سیاستی که توسط امریکا و انگلیس هدایت می شود
ظریف و نوبت نخبه کشی
محمود اکبری، کارشناس سیاسی
دیپلماسی ایرانی: تاریخ ایران نشان می دهد که از گذشته های دور، بسیاری از شکست های ایران حتی در میدان های جنگ، ناشی از شکست در میدان سیاست بوده است. خیانت صاحب منصبان و نا آگاهی بخشی از مردم از واقعیات و تحریک توسط عمال خارجی، تاثیر مستقیم در اینگونه شکست ها داشته است.
پرده اول؛ انعقاد قرارداد ننگین ترکمنچای
پس از شکست ایران در جنگ اول با روسیه تزاری و انعقاد قرارداد ننگین گلستان در آبان 1192 شمسی، صاحب منصبان مذهبی بخاطر ناآگاهی از واقعیات میدانی شامل تفوق آن کشور از لحاظ تجهیزات و توان نظامی و ضعف مفرط نیروهای ایرانی، با تحریک مردم به انتقام در سراسر کشور، شور جهاد به راه انداختند. عباس میرزا که جنگ اول را هدایت کرده بود، به واسطه آگاهی از وضعیت قوای طرفین، مخالف آغاز جنگی دیگر بود، ولی شور به پا خواسته به خاطر اعلام جهاد، او را مجبور به فرماندهی جنگی دیگر کرد. عباس میرزا و نیروهای جان بر کف ایرانی دلیرانه و با رشادت تمام جنگیدند، ولی به واسطه شکست اولیه در صحنه سیاسی و برآوردهای اشتباه، در صحنه نظامی هم شکست خورده و با انعقاد قرارداد ننگین ترکمنچای بخش دیگری از خاک ایران را از دست دادند.
پرده دوم؛ قتل قائم مقام فراهانی
ﺳﻔﯿﺮ وقت ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ در ایران، ﻗﺘﻞ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺘﺎبی تحت عنوان «حقوق ﺑﮕﯿﺮﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ» ﭼﻨﯿﻦ می نویسد: «ﻗﺎﺋﻢﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﯾﻢ. ﻫﺮ ﺭﺷﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ، می گرﻓﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁن ﺮﺍ به شاه می داد. ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ... ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﺶ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﮐﻨﻨﺪ... ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ... ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺎﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻗﺘﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻥ ﺑﺰﺭگﻣﺮﺩ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻠﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﻠﺤﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ...»
پرده سوم؛ قتل امیر کبیر
جیمز فریزر، مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاستهای انگلیس گزارشی نوشت که در نهایت منجر به کشته شدن او شد: «بدیهی است در مرحله اول باید از دست وزیری که باعث اصلی همه این بدبختیهاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه میدارد، کسی که در هر مورد، فقط نقش خود را ایفا میکند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، درحالی که با روش معینی به نظر میآید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی میسازد و با آن مخالفت میکند. چنین کسی هرگز نمیتواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد...کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس میدانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیله مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی موثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام، دوستان بسیار کمی دارد و دشمنان خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسأله سادهای میکند.» نهایتا خیانت صاحب منصبان و ناآگاهی مردم، امیر کبیر را هم پس از عزل به کام مرگ کشاند.
پرده چهارم؛ ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد
از زمان ملی شدن صنعت نفت در ایران، انگلیس چندین طرح برای ساقط کردن دکتر مصدق برنامه ریزی کرد. پس از کارشکنیهای مداوم و شگردهای توطئهآمیز عوامل وابسته به انگلیس و تطمیع برخی از صاحب منصبان مذهبی، شعار زنده باد مصدق مردم در صبح روز 28 مرداد 1332، به مرگ بر او در بعد از ظهر همان روز تبدیل گشت. با پیوستن افراد پلیس و نظامیان به جمع تظاهر کنندگان و تصرف مراکز حساس نظامی و دولتی، کودتای آمریکایی – انگلیسی به وقوع پیوست. نمونه های دیگری از این موراد می توان برشمرد، چنانچه کتابی هم با قلم علی رضاقلی تحت عنوان «جامعه شناسی نخبه کشی» به رشته تحریر در آمده است.
به طوری که ملاحظه می شود موفقیت در نخبه کشی، مشروط به همکاری عوامل داخلی بوده و نیروهای بیگانه هرگز نمی توانستند بدون دخالت عوامل داخلی، به اهداف خود در خارج سازی نخبگان ایرانی از میدان کاروزار، برسند.
