قصه پرغصه یک دانشگاه کردی

قلعه دیزه و دانشگاه انقلاب: تراژدی درسدن کردستان

۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۶:۰۰ کد : ۱۹۹۱۰۴۷ خاورمیانه انتخاب سردبیر
صلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: زبان فارسی که در مدارس علوم دینی کردستان ایران و عثمانی آموخته می شد، نقش نوعی میانجی فرهنگی را داشت و گفته می شود که سبک هندی شعر فارسی یکی از محرک های انقلاب زبانی سلیمانیه بود که به فاصله چند دهه کردستان مکری را هم در برگرفت و چند شاعر طراز اول را هم در این خطه به میدان آورد.
قلعه دیزه و دانشگاه انقلاب: تراژدی درسدن کردستان

نویسنده: صلاح الدین خدیو، کارشناس مسائل بین الملل

دیپلماسی ایرانی: دانشگاه سلیمانیه 52 سال قبل به عنوان نخستین مرکز آموزش عالی کردستان عراق با راه اندازی سه دانشکده آغاز به کار کرد. تاسیس این دانشگاه در سال 1968 مقارن با آغاز حکومت بعثی ها در عراق متعاقب کودتای حسن البکر و صدام حسین بود. فعالیت این دانشگاه شوری مضاعف به حیات فرهنگی و سیاسی سلیمانیه بخشید که از دیرباز به آن شهره بود. سلیمانیه قبل از تاسیس دانشگاه هم مهمترین کانون فرهنگی و سیاسی کردهای عراق و چه بسا تمام کردهای جهان بود.

حیات فرهنگی و روشنفکری این شهر در دوران امیرنشین نیمه مستقل بابان در اواسط قرن نوزدهم، با رستاخیز ادبی گویش سورانی زبان کردی وارد مرحله جدیدی شد. سه شاعر پرآوازه کلاسیک، نالی، سالم و کردی شروع به طبع آزمایی به کردی کردند و مخصوصا با تاکید بر اهمیت و قابلیت های زبان کردی، قسمی تعصب و پیش آگهی هویتی را هم به نمایش گذاشتند. غنای زبانی و قوت ادبی این شاعران، مرزهای سلیمانیه و امارت بابان را درنوردید و از طریق شبکه گسترده مساجد و تکایا و حجره ها و مدارس علوم دینی در تمام کردستان طنین انداز شد.

مبادلات فرهنگی میان بخش های مختلف کردستان از دیرباز رایج بود و تقریبا هیچ شخصیت ادبی و دینی کرد در دو سوی مرز وجود ندارد که تحصیلات سنتی اش را همزمان در شهرهای مهاباد و سنندج و سلیمانیه و اربیل و ...طی نکرده باشد.

زبان فارسی که در مدارس علوم دینی کردستان ایران و عثمانی آموخته می شد، نقش نوعی میانجی فرهنگی را داشت و گفته می شود که سبک هندی شعر فارسی یکی از محرک های انقلاب زبانی سلیمانیه بود که به فاصله چند دهه کردستان مکری را هم در برگرفت و چند شاعر طراز اول را هم در این خطه به میدان آورد.

تقریبا همزمان با این تحول، سلیمانیه به مرکز پیدایش و ترویج دو طریقت قادریه و نقشبندیه تبدیل شد که پس از مدتی کوتاه در هر دو کردستان ایران و عثمانی به سرعت گسترش یافت و نقشی مهم در ترویج نوعی اسلام صوفیانه/روستایی ایفا کردند که مهر خود را بر پیشانی تحولات سیاسی – اجتماعی کردستان در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم زد.

پیوند طریقت و سیاست که پس از زوال نظم امرنشینی در نیمه دوم قرن نوزده آغاز شد، به کام ناسیونالیسم در حال زایش کردی خوش آمد و نخستین جنبش ها و رهبران از این خاستگاه به میدان آمدند. 

غیر از اینها، سلیمانیه از بخت برنامه اصلاحات تنظیمات عثمانی در دهه های پایانی سده نوزده هم برخوردار شد. چند مدرسه نمونه دولتی و یک مدرسه نظامی در این شهر تاسیس و برخی از دانش آموختگان آنها فرصت این را یافتند که تحصیلات عالیه خود را در مراکز آموزشی آنکارا و قسطنطنیه پی بگیرند. اینان همانی بودند که در سال های نخست سده، در باشگاه های فکری و سیاسی پایتخت امپراطوری عثمانی، ملی گرایی نوین را آموختند. مشقی که بیشتر قسمی خودآگاهی هویتی در برابر خیزش تدریجی ناسیونالیسم های ترکی، عربی، ارمنی، بلغاری و... بود. استانبول آن سال ها شاهد فعالیت چندین محافل و انجمن های کردی با دستورکارهای ناسیونالیستی و فعالیت های کم و بیش مشابه بود.

آنچه در سالهای 1900 و 1910 در لابراتوارهای فکری قسطنطنیه تولید شد، در کارگاه های سیاسی سلیمانیه دهه بیست حی و حاضر بود، این انتقال توسط منورالفکران سلیمانیه ای مقیم پایتخت انجام شد.

پویایی حاصل از تلفیق ملی گرایی نوین با سنت ادبی و غنای فرهنگی سلیمانیه و پیش آگهی هویتی مسبوق به سابقه آن، این شهر را به کانون جنبش های کردی و نهضت های ادبی و فکری تبدیل کرد.

از ابتدای دهه سی تعلیم رسمی به زبان کردی در این منطقه آغاز و اکنون پس از صد سال زبانی روان و توانمند و استاندارد آفریده است.

زادگاه حزب هیوا در دهه سی، پارت دموکرات کردستان در دهه چهل، اتحادیه میهنی در دهه هفتاد و سرانجام جنبش تغییر در دهه اول قرن جاری، که هریک به سنتی فکری و مبارزاتی تعلق دارند، شهر سلیمانیه و کانون های روشنفکری و شورشی آن است.

همان اوان تاسیس دانشگاه هم به جهت ویژگی های سیاسی و جنبشی شهر، این مرکز علمی آبستن یک جنبش دانشجویی یگانه در تاریخ حرکت های سیاسی کردی شد.

در مارس 1974 با آغاز دوباره جنگ میان کردها و دولت عراق، دانشجویان و اساتید دانشگاه سلیمانیه تصمیمی تاریخی گرفتند و عمده آنها شهر را ترک کردند و در کوه به جنبش بارزانی پیوستند. 

در تاریخ جنبش های انقلابی این نمونه نادری بود که یک دانشگاه به انضمام اکثریت قریب به اتفاق اساتید و دانشجویان دسته جمعی "به کوه بزند"، نشانه ای آشکار از فراگیری جنبش و پیوند استوار میان شاخ* و شار. 

در ادامه مقامات جنبش تصمیم گرفتند فعالیت های دانشگاه را در شهرک آزاد شده قلعه دیزه از سر بگیرند. حضور قاطبه اساتید و دانشجویان این مهم را امکان پذیر می کرد. بازگشایی دانشگاه در مناطق آزاد شده جنبش کردستان، خشم دولت وقت عراق را برانگیخت و آنها در بهار همان سال محل موقت دانشگاه و شهرک قلعه دیزه را به شدت بمباران کردند. نتیجه یک فاجعه انسانی تمام عیار بود: صدها نفر کشته و چند برابر این تعداد زخمی شدند. دانشجویان اکثریت قربانیان را تشکیل می دادند.

مصاف "ناپالم و معرفت" در قلعه دیزه که ابعاد ویرانگر آن یادآور تلفات و تخریب ناشی از بمباران شهر درسدن آلمان بود، دوباره تناقضی بزرگ را فاش کرد: کردها که مغلوبان سایس – پیکو بودند و به علت نوعی بداقبالی تاریخی و شاید هم فرصت سوزی، مجال ورود به باشگاه "دولتمندان" پس از جنگ اول را نیافته بودند، اکنون هرچه از تجدد و معرفت مدرن به دست آورده بودند، در سکوت جهانیان در برابر ابعاد درنده مدرنیته می سوخت.

جهان سرشار از ایمان و ایقان کردها در دو قرن اخیر، بابت تاخیر و گرانجانی در دریافت تجدد و ایده های مدرن و مکاری ها و فریبندگی های آن، بهایی سنگین پرداخت. اما جهد مضاعف سده بیست و تکاپوهای معرفتی و فکری و فرهنگی که دستکم آنها را نسبت به بعثی های نااهل و مصداق زنگی شمشیر به دست، سرآمد کرده بود، این بار مقهور بی عدالتی های نظم بین المللی شد.

