بازی همزمان پوتین با تهران و آنکارا!
آیا ایران قربانی بازی ترکیه و روسیه در تحولات سوریه شده است؟
گفت و گو عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – اگر چه دیدار پنجشنبه گذشته رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه با ولادیمیر پوتین، همتای روسیش که به توافق آتش بس در ادلب انجامید، باعث شد که از شدت درگیریها در این منطقه تا اندازهای کاسته شود، با این وجود هنوز سوالهای بیپاسخ بسیاری درباره وضعیت در ادلب وجود دارد، به خصوص معلوم نیست که توافق چگونه جنبه اجرایی پیدا میکند و چه کسی بر آتشبس نظارت خواهد کرد؟ لذا باید هنوز منتظر روند تحول اوضاع ماند. در این میان نکته ای که بیش از پیش به چشم می خورد این است که روند تحولات سیاسی و دیپلماتیک برای مدیریت تنشها و درگیریها در سوریه با عدم دعوت از جمهوری اسلامی و غیبت ایران در حال پیگیری است. این مسئله باعث شده است که اکنون زمزمه کنار گذاشتن جمهوری اسلامی ایران از روند آستانه و تبدیل شدن ایران به قربانی تحولات سوریه شکل بگیرد. دیپلماسی ایرانی بررسی بیشتر این موضوع را در گفت وگویی با محمود شوری، کارشناس مسائل روسیه و پژوهشگر تحولات بین الملل پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
با شدت یافتن درگیری ها و تنش در ادلب سوریه تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک برای کاهش تنش و مدیریت تحولات، به خصوص با محوریت ترکیه و روسیه پی گرفته شد که در آخرین مورد شاهد سفر رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین، همتای روسیش بودیم که خروجی آن دیدار به توافقاتی در خصوص کاهش تنش و برقراری آتشبس در ادلب با نقش آفرینی آنکارا و مسکو انجامید. بعد از دیدار اردوغان و پوتین طبق اخباز واصله قرار است هیات دیپلماتیکی از روسیه نیز برای پیگیری آتش بس در ادلب در ترکیه دیدارهایی هم با مقامات آنکارا داشته باشند. اما نکته بسیار مهمی که در این میان وجود دارد این است که تقریبا غاطبه این تحرکات سیاسی و دیپلماتیک روسیه و ترکیه بدون دعوت از جمهوری اسلامی و در سایه غیبت و جای خالی ایران در حال پیگیری است. آیا مجموعه این شرایط این ظن و گمان را در ذهن تقویت نمیکند که مسکو و آنکارا در حال نادیده گرفتن تهران در تحرکات دیپلماتیک سوریه هستند؟ خصوصا این ظن زمانی تقویت می شود که تا به اکنون درخواست های مکرر حسن روحانی، رئیسجمهور ایران برای برگزاری نشست آستانه به منظور حل و فصل سیاسی و دیپلماتیک درگیری های ادلب از طریق این محور و نیز تلاش های محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه مبنی بر ضرورت برگزاری نشستهای فوری آستانه از جانبه مسکو و آنکارا بدون پاسخ مانده است.
قطعاً این نکات شما لزوماً به معنای نادیده گرفتن و کنار گذاشتن جمهوری اسلامی ایران از تحرکات دیپلماتیک به منظور مدیریت بحران در ادلب از جانب روسیه و ترکیه نیست. چرا که در منطق سیاسی و دیپلماتیک روسیه، مسکو همواره سعی دارد مسائل و چالش های خود را از طریق مناسبات دو جانبه حل و فصل کند و حتی المقدور از مشارکت در توافقات چند جانبه خودداری کند. لذا اگر شرایط به گونهای باشد که مدیریت برخی تحولات فقط از طریق همکاری های بین المللی قابل پیگیری و حل وفصل باشد آن زمان کرملین حضور در مذاکرات چندجانبه را امری اجتناب ناپذیر می داند. پس سکوت مسکو در قابل درخواست های مکرر آقای روحانی و یا ظریف برای برگزاری نشست های آستانه در تهران به معنای آن نیست که روسیه نمی خواهد ایران در این تحرکات دیپلماتیک سوریه و بهویژه ادلب نقش آفرینی نداشته باشد.
