابه برایان هوک در کنار واکنش محمد جواد ظریف به این سخنان برخی معتقد بودند که این مسائل می تواند بستر لازم را برای کاهش تنش تهران - واشنگتن و انجام مذاکرات اولیه فرام آورد، اما 13 عضو کمیته مطالعات جمهوریخواهان کنگره آمریکا روز چهارشنبه گذشته یک طرح پیشنهادی جامع 111 صفحه ای برای اعمال تحریم های بی سابقه علیه ایران منتشر کرد که در این طرح مسئله حمایت از افزایش تحریم ها علیه ایران، قطع کمک تهران به حزب الله لبنان از طریق تحریم برخی نهادها مانند آستان قدس رضوی، بنیاد مستعضفان و جانبازان، بنیاد پانزده خرداد، و بنیاد مسکن، در نظر گرفتن حوثی ها، حزب الله لبنان و بسیاری از گروه های نظامی حاضر در عراق و سوریه و همسو با ایران به عنوان گروه تروریستی، تحریم علیه جبران باسیل، وزیر امور خارجه سابق لبنان، احتمال تحریم برخی از وزرای دولت حسان دیاب، نخست وزیر فعلی لبنان و پایان دادن به معافیت های عراق از تحریم ها مطرح شده است. این در حالی است که برخی از کارشناسان بر این باورند که اساساً دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده با این بسته تحریمی در این شرایط موافق نیست. شما تا چه اندازه این تحلیل را قبول دارید؟ آیا در سایه نکات مطرح شده می توان عنوان کرد که هیچ گونه هماهنگی سیاسی میان کاخ سفید و کنگره وجود ندارد؟
خیر من این تحلیل را قبول ندارم. به ویژه که، هم ترامپ و هم جمهوریخواه کنگره از یک طیف و حزب سیاسی هستند. مضافا که اساساً ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا نمیتواند شرایط را به گونهای پیش ببرد که اجازه دهد این گونه ناهماهنگی ها در خصوص مدیریت پرونده های حساس سیاست خارجی مانند پرونده ایران شکل گیرد. بی گمان در این میان، هم بازی سیاسی دونالد ترامپ برای ابراز تمایل به منظور انجام گفت وگو و مذاکرات جدی با جمهوری اسلامی ایران بعد از تبادل زندانیان ایرانی و آمریکایی و همچنین انتشار این بسته تحریمی پیشنهادی از جانب کمیته جمهوریخواهان کنگره ایالات متحده آمریکا، دو روی یک سناریو به منظور افزایش فشار بر تهران و ریل گذاری برای ایران در مسیر مد نظر است.
یعنی شما معتقدید که این دو مسئله به عنوان سیاست «چماق و هویج» در خصوص ایران به کار گرفته شده است؟
من چنین تصوری ندارم. چون دیگر سیاست چماق و هویج در قبال ایران جواب نمی دهد. واقعیت آن است که تنش ایران و ایالات متحده آمریکا بعد از اقدام دونالد ترامپ در خروج از برجام در ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ شرایط را به یک نقطه ای رساند که عملاً روز به روز انجام مذاکرات بین تهران و واشنگتن غیر ممکن شد. اما نقطه عطف در این خصوص به ترور سپهبد سردار سلیمانی بازمیگردد. یعنی اکنون با ترور سردار سلیمانی دیگر شرایط به گونهای رقم خورده است که به هیچ عنوان تهران حاضر به گفتوگو و مذاکره با کاخ سفید در خصوص مسائل راهبردی و مهمی چون پرونده هستهای، توان موشکی و نفوذ منطقه ای خود، حداقل با دولت دونالد ترامپ نیست. پس چه ترامپ بخواهد با لفاظیهای سیاسی و دیپلماتیک به دنبال ایجاد نرمش در تهران برای بسترسازی به منظور انجام مذاکرات باشد و چه بخواهد تحریمهای بیسابقه و مواضع تند و سخت دیپلماتیک را در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند تفاوتی در موضع گیری راهبردی ایران علیه ایالات متحده و دولت ترامپ ایجاد نخواهد کرد. یعنی اکنون هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک تهران اجازه دادن امتیاز به ترامپ را نمی دهد.
