ریشه های تخاصم در خاورمیانه چیست؟
پروفسور «یوخن هیپلر» نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر و استاد دانشگاه در علوم سیاسی و امور خاورمیانه مدتی است که در ایران بسر میبرد. دکتر هپلر برای بررسی اوضاع خاورمیانه و لمس کردن تحولات آن سفرهای متعددی را به منطقه انجام داده است. وی تا کنون چندین بار به کشورهای پاکستان، عراق، لبنان، افغانستان، اردن، مصر، امارات متحده عربی و دیگر کشورهای خاورمیانه سفر کرده است. ایران آخرین کشوری است که وی به تازگی به آن سفر کرده است.
وی در جلسهای در دانشنامه اسلام معاصر درباره خاورمیانه و تحولات آن به سخنرانی پرداخت و بطور کلی دیدگاههای خود درباره منطقه و تحولات جهان اسلام و منازعات موجود در آن را بازگو کرد. وی در طول سخنرانیش چندین بار تاکید کرد چون آگاهی چندانی درباره اوضاع اجتماعی، سیاسی و آموزشی ایران ندارد، درباره آن اظهار نظر نمیکند و بطور کل نظر خود را درباره جامعه اجتماعی و سیاسی خاورمیانه بیان میکند.
دکتر هپلر در جلسه دانشنامه اسلام معاصر که دیپلماسی ایرانی نیز در آن حضور داشت، سخنان خود را این گونه آغاز کرد: من از این که در این جمع حاضر شدهام و اسقبال گرم شما را دیدهام بسیار خشنودم.
هپلر در این جلسه تاکید کرد، صحبتهای من در اینجا بسیار کلی است و اگر خطایی مشاهده میشود حمل بر جسارت نگذارید و آن را غیر عمدی بدانید. از این رو خواهش میکنم اگر حرفی زده میشود، عصبانی نشوید و آن را تعمدی ندانید. بویژه این که ما وقت بسیاری برای صحبت کردن در این جلسه نداریم و من مجبورم از کنار بسیاری از مسائل و سئوالاتی که ممکن است پیش بیاید، بگذرم.
وی سپس نظر خود درباره خاورمیانه را این گونه آغاز کرد که اگر ما درباره منازعات و کش مکشهای خاورمیانه صحبت میکنیم، منظورمان مناطقی است که به خشنونت کشیده میشوند یا به نوعی به خشونتهای منطقهای مرتبط هستند.
یکی از مهمترین مباحثی که اکنون در مباحث آکادمیک و علمی اروپا مطرح است که من هم یکی از آنها هستم و با آن درگیرم، ریشههای کشمکشهای سیاسی در خاورمیانه است. همه به دنبال این موضوع هستند که دلایل اصلی بروز تنشهای سیاسی که به خشونتهای منطقهای کشیده میشود، چیست.
بعضی از مردم معتقدند ریشه این کشمکشهای سیاسی در خاورمیانه دموکراسی است. عدهای ریشههای خشونتها را در فقر و تنگدستی مردم میجویند و معتقدند فقر اقتصادی منازعاتی سیاسی بوجود آورده است. برخی نیز معتقدند ریشه اصلی این خشونتها و منازعات مشکلات مذهبی و تعصبات طائفهای است.
دلایل بسیاری میتواند وجود داشته باشد که ثابت کند چرا چنین خشونتها و منازعاتی در خاورمیانه بوجود میآید. به اعتقاد من بطور کلی مردم نمیتوانند به آسانی یکدیگر را بکشند مگر این که یک دلیل بسیار قوی و محکم برای قتل یکدیگر داشته باشند. نمیتوان در حال حاضر به جزئیات این دلیل پرداخت اما بطور کل میتوان گفت، دلایل بسیاری وجود دارد که البته بسیار با هم متفاوت هستند که با در نظر گرفتن آنها میتوان دلایل برخی از مشکلات منازعات سیاسی خاورمیانه را فهمید.
وی در ادامه افزود، به اعتقاد من برای هر چیزی نیاز بوجود ابزار است. اگر مثلا ما میخواهیم خودرویی را تولید کنیم نیاز به ابزارهایی برای به حرکت در آوردن آن داریم . به عبارت دگیر عوامل بسیاری وجود دارند که با هماهنگی با یکدیگر کمک میکنند تا خودرویی به حرکت در آید.
مسئله خاورمیانه و بطور کل دنیای سیاست نیز چنین است. عوامل بسیاری وجود دارند که در نهایت تحولات خاورمیانه را رقم میزنند. یکی از این دلایل عدم اعتماد اجتماعی است. عوامل اجتماعی نیز خود به هزاران شاخه تقسیم میشود. مثلا یکی از این عوامل بیکاری است. بنا به گزارشها در برخی از مناطق در کشورهای عرب رشد بیکاری به بیش از 50 درصد میرسد. من در یکی از سفرهایم به مصر بوضوح این موضوع را لمس کردم. حتی در اقشار تحصیلکرده مصر چنین مشکلی مشاهده میشود.
