اهداف ترامپ با "نمایش اقدام به حمله نظامی"

آمریکا چه بازی را در تنگه هرمز دنبال می کند؟!

۱۸ مرداد ۱۳۹۸ | ۱۹:۰۹ کد : ۱۹۸۵۴۵۲ خاورمیانه انتخاب سردبیر
مهدی مطهرنیا در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی تصریح کرد: اگر چه بارها ایالات متحده آمریکا صراحتا عنوان داشته است که تمایلی برای درگیری نظامی با ایران ندارد، اما تمامی تلاش ها برای ایجاد ائتلاف نظامی در تنگه هرمز و خلیج فارس و نیز تلاش برای حضور دیگر کشورها یقیناً به منظور محدود کردن جدی تحرکات نظامی و امنیتی تهران در این آبراه بسیار مهم است.
آمریکا چه بازی را در تنگه هرمز دنبال می کند؟!

گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – طی روزها و هفته های اخیر و بعد از ساقط شدن پهپاد امریکایی در تنگه هرمز تلاش‌های کاخ سفید برای ایجاد ائتلاف نظامی و امنیتی در این آبراه مهم به شکل پررنگی در دستور کار این کشور قرار گرفته که با اقدام ایران در توقیف نفتکش انگلیسی هم دور تند تری پیدا کرده است. اما به واقع این ائتلاف نظامی، آن گونه که خود ایالات متحده عنوان می کند به منظور اسکورت کشتی های تجاری و نفتکش ها صورت می گیرد و یا این که کاخ سفید در پس این تلاش ها به دنبال اهداف و منافع دیگری است؟! دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوال را در گفت و گویی با مهدی مطهرنیا، آینده پژوه، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل پی گرفته است که در ادامه می‌خوانید:

شما در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی بر این نکته تاکید داشتید که با روی کار آمدن دونالد ترامپ پارادایم امنیتی و نظامی ایالات متحده آمریکا به یک پروسه سه مرحله ای وارد شده است. چرا که پیش از ترامپ، واشنگتن اقدامات نظامی و امنیتی خود را در دو مرحله "تهدید نظامی" و "اقدام به حمله نظامی" پیاده می کرد. اما دونالد ترامپ اکنون یک مرحله میانی را با عنوان "نمایش اقدام به حمله نظامی" را در دستور کار قرار داده که یک مرحله بعد از تهدید نظامی و یک گام پیش از اقدام به حمله نظامی نظامی است. با این وصف آیا تلاش های چند هفته اخیر ایالات متحده آمریکا برای ایجاد ائتلاف نظامی و امنیتی در تنگه هرمز و خلیج فارس را می توان تهدید نظامی، نمایش اقدام به حمله نظامی و یا اقدام به حمله نظامی تصور کرد؟

