ریشه های تخاصم در خاورمیانه چیست؟

۰۹ خرداد ۱۳۸۷ | ۱۷:۰۲ کد : ۱۹۹۰ سرخط اخبار
نویسنده خبر: على موسوى خلخالى
گزارش سخنرانى پروفسور «یوخن هیپلر» مدير مرکز مطالعات خاورمیانه آلمان در تهران
ریشه های تخاصم در خاورمیانه چیست؟

پروفسور «یوخن هیپلر» نویسنده، روزنامه­نگار، پژوهشگر و استاد دانشگاه در علوم سیاسی و امور خاورمیانه مدتی است که در ایران بسر می­برد. دکتر هپلر برای بررسی اوضاع خاورمیانه و لمس کردن تحولات آن سفرهای متعددی را به منطقه انجام داده است. وی تا کنون چندین بار به کشورهای پاکستان، عراق، لبنان، افغانستان، اردن، مصر، امارات متحده عربی و دیگر کشورهای خاورمیانه سفر کرده است. ایران آخرین کشوری است که وی به تازگی به آن سفر کرده است.

 

وی در جلسه­ای در دانشنامه اسلام معاصر درباره خاورمیانه و تحولات آن به سخنرانی پرداخت و بطور کلی دیدگاه­های خود درباره منطقه و تحولات جهان اسلام و منازعات موجود در آن را بازگو کرد. وی در طول سخنرانیش چندین بار تاکید کرد چون آگاهی چندانی درباره اوضاع اجتماعی، سیاسی و آموزشی ایران ندارد، درباره آن اظهار نظر نمی­کند و بطور کل نظر خود را درباره جامعه اجتماعی و سیاسی خاورمیانه بیان می­کند.

 

دکتر هپلر در جلسه دانشنامه اسلام معاصر که  دیپلماسی ایرانی نیز در آن حضور داشت، سخنان خود را این گونه آغاز کرد: من از این که در این جمع حاضر شده­ام و اسقبال گرم شما را دیده­ام بسیار خشنودم.

 

هپلر در این جلسه تاکید کرد، صحبت­های من در اینجا بسیار کلی است و اگر خطایی مشاهده می­شود حمل بر جسارت نگذارید و آن را غیر عمدی بدانید. از این رو خواهش می­کنم اگر حرفی زده می­شود، عصبانی نشوید و آن را تعمدی ندانید. بویژه این که ما وقت بسیاری برای صحبت کردن در این جلسه نداریم و من مجبورم از کنار بسیاری از مسائل و سئوالاتی که ممکن است پیش بیاید، بگذرم.

 

وی سپس نظر خود درباره خاورمیانه را این گونه آغاز کرد که اگر ما درباره منازعات و کش مکش­های خاورمیانه صحبت می­کنیم، منظورمان مناطقی است که به خشنونت کشیده می­شوند یا به نوعی به خشونت­های منطقه­ای مرتبط هستند.

 

یکی از مهمترین مباحثی که اکنون در مباحث آکادمیک و علمی اروپا مطرح است که من هم یکی از آنها هستم و با آن درگیرم، ریشه­های کش­مکش­های سیاسی در خاورمیانه است. همه به دنبال این موضوع هستند که دلایل اصلی بروز تنش­های سیاسی که به خشونت­های منطقه­ای کشیده می­شود، چیست.

 

بعضی از مردم معتقدند ریشه این کش­مکش­های سیاسی در خاورمیانه دموکراسی است. عده­ای ریشه­های خشونت­ها را در فقر و تنگدستی مردم می­جویند و معتقدند فقر اقتصادی منازعاتی سیاسی بوجود ­آورده است. برخی نیز معتقدند ریشه اصلی این خشونت­ها و منازعات مشکلات مذهبی و تعصبات طائفه­ای است.

 

دلایل بسیاری می­تواند وجود داشته باشد که ثابت کند چرا چنین خشونت­ها و منازعاتی در خاورمیانه بوجود می­آید. به اعتقاد من بطور کلی مردم نمی­توانند به آسانی یکدیگر را بکشند مگر این که یک دلیل بسیار قوی و محکم برای قتل یکدیگر داشته باشند. نمی­توان در حال حاضر به جزئیات این دلیل پرداخت اما بطور کل می­توان گفت، دلایل بسیاری وجود دارد که البته بسیار با هم متفاوت هستند که با در نظر گرفتن آنها می­توان دلایل برخی از مشکلات منازعات سیاسی خاورمیانه را فهمید.

 

وی در ادامه افزود، به اعتقاد من برای هر چیزی نیاز بوجود ابزار است. اگر مثلا ما می­خواهیم خودرویی را تولید کنیم نیاز به ابزارهایی برای به حرکت در آوردن آن داریم . به عبارت دگیر عوامل بسیاری وجود دارند که با هماهنگی با یکدیگر کمک می­کنند تا خودرویی به حرکت در آید.

 

مسئله خاورمیانه و بطور کل دنیای سیاست نیز چنین است. عوامل بسیاری وجود دارند که در نهایت تحولات خاورمیانه را رقم می­زنند. یکی از این دلایل عدم اعتماد اجتماعی است. عوامل اجتماعی نیز خود به هزاران شاخه تقسیم می­شود. مثلا یکی از این عوامل بیکاری است. بنا به گزارش­ها در برخی از مناطق در کشورهای عرب رشد بیکاری به بیش از 50 درصد می­رسد. من در یکی از سفرهایم به مصر بوضوح این موضوع را لمس کردم. حتی در اقشار تحصیلکرده مصر چنین مشکلی مشاهده می­شود.

 

جامعه مصر به تنهایی از نبود فرصت­های شغلی بشدت رنج می­برد. هر دانشجو یا تحصیلکرده­ای که از دانشگاه یا دانشکده یا موسسه آموزشی خود فارغ التحصیل می­شود هنگامی که پا به جامعه می­گذارد، پس از طی مدت کوتاهی نبود کار را بخوبی احساس می­کند.

 

در مصر به هر راننده تاکسی که بر می­خورید، متوجه می­شوید که وی چند بچه دارد و از وضعیت زندگی بسیار نامساعدی رنج می­برد.

 

چنین مشکلی در نهایت بحران اقتصادی شدیدی را بوجود می­آورد. معمولا چنین افرادی به علت بحران شدید مالی و نبود درآمد کافی، احساس عدم امنیت اجتماعی، روانی و اقتصادی می­کنند و از بحران­های شدید روحی رنج می­برند. در برخی موارد مشاهده می­کنیم یک نفر برای امرار معاش مجبور است دو شغل در روز اختیار کند. چنین مشکلاتی بتنهایی می­تواند مسبب خشونت­های اجتماعی شود. زیرا مردم فقیر در چنین مواقعی به نیروی بازوی خود پناه برده و برای جبران تنگدستی خود دست به جنایت می­زنند.

 

اما جبنه دیگری نیز وجود دارد. فرد در چنین موقعیتی با مردمی مواجه می­شود که مشکلی مشابه او دارند. در این میان دو حالت بوجود می­آید. یا با آنها همراه می­شود یا علیه آنها می­شود با این هدف که به هر ترتیبی شده این فشارهایی را که بر دوشش سنگینی می­کند را از سر بگذارند. او دوست دارد مسالمت­آمیز زندگی کند اما مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن به اندازه­ای زیاد است که کار را برای او روز به روز سخت­تر می­کند.

 

با بررسی فاکتور اقتصادی به مشکلات بسیاری بر می­خوریم. در این جا موضوع وضعیت اقتصادی – اجتماعی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نیز مطرح است. در آنجا مشکل به نوع دیگری است. در آن کشورها جمعیت کم با سود سرشار ناشی از نفت مشکلات دیگری را برای مردم آن منطقه رقم زده است. اما در آنجا همین پول نفتی باعث شده تا فقرهای دیگری بوجود آید که مشابه آن را در کشورهای عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی و بحرین می­بینیم. در عربستان اقلیت شیعه در وضعیت بسیار بدی بسر می­برند در حالی که اکثریت سنی وضعیت خوبی دارند.

 

دوم بسیاری از مردم کشورهای خاورمیانه دولت­هایشان را از خودشان نمی­دانند. به استثنای اسرائیل دیگر کشورهای منطقه از چنین معضلی برخوردارند. مثلا در مصر مردم از دولتشان به هیچ وجه راضی نیستند و آن را به هیچ عنوان دولت خود نمی­دانند.

 

در این میان دلایل متعددی دیگری نیز می­تواند وجود داشته باشد. بعضی از این دلایل ممکن است فرهنگی باشد. برخی ممکن است سیاسی باشد مثلا عدم وجود حقوق اولیه مثلا نبود قانون و قانون محوری، نبود ارتباط میان رژیم­ها و دولت­ها با مردم مسائلی است که می­توان به آنها اشاره کرد.

 

در زمینه فرهنگی مثلا نبود امکانات فرهنگی خود به یک معضل تبدیل شده است. مثلا یک عرب در کشور خودش بواسطه مسائل فرهنگی نمی­تواند از مراکز خریدی مشابه اروپا خریداری کند اما هنگامی که به اروپا می­آید آزادانه هر آنچه مایل است، می­خرد به فروشگاه­های مختلف می­رود و گردش می­کند در حالی که در کشورش خودش از چنین امکاناتی محروم است.

 

بسیاری از اعراب با پاریس و لندن می­آیند صرفا برای این که در فروشگاه­های آن شهرها خرید کنند. در حالی که در کشورشان از چنین امکانی محرومند. بسیاری از این محرومیت­ها به شیوه زندگی اسلامی باز می­گردد که محدویت­هایی را برای آنها بوجود آورده است.

 

اگر به شیوه زندگی آنان دقیق شویم، می­بینیم که مثلا عرب­ها به لندن می­آیند و میلیون­ها دلار روزانه خرج می­کنند و تعطیلات آخر هفته را در آنجا می­گذرانند زیرا در کشور خود احساس خوبی ندارند. احساس آرامش نمی­کنند. احساس کمبود می­کنند. به آنجا می­آیند تا آن کمبود را جبران کنند.

 

یکی دیگر از مسائل مهم در خاورمیانه ساختار نظام­های کشورهای منطقه است. ساختاری که مردم به آن نه اعتقاد دارند، نه به آن اعتماد می­کنند و نه خود را جزئی از آن می­دانند. در چنین ساختاری مردم احساس می­کنند، دولت به آنها دروغ می­گوید، پلیس صرفا ابزاری برای سرکوب است، هنگامی که به نظام قضایی مراجعه می­کنند، در آنجا با جنایت و بدترین نوع قضاوت و بی­عدالتی برخورد می­کنند. اینها چیزهایی است که مردم به من گفته­اند، نظر شخصی من نیست. بسیاری از مردم به من گفته­اند که پلیس تنها ابزاری برای سرکوب است، دستگاه قضایی به هیچ عنوان عادلانه برخورد نمی­کند.

 

به هر حال تمام این عوامل باعث می­شود مردم اعتمادشان را به دولت از دست دهند. خود را در مقابل آن ببیند و احساس کنند که با آن نزدیکی ندارند و از همه خطرناک­تر مردم بشدت احساس ناامیدی می­کنند. ناامیدی نسبت به آینده، به خانواده­شان، جامعه­شان، مقطع اقتصادیشان و به نظام آموزشیشان. من در اینجا دوباره تاکید می­کنم، منظور من ایران نیست زیرا آگاهی و اطلاعات چندانی نسبت به آن ندارم. اما بر اساس آنچه از سیستم آموزشی کشورهای عربی بدست آورده­ام، نظام آموزشیشان از کبودهای بسیاری رنج می­برد و در همین حال بسیار هم امنیتی است که توضیح آن در چند دقیقه امکان­پذیر نیست و نیاز به زمانی طولانی دارد.

