دو سناریویی که بیش از همه پیش روست
کرونا ویروس و نظم جهانی پس از آن
نویسنده: محمد باقر حسین پور، کارشناس دیپلماسی و مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه
پیش از بروز این بیماری مرگبار به نظر می رسید در دهه های اخیر، در کشورهای توسعه یافته به سبب بهره گیری از پیشرفت های پزشکی و استانداردهای بالای بهداشتی احتمال شیوع چنین بیماری هایی از بین رفته باشد. حتی شیوع بیماری های دیگری مانند ایدز نیز نتوانست به قدری که بیماری کرونا موفق شد میزان احساس امنیت را در افراد جامعه تحت الشعاع قرار داده است، سبب بروز نگرانی در افراد در کشورهای اروپایی شود. اما خطر انتقال بیماری های تنفسی تا کنون سبب بروز نگرانی تا این حد در این کشورها نشده بود. چرا که به زعم کشورهای های اروپایی شیوع بیماری های تنفسی و عفونی بیشتر مختص کشورهای جهان سوم است که از ضعف سیستم کارامد بهداشتی و درمانی توسعه نیافته رنج می برد. اما این بیماری مرگبار به شدت در ایتالیا افزایش یافته است. اکنون با ورود این بیماری به کشورهای مدرن؛ معاملات ذهنی کشورهای اروپایی برهم خورده است. شیوع این بیماری در اروپا همچنین تصور جهانی از این کشورها را مخدوش کرد. اکنون در این کشورها شاهد صحنه هایی از قفسه های سوپر مارکت های خالی و افرادی سرگردان و وحشت زده هستیم که شتابان در حال خرید مایحتاج خود و فرار از منبع عفونت هستند. میزان سرویس دهی در ایستگاه های حمل و نقل عمومی مختل شده است. هرج و مرج شدیدی در دفاتر بلیط فروشی دیده می شود و دیگر تصاویر بیانگر اروپا شاد و مرفه که قبلا به تصویر کشیده می شد، نیست.
با توجه به شرایط موجود دو سناریو برای آینده قابل تصور است: ۱. همگرایی بیشتر ۲. شروع واگرایی
در تایید هر یک از سناریوها گزاره هایی وجود دارد اما فارغ از اینکه کدام یک از این سناریوها در آینده پساکرونا اتفاق افتد، اتفاق گزاره های دیگری قطعی به نظر می رسد. در ذیل ضمن اشاره به این گزاره های قطعی، سناریو های احتمالی را نیز بررسی خواهیم کرد.
گزاره های قطعی
در آینده نزدیک، تشدید بیشتر تنش ایالات متحده و چین بعید است، زیرا آمریکایی ها در تلاش برای مقابله با با coronavirus خواهند بود. با این حال، پس از فروکش همه گیری، دور جدیدی از تقابل به نظر می رسد تقریبا اجتناب ناپذیر است. ایالات متحده همچنان چین را به عنوان رقیب اصلی خود می بیند. این واقعیت که چین برخلاف انتظار بسیاری از افراد، توانست سریعاً کنترل این بیماری همه گیر را در دست بگیرد، فقط باعث افزایش ترس از پکن در میان طبقه حاکم آمریکا می شود. مبارزه چین با coronavirus ، اثربخشی سیستم حزب و دولت، توانایی جامعه در بسیج در میان بحران ها و پتانسیل های فناوری آن را نشان داده است.
با توجه به وابستگی بالای زنجیره تولید به خارج مخصوصاٌ به چین، کشورهای برای امنیت بیشتر و انعطاف پذیری بالاتر در جهان بعد از کرونا زنجیره تولید خود را محدود به داخل خواهند کرد و یا حداقل با سختگیری های بیشتری به خارج وابسته خواهند شد. به عنوان نمونه بیش از 80 درصد از داروهای مصرفی کشور امریکا در چین تولید می شود. این خود باعث ناسیونالیسم بیشتر می شود.
کوچک تر شدن اقتصاد غرب دیگر گزاره قطعی این بحران است. برخی سقوط بازارهای مالی غرب در اثر کرونا ویروس را با بحران 2008 و حتی رکود مالی دهه 1920 مقایسه می کنند. به تبع این تغییر، قدرت اقتصادی این کشورها نیز کاهش خواهد یافت و اثرگذاری خود را از دست خواهند داد.
افزایش بیشتر دخالت دولت در زندگی مردم و نظارت بیشتر بر جنبه های شخصی زندگی از دیگر گزاره های قطعی است. به طور طبیعی دولت هایی که سابقه حکومت اقتدارگرای بیشتری دارند از توانایی مدیریت بیشتری بر اوضاع از این منظر برخوردارند. سوال مهم این است که آیا پس از این بحران دولت ها به شرایط قبلی خود (کاهش نظارت و دخالت) برخواهند گشت؟
انزواطلبی و خودخواهی وتمامیت خواهی بر اثر این ویروس افزایش می یابد و این خود باعث افزایش نابربری جهانی می شود.
