دستهای بسته ترامپ در برابر تهران
همه گزینههای نظامی امریکا علیه ایران به شکست میانجامد
نویسنده: جورج فریدمن (George Friedman)
دیپلماسی ایرانی: ایالات متحده در موقعیت دشواری است. دست روی دست گذاشتن نیز ائتلاف خاورمیانه ای ایالات متحده را زیر سوال می برد و به ایران اجازه می دهد دامنه نفوذش را افزایش دهد. راهبرد فعلی ایالات متحده با ترامپ، جلوگیری از درگیری مستقیم و اعمال فشار اقتصادی است.
اعمال تحریم های جدید نیز با مشکلاتی روبه روست: تحریم ها اثر روانی که جنگ دارد را ندارند. دوم اینکه، ایران حالا هم با تحریم های کمرشکنی روبه روست و تحریم های بیشتر تاثیر محدود و ناکارایی خواهند داشت.
تحمیل محاصره بنادر ایران با بستن انتخابی تنگه هرمز گزینه دیگری است، اما این راهبرد سه نقطه ضعف دارد: نیاز به استقرار نیروی دریایی عظیمی از گروه های جنگی مختلف برای مدت نامحدود. دوم، چنین ناوگانی می تواند مورد حمله موشک های ایرانی قرار بگیرد و هر اشتباهی از سوی ایالات متحده یعنی از دست دادن یک کشتی. از این رو ناوگان نظامی هوایی نیز مورد نیاز است. سوم، از آنجایی که ایران در برابر تحریم ها سر فرود نیاورده است، بنابراین معلوم نیست محاصره باید تا کجا ادامه یابد و در نهایت شاید نتیجه مورد نظر حاصل نشود.
پاسخ نظامی دیگر می تواند یک حمله هوایی به اهداف ایرانی باشد. کارخانه های تولید کننده هواپیماهای بدون سرنشین و موشک های کروز بهترین اهداف هستند. در اختیار نداشتن اطلاعات دقیق مشکل اصلی این گزینه است. عملیات بر پایه اطلاعات اشتباه می تواند با هزینه حمله ایران به سایت های حساس تحت حمایت ایالات متحده همراه باشد.
دشوارترین سوالی که ایالات متحده با آن روبه روست این است که چگونه پاسخ دندان شکنی به ایران بدهد که هر گونه اقدام اضافی از سوی ایران را منتفی کند. حملات هوایی هم مانند محاصره بنادر می تواند تا ناکجا ادامه یابد. حملات تلافی جویانه در مقیاس کوچک هم اقدامات متقابل ایران را در پی خواهد داشت و می تواند به یک جنگ تمام عیار کشیده شود.
یک جنگ واقعی برای ایالات متحده قابل تصور نیست. ایران کشور بزرگی است، بیش از دو برابر عراق و افغانستان. اشغال نظامی این کشور با 82 میلیون جمعیت یک خیال پردازی صرف است.
بازگرداندن اعتماد عربستان سعودی به آمریکا تنها دستاورد حمله هوایی به ایران است. با این حال ایالات متحده بیشتر نگران گسترش نفوذ سیاسی ایران است. از این زاویه، ایران اهداف بالقوه ای دارد که زدن آنها هولناک تر از حمله به ایران است. ایران چندین سال، وقت و سرمایه بسیاری صرف کرده است تا نیروهای نیابتی خود را آماده کند.
ایران از دهه 1980 به لطف حزب الله در ساختار سیاسی لبنان حضور فعالی داشته است. زمین گیر کردن حزب الله ضربه سختی به ایران خواهد بود. با این حال این حمله نباید به اسرائیل واگذار شود. چون نیروی اسرائیل بسیار کوچک تر از ایالات متحده است و از سوی دیگر همکاری ایالات متحده و اسرائیل، جمعیت سنی مذهب لبنان را در موقعیت دشواری قرار می دهد. حمله به حزب الله ریسک کمتر و بازده بیشتری نسبت به سایر گزینه ها دارد.
پاسخ به حمله هوایی ایران به کمک یک نیروی نیابتی هم نامحتمل است. سعودی ها در تصور چنین چیزی با توجه به تعهدات ایالات متحده در امنیت عربستان تردید دارند. حمله به سوریه، عراق، یا یمن اشکالش این است که هم اطلاعات روشنی در دست نیست و هم ایران خود در این میادین آسیبی نمی بیند. توانایی عربستان در حملات هوایی نیز محل تردید است و با پاسخ متقابل روبه رو خواهد شد.
ایرانی ها ایالات متحده را در یک مخصه گیر انداخته اند. مشکل اینجاست که نمی توان مطمئن شد که ایالات متحده تا چه اندازه گسترش ایران را تهدیدی برای منافع بلندمدتش در منطقه می بیند.
به نظر می رسد گزینه نظامی قابل ملاحظه ای وجود ندارد. هیچ کاری انجام ندادن نیز ائتلاف ضد ایرانی را نابود می کند. پاسخ احتمالی اما نامشخص به این مسئله می تواند یک تلافی نمادین باشد. مشکل یک تلافی نمادین هم این است که ممکن است کار به جاهای باریک بکشد.
منبع: ژئوپولتیکال فیوچر / تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :