بی اعتمادی ریشه دار منطقه ای
چرا حوزه خلیج فارس پیشنهادهای ایران را جدی نمیگیرد؟
نویسنده: صابر گلعنبری، کارشناس مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: مدتی است که وزیر امور خارجه کرارا دو پیشنهاد تاسیس مجمع گفت وگوی منطقهای و انعقاد پیمان عدم تجاوز را به طرق رسانهای و دیپلماتیک خطاب به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای پایان دادن به تنشها و بحرانهای فیمابین مطرح میکند که دیروز هم ظاهرا یک پیشنهاد دیگر به آن اضافه شده؛ هر چند هنوز از زبان مقامات کشور به آن اشارهای نشده است. شبکه الجزیره دیروز به نقل از مدیر دفتر خود در کویت اعلام کرد که ظریف در دیدار خود با مقامات کویتی پیشنهاد تشکیل نیروی دریایی مشترک برای تامین امنیت آبهای منطقه را مطرح کرده است.
حدود چهار سالی از پیشنهاد تاسیس مجمع گفت وگوی منطقهای و چند ماهی هم از پیشنهاد انعقاد پیمان عدم تجاوز میگذرد، اما تا به حال کشورهای عربی حوزه خلیج فارس واکنش خاصی به این پیشنهادها نشان ندادهاند. در واقع برخورد سرد این کشورها با چنین پیشنهادهایی پرسشی مهم را درباره دلایل این برخورد بر میانگیزد.
هر چند این کشورها دلایل خاص خود را در این خصوص مطرح میکنند که میتوان از لابه لای تحلیلها و نوشتههای مقامات و کارشناسان سیاسی نزدیک به مراکز قدرت در آنها به آنها پیبرد؛ از جمله این که آن را در تعارض با سیاست اعمالی جمهوری اسلامی میدانند؛ اما نگاهی واقعبینانه به اوضاع دلایلی عمده را به شرح زیر مطرح میکند:
1ـ یک نوع بیاعتمادی صرف در منطقه در دو سوی کرانه خلیج فارس ریشه دوانیده است که به این سادگی مرتفع نمیشود. همین بیاعتمادی به نوعی اساس بحرانهای این منطقه است و به مرور زمان دیوار آن قطورتر شده و بازیگران خارجی با سرمایهگذاری بر روی آن هم جای پای خود به خلیج فارس را بازتر کرده و هم بر شدت و حدت بحرانها افزودهاند و به موازات آن نیز روابط اسرائیل با جنوب خلیج فارس گسترش یافته است.
2ـ بیاعتمادی پیشگفته تا جایی پیش رفته است که در واقع روابط میان کشورها و قدرتهای منطقهای به تابعی از روابط آنها با قدرتهای بینالمللی تبدیل شده است.
از این رو، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که همگی روابط ائتلافی نزدیکی با آمریکا دارند و به نوعی این روابط را برای ایجاد نوعی موازنه قدرت با ایران در منطقه ضروری هم میدانند، روی خوشی به این پیشنهادها نشان نمیدهند.
3ـ هر چند ایران رسما همه کشورهای جنوبی خلیج فارس را مخاطب پیشنهادها خود قرار میدهد، اما در حقیقت تا زمانی که عربستان آمادگی خود را برای بررسی این طرحها اعلام نکند، هیچ کدام از کشورهای دیگر پیشقدم نمیشوند و خود را در مظان اتهام تبانی قرار نمیدهند؛ حتی کشوری مثل قطر که خود با عربستان مشکل دارد و روابط آنها قطع است.
اما همچنان که پیشتر هم گفته شد، تنش میان تهران و ریاض با تنشی بزرگتر میان ایران و آمریکا گره خورده و در واقع فرع بر آن تنش اصلی شده؛ از این جهت، حل تنش فرعی در گرو حل تنش اصلی با آمریکاست. در این میان هم معادلات قدرت در درون عربستان در دوره ملک سلمان و ولایت عهدی پسرش، محمد بن سلمان بیشتر از گذشته با دولت آمریکا گره خورده است؛ تا جایی که مقتضیات پادشاهی بن سلمان در آینده اجازه نمیدهد ریاض به تنهایی و به دور از روابط همپیمانی با واشنگتن اختلافات خود را با تهران حل و فصل کند.
4ـ دلیل دیگر به زمان ارائه این پیشنهادها برمیگردد که در واقع در زمانی سوخته و یا نیمه سوخته است و همین آنها را علی رغم اهمیتشان از حیز انتفاع میاندازد. در واقع زمان ارائه این طرحها که البته باید اساسا خروجی ماراتون گفت وگوهای مشترک باشد نه این که قبل از آن در قالب یک سری عناوین طرح شود، سالها پیش بود؛ زمانی که روابط منطقهای این اندازه به روابط با قدرتهای فرامنطقهای وابسته نشده بود و ساختار قدرت در عربستان هم به شکل امروزی درنیامده بود.
5ـ در سایه نکات بالا، امروزه مخاطب اصلی پیشنهادهای ایران یعنی عربستان و در کنار آن نیز امارات و حتی به نوعی دیگر کشورها منتظر نتایج فشارهای آمریکا به ایران هستند؛ به این امید که به تضعیف موقعیت منطقهای تهران منجر شود و در سایه شرایط جدیدی بتوانند با ایران وارد مذاکره و گفت وگو شوند. البته در این میان، شاید برخی از این کشورها بخواهند به طرق مختلف و با ارسال سیگنالهایی، خود را از تبعات بالاگرفتن تنش میان ایران و آمریکا دور نگه دارند، که باید این فرصت را مغتنم شمرد، ولی تا زمانی که این تنش ادامه دارد، تنش منطقهای در خلیج فارس هم پایدار خواهد ماند.
نظر شما :