ابتدا به ساکن باید عنوان کنم آنچه در ایالات متحده آمریکا در حال انجام آن است حکایت از یک برنامه ریزی طولانی مدت و تدریجی برای استقرار هژمونی این کشور در منطقه خلیج فارس است. لذا تلاش های کاخ سفید برای ایجاد ائتلاف نظامی ایالات متحده در تنگه هرمز به منظور اسکورت کشتی های تجاری و نفتکش ها از مرحله "تهدید نظامی" علیه جمهوری اسلامی ایران گذشته است. چرا که تهدید را می توان در خود کاخ سفید و یا از طریق رسانه‌ها انجام داد و آن را در قالب مواضع سیاسی ارسال کرد. اما زمانی که تلاش های عملیاتی برای ائتلاف نظامی به وجود می‌آید نشان از این دارد که ما اکنون وارد مرحله "نمایش اقدام به حمله نظامی" هستیم. 
نکته بسیار مهمی که در این میان نباید فراموش کرد ناظر بر این واقعیت است که خود این مرحله را نباید مرحله کم اهمیتی در نظر گرفت. چون همان گونه که من در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی بارها عنوان داشتم و شما هم در این سوال به آن اشاره کردید، مرحله میانی یعنی نمایش اقدام به حمله نظامی در پروسه نظامی ایالات متحده آمریکا از مرحله ابتدایی یعنی تهدید نظامی عبور کرده است. بنابراین اگر شرایط به سمت بحرانی‌تر شدن تحولات پیش رود، امکان دارد نمایش اقدام به حمله نظامی نهایتاً به خود حمله نظامی منجر شود. 
پس نمی توانیم این گام میانی را یک بلوف سیاسی و یا یک حرکت نمایشی در نظر بگیریم. نباید فریب اسم این مرحله را بخوریم، چرا که به واقع نمایش اقدام به حمله نظامی یک حرکت سمبلیک و توخالی نیست، بلکه مرحله ای است که از دل آن می توان جنگ و حمله نظامی را شاهد بود. به خصوص که منطقه استراتژیک تنگه هرمز و خلیج فارس تا خلیج عدن و تنگه باب المندب برای ایالات متحده آمریکا از آن میزان از اهمیت برخوردار است که نه تنها کاخ سفید بر آن مسلط است تا حجم وسیعی از نیروهای نظامی و امنیتی خود را وارد این منطقه کند، بلکه به دنبال درگیر کردن دیگر بازیگران عرصه بین الملل در این منطقه، البته بر مبنای منافع ایالات متحده آمریکا است. ناگفته نماند که من این گام را یک گام ابتدایی می دانم، چرا که ایالات متحده آمریکا سعی دارد این ائتلاف نظامی را هم در آینده نزدیک به منطقه شبه جزیره کره نیز بکشاند. از این رو است که ایالات متحده آمریکا برای تحقق این روند وارد استفاده از قدرت نظامی شده است.

پس گام میانی (مرحله نمایش اقدام به حمله نظامی) در پروسه نظامی ایالات متحده آمریکا چه کاربردی دارد؟

مرحله نمایش اقدام به حمله نظامی از طرف ایالات متحده آمریکا به منظور محدود کردن تحرکات بازیگر مقابل در چارچوب نظامی و امنیتی است. در این میان نباید فراموش کنیم که نمایش اقدام به حمله نظامی بخشی از یک دکترین به نام دکترین "جنگ پیش‌دستانه" است که اتفاقا در همین چارچوب است. برخی از نیروهای فرماندهی نظامی آمریکا در اقصا نقاط جهان مانند سنتکام شکل گرفته است. این دکترین بیان می دارد که نمایش اقدام به حمله نظامی، نه به عنوان یک حرکت نمایشی و بلوف، بلکه به عنوان یک مانور جدی در جهت محدودسازی بازیگر مقابل است. از این رو اکنون ایالات متحده آمریکا با ایجاد ائتلاف نظامی در قالب نمایش اقدام به حمله نظامی در تنگه هرمز بر آن است که تحرکات نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران را در این منطقه بسیار مهم و استراتژیک تا جای ممکن محدود کند. 
پیرو این نکته اگر چه بارها ایالات متحده آمریکا صراحتا عنوان داشته که تمایلی برای درگیری نظامی با ایران ندارد، اما تمامی تلاش ها برای ایجاد ائتلاف نظامی در تنگه هرمز و خلیج فارس و نیز تلاش برای حضور دیگر کشورها یقیناً به منظور محدود کردن جدی تحرکات نظامی و امنیتی تهران در این آبراه بسیار مهم است.

آیا با ایجاد ائتلاف نظامی این ظن تقویت نمی شود که واشنگتن بخواهد عواقب و تبعات هرگونه اقدام نظامی با جمهوری اسلامی ایران را به جامعه جهانی تعمیم دهد و در سایه این نکته این احتمال وجود داشته باشد که دونالد ‌ترامپ از نمایش اقدام نظامی به سمت انجام آن گام بردارد؟