پس از شکست جنبش بارزانی، اعتراضات و فعالیت های سیاسی در دانشگاه سلیمانیه استمرار یافت. در اوایل دهه هشتاد و با تشدید دوباره جنبش های چریکی در کردستان، حرکت های دانشجویی نیز حالت تظاهرات روزانه به خود گرفت. این امر مقامات بغداد را به صرافت گرفتن یک تصمیم گیری اساسی انداخت: انتقال دانشگاه به اربیل و خلاصی از دردسرهای سلیمانیه! در سال 1981 دانشگاه از سلیمانیه جمع و با تمامی امکانات سخت افزاری و نرم افزاری – اساتید و دانشجویان – به اربیل منتقل شد. نام آن هم به دانشگاه صلاح الدین تغییر پیدا کرد. در ساختمان های سابق دانشگاه سلیمانیه یک معهد یا چیزی شبیه موسسات علمی – کاربردی ایران استقرار یافت که تنها مدرک فوق دیپلم صادر می کرد. 

پس از قیام سال 1991 دولت اقلیم کردستان دوباره این دانشگاه را بازگشایی کرد. در دور جدید فعالیت هایش به جهت کمی گسترش زیادی یافت ولی به لحاظ کیفی مانند سایر دانشگاه های عراق دچار افت و کاستی شد. علاوه بر این دخالت های حزبی و غیرآکادمیک در آن، این مرکز را از سنت های مبارزاتی سابق خود تا حد زیادی تهی کرده است. 

*شاخ و شار در زبان کردی به معنای کوه و شهر است.

کلید واژه ها: کردستان کردستان عراق سلیمانیه دانشگاه سلیمانیه ایران و کردستان عراق انقلاب درسدن


( ۷ )

نظر شما :