 

در نهایت باید بگویم وقتی از ظرفیت­ها و پتانسیل­های اجتماعی یک جامعه استفاده صحیح نشود، آن ظرفیت­ها به سمت و سوی دیگری سوق داده خواهند شد. مثلا من به دانشگاه­های قاهره و پاکستان و امارات رفته­ام و دیده­ام که میل به خشونت در آنجا تا چه اندازه بالا است. خشونتی که به تنهایی و در وهله نخست خود را نشان نمی­دهد.

 

وقتی به بررسی مشکلات اجتماعی می­پردازیم و عمیقا به دنبال ریشه­یابی آن می­رویم مشکلات را بهتر درک می­کنیم. جوامع همواره به سمت ریشه­یابی مشکلات اجتماعی خود هستند، از وضعیت موجود انتقاد می­کنند و به دنبال راه حل می­روند اما هیچ راه حلی در سطح نخبگان نمی­یابند و در سطح اجتماعی نیز به راه حلی نمی­رسند که در این موقع به مرحله­ای می­رسند که من آن را شکست اجتماعی می­نامم. در آن موقع به مشکلات بسیار بزرگ و سختی برخورد می­کنیم که چندان خوشایند نیستند.

 

از نگاه خارجی مردم بسیار عصبی هستند و همان طور که من هم با آنها برخورد داشته­ام، خشم و عصبانیت در چهره­شان بوضوح دیده می­شود. لازم نیست این موضوع را صرفا در میان یک قشر خاص مثلا مسلمان یا دینی بررسی کنیم. همه جملگی از دولت­هایشان ناراضی هستند و از رفتار دولتمردانشان خشمگینند.

 

مسئله دیگر، مسئله منطقه­ای است. منطقه با مشکلات بسیار عمیق منطقه­ای دست و پنجه نرم می­کند. به اینجا که می­رسیم باید موضوع را از دو زاویه ببینیم. یک زاویه زاویه داخلی و تاثیرات داخلی ملت عرب است که بر روی هم تاثیر می­گذارند. زاویه دیگر نیز فشار از خارج است.

 

از مرزهای کشورهای عرب شمال آفریقا تا مرزهای پاکستان و افغانستان را که بنگریم، بوضوح می­­بینیم تحولات منطقه­ای تا چه اندازه بر روند و شیوه رفتار مردم تاثیر می­گذارد.

 

در بیست سال اخیر مسئله خارجی نیز به این موضوع اضافه شده که متاسفانه باعث عمیق­تر شدن بحران شده است.

 

در منطقه ما مشکلات کشورهای فلسطین، سوریه، لبنان در برخی مواقع مصر، اردن، ایران را داریم که منازعاتشان با مسائل خارج منطقه­ای مثلا آمریکا و حتی اروپا کار را سخت­تر می­کند. در این میان مشکلات سوریه، فلسطین، لبنان، اردن و مصر با اسرائیل ناحیه­ای را در درون منطقه بوجود آورده که تحولات آن تاثیر بسزایی در تحولات منطقه دارند.

 

هنگامی که این مسائل را در کنار مسائل داخلی خاورمیانه که در فوق بدانها اشاره شد، می­گذاریم می­بینیم که چه مشکلاتی پیش روی خاورمیانه قرار دارد منازعات تا چه اندازه پیچیده است.

 

مثلا منازعات فلسطین و اسرائیل که یکی از مهمترین و بارزترین منازعات منطقه است که در اینجا آن را بررسی می­کنیم. فلسطین و اسرائیل مدت­ها است بر سر اراضیشان درگیری دارند. خود این درگیری طولانی تاثیرات بسیار عمیقی بر منازعات منطقه گذارده است.

 

در عین حال اگر به بررسی میزان قدرت دو طرف بپردازیم بخوبی می­بینیم که اسرائیل از لحاظ توان اقتصادی، سیاسی و نظامی بسیار بسیار قوی­تر از فلسطین است. در نتیجه نخست این که فلسطینیان چون ضعیف­ترند و از قدرت کمتری در برابر اسرائیل برخوردارند دست به فعالیت­های دیگری می­زنند که برای اسرائیلی­ها قابل برنامه­ریزی نیست.

