فاصله ما از دوره مدرن سیاسی

چرا سیاست مداری در جامعه ما عاقبتِ خوبی ندارد؟

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۰:۰۰ کد : ۱۹۹۱۳۶۹ نگاه ایرانی خاورمیانه
محمود سریع القلم در یادداشتی می نویسد: هر زمان که فرد سیاست مداری، در جامعه ما خاطرات خود را نوشت و متن آن سراسر شادمانی بود و حکایت از کار و فعالیت و خدمت بود و گِله و شکایت از حذف، طرد، تبعید، حاشیه نشینی و ناجوانمردی و بی احترامی نبود، سیاست ورزی عاقبت مثبتی خواهد داشت.
چرا سیاست مداری در جامعه ما عاقبتِ خوبی ندارد؟

نویسنده: محمود سریع القلم، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس ارشد روابط بین‌الملل

دیپلماسی ایرانی: در یک قرنِ گذشته، عمومِ فرآورده های مُدرنیته به کشور منتقل شده است: از برق و راه آهن تا اتومبیل و هواپیما؛ از بلندگو و ضبط صوت تا چراغِ خیابان و تراکتور؛ از چاپخانه و اسکناس تا رادیو و تلویزیون؛ از جاروبرقی و ماشین لباس شویی تا عینک و آرام پز و بالاخره از خودپرداز و کامپیوتر تا موبایل و اینترنت. اما در کنارِ طیفِ وسیع این فرآورده ها که هر فردی با هر مرامی از آنها استفاده می کند، فلسفه و مبانی نظری مدرنیته صرفا در حد تعدادی کُتب ترجمه شده منتقل شده است. بعضی از مبانی نظری مُدرنیته که در کنارِ وارداتِ گسترده فرآورده های آن، پشتِ مرزها ماندند عبارت اند از: آزادی رسانه، حقِ داشتنِ اندیشه های متفاوت، نظامِ حزبی، گردشِ قدرت، تخصص گرایی، نقد دولت، جامعه مدنی، به رسمیت شناختن افکارِ رقیب، مصلحتِ عامه، بوروکراسی کارآمد، منافع ملی و تفکیک قوا. اگرچه پیرامونِ این مفاهیم، نوشته و سخنرانی فراوان است ولی به نهاد سازی و ناخودآگاهِ (مسلط Mainstream Subconscious) تبدیل نشده اند. بگذریم که اگر درآمد نفت نبود، گستردگی واردات فرآورده های مدرنیته هم صورت نمی پذیرفت.

طبیعی است که پذیرش فرهنگی اندیشه های متفاوت از واردات موبایل به مراتب کار سخت تری است. اول، کتاب خواندن می طلبد. بعد بحث و جدل عمومی می خواهد و سال ها تمرین و ارتباطات بین المللی لازم دارد تا جامعه ای به عمقِ رقابتِ فکری و اندیشه های رقیب و پیامد های فوق العاده مفید آنها پی ببرد. کشوری نداریم که بدون تبادلِ کالا و خدمات با جهان، رشد و پیشرفت کرده باشد.

یک نظام سیاسی خیلی باید اعتماد به نفس داشته باشد تا هم آزادی رسانه را حقوقی کند و هم از نقد، هراسی نداشته باشد. در انگلستان، آزادی رسانه را آقای بوریس جانسون اعطا نمی کند بلکه با نهایت شفافیت روی کاغذ و به صورت قانون است. نظام حزبی خود به خود گردش قدرت به دنبال می آورد و در ذات خود ثبات و امید به بهبودی به همراه دارد. ایجاد نظامِ رقابتی حزبی، جدی ترین دستاورد حقوقی و سیاسی مدرنیته است که با سال ها بحث و گفت وگو، اجماعِ فلسفی و نظری و خواندنِ هزاران کتاب و تمرین به دست می آید و با پولِ نفت قابل حصول نیست. تحققِ مصلحتِ عامه، منافع ملی و تفکیکِ قوا، امور کهکشانی ای هستند که باید در اعماقِ فلسفه وجودی (Raison d’etre) جریان های مختلف یک هیاتِ حاکمه با مطالعه و کتاب خواندن و درکِ مسئولیت حکمرانی حاصل شوند. اکتساب و به کارگیری این نوع فرآورده ها با خودپرداز و موبایل قابل مقایسه نیستند. بی دلیل نیست که این فرآورده های نظری، خیلی مشتری ندارند چون کتاب خواندن، فکر کردن و تغییر کردن نیاز دارند. تغییر نکردن نه مطالعه می خواهد و نه محتاج فکر کردن است.

