یکجانبهگرایی آمریکا و سیاست شناسایی چین
درباره رویارویی پکن و واشنگتن در عصر جدید
علی اسمعیلی اردکانی، دکتری روابط بینالملل و کارشناس اروپا و فراآتلانتیک
دیپلماسی ایرانی: سوزان استرنج، نظریهپرداز اقتصاد سیاسی بینالمللی در دهه 90 میلادی با رد استدلال مکتب افولگرایی، تاکید کرده بود، آمریکا با اتکا به قدرت نرم و همچنین در اختیار داشتن فناوریهای برتر، همچنان هژمونی و حکمرانی خود بر جهان را حفظ خواهد کرد. اما گویا جز رقابتهای جدی آمریکا با رقیبانش در زمینه تجاری و ارتقاء سیستمهای نظامی و فضایی با بهرهگیری از فناوری هوش مصنوعی، تلاش واشنگتن برای مقابله با شرکت هواوی چین، شکلی دیگری از مواجهه این کشور با هر گونه اقدام برای به چالش کشیده شدن جایگاهش در نظام بینالملل باشد.
چالش ایجاد شده در مورد فشار آمریکا به هواوی را میتوان با ارجاع به جنگ تجاری و تعرفهای اخیر چین و آمریکا توضیح داد. به عبارتی دیگر میتوان این واکنش را به عنوان یکی از سیاستهای واشنگتن برای تضعیف اقتصاد این ابرقدرت آسیایی با اتکا به جلوگیری از صادرات سودآور محصولات حوزه فناوریاش به اروپا و آمریکا تحلیل کرد. اما به نظر نگارنده شاید در تصویری بزرگتر بتوان تحلیل دقیقتری از آن به دست داد. تصویری بزرگتر در سطح ساختاری که با ارجاع به یک سوال همواره مرکزی و ساختاری در روابطبینالملل دیده خواهد شد. سوال از اینکه قدرتهای مسلم در روابط بینالملل چگونه نسبت به خیزش صلحآمیز قدرتهای بزرگ در حال ظهور واکنش نشان خواهند داد؟ به شکلی مصداقی، قدرتهای بزرگ مانند آمریکا چگونه نسبت به افزایش قدرت کشورهایی مانند چین در روابط بینالملل واکنش نشان میدهند؟ این سوال محوری از این جهت با موضوع هواوی مرتبط است که در اختیار داشتن قدرت فناوری برتر به عنوان یکی دیگر از معیارهای مورد توافق برای قدرت بزرگ نامیدن چین میتواند جایگاه این کشور را به عنوان یکی از قدرتهای برتر جهانی تثبیت و معادلات ساختاری و سیستمی را در نظام بینالملل دگرگون کند. مورد توافق گرفتن جایگاه یک کشور به عنوان قدرت بزرگ با مفهوم مشخص مثل «شناسایی» قابل توضیح است.
میشل موری در کتابش با عنوان «مبارزه برای شناسایی در روابط بینالملل Murray,2018))بر این نکته تاکید دارد که مبارزه و تلاش برای شناسایی شدن به عنوان یک قدرت بزرگ در روابط بینالملل، پاسخ جدیدی به این سوال قدیمی در روابط بینالملل است که تحول و دگرگونی قدرت در نظام بینالملل چگونه اتفاق میافتد؟ پاسخ وی این است که تحول و دگرگونی قدرت به طور عمده شکلی اجتماعی دارد که به موجب آن قدرتهای در حال رشد برای به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک قدرت جهانی جدید تلاش میکنند.
در این نگاه، در مرکز شکلگیری و تثبیت هویت یک قدرت بزرگ بودن، دستیابی به تواناییهای نمادین خاص در حوزه جنگافزار و فناوریهای نظامی، مانند ناو هواپیمابر یا سلاحهای هستهای است. نمادهایی که به عنوان بخشی از هویت قدرت بزرگ بودن مشخص شده و بدینوسیله قدرتهای در حال ظهور یا در حال هژمون وضعیت اجتماعی بینالمللی نامشخص خود را به عنوان یک رقیب و قدرت جدید، مشخص میکنند. هنگامی که یک قدرت هژمون بالقوه به رسمیت شناخته میشود، این قدرت میتواند ماهیت اقدامات خود را مشروع و قانونی کند. اما اگر قدرت هژمون بالقوه، اقدامش به درستی شناسایی و اجتماعی نشده باشد، کنشگری آن قدرت در عرصه جهانی به عنوان اقداماتی تجدیدنظرطلبانه در روابط بینالملل شناخته میشود. در این وضعیت، هویت کشور مورد نظر برای شناسایی شدن به عنوان یک قدرت بزرگ و مشروع با مشکل روبه رو خواهد شد.