با این تفاسیر باز هم سوال قبلی خود را تکرار میکنم. اساساً این میزان از تفاوت مواضع و رفتارهای کاخ سفید و به خصوص دونالد ترامپ با اعضای کمیته جمهوری خواهان کنگره در قبال ایران برای چیست؟ اگر شما معتقدید یک هماهنگی میان این دو طیف جمهوری خواه علیه تهران وجود دارد پس چه تحلیلی برای تضاد رفتاری آنها میتوان ذکر کرد؟
به سوال مهمی اشاره داشتید. ببینید نکته بسیار مهمی که در این میان مغفول مانده ناظر بر این واقعیت است که بسیاری معتقدند دونالد ترامپ با برخی توئیت های خود بعد از بازگشت سیروس عسگری و تبادل آقای طاهری و مایکل وایت مبنی بر تشکر از ایران و تمایل برای انجام مذاکرات دیپلماتیک، آن هم قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به دنبال یک تغییر رفتار جدی و احتمال بسترسازی برای مذاکره دو طرف است در صورتی که خود ترامپ هم بیش از هر فردی در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا بر این واقعیت اشراف دارد که تهران هیچ گونه تمایلی برای مذاکره با او ندارد. اما رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا این بازی سیاسی را به راه انداخت تا هم در میان افکار عمومی داخلی و هم افکار عمومی بین المللی از خود یک چهره منعطف و خواهان گفت و گو نشان دهد و هم ایران را یک بازیگر مخرب جلوه دهد. با این نگاه قطعاً بسته تحریمی کمیته جمهوریخواهان کنگره ایالات متحده آمریکا یک قطعه تکمیلی برای پازل دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود تا بتواند با تشدید هر چه بیشتر سیاست فشار حداکثری، تهران را یا به سمت تغییر رفتار و یا به سمت تغییر رژیم بکشاند. البته قطعاً در فاصله کمتر از ۵ ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا این مسئله نمی تواند محقق شود. البته در عین حال باید اذعان کرد این بسته تحریمی کمیته جمهوری خواهان کنگره بیشک چالشهای بسیار گسترده و جدی را برای اقتصاد، معیشت، سیاست، دیپلماسی و حوزه امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه شکل خواهد داد به گونه ای که در طول ۴۰ سال گذشته تهران با این چالشها مواجه نبوده است.
نکته جالب توجه دیگر به تغییر رفتار دیپلماتیک بازیگران بین المللی باز می گردد که همزمانی آن با این بسته تحریمی این تغییر رفتار را بسیار معنادار می کند. در صدر آن شاهد هستیم که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد در گزارش ۱۴ صفحه ای خود که به شورای امنیت تقدیم شد، عنوان کرده است که تسلیحات و موشک های به کار گرفته در حملات ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی منشاء ایرانی دارد. در گزارش گوترش تأکید شده که چندین مورد از سلاحها و اشیایی که امریکا در نوامبر 2019 و فوریه 2020 توقیف کرده «منشأ ایرانی» داشتهاند. دبیرکل سازمان ملل در گزارش خود گفته برخی اقلام کشف شده از نظر طراحی ویژگیهای مشابهی با اقلامی دارند که در یک «واحد تجاری در ایران» نیز تولید میشوند یا دارای مارکهای فارسی هستند و برخی نیز بین فوریه 2016 و آوریل 2018 به ایران تحویل داده شدهاند. این در حالی است که پیشتر دبیر کل سازمان ملل عنوان کرده بود که هیچ سند، مدرک و دلیل متقنی برای اتهام زنی علیه ایران در پرونده حمله موشکی به آرامکو وجود ندارد. شما ارتباطی میان این تغییر مواضع و رفتار دبیرکل سازمان ملل و این بسته تحریمی جدید می بینید؟