 

ثانیا اسرائیلی­ها می­دانند چه می­خواهند آنها برای تصاحب اراضی می­جنگند اما فلسطینی­ها بدلایل بسیار از جمله ضعف هدف اصلی خود را گم کرده­اند. در نتیجه تلاش می­کنند مشکلات گره خورده خود را با دیگران شریک کنند. مثلا وارد منازعات لبنان و سوریه می­شوند یا از قدرت کشورهای دیگر برای جبران ضعفشان استفاده می­کنند. این باعث می­شود که قدرت­های دیگر دنیا مثلا اروپا و آمریکا مداخله کرده و منازعه منطقه­ای به یک منازعه بین­المللی تبدیل شود.

 

مشبابه چنین وضعیتی را در لبنان نیز شاهدیم. در آنجا آمریکا و فرانسه مداخله کرده­اند تا در برابر نفوذ ایران و سوریه بایستند. در نتجیه گرهی که در لبنان بوجود آمده که اتفاقا سابقه شست ساله نیز دارد در تمام اجزای کشور نفوذ کرده است. این گره سخت را در طائفه­ها، گروه­ها و فرقه­ها بخوبی می­بینیم.

 

حال در این میان اگر مشکلات موجود با اسرائیل و سوریه را نیز اضافه کنیم منازعات و مشکلات موجود دائما بزرگتر و خطرناک تر می­شود. آمریکا و فرانسه مداخله می­کنند تا موازنه برقرار کنند در حالی که سوریه و ایران در برابر آنها می­ایستند که این تبدیل یک چالش بسیار بد و غیر قابل کنترل در خاورمیانه می­شود.

 

حال به این مشکلات بحران­های عراق، افغانستان و پاکستان را نیز بیفزایید، آن موقع ببینید چه اوضاع بسیار بسیار خطرناکی بوجود آمده است.

 

به اعتقاد من ما نباید تحولات و مشکلات منطقه را منحصرا در یک کشور محدود کنیم. بلکه باید آنها را به دیگر کشورها نیز تعمیم دهیم. بدین معنا که مشکلات خاورمیانه صرفا مختص به یک کشور نیست. در الجزایر هم مردم حکومت خود را دروغ گو می­دانند. مشکلات سوریه با اسرائیل را اردن نیز دارد و مشابه آن را لبنان نیز برخوردار است. حتی مجبوریم بگوییم این مسئله از خود منطقه نیز فراتر می­رود و مثلا تا مالزی نیز گسترش می­یابد.

 

در اینجا حتی تناقضاتی وجود دارد که کار را سخت تر هم می­کند. مثلا در مصر مبارک با اسرائیل رابطه خوب و بسیار نزدیکی برقرار کرده در حالی که مردمش همچنان اسرائیل را نخستین دشمن خود می­دانند.

 

از این رو ما باید احساسات مردم کشورهای مختلف منطقه را در سطح کل خاورمیانه بدانیم و آن را بسنجیم. زیرا بسیاری از احساساتی که نسبت به تحولات منطقه در فلسطین مشاهده می­کنیم در عراق نیز می­بینیم و حتی شدیدتر از آن را در افغانستان و پاکستان نیز می­بینیم.

 

ما وقتی می­گوییم، جامعه منظورمان تمام اجزای تشکیل دهنده آن است. از مدارس و بیمارستان­ها گرفته تا رفته­گران، بهداشت و از آن بالاتر دموکراسی و بسیاری مسائل دیگر که می­تواند بر تحولات خاورمیانه اثر بگذارد.   

                                                                                                

در اینجا من تلاش کردم، ریشه­های اصلی را بطور کلی و یک به یک مطرح کنم. این مشکلات اصلی خاورمیانه است. منطقه از کمبود دموکراسی رنج می­برد، مشکلات اقتصادی بشدت آن را می­آزارد و بسیاری مسائل دیگر که بطور کلی بدان آنها اشاره کردیم.

  عکس از دیپلماسی ایرانی ؛ سهام الدین بورقانی

على موسوى خلخالى

نویسنده خبر

مترجم، روزنامه نگار و معاون سردبیر دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر


( ۵ )

نظر شما :