اما تحولات سوریه و به خصوص تحولاتی که طی چند سال اخیر در این کشور بعد از شکل گیری محور آستانه صورت گرفته است، قرار بود با مشارکت هر سه کشور این محور (روسیه، ترکیه و صد البته جمهوری اسلامی ایران) حل وفصل شود. آیا اکنون غیبت جمهوری اسلامی ایران و عدم دعوت از تهران در تحرکات دیپلماتیک مسکو و آنکارا، آن هم در این برهه حساس و زمانی که کرملین محور آستانه و حضور خود در کنار تهران و آنکارا برای مدیریت بحران در سوریه را پذیرفته، قابل توجیه است؟
این مسئله تا حد بسیار زیادی منبعث از تحولات میدانی سوریه و به خصوص ادلب است، چرا که اکنون درگیری های چند روز و چند هفته اخیر در ادلب، درگیری بین نیروهای ارتش ترکیه و جبهه النصره با ارتش سوریه با حمایت مسکو بوده است. بنابراین اردوغان و پوتین سعی کردند که این درگیری ها را در یک مناسبات دو جانبه حل و فصل کنند، چنانی که در دیدار پنجشنبه گذشته اردوغان با پوتین، این امر در دستور کار روسای جمهور هر دو کشور بود. از طرف دیگر قطعاً، هم روسیه و هم ترکیه به تداوم حیات سیاسی و دیپلماتیک محور آستانه برای پیگیری اهداف و منافعشان در سوریه نیازمند هستند. بنابراین هر دو کشور از هر گونه تلاش برای از بین رفتن این محور خودداری خواهند کرد. اتفاقا به واسطه نگران از تحت الشعاع قرار گرفتن محور آستانه است که روسیه و ترکیه سعی دارند که درگیریهای اخیر در ادلب را در یک چارچوب دوجانبه بین خود مسکو و آنکارا حل و فصل کنند تا از گسترش و تعمیق درگیری ها در ادلب و تعمیم آن به کل سوریه مانع شوند. چون در آن صورت شرایط این کشور (سوریه) پیچیده و بغرنج تر از گذشته خواهد شد و به تبع آن محور آستانه در تقابل با آن، چالش های بیشتری پیدا خواهد کرد. بنابراین رجب طیب اردوغان و ولادیمیر پوتین پیش از آن که درگیری و تنش به آن مرحله برسد در تلاشند مدیریت تنش ها را در یک توافق دو جانبه محقق کنند.
البته در این میان ترکیه سعی کرد تلاش هایی برای مداخله ناتو، ایالات متحده آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی به منظور تقابل با تحرکات روسیه و حمایت از ارتش سوریه را در دستور کار قرار دهد، اما در ادامه اردوغان به این نتیجه رسید که مداخله بازیگران بیشتر در تحولات ادلب، آن هم بازیگرانی که قطعاً منافع و اهدافی متضاد با روسیه و ترکیه دارند، سبب خواهد شد که تمام رشته های ترکیه در خاک سوریه پنبه شود. از این رو آنکارا نیز در ادامه سعی کرد به جای درگیر کردن دیگر بازیگران در بحران ادلب تلاش هایی برای حل و فصل مسائل از طریق تحرکات بیشتر دیپلماتیک با مسکو را در دستور کار قرار دهد. بنابراین نمی توان گفت که مسکو و آنکارا اکنون به دنبال تضعیف و نابودی محور آستانه و کنار گذاشتن ایران در پروسه های دیپلماتیک مربوط به سوریه هستند.