مسعود ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۰:۰۶
گفتار سیاسی وتاریخی بدون ذکر منابع مأخذ در حکم داستانسرایی عامیانه است !
کاوه ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۰:۵۳
بژی کودرستان ، زنده باد کوردستان
فرهاد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۰۹:۴۲
ممنون به خاطر این مقاله و اطلاعات خوب. متاسفانه روندی که سالها در رژیم بعث عراق در مقابل کردها جریان داشت، به نوع دیگری در ترکیه قابل مشاهده است و این اتفاقا درسی می‌تواند برای سردمداران رژیم اردوغان باشد که کسی، جریانی یا ملتی را نمی‌توانند حذف کنند. ترکیه در حال حاظر زندانی بزرگ از خبرنگار و اهل قلم، ورزشکار، سیاست مداران که از مجرای همین قانون موجود این کشور انتخاب شده اند، هنرمندان و خلاصه همه کسانی است که مخالف با افراطی گری و سو استفاده اردواغیستها از مذهب و بعضا تلفیق آن با نوعی نژادپرستی اتوکشیده برای پیشبرد اهدافشان هستند. اتفاقا یکی از هنرمندان موسیقی هم در چند روز اخیر به علت اعتصاب غذا در زندان فوت کرد. البته دامنه این کارها فقط به کردها محدود نمی‌شود همچنان که در عراق هم دامنه اکثریت شیعه را هم گرفت. بسیاری از معلمان و پزشکان و ورزشکاران مثل همین کاپیتان تیم ملی شان که خیلی‌ها احتمالا بازی اش را در رده بندی جام جهانی به یاد دارند، اموالشان سرقت شد و از ترس جان و خانواده شان گریختند. ترکیه البته با سر و وضعی آرایش شده همان راه را می‌رود و اتفاقا بر خلاف بسیاری که به خاطر مخاطرات اردوغان و حامیانش که نمونه اش را اخیرا در ادلب در مقابل خودمان دیدیم حرف از لزوم تغییر می‌زنند، این روند و فرجام آن هم جای توجه دارد که ادامه حکومت این دار و دسته، همچنان که ارزش پول شان را بدون هیچ تحریمی در 5 سال گذشته یک سوم کرده است، نهایتا به بن بستی خواهد رسید که نتیجه آن می تواند بسیار جالب باشد. استراتژی اردوغان که تلفیقی از ایجاد مشکل و تفرقه در داخل، و دخالت و بحران سازی در خارج جهت رای آوردن به هر قیمتی است، در سوریه شکست خورده است و از سرنگونی نظام به دست و پا زدن برای نگه داشتن منطقه ای در حد یک استان رسیده است و احتمالا در لیبی هم با باز شدن پای غربی‌ها همین اتفاق خواهد افتاد. همچنان که صدام در کویت شکست خورد. صد البته نقش و جایگاه ترکیه و حضور آن در ناتو کار را برای خیلی از کشورهای خارجی سخت کرده است ولی در نهایت این همان کشوری است که می‌توان هنوز در آن کودتا کرد حتی به صورت نمایشی!
خسرو ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۴:۱۱
خدیو بابت نوشتار خاص خود درمورد ، مقایسه پیوند ادبیات با سیاست در دو نمونه روسی و کردی یا دانشگاه درسدن و قلعه دیزه قابل تبریک است ، آنجا که به قابلیت عظیم گویش سورانی اشاره می کند در حالی که 80درصد کردها با گویش های دیگر مکالمه می کنند و سورانی بلد نیستند ، یا وقتی اشاره به شاهنامه های شفاهی می کند در حالی که شاهی وحکومتی نبوده و امرای منطقه ای کرد همیشه درحال مناقشه با همدیگر بوده اند ، ولی اینکه گفته ادبیات شفاهی از زایش باز ایستاده ونمی توان از این ا دبیات و...انتظار درک عمیق داشت ، صحیح است توجه کنید دانشگاه سلیمانیه توسط دولت عراق تاسیس شده است و سلیمانیه از بخت برنامه اصلاحات وتنظیمات عثمانی برخوردار می شود یعنی از هردو دولت بهره مند شده اند واقعا زبان فارسی در مدارس علوم دینی آموخته می شد ؟ البته که نه ، نویسنده محترم قصد دارد با مهارت نوشتاری اش ، ضرباهنگ ملت سازی کردها را با اصطلاحات میان سطور هارمونیک جلوه دهد ، مانند اشاره به سلیمانیه به عنوان کانون فرهنگی تمام کردهای جهان ، یا رستاخیز ادبی گویش سورانی با سه شاعر گمنام ، یا مبادلات فرهنگی مهاباد (سابلاغ ) سنندج (اردلان ) سلیمانیه واربیل (شهری که تا پنجاه سال پیش بیشتر مردمش ترکمن شیعه بودند ) یا مرکز پیدایش طریقت قادریه و نقشبندیه بنام سلیمانیه ( مبدا هردو هند و بوسنی بوده است ) خدیو آنجا که می گوید؛ کردها مغلوبان سایس پیکو بوده و بداقبالی تاریخی و فرصت سوزی در ایجاد دولت داشتند ، دیگر عنان اختیار را از دست داده و آرزوی قلبی اش در مورد استقلال را نوشته است ، در پایان از تهی شدن سنت های مبارزاتی دانشگاه در بازگشایی جدید تاسف خورده است و این دقیقا نکته آسیب ، حرکتهای فرهنگی و اجتماعی وسیاسی روشنفکران کردی است زیرا ، دانشگاه مرکز علم و فرهنگ است نه مبارزه ،،، که این طرز فکر جوانان را از دانشگاه سلیمانیه به کوها در قلعه دیزه و...کشته شدن کشیده است روشنفکران کرد استقلال خواه در مواجهه با مردم عادی ، باید از مردم تساهل و شکیبابی و مدارا یاد بگیرند زیرا روشهای مبارزاتی شان در یکصد سال گذشته مشتری نداشته و شکست خورده است