نکته بسیار مهمی که در گام میانی یا همان نمایش اقدام به حمله نظامی بسیار جدی است، تلاش ایالات متحده آمریکا برای اقناع جامعه جهانی و افکار عمومی در خصوص هرگونه اقدام علیه بازیگر مقابل، یعنی جمهوری اسلامی ایران است. در این مرحله با پررنگ کردن مسئله ایران‌هراسی و ناامن جلوه دادن منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز به واسطه تحرکات تهران این گونه قلمداد می‌شود که می توان از ابزار نظامی جهت افزایش امنیت در این آبراه مهم و حتی سرکوب و نابودی نیروهای نظامی و امنیتی ایران اقدام کرد. فلذا نمایش اقدام به حمله نظامی مبتنی بر دکترین جنگ پیش دستانه بستر و زمینه ‌های یک حرکت سیاسی، دیپلماتیک و رسانه‌ای را فراهم می کند که در نهایت به تحریک طرف مقابل منجر شود و با تحریک وی، افکار عمومی در لایه های نخبگان و توده‌های مردم، چه در سطح داخلی، منطقه‌ای و بین المللی پذیرای حمله نظامی آمریکا به کشور هدف یعنی جمهوری اسلامی ایران در صورت نیاز باشد و به این واسطه هرگونه اقدام نظامی ایالات متحده آمریکا دارای یک مشروعیت و توجیه است. 
اما در پاسخ دقیق‌تر به سوال مهم شما باید عنوان کنم که ایالات متحده آمریکا علیرغم تمام تلاش‌های خود برای ایجاد ائتلاف نظامی برای محدود کردن تحرکات امنیتی جمهوری اسلامی ایران در تنگه هرمز و خلیج فارس به سرعت وارد حمله نظامی علیه تهران نخواهد شد. بلکه تمام این تلاش ها در راستای پیگیری همان تئوری جنگ نامتعادل است. در تئوری جنگ نامتعادل دو رهیافت وجود دارد؛ اول اینکه آسیب پذیری ایالات متحده آمریکا را به صورت مجازی در جامعه جهانی نشان دهد، چنان که این مسئله در ساقط شدن پهپاد آمریکایی توسط ایران و انفعال واشنگتن به خوبی شکل گرفت تا به این ترتیب در رهیافت بعدی قدرت بازیگر و کشور هدف را بسیار بزرگ تر از آن چیزی که است نشان دهد و آن را یک تهدید جدی برای امنیت ایالات متحده آمریکا و جامعه جهانی جلوه دهد. به این وسیله ایران برای ایالات متحده آمریکا از چالش به تهدید تبدیل می شود و به این وسیله کاخ سفید ‌می تواند مشروعیت خود را برای هرگونه اقدام علیه تهران به وجود آورد. از این رو است که استفاده از هزینه های سیاسی، دیپلماتیک و نظامی و امنیتی دیگر بازیگران کاربرد خود را پیدا می کند.

آیا اقدام تهران در ساقط کردن پهپاد آمریکایی و انفعال واشنگتن هم در چارجوب همان گام میانی دونالد ترامپ در نمایش اقدام به حمله نظامی می گنجد یا اساسا کاخ سفید هیچ گونه کنشمندی نظامی را در دستور کار ندارد؟

به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. اتفاقاً این اقدام ایران در ساقط کردن پهپاد آمریکایی و مهمتر از آن انفعال نمایشی کاخ سفید در برابر ساقط شدن پهپادش همان چیزی بود که ایالات متحده آمریکا به آن نیاز داشت تا بتواند بسترهای تئوری جنگ نامتعادل را در قالب آسیب پذیری مجازی خود و تهدید جلوه دادن توان ایران پیگیری کند. پیرو این نکته همین ساقط شدن پهپاد آمریکایی زمینه‌ تلاش های گسترده کاخ سفید برای ایجاد ائتلاف نظامی در جهت تثبیت هژمونی ایالات متحده آمریکا در منطقه تنگه هرمز و خلیج فارس را با به کار گیری تئوری جنگ نامتعادل شکل داد. لذا اگر ایالات متحده آمریکا در پاسخ به اقدام ایران در ساقط کردن پهپاد این کشور به یک حمله نظامی مقطعی دست می زد، نمی توانست به اهداف و منافع بلند مدت و استراتژیک خود در منطقه بسیار مهم تنگه هرمز دست یابد. اما اکنون با یک خویشتنداری هوشمندانه و به قول شما یک انفعال، ایالات متحده بر آن است که از ساقط کردن پهپاد خود، زمینه ها و بستر یک حضور جدی تر و پررنگ تر را برای محدود کردن تحرکات نظامی و امنیتی ایران در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز را البته با هزینه نظامی و امنیتی دیگر کشورها را سامان دهد. البته در این میان اقدام تهران در توقیف نفتکش انگلیسی هم به یک گام مضاعف در جهت بهره برداری هر چه بیشتر ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران عمل کرد.