البته تمام این نکاتی که مطرح شد لزوماً به معنای درست بودن تام و تمام تحرکات دیپلماتیک مسکو و آنکارا برای مدیریت بحران ادلب نیست. در این راستا اگر چه جمهوری اسلامی ایران مذاکرات و گفتوگوهای دوجانبه خود را، هم با طرف ترکی و هم با طرف روسی پیرامون تحولات ادلب دارد، اما قطعاً در راستای سوالات شما اگر این تلاشها با حضور جمهوری اسلامی ایران و احیانا نماینده ای از طرف دولت دمشق انجام می شد، نتایج بهتر، ملموستر و صد البته کارآمدتری حاصل می شد و در این صورت این ظن و گمان و سوالی که آیا روسیه و ترکیه به دنبال تضعیف و نابودی محور آستانه و نادیده گرفتن جمهوری اسلامی ایران در تحرکات دیپلماتیک خود هستند، در ذهن شکل نمیگرفت.
به تحرکات و تحولات میدانی در ادلب و تاثیر آن بر مناسبات دیپلماتیک روسیه و ترکیه اشاره کردید. اما باز هم بر خلاف نکات شما و طبق اخبار اگر چه به واسطه حمله هوایی ارتش روسیه و حمایت مسکو از تحرکات و پیش روی های ارتش سوریه در ادلب، شماری از نیروهای ارتش ترکیه کشته شدند و همین مسئله باعث افزایش تنش ها در هفته گذشته در ادلب شد، ولی آنکارا برای تلافی این حملات به جای تقابل و درگیر شدن با نیروهای روسی، حملاتی برنامه ریزی شده را با هدف قرار دادن نیروهای مستشاری ایران و حزب الله در دستور کار قرار داد. در این راستا بسیاری معتقدند به واسطه نیازهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی و امنیتی دو کشور روسیه و ترکیه به همدیگر، در این میان نیروهای ایرانی و محور مقاومت قربانی بازی این دو کشور (روسیه و ترکیه) به عنوان دو هم پیمان و متحد تهران شده اند. آیا به موازات نادیده گرفتن و غیبت جمهوری اسلامی در تحرکات دیپلماتیک روسیه و ترکیه، در تحرکات میدانی هم تهران قربانی تنش میان مسکو و آنکارا شده است؟
ببینید محور آستانه با حضور جمهوری اسلامی ایران، روسیه و ترکیه برای مدیریت بحران سوریه شکل گرفت. اما قطعاً هر سه کشور دارای منافع و اهداف متضادی در سوریه هستند که باعث می شود هر کدام از این کشورها در مقاطع و برهه هایی بر خلاف تعهدات محور آستانه عمل کنند، خصوصاً ترکیه. همین واقعیت نشان از این دارد که قرار نیست محور آستانه با مشارکت هر سه کشور روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران تمام تحولات و تنش های سوریه را بدون مشکل و چالش مدیریت و حل و فصل کنند. چون گاهی این امکان وجود دارد که یکی از بازیگران این محور بر خلاف تعهدات خود و منافع جمعی مشترک محور آستانه دست به تحرکاتی بزند. کما این که ما در درگیری های ادلب شاهد بودیم ارتش سوریه با حمایت روسیه و جمهوری اسلامی ایران برای پاکسازی و نابودی تروریست های متمرکز در ادلب وارد عملیات نظامی میدانی شد، اما در آن سو ترکیه بر خلاف تمام تعهدات خود و با حمایت همه جانبه از نیروهای جبهه النصره به درگیری با نیروهای مستشاری ایران و حزبالله پرداخت.