برای وضعیت توصیف شده فوق مثالهای تاریخی زیادی وجود دارد. در این رابطه بعضی از مثال تاریخی رشد آمریکا و آلمان استفاده میکنند. یعنی شرایطی که گسترش انحصارطلبانه آمریکایی، قانونی و در نتیجه شرایط را برای هژمون شدن این کشور تسهیل و صلحآمیز کرد، ولی اقدامات آلمان پیش از جنگ جهانی اول به عنوان یک اقدام تجدیدنظرطلبانه در نظر گرفته شد و باعث ائتلافسازیهای گوناگون برای مهار این کشور شد. در مورد چین نیز میتوان گفت تاکنون ابعاد اقتصادی، نظامی و سیاسی قدرت این کشور مورد پذیرش جامعه بینالمللی قرار گرفته است، اما برای پذیرش قدرت فناوری چین همچنان مقاومت وجود دارد. مقاومتی که از سوی آمریکای ترامپ برای جلوگیری از کامل شدن پازل همطرازی قدرت و یا اعتباربخشی به قدرت چین در جامعه بینالمللی شکل گرفته است.
فناوری چینی و واکنش آمریکایی
برجسته کردن شکل اجتماعی تحول قدرت و همچنین اهمیت اعتبار و شناسایی یک قدرت جهانی، چارچوبی قدرتمند فراهم میکند تا از طریق آن درک جدیدی از افزایش قدرت چین و نحوه واکنش ایالات متحده به آن ایجاد شود. مسالهای که به طور خاص با موضوع جنگ تعرفههای تجاری و به طور خاصتر با موضوع شرکت هواوی قابل تبیین است. امروز تلاشهای چین در عرصه تکنولوژی به خصوص فناوریهای ارتباطی به عنوان یک تهدید شناسایی شده است. تهدیدی که ادامه باور به استثناگرایی آمریکایی را با تردید روبرو کرده و از اینرو کاخ سفید را به تکاپو واداشته تا به هر طریق ممکن یکی از نمادهای اصلی شناسایی چین به عنوان یک قدرت بزرگ در روابط بینالملل را به رسمیت نشناخته یا اینکه به تاخیر بیندازند.
آمریکاییها تلاش دارند با یک دستور کار چندجانبه با عنوان تهدید تکنولوژی 5G ، شرکت هواوی چین را به عنوان یک شرکت تهدید کننده امنیت شبکه و اینترنت درسطح جهان معرفی کنند. در این ارتباط آنها ضمن تلاش برای اتخاذ یک سیاست واحد و امنیتی برای کنار گذاشتن تکنولوژی هواوی توسط شرکتهای آمریکایی، سعی دارند، اروپاییها و سایر کشورهای جهان را در صورت همراهی نکردن با این کشور، به تحریم تهدید کند. تهدیدی که از سوی اروپاییها جدی گرفته نشده است هواوی در حال حاضر جایگاه مثبتی در زیرساختهای شبکههای مخابراتی اروپا دارد. بنا به همین عدم تمایل اروپاییها به همراهی همهجانبه آمریکا در برابر کنشگری چین، میتوان ادعا کرد مشکل فعلی آمریکا فراسوی رقابت با چین در مورد شناسایی ابعاد مختلف قدرت یکدیگر، ناشی از ارزیابی غیرواقعی واقعیت سنگین به چالش کشیدن جایگاه هژمونیک و بی بدیل واشنگتن در دو دهه گذشته حوزه سیاسی، امنیتی، نظامی و فناورانه است.
با رهبری آمریکا توسط ترامپ که شعار »اول آمریکا« و به عبارتی بهتر «تنها آمریکا» را ملاک قرار داده، زمینه هدف قرار دادن و معرفی چین به عنوان یک خطر واقعی یا قدرت تجدیدنظرطلب که اقداماتش توزیع قدرت در نظام بینالملل را دگرگون میکند، روز به روز جدیتر میشود. این تهدیدسازی در حالی است که واکنش نخبگان چینی به اقدامات آمریکا برای امنیتی کردن چین در ابعاد جهانی صرفا انکار هرگونه نیت تجدیدنظرطلبانه کشورشان در جامعه بینالمللی است.
نتیجه دعاوی آمریکا علیه هواوی نیز هرچه که باشد به نظر نمیرسد در این موضوع تغییری ایجاد کند که آمریکا در عرصه فناوری همچنان سیاست عدم شناسایی چین به عنوان یک ابرقدرت جدید و حتی جایگزین در روابط بینالملل را در پیش خواهد گرفت. این سیاست نه تنها هواوی بلکه سایر تلاشهای چین با ماهیت فناورانه را شامل خواهد شد. در این راستا به نظر میرسد واکنش چین نیز در ادامه اتخاد سیاستی تدافعی خواهد بود. چین سیاست تدافعی خود را تا زمان به نتیجه رسیدن پروژههای بلندمدتی مانند فراگیری هوش مصنوعی در ابعاد نظامی – تسلیحاتی یا ابتکار یک کمربند- یک راه ادامه خواهد داد. سیاستی که اگرچه شاید اعلامی باشد، اما به تعبیری در کوتاه مدت، دگرگونی ناآرام توزیع قدرت در نظام بینالملل را موجب نمیشود.
نظر شما :