جامعه مصر به تنهایی از نبود فرصتهای شغلی بشدت رنج میبرد. هر دانشجو یا تحصیلکردهای که از دانشگاه یا دانشکده یا موسسه آموزشی خود فارغ التحصیل میشود هنگامی که پا به جامعه میگذارد، پس از طی مدت کوتاهی نبود کار را بخوبی احساس میکند.
در مصر به هر راننده تاکسی که بر میخورید، متوجه میشوید که وی چند بچه دارد و از وضعیت زندگی بسیار نامساعدی رنج میبرد.
چنین مشکلی در نهایت بحران اقتصادی شدیدی را بوجود میآورد. معمولا چنین افرادی به علت بحران شدید مالی و نبود درآمد کافی، احساس عدم امنیت اجتماعی، روانی و اقتصادی میکنند و از بحرانهای شدید روحی رنج میبرند. در برخی موارد مشاهده میکنیم یک نفر برای امرار معاش مجبور است دو شغل در روز اختیار کند. چنین مشکلاتی بتنهایی میتواند مسبب خشونتهای اجتماعی شود. زیرا مردم فقیر در چنین مواقعی به نیروی بازوی خود پناه برده و برای جبران تنگدستی خود دست به جنایت میزنند.
اما جبنه دیگری نیز وجود دارد. فرد در چنین موقعیتی با مردمی مواجه میشود که مشکلی مشابه او دارند. در این میان دو حالت بوجود میآید. یا با آنها همراه میشود یا علیه آنها میشود با این هدف که به هر ترتیبی شده این فشارهایی را که بر دوشش سنگینی میکند را از سر بگذارند. او دوست دارد مسالمتآمیز زندگی کند اما مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن به اندازهای زیاد است که کار را برای او روز به روز سختتر میکند.
با بررسی فاکتور اقتصادی به مشکلات بسیاری بر میخوریم. در این جا موضوع وضعیت اقتصادی – اجتماعی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نیز مطرح است. در آنجا مشکل به نوع دیگری است. در آن کشورها جمعیت کم با سود سرشار ناشی از نفت مشکلات دیگری را برای مردم آن منطقه رقم زده است. اما در آنجا همین پول نفتی باعث شده تا فقرهای دیگری بوجود آید که مشابه آن را در کشورهای عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی و بحرین میبینیم. در عربستان اقلیت شیعه در وضعیت بسیار بدی بسر میبرند در حالی که اکثریت سنی وضعیت خوبی دارند.
دوم بسیاری از مردم کشورهای خاورمیانه دولتهایشان را از خودشان نمیدانند. به استثنای اسرائیل دیگر کشورهای منطقه از چنین معضلی برخوردارند. مثلا در مصر مردم از دولتشان به هیچ وجه راضی نیستند و آن را به هیچ عنوان دولت خود نمیدانند.
در این میان دلایل متعددی دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد. بعضی از این دلایل ممکن است فرهنگی باشد. برخی ممکن است سیاسی باشد مثلا عدم وجود حقوق اولیه مثلا نبود قانون و قانون محوری، نبود ارتباط میان رژیمها و دولتها با مردم مسائلی است که میتوان به آنها اشاره کرد.
در زمینه فرهنگی مثلا نبود امکانات فرهنگی خود به یک معضل تبدیل شده است. مثلا یک عرب در کشور خودش بواسطه مسائل فرهنگی نمیتواند از مراکز خریدی مشابه اروپا خریداری کند اما هنگامی که به اروپا میآید آزادانه هر آنچه مایل است، میخرد به فروشگاههای مختلف میرود و گردش میکند در حالی که در کشورش خودش از چنین امکاناتی محروم است.
بسیاری از اعراب با پاریس و لندن میآیند صرفا برای این که در فروشگاههای آن شهرها خرید کنند. در حالی که در کشورشان از چنین امکانی محرومند. بسیاری از این محرومیتها به شیوه زندگی اسلامی باز میگردد که محدویتهایی را برای آنها بوجود آورده است.
اگر به شیوه زندگی آنان دقیق شویم، میبینیم که مثلا عربها به لندن میآیند و میلیونها دلار روزانه خرج میکنند و تعطیلات آخر هفته را در آنجا میگذرانند زیرا در کشور خود احساس خوبی ندارند. احساس آرامش نمیکنند. احساس کمبود میکنند. به آنجا میآیند تا آن کمبود را جبران کنند.