نکته بسیار مهمی که باید مد نظر قرار داد این است که اکنون شرایط با این بسته تحریمی و همچنین «قانون سزار» در خصوص پرونده سوریه دست بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را خواهد بست و آنها ناچار خواهند بود تنها در مسیر ریلگذاری شده ایالات متحده آمریکا گام بردارند. من معتقدم تغییر مواضع آنتونیو گوترش در قبال پرونده حمله موشکی به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی هم یک تکه از این پازل گسترده علیه جمهوری اسلامی ایران است. چراکه برنامه جدید ایالات متحده با این بسته تحریمی بیشترین تاکید و تمرکز خود را بر نفوذ منطقهای ایران گذاشته است. شما دیدید که در این بسته پیشنهادی تحریمی علاوه بر تحریم و تروریستی قلمداد کردن بسیاری از گروه ها از حماس و جنبش جهاد اسلامی در فلسطین و حزب الله در لبنان گرفته تا حوثیها و انصارالله در یمن، گروه بدر به ریاست هادی العامری، گردان های امام علی (ع)، سرایا الخراسانی، کتائب سید الشهداء (ع)، لشکر ابوالفضل العباس (ع)، جنبش اوفیاء، گروه جند الاسلام، سرایا عاشوراء، فاطمیون، زینبیون، النجباء، عصائب اهل الحق و غیره نشان می دهد که اکنون سازمان ملل متحد مانند بسیاری دیگر از بازیگران باید در تنش تهران - واشنگتن تکلیف خود را روشن کند. پس اکنون راهبرد موازنه قوا دیگر، نه برای سازمان ملل، نه برای اروپایی ها، نه برای عراق و نه برای هیچ کشور و بازیگر دیگری راهگشا نیست. ایالات متحده میخواهد سناریویی را پیش ببرد که تمام کشورها در تنش تهران واشنگتن، یا ایران را انتخاب کنند یا آمریکا. خوب در نگاهی واقع بینانه تصمیم نهایی این بازیگران مشخص است.
به کشورهای اروپایی اشاره کردید. در این راستا شاهدیم که آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای اروپایی حاضر در توافق هستهای با تنظیم قطعنامهای از ایران خواستند که همکاری کامل با تحقیقات آژانس بینالمللی انرژی اتمی را کماکان در دستور کار قرار دهد. قطعنامه مذکور از آن جهت اهمیت دارد که اولین تذکر رسمی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سال ۲۰۱۲ به جمهوری اسلامی ایران در قبال پرونده هستهای است. در کنار آن رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در کنفرانس مطبوعاتی دیروز، دوشنبه مدعی شد که تهران مانع از دسترسی بازرسان آژانس به دو سایت هستهای در داخل خاک ایران شده است. هرچند که پیشتر هم این مواضع و اتهام زنی ها علیه ایران از زبان گروسی مطرح شده بود. با این اوصاف آیا باز هم معتقدید که این تغییر رفتار و تغییر لحن آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کشورهای اروپایی حاضر در شورای حکام آژانس با این تحولات و بسته تحریمی ارتباط دارد؟