طبیعتاً ترکیه در اینکه در چه مقطعی، به چه نیروهایی و با چه شدتی حملات حمله می کنند، اهداف خاص خود را دارد، کما اینکه نیروهای مستشاری ایران و برخی نیروهای همسو مانند حزب الله نیز همین هدف را در عملیات های میدانی و زمینی خود پیگیری می کنند. لذا تمامی شرایط حکایت از این دارد که اگر بحرانی در سوریه مانند بحران ادلب شکل بگیرد، قرار بر این باشد که نیروهای روسی، ایرانی و یا ترکیه ای همدیگر را مورد هدف قرار ندهند. لذا امکان دارد به صرف این که ارتش سوریه با حمایت نیروهای مستشاری ایرانی دست به عملیات بزند و یا با حمایتهای روسیه دست پیش روی های خود را داشته باشد، اقتضائات درگیری در ادلب را تحت الشعاع قرار می دهد. اینکه ارتش ترکیه حملاتی را به نیروهای مستشاری ایران و یا حزب الله تابع این نکات است. با این وصف اگرچه ترکیه در سایه حضور در محور آستانه به دنبال تحقق و پیگیری بخش از منافع خود که هم راستا و مماس با منافع مشترک اعضای این محور است، اما قطعاً در آن سو آنکارا به دنبال تحقق منافع فردی خود است که میتواند حتی به درگیری با نیروهای ایرانی و حزب الله منجر شود. کما این اینکه در برههای روسیه به درخواست ترکیه حملات هوایی حمایتی خود از ارتش سوریه را متوقف کرد و همین مسئله باعث افزایش تلفات انسانی ارتش سوریه شد. اینجاست که شرایط میدانی تعیین میکند که روسیه، ترکیه، جمهوری اسلامی ایران و حتی ارتش سوریه در چه زمانی، چه واکنشی را علیه کسی و چه نیرویی انجام دهد. البته تمام نکات من توجیهی بر عملکرد غلط دولت آنکارا در تجاوز به سوریه و حمایت از تروریستها نیست و من تنها به دنبال تشریح و توضیح وضعیت جاری و "امر واقع" هستم.
در راستای نکات شما اگرچه روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران بنا به تعریف منافع مشترک در بحران سوریه، محور آستانه را شکل دادند. اما قطعاً اهداف خاص هر کشور که بنا به منافع ملی آنان در تحولات سوریه و خاورمیانه تعریف می شود، موجب خواهد شد که هر کدام از این کشورها به دنبال انجام تحرکات خاص خود و خارج از چارچوب و محور آستانه باشند. کما این که ما شاهد این واقعیت در تحولات چهد هفته اخیر ادلب بودیم. در این راستا بسیاری معتقدند که پررنگ شدن منافع ملی دو کشور روسیه و ترکیه و سایه انداختن آن بر منافع مشترک بازیگران محور آستانه، سبب تضعیف این محور و تروئیکای مسکو، آنکارا و تهران به موازات آن تقویت محور سوچی با نقش آفرینی روسیه و ترکیه شده است. شما تا چه انداره این تحلیل را درست می دانید؟
من معتقدم که این نگاه، نگاه درستی نیست که بخواهیم محور آستانه را در مقابل مذاکرات سوچی و یا حتی دیدار پنج شنبه گذشته رجب طیب اردوغان و ولادیمیر پوتین در مسکو قرار دهیم. چراکه تمام این حرکات، نه در عرض بلکه در طول هم قرار دارند و به نحوی همدیگر را تکمیل می کنند. لذا عدم دعوت ایران در این گفت وگو های دو جانبه و یا غیبت تهران در محور سوچی، زیانهای راهبردی به جمهوری اسلامی ایران در سوریه نمی زند. چون آن چیزی که جمهوری اسلامی ایران به دنبال تحقق آن در بحران سوریه است، تداوم حمایت سیاسی، دیپلماتیک و نظامی از دولت بشار اسد و حفظ کردن دولت سوریه در محور مقاومت است. پس زمانی که این دو خواسته و هدف تا اندازه بسیار زیادی محقق شده است، برای ایران الزامی وجود ندارد که درگیری مستقیمی، چه به صورت میدانی و چه به صورت سیاسی و دیپلماتیک در بحران های شمالی سوریه مانند درگیری های ادلب داشته باشد. یعنی انجام چنینی اقدام توجیهپذیر نیست، خصوصا مناطق شمالی سوریه مانند ادلب و شرق فرات که مستقیماً با منافع ترکیه و روسیه درگیر است، اینجاست که جمهوری اسلامی ایران باید هوشمندی جدی به کار گیرد تا مانع از ایجاد حساسیت در مسکو و آنکارا به واسطه تحرکات و نقش آفرینی های خود در این مناطق شود، کما اینکه جمهوری اسلامی ایران سعی کرده است در طول تحولات بحران سوریه، حضور به مراتب کم رنگ تری در بحران های شمالی این کشور داشته باشد تا خدای ناکرده این حضور، مناسبات تهران - آنکارا و یا تهران - مسکو را تحت الشعاع قرار ندهد.