پرده نهایی؛ تهاجم علیه محمد جواد ظریف
با وجود گذشت زمان، در چهل و یکمین سال وقوع انقلاب اسلامی در کشورمان، این رویه تغییر نکرده و هنوز شریفترین افراد و خادمین کشور، دشمن تلقی می شوند و بخاطر منافع صنفی برخی و ناآگاهی بخشی از مردم، آماج حملات، توهین ها و تهدیدهای فراوان قرار می گیرند. نمونه بارز در این زمینه محمد جواد ظریف، رئیس دستگاه دیپلماسی کشور است که بارها مورد هجمه گسترده از سوی محافل خاص قرار گفته است.
امروز شاهد بدترین نوع توهین ها به سردار دیپلماسی کشور هستیم که خصم رژیم های تروریستی آمریکا و صهیونیست است. جالب اینکه هر وقت وزیر امور خارجه کشورمان علیه پول شویی اظهار نظر می کند، توپخانه تهدید، توهین و حمله محافل خاص شدت پیدا می کند. از نظر این محافل افرادی محترمند که با رفتار و گفتار خود بحران آفرینی کرده و مردم کشور را در تنگنای شدید قرار دهند تا آنها تحت لوای این بحران ها، به کاسبی خود پرداخته و به منافع مادی برسند. ظریف به عنوان حرفه ای و شریفترین وزیر امور خارجه ایران در سال های قبل و بعد از انقلاب اسلامی، تاثیر زیادی در بحران زدایی داشته و نمی تواند باب میل محافل خاص باشد. اگر دیروز انگلیس، هادیِ نخبه کشان بوده، امروز آنها از رئیس رژیم تروریستی آمریکا، خط گرفته و درصدد حذف ظریف بر می آیند. وجود و حضور ظریف همچون وجود و حضور سردار شهید سلیمانی برای آمریکا غیرقابل تحمل شده است. اگر این رژیم توانست سردار سلیمانی را با اقدام بزدلانه حذف فیزیکی کند، هنوز نتوانسته است صدای ظریف را در دفاع از حقانیت ایران و مردم کشورمان خاموش کند.
تحریم ظریف، محدود سازی شدید او در سفر به نیویورک، عدم صدور روادید برای او به منظور شرکت در نشست شورای امنیت سازمان ملل، فشار به برگزار کنندگان نشست های بین المللی دیگر برای گرفتن فرصت دیپلماسی از ظریف و توهین و حملات روزمره محافل تندرو خارجی، نتوانسته صدای او را خاموش کند؛ ترامپ رئیس رژیم تروریستی آمریکا با تحریف سخنان او و دادن گرا به محافل خاص داخلی، چشم امید به آنها دوخته است تا صدای او را با ترور شخصیت، خاموش کنند.
یکی از مقامات بلند پایه آمریکا می گوید: «در طول ۲۰۰ سال سیاست خارجی آمریکا در قبال کشورهای جهان سوم ثابت مانده است.» دلیل آن هم تغییر نکردن این کشورهاست. اگر دیروز نخبه کشی می کردند، امروز هم همین کار را می کنند و به خوبی می توان آنها را در راستای منافع آمریکا رهبری کرد. تندروی و تضعیف عقل گرایی بهترین خدمت به رژیم تروریستی آمریکا محسوب می شود. اگر امروز عده ای بی خبر از پشت پرده، جلوی ساختمان وزارت امور خارجه جمع شده و شعارهای توهین آمیزی علیه سردار دیپلماسی می دهند، کار همانهایی را انجام می دهند که بعد از ظهر 28 مرداد علیه دکتر مصدق شعار داده و هیزمی برای افروخته شدن آتش کودتا شدند. باید از نظر گفتمانی و عقل گرایی خود را تقویت کنیم تا بازیچه دست دشمنان قسم خورده ایران نشویم.
ببینیم سردار شهید سلیمانی پس از تحریم ظریف از سوی رژیم تروریستی آمریکا با حضورش در دفتر ایشان در وزارت امور خارجه چه گفت تا بدانیم که چقدر راه را اشتباه رفته ایم: «دفاع از منافع ملی و صداقت در بیان از خصوصیات ویژه آقای ظریف است» و «به شما تبریک می گویم که به دلیل انتساب به رهبر معظم، حکیم و فرزانه عالم اسلام و جهان، مورد غضب و دشمنی آمریکا قرار گرفته اید. اقدام آمریکا در تحریم شما ثابت کرد که جنابعالی بعنوان مسئول سیاست خارجی کشور، تاثیری عمیق بر افکار عمومی و به ویژه مردم آمریکا نسبت به جهالت رهبران این کشور دارید.»
نظر شما :