کوروش ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۶:۱۴
باز هم پانترکها ریختند و شروع به نفرت پراکنی کردند. خیلی از مناطق دنیا دچار تغییر مردمی و زبانی شده است ولی مطمئنا اربیل و مهاباد جز اینها نیستند. اصولا وقتی حساسیت راجع به مناطق کردنشین که در تقسیم بندی کشوری در آذربایجان غربی قرار گرفته است را دیدید، بدانید که پان ترکیسم در حال تفرقه افکنی است با این رمز عملیات که کردها مهاجر هستند درحالی که طبق مستندات تاریخی این شهرها از زمانی که ایران و قبل آن پرشیا داشته ایم به زبان کردی و قبل از آن که اسمس زبان کردی نبوده است به گویشهای قدیمی فارسی صحبت میکرده اند. ضمنا اگر قرار به پیگیری مهاجرت باشد کل ترکیه الان باید به کردها، و زازاها، یونانیها و ارامنه تحویل داده شود چرا که تا چند صد سال قبل ترکی در این مناطق نبوده است. البته آذری داشته ایم در ایران و آذربایجان که آن محدوده اش دقیقا مثل امروز نبوده است و تاثیر زبان ترکی استانبولی را نگرفته بود. با این حساب مطمئنا پانترکها بدانند اگر قرار به پیگیری تاریخ باشد خیلی چیزهایشان را از دست خواهند داد مگر بخواهیم تاریخ آنها را که جز خودشان کسی به رسمیت نمی‌شناسد باور کنیم که درآن تخت جمشید و کوروش هم ساختگی بوده اند و نظامی و مولوی مال آنهاست و حتی خلیج فارس هم اسمش تغییر کرده است! و جالب است اینها با این جعلیات خودشان را در مقام روشنفکر و توصیه به بقیه می‌دانند.
فرهاد ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۰۸:۲۲
بر خلاف نظرات یک عده با پشتوانه فکری مشخص که از کلیدواژه هایشان می‌شود فهمید چه تفکراتی را دنبال میکنند باید گفت که اولا جعل کردن نام شهرها محکوم است و دستاوردی هم برای شما نخواهد داشت. دوما وقتی گفته می‌شود این تفکرات پانترکیسم هستند و بنده اتفاقا سعی میکنم از این واژه به جای خود استفاده کنم، نتیجه همین گفتار و ادبیات خصمانه یک عده است که بر خلاف نوشتاری که سعی می‌کند منظور خود را بدون آسیب زدن به اتحاد ما بیان کند کلا زیر هر چیزی که برای دیگران مهم است می‌زند. نفوذ زبان فارسی که حتی در زبان ترکی استانبولی امروز هم واضح است و اصلا نیازی به اثبات برای کسانی که خودشان را به نشنیدن زده است ندارد، نفی هر گونه قومیت و فرهنگ و زبان به جز خودشان، عوض کردن تاریخ و کلا اتهام پراکنی علیه بقیه از شگردهای اینهاست. و جالب است وقتی دستشان رو می‌شود سعی می‌کنند خودشان را در کنار ایران و ایرانی نشان دهند درحالی که قبل از آن گفتمانی را تبلیغ می‌کردند که به وضوح از طرف پانترکهای ترکیه و دولت الهام علیف و در لفافه توسط دولت ترکیه حمایت می‌شود. نمونه اخیرش که جلوی چشمان است همین بحران پرچم ترکیه در ایران بود که رسانه های حامی این عده از خوشحالی در حال جفنگ گویی بودند و کم مانده بود تا تهران را برای خودشان مصادره کنند. بحث منطقی البته با است عده فایده ای ندارد چون اصلا برای بحث نیامده اند بلکه آمده اند که با برچسب زدن به دیگران گسلها را در جامعه فعال کنند و ماهی بگیرند کاری که اردوغان در ترکیه به استادی انجام می‌دهد، ولی تبیین مبانی تفکرات این عده برای همه مردم ایران که باید از طرف رسانه ها دنبال شود، مردم را با عمق مضحک و پوسیده تفکراتشان آشنا خواهد کرد و اجازه نخواهد داد که تحت عناوین مختلف و حتی ورزش به دام رویه مزدوران خارجی گرفتار شویم.
علی ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۰:۵۵
دوستان عزیز کوروش وفرهاد ، خسرو واقعاٌ به حرفهای شما توجهی ندارد در تورکی مثلی داریم که می گوید" ایت هورر کروان کئچر"ایشان فقط در مورد مقاله خدیو کامنت بسیار متینی گذاشته است که ضمن تشکر از ایشان ، از شما نیز به خاطر عدم مطالعه و دادن اطلاعات غلط سپاسگذارم چون تمامی خوانندگان این مطالب ،البته به غیر از شماها ، انسانهایی دانا ومطالعه گر هستندودرست را از نادرست جدا می کنند .یک مطلب دیگر، زبان تورکی در میان شاهان تورک منطقه در آن زمان چه در میان عثمانی ها وچه در میان شاهان حکمرفای تورک در 1000 سال گذشته در ایران کنونی ، به همان صورت که در سریالهای تاریخی ترکیه می بینید ولذت می بریداستفاده می شده است وربطی به زبان شیرین فارسی ندارد.
