عبدالمهدی در عربستان و سید عمار حکیم در امارات متحده عربی
واکاوی تکاپوهای دیپلماتیک اخیر عراق
عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی - در بحبوحه موج ایران هراسی جدید و اتهام پراکنی به تهران در خصوص دخالت در حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی اخباری در خصوص برخی تحرکات شخصیت ها و مقامات عراقی پیرامون کاهش تنش تهران با ریاض مطرح شد. در این رابطه چهارشنبه شاهد سفر عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق به عربستان سعودی برای دیدار با ملک سلمان، پادشاه و محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی بودیم که دومین حضور نخست وزیر عراق در این کشور پس از سفر آوریل (فرودین) بود.
به موازات آن سید عمار حکیم، رهبر جریان حکمت ملی عراق نیز به منظور دیدار و رایزنی با مقامات اماراتی وارد این کشور شد.
اینها علاوه بر آن است که برهم صالح، رئیس جمهوری عراق نیز، هم در مقاله هفته جاری خود در روزنامه وال استریت ژورنال آمریکا و هم در سخنرانیش در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از طرح بغداد برای دعوت از همسایگان برای برگزاری جلسه ای در عراق برای انجام گفت و گوهای سیاسی و دیپلماتیک سخن گفت؛ گفت و گوهایی که با لزوم پشتیبانی از ثبات عراق و نوآوری اقتصاد آن، تلاش جدی برای ایجاد زمینه های همکاری های منطقه ای دارد.
اگر چه این دست مواضع پیرامون برگزاری نشست مشترک در عراق برای حل وفصل بحران های منطقه ای از قبل هم در دستور کار بغداد بوده، اما به نظر می رسد اکنون دوباره این طرح به کانون رایزنی های مقامات عراقی بدل شده است. چرا که به هر حال از 8 مه سال گذشته میلادی/ 18 اردیبهشت ماه 97 تا به امروز نگرانی های بغداد از بابت روابط تهران – واشنگتن به دلیل خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت تحریم های ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران وارد دور تازه ای شده؛ نگرانی هایی که به دلیل سایه سنگین تداوم تخاصم و شدت یافتن آن حتی تا مرز تنش نظامی میان تهران و واشنگتن پیش رفته؛ به گونه ای که حتی می توان گفت امروز عراق نگران ترین کشور منطقه ای و فرامنطقه ای به واسطه تیرگی در مناسبات ایران و ایالات متحده است. خصوصا که با حمله موشکی دوشنبه جاری 23 سپتامبر/ 1 مهر به نزدیکی مقر سفارت آمریکا در منطقه الخضراء بغداد بعد از اصابت موشک کاتیوشا به نزدیکی سفارت آمریکا در منطقه سبز بغداد در شامگاه 19 می/29 اردیبهشت و نیز سلسله حملات و تجاوزات اسرائیل به خاک عراق با همکاری خاموش ایالات متحده، نگرانی های بغداد اوج گرفت.
این نگرانی ها زمانی جدی تر شد که تنش های منطقه ای با محوریت ایران و عربستان سعودی نیز بعد از حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی به سقف خود نزدیک شد. از این رو غرب آسیا هر لحظه می تواند کانون و آبستن یک اتفاق پیش بینی نشده باشد. مجموعه این شرایط بغداد را بر آن داشت که از بیم تبدیل شدن به خاک سوخته تلاش های دیپلماتیک میانجیگرایانه خود را از سر بگیرد. با وجود آن که این مسیر بسیار سخت و پر از چالش های ریز و درشت است، اما بغداد از چند امتیاز برخوردار است.