فردی که در کشورهای جهان سوم، عرصه سیاست را قدری تجربه می کند بلافاصله متوجه چند نکته می شود:

1) سیستمی در کار نیست؛ آنچه در کار است "شبکه های مرید و مرادی" است (پادشاهان و درباریان)؛

2) اگر قرار است کاری پیش رود باید با منافع افراد بالا تطابق پیدا کند و نه با علم و برنامه و قاعده؛

3) حفظِ وضعِ موجود مهمترین هدف است.

حال این فرد بعد از درکِ این مسئله، چند انتخاب دارد:

الف: در سیاست بمانَد. خوب از منافع آن استفاده کند و هر قدر که مرید بودن خود را به صد درصد نزدیک تر کند بیشتر استفاده می کند و در مسیر ممکن است چند کارِ خوب هم انجام دهد. نه سوال می کند. نه تشکیک می کند و نه در پی تغییر است. سیاست، ریاست و وزارت برای او مترادف با زندگیِ بهتر (پول، سفر و شهرت) محسوب می شود. وقتی هم متوجهِ خطر می شود، صحنه را ترک می کند (هوشنگ انصاری، وزیر اقتصاد و رئیس شرکتِ نفتِ پهلوی دوم)؛

ب: در سیاست بماند. ولی نقد می کند. سوال می کند. دیدگاه های خود را مطرح می کند. بعضی وقت ها "نه" می گوید. می خواهد تغییر ایجاد کند ولی ساختار شکن نیست. کوشش می کند با منطق و علم و تجربه بشری کارها را پیش ببرد ولی چون مرید بودن خود را تا بیشتر از سی یا چهل درصد نمی تواند نشان دهد، به تدریج به نقطه ای می رسد که نمی تواند کاری از پیش ببرد. مرید بودن او با علمی بودن کارهای حکمرانی سازگاری ندارد. در نهایت حذف می شود. خود را در مقابل مراد قرار نمی دهد و به دنبال امور غیر سیاسی می رود و عرصه سیاست را تَرک می کند (علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد پهلوی دوم)؛

پ: در سیاست بماند. ولی می خواهد تغییرات اساسی ایجاد کند. مرید و مرادی را قبول ندارد. در پی قاعده و منطق و علم و قانون و آیین نامه و برنامه و اجماع فکری و رشد است. اصولی دارد. با فرد کاری ندارد. با اندیشه می خواهد سیاست ورزی کند. برنامه هایی دارد و در پی رضایت مراد نیست. جسارت می کند و با او بحث می کند. از خود نظر دارد. می خواهد گره های مردم را باز کند. نه سوال و تشکیک بلکه نزاع می کند و تقابل می کند. این مسیر، منافع افراد را به خطر می اندازد و کار به جاهای باریک می کشد و نه حذف بلکه به طرد، خانه نشینی، گوشه نشینی، تبعید و نابودی می انجامد (امیرکبیر و محمد مصدق)؛

ت: سیاست را ترک می کند و یا وارد نمی شود. زیرا متوجه می شود که کار اساسی نمی تواند انجام دهد. اهل سوء استفاده نیست. به مرید و مرادی هم اعتقاد ندارد. معتقد است در فقدانِ سیستم و قاعده مندی، هر اهتمامی، آب در هاون کوبیدن است. (غلامحسین صدیقی، استاد جامعه شناس دانشگاه تهران و وزیر دولت مصدق).

واردات فرآورده های مدرنیته و عدم پذیرش مبانی نظری که به آن فرآورده ها منتهی شده است در نهایت به ناکارآمدی و هرج و مرج منجر می شود. این نوع گزینش بسیار بی محتواست. مِصر نمونه بارز این نوع گزینش است که در متون توسعه به آن "توسعه نامتوازن" (Uneven Development) می گویند. هنگامی که سیستم نباشد، تخصص و انرژی متخصص هدر می رود. پروژه ها روی هم انباشته نمی شوند. حرکت جامعه، مملو از فراز و نشیب و بی ثباتی است. تاریخ مرتب تکرار می شود و انبوهی از اشتباهات روی هم جمع می شوند. سیاست ورزی در چارچوبی که قائم به شبکه مرید و مرادی باشد عاقبتی ندارد.