کلید واژه ها: مهدی مطرنیا آمریکا ایران تنگه هرمز خلیج فارس جنگ پیش دستانه تئوری جنگ نامتعادل ساقط کردن پهپاد آمریکایی


( ۱۲ )

نظر شما :

حسین کاظمی ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ | ۰۹:۱۸
آمریکا در پی ایجاد بستن تجارت ایران از طریق مرزهای آبی جنوبی ایران است ایران می بایست به هر قیمت شاه راهی جایگزین برای مبادلات تجاری خود ایجاد کندموقعیت اردوغان آنقدر با ثبات نیست که بتوان به ترکیه دل بست عراق نیز نشان با ناسپاسی به نسمی رنگ می بازد در شرایط پیچیده منطقه نقش پاکستان میتواند نقشی تایین کننده در مناسبات ایران و البته منطقه داشته باشد باید بسیار کند ذهن بود که مقصود آمریکا را نتوان پیش بینی کرد ایران می بایست در تدارکایجاد شبکه های جدید از طریق دیگر مرزها و تغییر استراتژی متمرکز مرزی به دیگر مرزها از بالایی که آمریکا بر سر عراق آورد جان سالم بدر ببرد اینکه همه بار فشارها را بر سر نظامیان بی اندازیم بسیار خطر ناک و قابل پیش بینی از سوی طرفهای متخاصم است . جالب است چینی ها و البته سوء استفاده چی های زرنگ از منابعی چون تولید ارز دیجتال در داخل ایران استفاده میکنند اما دولت حتی بدان فکر هم نمی کند !
مجید ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ | ۱۲:۲۹
از اینکه بازیگران از حرکت های حریف بخواهند به نفع خودشان استفاده کنند شکی نبست .اما تئوری مش قاسم که کار کار انگلیس است دیگه قدیمی شده. اونها بیشتر اشتباه دارن تا ما ولی فرق اینکه که ما از اشتباهات انها نمی توانیم ویا نمی خواهیم بهره برداری کنیم.
ابی ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ | ۰۶:۰۴
با توجه به همه ارادتی که به استاد دارم بخش آخر دیدگاه های استاد من را قانع نکرد. آنها پاسخ هدف قرار گرفتن پهپاد را به این دلیل ندادن چونکه از درگیر شدن در یک جنگ غیرقابل کنترل در کل منطقه هراس دارند و اینکه انتخابات آمریکا هم نزدیکه و خود ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خودش در گذشته گفته بود آمریکا رو وارد یک جنگ جدید نمی کنه.....
حسن از تبریز ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ | ۰۹:۲۱
دیپلماسی امریکا همیشه هجومی بوده و دشمن را در محل خودش سرکوب میکند و حتی با پول و هزینه خودش یا همسایگانش .اگر ما بتوانیم زمین بازی را به اطراف امریکا هدایت کنیم از جمله استفاده از ظرفیت موجود در آمریکای جنوبی و سایر مکانهایی که منافع امریکا در ان هست میتوان گفت که توانسته ایم خطر جنگ را کم کنیم. از طرفی اگر بتوانیم به همسایگان بفهمانیم که میتوانیم امنیت منطقه را خودمان بدست بگیریم انوقت هست که امریکا را از اینجا رانده ایم مثلا میتوان به کشورهای حاشیه خلیج فارس پیشنهاد ائتلاف در مورد ایجاد یک ارتش بین المللی مثل ناتو داد که بتواند امنیت را با مشارکت تمام کشورها ایجاد کند.فکر میکنم کشورهای منطقه حتما موافقت خواهند کرد وگرنه اگر ما فقط بخواهیم خودمان حرف اول را بزنیم و ژاندارمی کنیم مطمئنان همسایگان ما را دور خواهند زد و از کشورهای قوی برای خودشان محافظ خواهند گرفت که تبعاتش نیز معلوم است .