لذا زمانی که بحران سوریه به مناطق شمالی این کشور کشیده شده، طبیعی است که تحرکات دیپلماتیک و سیاسی نیز به سمت پررنگ تر شدن روابط روسیه و ترکیه که مستقیماً با منافع آنها درگیر است برود. لذا این مسئله لزوماً به معنای تقابل محور آستانه با محور سوچی و یا پررنگ تر شدن روابط و مناسبات دوجانبه مسکو و آنکارا به موازات کنار رفتن همکاری های تروئیکای روسیه - ایران و ترکیه در محور آستانه نیست. بلکه اینجا تحولات میدانی است که تعیین می کند کدام یک از محورهای سیاسی و دیپلماتیک برای حل و فصل مسائل بیشتر نقش آفرین باشد. چون منافع ایران در قسمت های شمالی سوریه کمتر درگیر شده، طبیعی است که تهران حضور کم رنگ تری در این تحرکات داشته باشد. البته باز تأکید میکنم اگر این تحرکات با حضور جمهوری اسلامی ایران ادامه پیدا کند قطعاً نتایج بهتری به همراه خواهد داشت.
تحلیل دیگری که در این میان بیش از گذشته خودنمایی می کند این است که به واسطه نیازهای متعدد آنکارا به مسکو به ویژه در حوزه انرژی و واردات گاز و همچنین قراردادهای تسلیحاتی که میان آنکارا با مسکو بسته شد که حتی کار را به تحت الشعاع قرار دادن قرار داد خرید اف ۳۵ ترکیه از آمریکا کشاند و همچنین دیگر روابط سیاسی و دیپلماتیک میان دو کشور از یک سو و از سوی دیگر در سایه شدت نیاز تهران به حمایت و تداوم روابط سیاسی و دیپلماتیک با مسکو، به خصوص در شرایط کنونی تحریمی و پیگیری سیاست فشار حداکثری کاخ سفید، ولادیمیر پوتین به دنبال پیگیری سیاست مدیریت تنش نسبی بین تهران و آنکارا است. چراکه اگر این تنش بین ایران و ترکیه به صورت نسبی و با مدیریت روسیه تداوم یابد باعث تقویت موضع روس ها و تضعیف موضع ایران و ترکیه در محور آستانه خواهد شد و در این صورت کرملین سایه پررنگ تری بر تحرکات ایران و ترکیه خواهد داشت. آیا پوتین به دنبال اجرای چنین سیاستی است؟
قطعاً روسیه به عنوان یکی از ابرقدرت های نظامی و امنیتی جهانی دست بسیار بازتری برای مدیریت تحولات در سوریه دارد به گونهای که در هر برهه و بنا به منافع ملی روسیه، کرملین میتواند فشار های لازم را گاه به ترکیه و یا ایران و یا حتی ارتش سوریه وارد کند. لذا قطعاً دست روسیه برای مدیریت تحولات سوریه به نسبت ترکیه و ایران باز است. لذا در این که روسیه قدرت برتر است تردیدی وجود ندارد. اما نکته بسیار مهمی که در این میان وجود دارد این است که هم ترکیه و هم جمهوری اسلامی ایران خود را به صورت کامل متعهد به سیاست های روسیه نمی دانند. یعنی جمهوری اسلامی ایران با روسیه در تحولات سوریه تا آنجایی همراهی خواهد کرد که منافع تهران تحت الشعاع قرار نگیرد. هر چند که به واسطه شدت نیاز تهران و آنکارا به مسکو این امکان وجود دارد که روسیه به سمت پیگیری برخی اقدامات تنبیهی علیه هر دو کشور گام بردارد و یا از برخی مسائل به عنوان اهرم فشار به منظور سمت سو دهی به تحرکات ترکیه و ایران استفاده کند. در این راستا قطعاً یکی از برنامه ها و سیاست هایی که می تواند بیش از پیش موجب تقویت موضع قدرت روسیه و در سایه قرار گرفتن جایگاه ایران و ترکیه شود ایجاد یک تنش نسبی و مدیریت آن توسط کرملین است.
نظر شما :