سیستمِ حکومتی کارآمد به پا کردن، کارِ سهلی نیست. غرب هنوز هم در جریانِ تکاملی است. شکاف های فراوانی در عقلانی کردن، منطقی کردن و در تحققِ مصلحت عامه پیش رو دارد. این نشان دهنده این است که علی رغمِ تنظیمِ ابعاد حقوقی مدرنیته در قانون اساسی آمریکا در سال ۱۷۷۶ (با ۲۷ متمم تا به امروز)، عقلانی کردن امر حکمرانی یک پروسه است و ادامه دارد. حکمرانی مطلوب همچنان در نظام بین الملل امروز، مهم ترین موضوع چالشی حتی در جوامع پیشرفته است. وقتی سیستم نباشد، نه کارآمدی هست و نه امیدی به بهبود. اصولا سیاست ورزی و ورود در سیاست برای تغییرات است و نه به منظورِحفظ وضع موجود. سیاست مداری که تغییرِ مثبت ایجاد نکند هم وقت خود و هم منابع جامعه را تلف می کند.

امروز در آسیا، کشورهایی مانند ویتنام، اندونزی، کره جنوبی، مالزی، سنگاپور و چین از سیستمِ مرید و مرادی مدیریتی خارج شده اند و حداقل در مدیریتِ اقتصادی و اجتماعی به شدت تحت تاثیرِ رقابت، گردشِ اندیشه، یادگیری از جهان، بوروکراسی کارآمد، به رسمیت شناختن افکار اقتصادی و اجتماعی رقیب، تخصص گرایی و حتی مصلحت عامه را پذیرفته و به آن پروسه وار عمل می کنند. بعضی مانند کره جنوبی حتی به مراحلِ پیشرفته ای مانند آزادی رسانه، نظام حزبی و گردشِ قدرت نیز دست یافته اند. وقتی سیستم نباشد، افراد زیر متوسط که ظرفیتِ تغییر پنج مرتبه جهان بینی در روز را دارند، جذب قدرت و سِمَت می شوند و افراد توانا چه به لحاظ تخصصی و چه از حیث شخصیتی و عُلُو طبع به حاشیه می روند.

مدرنیته، تجربه بشری است و صرفا به فرانسه و انگلستان و غرب تعلق ندارد. هر فردی که در کره زمین زندگی می کند، حداقل با فرآورده های مدرنیته آشناست. مهمترین دستاورد علمی و اجتماعی مدرنیته، سیستم سازی است. کما اینکه هواپیما، خودپرداز، ماشین لباسشویی و اینترنت همه سیستم هستند. آن دسته از کشورهایی که سیستم را در حکمرانی به کار نمی گیرند، رشد خود را به تعویق می اندازند. مدرنیته پایان تاریخ نیست. اگر کشوری مجهز به اندیشه جدیدی است، مدرنیته را اصلاح کند و بر آن بیفزاید. اثرگذاری و اثرپذیری زمینه رشد و توسعه را فراهم می کند. هر زمان که فرد سیاست مداری، در جامعه ما خاطرات خود را نوشت و متن آن سراسر شادمانی بود و حکایت از کار و فعالیت و خدمت بود و گِله و شکایت از حذف، طرد، تبعید، حاشیه نشینی و ناجوانمردی و بی احترامی نبود، سیاست ورزی عاقبت مثبتی خواهد داشت.

کلید واژه ها: ایران دموکراسی سیاست ورزی مدرنیته ایران مدرنیته


( ۱۰ )

نظر شما :