یکی دیگر از مسائل مهم در خاورمیانه ساختار نظامهای کشورهای منطقه است. ساختاری که مردم به آن نه اعتقاد دارند، نه به آن اعتماد میکنند و نه خود را جزئی از آن میدانند. در چنین ساختاری مردم احساس میکنند، دولت به آنها دروغ میگوید، پلیس صرفا ابزاری برای سرکوب است، هنگامی که به نظام قضایی مراجعه میکنند، در آنجا با جنایت و بدترین نوع قضاوت و بیعدالتی برخورد میکنند. اینها چیزهایی است که مردم به من گفتهاند، نظر شخصی من نیست. بسیاری از مردم به من گفتهاند که پلیس تنها ابزاری برای سرکوب است، دستگاه قضایی به هیچ عنوان عادلانه برخورد نمیکند.
به هر حال تمام این عوامل باعث میشود مردم اعتمادشان را به دولت از دست دهند. خود را در مقابل آن ببیند و احساس کنند که با آن نزدیکی ندارند و از همه خطرناکتر مردم بشدت احساس ناامیدی میکنند. ناامیدی نسبت به آینده، به خانوادهشان، جامعهشان، مقطع اقتصادیشان و به نظام آموزشیشان. من در اینجا دوباره تاکید میکنم، منظور من ایران نیست زیرا آگاهی و اطلاعات چندانی نسبت به آن ندارم. اما بر اساس آنچه از سیستم آموزشی کشورهای عربی بدست آوردهام، نظام آموزشیشان از کبودهای بسیاری رنج میبرد و در همین حال بسیار هم امنیتی است که توضیح آن در چند دقیقه امکانپذیر نیست و نیاز به زمانی طولانی دارد.
در نهایت باید بگویم وقتی از ظرفیتها و پتانسیلهای اجتماعی یک جامعه استفاده صحیح نشود، آن ظرفیتها به سمت و سوی دیگری سوق داده خواهند شد. مثلا من به دانشگاههای قاهره و پاکستان و امارات رفتهام و دیدهام که میل به خشونت در آنجا تا چه اندازه بالا است. خشونتی که به تنهایی و در وهله نخست خود را نشان نمیدهد.
وقتی به بررسی مشکلات اجتماعی میپردازیم و عمیقا به دنبال ریشهیابی آن میرویم مشکلات را بهتر درک میکنیم. جوامع همواره به سمت ریشهیابی مشکلات اجتماعی خود هستند، از وضعیت موجود انتقاد میکنند و به دنبال راه حل میروند اما هیچ راه حلی در سطح نخبگان نمییابند و در سطح اجتماعی نیز به راه حلی نمیرسند که در این موقع به مرحلهای میرسند که من آن را شکست اجتماعی مینامم. در آن موقع به مشکلات بسیار بزرگ و سختی برخورد میکنیم که چندان خوشایند نیستند.
از نگاه خارجی مردم بسیار عصبی هستند و همان طور که من هم با آنها برخورد داشتهام، خشم و عصبانیت در چهرهشان بوضوح دیده میشود. لازم نیست این موضوع را صرفا در میان یک قشر خاص مثلا مسلمان یا دینی بررسی کنیم. همه جملگی از دولتهایشان ناراضی هستند و از رفتار دولتمردانشان خشمگینند.
مسئله دیگر، مسئله منطقهای است. منطقه با مشکلات بسیار عمیق منطقهای دست و پنجه نرم میکند. به اینجا که میرسیم باید موضوع را از دو زاویه ببینیم. یک زاویه زاویه داخلی و تاثیرات داخلی ملت عرب است که بر روی هم تاثیر میگذارند. زاویه دیگر نیز فشار از خارج است.
از مرزهای کشورهای عرب شمال آفریقا تا مرزهای پاکستان و افغانستان را که بنگریم، بوضوح میبینیم تحولات منطقهای تا چه اندازه بر روند و شیوه رفتار مردم تاثیر میگذارد.
در بیست سال اخیر مسئله خارجی نیز به این موضوع اضافه شده که متاسفانه باعث عمیقتر شدن بحران شده است.
در منطقه ما مشکلات کشورهای فلسطین، سوریه، لبنان در برخی مواقع مصر، اردن، ایران را داریم که منازعاتشان با مسائل خارج منطقهای مثلا آمریکا و حتی اروپا کار را سختتر میکند. در این میان مشکلات سوریه، فلسطین، لبنان، اردن و مصر با اسرائیل ناحیهای را در درون منطقه بوجود آورده که تحولات آن تاثیر بسزایی در تحولات منطقه دارند.
هنگامی که این مسائل را در کنار مسائل داخلی خاورمیانه که در فوق بدانها اشاره شد، میگذاریم میبینیم که چه مشکلاتی پیش روی خاورمیانه قرار دارد منازعات تا چه اندازه پیچیده است.