نباید فراموش کنیم که در عالم سیاست و دیپلماسی هیچ اتفاقی بدون ارتباط با دیگر اتفاقات روی نمی دهد. به خصوص که همه این تحولات، اقدامات و اتفاقات در پرونده ایران به یک نقطه اشتراک می رسند. پس چون فصل مشترک تمام این تحولات، جمهوری اسلامی ایران است قطعاً تکتک این اتفاقات، هم بر همدیگر اثر می گذارند و هم از همدیگر اثر می گیرند. بنابراین تغییر لحن رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قبال اتهام زنی و مطالبه گری بیشتر از ایران بی ارتباط با تغییر رفتار در آمریکا نیست. هرچند که من همزمان با روی کار آمدن مدیر جدید عنوان کرده بودم که احتمالاً آقای گروسی با آن نوع نگاه و صبغه سیاسی، همراهی و همسویی بیشتری با سیاست های ایالات متحده آمریکا و به خصوص اسرائیل در آژانس نسبت به یوکیو آمانو خواهد داشت. پس دیگر سه کشور اروپایی، سازمان ملل، آژانس بین المللی انرژی اتمی و آنتونیو گوترش هیچ راه دیگری جز گام نهادن در مسیر ایالات متحده آمریکا ندارند. من پیشتر عنوان کرده بودم اکنون شرایط برای تشدید تنش به شدت مهیا است. چون در پس ناکامی های دونالد ترامپ، هم در مواجهه با ویروس کرونا و هم در در خصوص اعتراضات گسترده ایالات متحده آمریکا به واسطه قتل جرج فلوید، وی اکنون دیگر چیزی برای باختن ندارد و به اقدامات انتحاری علیه ایران دست خواهد زد. یعنی آمریکا می خواهد تکلیف ایران را یک سره کند. لذا سیاستی را پیش خواهد گرفت که به اعتقاد من فضای تنش را به شدت رادیکال خواهد کرد و هرچه به زمان برگزاری انتخابات سوم نوامبر نزدیک شویم، این رادیکالیسم در فضای دیپلماتیک و امنیتی بین دو طرف بیشتر و پررنگ تر خواهد شد.
نکته بسیار مهم دیگری که در راستای تحلیل شما ذهن را به خود درگیر می کند وضعیت نهایی ایران، نه در برابر ایالات متحده که در برابر دیگر بازیگران است. اگر از نگاه شما شما اکنون بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و دیگر نهادها و سازمان های جهانی هیچ راهی جز تعیین تکلیف خود در تنش ایران و آمریکا ندارند آیا می توان شاهد ایجاد تنش تهران با این بازیگران بود، به خصوص آنکه ۱۳ عضو کمیته مطالعات جمهوری خواهان کنگره ایالات متحده آمریکا به عنوان طراحان بسته پیشنهادی ۱۱۱ صفحه ای تحریم های جدید علیه ایران باور دارند که ایالات متحده در برابر بریتانیای پسابرگزیت، که خواستار توافق تجارت آزاد با آمریکا است، از اهرم مهمی برخوردار است. لذا واشنگتن باید از این اهرم استفاده کند تا لندن را به سمت فعال کردن مکانیسم ماشه بکشاند. با این شرایط آیا باید باز شدن صفحه ای از تنش ها بین تهران با این بازیگران و سازمان های بین المللی را شاهد باشیم؟
متاسفانه باید اذعان کرد که این تحلیل درستتان محتمل ترین سناریو برای ایران در ماه های پیش رو است. شما به قطعنامه توبیخی سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای اروپایی حاضر در برجام و همچنین در مقام اعضای شورای حکام آژانس اشاره کردید. آیا این اقدام غیر از آن است که اروپایی ها دیگر توان پیگیری راهبرد موازنه قوا در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا را ندارند؟ چون این قطعنامه یک قطعنامه آمریکایی نبوده، بلکه پیشنهاد اروپایی ها و به اراده آنها در آژانس مطرح شده است.