ناشناس ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۴:۱۳
آقای دکتر سریع القلم، نمیدانم کامنت ها مطالعه می کنید یا خیر. اگر مطالعه می کنید: لطفاً کتابی برای آشنایی با پراگماتیسم سیاسی معرفی کنید.
فدوی ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۷:۵۳
ممنون از این گفتار نیکو
افخمی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۰۴:۱۳
آقای سریع القلم حتما مستحضر هستید که در کعبه آمال انگلستان ناظر و بازرس انگلیسی خلع سلاح سازمان ملل در عراق قبل از حمله آمریکا و انگلیس به عراق با علنی گفتن اینکه در عراق هیچگونه سلاح کشتار جمعی وجود ندارد ابتدا از پست خود معزول ومدت کوتاه بعد آن جسد حلق آویز شده اش در جنگلهای اطراف لندن پیدا میشود.از شما بعید جناب،ظاهرا عوام متهم به کمی حافظه تاریخی هستند.
ابراهیم قدیمی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۳:۵۵
یک کشور محموعه ای از انسانها هستند که در خانواده ها و محلات و روستاها و وشهر ها تحت مدیریتی وقانونی بنام دولت در داخل مرزی حضور دارند. دلیلی بر این نیست که این محموعه بشکل واحدی فکر کنند گرچه باید عمل کنند. ودلیلی نیست که دولتی محدود به مرز خود عمل نماید.لذا هر شخص و هر دولت را در محدوده فعالیت ان باید بررسی کرد.یک شخص ممکن است در محدوده خانوادگی و محلی ویا مدیریت یک کشور در داخل مرزهای خود بگونه مطلوبی عمل نماید ولی در خارج ازمرزها بگونه نامقبولی عمل نماید.شخصی ویا گروه سیاسی وعقیدتی که در خارج مرزها نسبت به فردی یا کشوری اظهار نظر میکنددر ارتباط با عملکرد ان کشور وان شخصی در محدوده خود وبا باورهای خود اظهار نظر وقضاوت میکند..کشور ویا فردی در اصطلاح شما در محدوده داخلی خود مدرنیته رفتار میکند در کشور وخارج ز محیط خودش از نظر افراد ان محیط ویا ان کشور وحتی از نظر مردم خودش رفتاری نامطلوب دارد. بعنوان نمونه در زمان استعمارماموران کشور مستعمره کننده در کشور های مستعمره رفتاری کاملا مغایر حقوق انسانی مردم خود با انهااعمال میکردند که حتی مقبول خود مردم ان کشور نبود. پلیس انگلیسی مستقر در مستعمرات در لندن نمیتوانست پلیس باشد چون رفتار دوگانه بود. مغایرت نظر یک شخص یا یک سیاستمدار نتیجه نا اگاهی ان شخص وان سیاستمدار از انچه در اطراف خود میگذرد وتبلیغات دیگران در قبول ونفی است. سقراط زمانی که خواست فرد عادل را تعریف کند مجبور به تعریف شهر عادل شد.کیفیت کل اب را باید در نظر گرفت وبعد نوشید امروز ما در مورد دولتها با توجه به پیوستگی جهانی دنیای عادل را باید تعریف کنیم.ایا دنیای عادل دنیائی است که مصوبات شورای امنیت خودش را نمی پذیرد؟ به شعبان استخوانی گفتند شعبان خان باچه قانونی این کار را میکنی؟ کارد سلاخی خودش را در اوردگفت با این قانون.شعبان استخوانی جهانی ممکن است کارد مدرنی دشته باشد وخوبمبتواند انرا بسوی دیگران پرتاب کند ولی تربیت جهانی او با استفاده از کارد دنبال منافع خودش است.کسی مدرن است که به قانون مصوب مردم وسازمانهای جهانی علی رغم منافع خودش احترام بگذارد.جناب دکتر سریع القلم نه عینک زدن ونه عینک ساختن تربیت ودانش ورفتار اجتماعی مقبول نمی اورد. تربیت اجتماعی را باید در دانشگاه اجتماع وتحت مدیریت پیر بزرگ شده ای در اجتماع وجهان دیده ای با احترام به قوانین جهانی وان کشور حتی برخلاف منافع خود وان کشور یاد گرفت.بحث تغییرات و انقلاب بحث دیگری است ومطمئنا یک جنگ وکشتار وسیع طولانی مدت از مردمان بگونهای که فعلا رایج شده ویا سکوت دنیای مردگان نیست.
خسرو ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۴:۱۵
آقای دکتر سریع القلم ، توصیف مشکل را بسیار عالی بیان کردید ، شیوه عملی رسیدن به مدرنیته در ایران چیست؟اکثر این مردم( مسولین و تصمیم گیران وقاطبه مردم ) اهل مطالعه نیستند چطور می خواهید آنها را سوار قطار مدرنیته کنید ، درضمن همه ( الیت ها )فکر می کنند خیلی زرنگ اند و به همین خاطر معامله گری می کنند از طرفی علاقه به پول و مادیات هم خیلی زیاد است ، واقعا امید به اصلاح هست ؟
مهدوی تحلیگر سیاسی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۱:۳۲
مطالب استاد دارای یک مسیر بسیار خوبی است درخصوص روند توسعه و تاکید ایشان همواره بر رشد و توسعه از منظر پیشرفت متوازن در تمامی ابعاد سیاسی،اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی است. بعبارت دیگر ایشان دغدغه تغییر وضعیت فعلی دارند که اگر یک پرسشگر منصف از کم بهره ترین شخص از نظر هوش سیاسی سوال بپرسد می تواند به لزوم تغییر در این برهه زمانی پی ببرد می باشد که این مهم با افزایش دانش در سیاست و حکمرانی با تکیه بر عقلانیت و خرد جمعی و با پذیرش نظرات مختالف در درون حاکمیت و با ملی کردن گفتمان ترقی خواهی و رشد و توسعه قابل دستیابی است. ضمنا عادت همیشگی استاد اعلام مصادیق برای تقریب به ذهن است که همواره با عدد و رقم و مقایسه برخی از کشورها همراه است و آوردن نام انگلیس از سوی ایشان نشان از آمال و آرزوی ایشان نسبت به کشور موصوف نیست. العاقبه للمتقین.