سناریو اول: همگرایی بیشتر
در مقابله با کرونا ویروس بهترین عملکرد را تایوان و کره جنوبی داشته اند. به عبارتی بهترین عملکرد مربوط به دموکراسی ها (اجماع واشنگتن) بوده است. این خود می تواند پیامی برای الزام به همگرایی و همکاری بین المللی برای مقابله با کرونا باشد. جوزف نای معتقد است، قدرت آمریکا به یک استراتژی جدید نیاز دارد و رقابت بزرگ (رقابت با چین) امری غلط است. برای حل این بحران همکاری بین چین و آمریکا امری ضروری است.
بعضی دیگر از کشور های از این فرصت استفاده کرده اند و برای کاهش تنش سیاسی خود اقدام به ارسال کمک و شروع همکاری کرده اند. از جمله این کشورها امارت و کویت هستند که با ارسال چندین محموله کمک به ایران، به دنبال کاهش تنش منطقه ای خود هستند. ترامپ نیز فرصت را غنیمت شمرده و با ارسال پیامی به ایران و کره شمالی آمادگی خود را برای ارسال کمک های بهداشتی و پزشکی به این دو کشور اعلام کرده است.
همچنین برخی معتقدند: بحران کانال سوئز یک قیاس نامناسب است. به گفته دیوید رینولدز، ناتوانی انگلیس در جلوگیری از جمال عبدالناصر از ملی شدن کانال سوئز "یک ضربه قابل لمس و ماندگار برای عزت نفس ملی و اعتبار بین المللی بود." این ناتوانی به دلیل کمبود ابزار اعمال قدرت انگلیس بوده است. در سال 1956، بودجه دفاعی انگلیس به حدود یک دهم ایالات متحده کاهش یافته بود. از نظر اقتصادی، انگلیس از طریق طرح هایی مانند توافقنامه وام انگلیسی-آمریکایی (1945)، برنامه مارشال (50- 1948) و کمک های دفاعی (7-1951) به آمریکا وابسته شده بود. گزارشهای کابینه انگلیس نشان می دهد که نخست وزیر آنتونی ادن پیش از این انگلیس را به عنوان "شریک کوچک" ایالات متحده خطاب قرار داده بود. عدم توانایی انگلیس در تحمیل اراده خود به شیوه قدرت جهانی برتر به این دلیل بود که دیگر منحصربه فرد نبود.
نیکولاس برنز معتقد است، اگر ایالات متحده و چین نتوانند از جنگ لفظی در مقصر جلوه دادن یکدیگر دست بردارند اعتبار هر دوی آنها لطمه خواهد دید.
سناریو دوم: تعمیق واگرایی
نظم جهانی در ابتدا به تدریج تغییر می یابد کورت کمپل به ما یادآوری می کنند: "در سال 1956 مداخله ای دشوار در سوئز باعث فروپاشی قدرت انگلیس شد و پایان سلطنت انگلیس را به عنوان یک قدرت جهانی نشان داد."
بر اساس تحقیقات آلیسا لنگ و رولان رجاح، ایالات متحده تا سال 2000 در راس تجارت جهانی بوده و با بیش از 80 درصد ازکشورهای جهان تجارت می کرد. با این حال، در سال 2018 ، این تعداد به 30 درصد کاهش یافته است، زیرا چین جایگاه ایالات متحده را در 128 از 190 کشور جهان جایگزین کرده است.
کورت کمپل معتقد است: "با تزلزل واشنگتن، پکن به سرعت و به طرز ماهرانه ای برای استفاده از فضای به وجود آمده از اشتباهات آمریکا حرکت می کند. چین سعی در پر کردن خلاء رهبری جهانی در این بحران است و سعی می کند خود را به عنوان رهبر جهانی در پاسخ به بیماری همه گیر قرار دهد." پکن می فهمد که اگر رهبر مبارزه با کرونا به نظر برسد و واشنگتن ناتوان یا مایل به انجام چنین کاری نباشد، این برداشت می تواند اساساً موقعیت ایالات متحده در سیاست جهانی و رقابت برای رهبری در قرن بیست و یکم را تغییر دهد."
بنابراین چگونه سیاست گذاران ایالات متحده می توانند از بیان "لحظه سوئز" اجتناب کنند؟
چین در حال کمک به متحدان و شرکا خود در آسیا، اروپا و آفریقا می باشد ودر همین حال با استفاده از دیپلماسی عمومی و اعمال قدرت نرم، کشور های مختلف را به سمت خود جلب می کند. در همین راستا رئیس جمهور صربستان الکساندر ووسیچ با اعلام وضعیت اضطراری کشورش در تلویزیون ملی خود گفت: "همبستگی اروپا وجود ندارد ، این یک افسانه روی کاغذ بود. من به برادر و دوستم شی جینپینگ اعتقاد دارم و به کمک چینی ها اعتقاد دارم.”