مثلا منازعات فلسطین و اسرائیل که یکی از مهمترین و بارزترین منازعات منطقه است که در اینجا آن را بررسی میکنیم. فلسطین و اسرائیل مدتها است بر سر اراضیشان درگیری دارند. خود این درگیری طولانی تاثیرات بسیار عمیقی بر منازعات منطقه گذارده است.
در عین حال اگر به بررسی میزان قدرت دو طرف بپردازیم بخوبی میبینیم که اسرائیل از لحاظ توان اقتصادی، سیاسی و نظامی بسیار بسیار قویتر از فلسطین است. در نتیجه نخست این که فلسطینیان چون ضعیفترند و از قدرت کمتری در برابر اسرائیل برخوردارند دست به فعالیتهای دیگری میزنند که برای اسرائیلیها قابل برنامهریزی نیست.
ثانیا اسرائیلیها میدانند چه میخواهند آنها برای تصاحب اراضی میجنگند اما فلسطینیها بدلایل بسیار از جمله ضعف هدف اصلی خود را گم کردهاند. در نتیجه تلاش میکنند مشکلات گره خورده خود را با دیگران شریک کنند. مثلا وارد منازعات لبنان و سوریه میشوند یا از قدرت کشورهای دیگر برای جبران ضعفشان استفاده میکنند. این باعث میشود که قدرتهای دیگر دنیا مثلا اروپا و آمریکا مداخله کرده و منازعه منطقهای به یک منازعه بینالمللی تبدیل شود.
مشبابه چنین وضعیتی را در لبنان نیز شاهدیم. در آنجا آمریکا و فرانسه مداخله کردهاند تا در برابر نفوذ ایران و سوریه بایستند. در نتجیه گرهی که در لبنان بوجود آمده که اتفاقا سابقه شست ساله نیز دارد در تمام اجزای کشور نفوذ کرده است. این گره سخت را در طائفهها، گروهها و فرقهها بخوبی میبینیم.
حال در این میان اگر مشکلات موجود با اسرائیل و سوریه را نیز اضافه کنیم منازعات و مشکلات موجود دائما بزرگتر و خطرناک تر میشود. آمریکا و فرانسه مداخله میکنند تا موازنه برقرار کنند در حالی که سوریه و ایران در برابر آنها میایستند که این تبدیل یک چالش بسیار بد و غیر قابل کنترل در خاورمیانه میشود.
حال به این مشکلات بحرانهای عراق، افغانستان و پاکستان را نیز بیفزایید، آن موقع ببینید چه اوضاع بسیار بسیار خطرناکی بوجود آمده است.
به اعتقاد من ما نباید تحولات و مشکلات منطقه را منحصرا در یک کشور محدود کنیم. بلکه باید آنها را به دیگر کشورها نیز تعمیم دهیم. بدین معنا که مشکلات خاورمیانه صرفا مختص به یک کشور نیست. در الجزایر هم مردم حکومت خود را دروغ گو میدانند. مشکلات سوریه با اسرائیل را اردن نیز دارد و مشابه آن را لبنان نیز برخوردار است. حتی مجبوریم بگوییم این مسئله از خود منطقه نیز فراتر میرود و مثلا تا مالزی نیز گسترش مییابد.
در اینجا حتی تناقضاتی وجود دارد که کار را سخت تر هم میکند. مثلا در مصر مبارک با اسرائیل رابطه خوب و بسیار نزدیکی برقرار کرده در حالی که مردمش همچنان اسرائیل را نخستین دشمن خود میدانند.
از این رو ما باید احساسات مردم کشورهای مختلف منطقه را در سطح کل خاورمیانه بدانیم و آن را بسنجیم. زیرا بسیاری از احساساتی که نسبت به تحولات منطقه در فلسطین مشاهده میکنیم در عراق نیز میبینیم و حتی شدیدتر از آن را در افغانستان و پاکستان نیز میبینیم.
ما وقتی میگوییم، جامعه منظورمان تمام اجزای تشکیل دهنده آن است. از مدارس و بیمارستانها گرفته تا رفتهگران، بهداشت و از آن بالاتر دموکراسی و بسیاری مسائل دیگر که میتواند بر تحولات خاورمیانه اثر بگذارد.
در اینجا من تلاش کردم، ریشههای اصلی را بطور کلی و یک به یک مطرح کنم. این مشکلات اصلی خاورمیانه است. منطقه از کمبود دموکراسی رنج میبرد، مشکلات اقتصادی بشدت آن را میآزارد و بسیاری مسائل دیگر که بطور کلی بدان آنها اشاره کردیم.
عکس از دیپلماسی ایرانی ؛ سهام الدین بورقانی
نظر شما :