فرهاد ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۳:۵۵
من هم کاری به خسرو و علی و بقیه که یک نفر هستند و از هم تعریف می‌کنند ندارم! کلی و راجع به نفرت پراکنی پانترکها صحبت کردم. ما هم یک مثل داریم که حرف را وسط بنداز و طرف (شخص مربوطه!) خودش آن را از زمین برمی‌دارد! و این هم دقیقا مصداق شماست. من اسمی از کسی نبردم و شما به خودتان گرفتید. نکته دیگر اینکه ما سریال‌های جعلی ترکیه که ایرانی‌ها را بربر نشان می‌دهد تا جایی خود که آن شبکه های مزدور مجبورند ایرانیها را به ازبک ترجمه کنند نه نگاه می‌کنیم و نه اهمیتی به آن می‌دهیم و در دنیا هم کسی برای سریال‌های دوهزاری ترکیه در مقابل سریال‌های درجه یک دنیا تره هم خورد نمی‌کند. شما از تحقیر شدن توسط عثمانی‌ها لذت ببرید!
محمود ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۰۲:۱۲
ملی گرایی به وحدت ملی ایران ضربه ای مهلک می زند ! مواظب باشیم که همه ی ملیتهای ایرانی از حق و حقوق برابر برخوردارند و همه ی ما در یک کشتی نشسته ایم و در صورت آشوب و خدای ناخواسته صدمه به کشتی همه ی ما مقصر و متضرر هستیم ! بهتر است به همدیگر احترام بگذاریم و نگذاریم دشمن از ناهماهنگی ما سؤ استفاده کند این رو به کامنت نویسها بود !
خسرو ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۰:۰۷
من تعجب می کنم که فرهاد وکوروش و... چرا در مورد مقاله چیزی نمی نویسند ، ثانیا کردها اکثرا اسم های اسلامی مانند عبدالله ، صالح ، عمر ، خالد وغیرو ...دارند چرا اینایی که اینجا می نویسند اکثرا آرش و فرهاد وکوروش و... هستند ،البته مسعود هم هست که بسیار منطقی ومعقول نظراتش را بیان می کند ومعلوم است که وابسته به جایی نیست
فرهاد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۰۹:۰۵
واقعا نظرات بعضی‌ها مضحک است! ببخشید که اسم من عبدالله نیست! بله بیست سال پیش هم بیشتر اسم‌های رایج در ایران اسامی عربی البته از نوع دیگری بوده اند. اتفاقا این نشان می‌دهد شما علیرغم ادعاها نه فرهنگ کردی را می‌شناسید و هم از دنیا عقب هستید. اسامی بیشتر کردها اگر مذکر باشند نام‌هایی مثل سیروان و شاهو و چیا و زانیار و سوران و... از قبیل اینهاست و البته اسامی ایرانی هم زیاد است چون کردی و فارسی به هم نزدیکند حتی در تاریخ و همینطور اساطیر. ضمنا من راجع به مقاله نوشتم و شباهت اوضاعی که در آن توصیف شده است با وضعیت کنونی ترکیه را عنوان کردم. و اگر انتظار دارید یک سری ادعاهای جعلی و بی پایه و اساس و اصولا راجع به مسائل حساسیت زا برای تفرقه افکنی بیان شوند و کسی هم جواب ندهد خیلی خودتان را بالا می‌بینید! کاری ندارد که ما هم بیاییم و هر مطلبی که دلمان خواست را در مقاله بزنیم و یک سری توهمات بدون پایه را بیاوریم. اتفاقا همانطور که گفتم به اسم خاصی هم اشاره نکردم و شما البته به درستی پانترکیسم و جعل واقعیات را به خودتان گرفتید. راستی علی (که کاملا از اسمش مشخص است به جایی وابسته نیست!) آقا نمی آید از شما تعریف کند!!!؟ البته بد هم نیست که طرز فکرها مشخص شود و عمق تفکرات یک عده برای همه معلوم شود که وقتی از تفکرات پوسیده حرف می‌زنیم منظور چیست. و کلام آخر که چقدر به اینجا می‌خورد اینکه «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال». کاملا وصف حال یک عده است که به محض اینکه اسم فلان نویسنده مقاله را دیدند فورا حمله کنند به او و به مطلبش و زیر مقاله یک سری نظرات بگذارند که آن هم در اصل راجع به شخص است و نه بحث و با پیش‌داوری اینکه فلان شخص مقاله نوشته است و چون قبلا دیده ایم که تفکرش مخالف ماست، حمله کنیم و با ذکر چند مساله تفرقه افکنانه سعی در تخریب فرد یا گروهی داشته باشیم. این کاری است که یک عده باید بکنند چون حرفی جز اینها درمقابل مطلب محکم ندارند. کل تفکراتشان را می‌شود در یک خط خلاصه کرد!
خسرو ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۳:۵۳
هنوز هم نود درصد اسامی کردها اسلامی است باز فریب کاری می کنید به جای تاختن به ترکها ، در مورد مقاله نظر بدهید
فرهاد ۰۱ تیر ۱۳۹۹ | ۱۱:۵۲
مگه شما به جز نفرت پراکنی و تبلیغ پانترکیسم کار دیگه ای میکنید که از بقیه انتظار دارید جوابتون رو ندن؟ برید توی غار توهمات گرگزادگی.