در شانزدهم مارس، میلیاردر چینی، جک ما، اعلام کرد که بنیاد وی به هر یک از 54 کشور قاره، 20،000 دستگاه آزمایش، 100000 ماسک و هزار واحد تجهیزات محافظ می دهد. او همچنین بیان کرد که با کمک نخست وزیر ابی احمد ، (برنده جایزه صلح نوبل 2019 )، کمک های مالی را از طریق اتیوپی توزیع می کند.
ریچارد هاس معتقد است این ویروس موجب تعمیق اختلاف بین چین و آمریکا و تضعیف ادغام اتحادیه اروپا می شود. همچنین نقش رهبری امریکا در جهان غرب با توجه به خودخواهی های امریکا (ممنوعیت یک ماهه سفر به اروپا) و عملکرد ضعیف این کشور در مواجهه با این ویروس به شدت مورد سوال قرار خواهد گرفت.
اگر اتحادیه اروپا نتواند برای 500 میلیون تبعه خود تدابیر موثر تری برگزیند، دولت ها در آینده استقلال بیشتری را از بروکسل خواهند خواست. در خود آمریکا نیز توانایی دولت فدرال برای ایالات زیر سوال است.
در حالی که در این بحران کشورهای اروپایی مرزهای خود را به سوی یکدیگر بستند برای کمک به کشور ایتالیا دولت های کوبا، چین و روسیه پیش قدم شدند.
در طرف دیگر اخباری مبنی بر توقیف محموله ای از چین که برای کمک به ایتالیا ارسال شده بود و حاوی 680 هزار عدد ماسک بوده توسط کشور چک منتشر شده است. در حالی که کشورهای بلوک شرق به کمک ایتالیا آمده اند، کشورهای عضو اجماع واشنگتن دست به سرقت یکدیگر می زنند. کمک های چین به یونان، اسپانیا و هلند نیز نشانه های دیگری از عزم چین برای رهبری مبارزه با این بحران است.
از طرف دیگر بازارهای مالی امریکا و اروپا به شدت متاثر از این ویروس هستند. با شیوع این ویروس بازارهای سهام امریکا به شدت سقوط کرده است. همچنین تقاضای مردم امریکا برای در اختیار داشتن پول نقد به جای سهام افزایش یافته است. در این بین چین می تواند با نقد سهام خود در امریکا ضربه بی سابقه ای را به اقتصاد آمریکا وارد کند.
نتیجه گیری
حالا که بشر با یک بیماری همه گیر روبه رو می شود، چه می بینیم؟ رهبران سیاسی به طرز چشمگیری تمایلی به ایجاد تغییرات مهمی در برنامه های بین المللی خود ندارند. گسترش coronavirus نه مانع از تشدید اوضاع سوریه و نه شکست توافق های آتش بس در لیبی شد. شرایط ایران به عنوان یکی از مراکز پیشرو بیماری کرونا، واشنگتن را به کاهش با تعلیق تحریم های اقتصادی وادار نکرد. این بیماری همچنین موجب همکاری روسیه و عربستان برای مذاکرات اوپک پلاس نبود، که می تواند از سقوط قیمت نفت و وحشت متعاقب آن در بازارهای جهانی مالی جلوگیری کند.
علاوه بر این، خود کرونا به عنوان فرصتی برای تقویت موقعیت شخصی در رقابت های ژئوپلیتیکی و اقتصادی تلقی می شود. وزیر بازرگانی ایالات متحده، ویلبور لوئیس راس، خوش بین است که اپیدمی کورنا به تسریع در بازگشت شغل به آمریکای شمالی کمک خواهد کرد. شماری از اقتصاددانان غربی به سرعت اعلام کردند که این همه گیری پایان "دوره چین" در تولید جهانی و پیروزی نهایی ایالات متحده در جنگ اقتصادی با پکن است. البته این واقعیت که چین نخستین قربانی ویروس بود فرصتی عالی برای گفت وگو در مورد ناکارآمدی سیستم های استبدادی در جلوگیری از بیماری همه گیر، در مورد افزایش اقدامات محدود کننده از سوی مقامات چینی، برای تکرار نگرانی در مورد حقوق بشر فراهم کرد. در هفته های اخیر، مقامات ایالات متحده هرگز فرصتی را از دست نداده اند تا با نامیدن ویروس "چینی" ("ووهان") ، چین را به عنوان مقصر و مسئول این شرایط نشان دهند. در مقابل چین نیز تلاش خود را برای نشان دادن ناکارآمدی و خودخواهی آمریکا در رهبری جهانی انجام داده است.
ملاحظات
چین برای تحت فشار قرار دادن آمریکا، عملکرد خوخواهانه آمریکا را مورد نقد قرار می دهد. در همین راستا می توان با جلب کشورهایی که از کمک های چین بهره مند می شود و خود کشور چین و روسیه، فشاری روانی بر آمریکا وارد نمود برای کاهش و یا تعلیق تحریم های اقتصادی ایران.
نظر شما :