اول این که اگر چه عراق به واسطه کوشش های دیپلماتیک که با محوریت آبه شنیزو، نخست وزیر ژاپن و بعد از آن امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه صورت گرفت تا اندازه ای سطح رایزنی های خود را کاهش داد، اما با شدت و ضعف پیگیر اجرای برنامه های خود برای جلوگیری از افزیش تنش ها در منطقه بود. ذیل این مسئله اکنون به نظر می رسد که دولت بغداد با در نظر گرفتن خلاء ها و نقاط ضعف تلاش های پاریس و توکیو سعی دارد کوشش و تحرکات دیپلماتیک خود، نه در سطح "کلان تنش ایران و آمریکا" که در حوزه جغرافیایی محدودتر خاورمیانه با مرکزیت "تخاصم ریاض- تهران" پیش ببرد. این مسئله می تواند احتمال موفقیت عراق را بالاتر ببرد. چرا که بغداد به خوبی می داند حل و فصل کلان تنش ایران و آمریکا با وزن سیاسی و دیپلماتیک بغداد میسر نیست. لذا مقامات عراقی با یک واقع بینی سیاسی سعی دارند خود را وارد پرونده کوچک تری کنند تا بتوانند مانور عمل بیشتری را در سایه همخوانی آن با وزن دیپلماتیکشان داشته باشند.
امتیاز دوم این که عراق به واسطه کدهای ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک عراق به واسطه مجاورت با دو حوزه عربی(کشورهای حاشیه خلیج فارس و منطقه شامات متشکل از لبنان، سوریه و فلسطین) از یک سو و اقتضائات ژئوکالچریکش در سوی دیگر، این کشور را به مرکز ثقل تمدن های ایرانی، ترکی، عربی و کردی در خاورمیانه بدل کرده باشد و این شرایط می تواند به بغداد در تحقق اهداف و برنامه هایش کمک کند.
در این راستا به نظر می رسد که سخنان 6 مارس سال جاری میلادی/ 15 اسفند 97 سیدعمار حکیم، رهبر جریان حکمت ملی مبنی بر پیشنهاد همکاری کشورهای عراق، ایران، ترکیه، عربستان سعودی و مصر و تشکیل ائتلاف منطقه ای شامل این بازیگران برای حل مسائل منطقه ای، در جایگاه یک نقشه راه مناسب، می تواند امتیاز سوم را برای فراهم آوردن شرایط و بسترهای لازم در اختیار بغداد قرار دهد که مدیریت تنش های منطقه ای غرب آسیا با محوریت تعدیل فضای دو قطبی تهران – ریاض به دست بگیرد.
البته در آن سوی داستان با وجود این امتیازات به نظر می رسد که بغداد در سایه تبعات منفی حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی که در نهایت به حضور رسمی ریاض و ابوظبی در ائتلاف نظامی تنگه هرمز انجامید که اقتضائات منطقه غرب آسیا را از نظر امنیتی و نظامی به حالت شکننده تری رساند و نیز پررنگتر شدن سطح تخاصم تهران - واشنگتن بعد از تحولات جاری در سازمان ملل و در نهایت چرخش مواضع اروپایی ها در قبال ایران و سه قلوهای افسانه ای (پرونده هستهای، توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای) با موانع جدی در سر راه خود برای رسیدن به موفقیت روبه رو است.
به هرحال اکنون عربستان سعودی و امارات متحده عربی دیگر نرمش دیپلماتیک چند هفته گذشته را در قبال مذاکره با ایران ندارند، از آن سو پس از شکست تلاش های مکرون، دونالد ترامپ برنامه های جدی برای افزایش سطح تقابل با ایران دارد. از طرف دیگر چون کاهش تنش میان تهران و ریاض به معنای پایان دادن به جنگ یمن و قطع دلارهای نفتی حاصل از فروش تسلیحات به عربستان سعودی است که می تواند امتیاز پررنگی را از دونالد ترامپ در آستانه انتخابات بگیرد، کاخ سفید مانع است تحقق برنامه های عراق خواهد شد. البته این نکته هم ناگفته نماند که اکنون بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که با وجود شکست در انتخابات پارلمانی دوباره مامور تشکیل دولت از طرف رئیسجمهور شده است و به این واسط میتواند دوباره زمام امور را در سرزمین های اشغالی به دست بگیرد مانع از به سرانجام رسیدن تلاش های عراق شود. لذا باید دید که بغداد برای غلبه بر این چالش ها و مشکلات از امتیازات خود می تواند استفاده لازم را ببرد یا خیر؟!
نظر شما :