ولی برخی معتقدند که سه کشور اروپایی به خصوص فرانسه به دنبال مدیریت تنش تا تعیین تکلیف دونالد ترامپ در سوم نوامبر است. لذا اروپایی ها به گونه ای رفتار خواهند کرد که ضمن فشار نمایشی بر ایران از هر گونه همراهی عملی با ترامپ که به نابودی برجام منجر شود، خودداری کنند؟
این تحلیل اکنون هیچ گونه انطباقی با واقعیات میدان دیپلماسی ندارد. اتفاقا چون ایالات متحده نیز بر این بازی سیاسی و دیپلماتیک احتمالی اروپاییها به منظور وقتکشی تا تعیین تکلیف انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و دونالد ترامپ اشراف دارد شرایط را به سمتی پیش برده است که دیگر اجازه نخواهد داد اروپاییها به دنبال موازنه قوا باشند. بنابراین شرایط بسیار سختی برای اروپا وجود دارد. در این راستا نکته قبلی شما بسیار درست است اکنون بوریس جانسون با وضعیت بسیار سخت و پیچیده سیاسی، دیپلماتیک و به ویژه اقتصادی بعد از خروج از اتحادیه اروپا مواجه است و چون اعضای این اتحادیه به ویژه برلین و پاریس تمایل کمتری برای تداوم مناسبات با لندن دارند، بریتانیا هیچ تکیه گاه و پناه گاهی به جز ایالات متحده آمریکا ندارد و این همان اهرم فشار کاخ سفید است. پس حتی اگر آلمان و فرانسه بخواهند در یک سیاست مستقل به همراه اتحادیه اروپا وقت کشی دیپلماتیک و پیگیری سیاست و راهبرد موازنه قوا را در تنش تهران – واشنگتن پی بگیرند، باز هم تفاوتی در نتیجه نمی کند چون وضعیت بریتانیا و بوریس جانسون به شدت متفاوت از پاریس و برلین است. یعنی دست لندن در برابر ترامپ بسته است. بنابراین باید احتمال داد که انگلستان بخواهد در راستای همراهی با ایالات متحده آمریکا مکانیسم ماشه را فعال کند و پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل باز گرداند.
ذیل نکات و تحلیلی که عنوان کردید دو پرونده مهم یعنی تداوم تحریم های تسلیحاتی و عدم تمدید معافیت های مربوط به تحریم فعالیت های هستهای ایران بخش مکمل این پازل بهشمار میرود؟
قطعاً چنین است. همان گونه که اشاره کردم این بسته تحریمی جدید تنها نفوذ منطقهای ایران را شامل نمیشود، بلکه بستر را به گونهای فراهم میکند که دست دونالد ترامپ در دیگر حوزه ها علیه تهران باز شود. اکنون این بسته تحریمی، قانون سزار، تلاش برای تمدید تحریم های تسلیحاتی و پایان دادن به معافیت های تحریمی فعالیتهای هستهای ایران همه و همه باید در یک راستا مد نظر قرار گیرد و به عنوان یک مجموعه اقدامات هماهنگ در قبال تهران قلمداد شود. مثلا قانون گذاران آمریکایی قصد دارند تحریمهای قانونی و اقتصادی قاطع و بی سابقهای را متوجه تمام دستگاهها و نهادهای دولتی و شخصیتهای مرتبط با دولت بشار اسد در سوریه کنند؛ این قانون علاوه بر اینکه زمینه را برای از میان بردن نفوذ ایران در منطقه و نیز کاهش قدرت مانور روسیه در سوریه فراهم خواهد کرد، در نهایت می تواند اسد را هم به سمت امتیاز دهی برای تحقق صلح سیاسی در چارچوب تلاشهای سازمان ملل سوق دهد. قطعا قانون سزار علاوه بر مناسبات تهران - دمشق و مسکو - دمشق میتواند مناسبات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی عراق و همچنین لبنان را نیز با سوریه و ایران تحت الشعاع قرار دهد. این در حالی است که بسته تحریمی کمیته مطالعاتی جمهوری خواهان کنگره ایالات متحده آمریکا هم در طول و راستای این قانون وضعیت را به شدت پیچیده و بغرنج خواهد کرد. اینجاست که من دوباره تاکید می کنم اگر مجموعه این اقدامات عملیاتی شود مطمئنا ایران با وضعیتی مواجه خواهد بود که در طول ۴۰ سال گذشته تقریباً بی سابقه بوده است. حال باید دید که تهران هنر گذشتن از این شرایط را خواهد داشت و یا این که در نهایت مجبور به تغییر رفتار و انعطاف خواهد شد؟!
نظر شما :