در آستانه اولین سالگرد خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هسته ای
آیا ترامپ در ۱۱ ماهی که از برجام خارج شده در خصوص ایران موفق عمل کرده است؟!
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی - تقریباً ۱۱ ماه از تصمیم جنجالی دونالد ترامپ برای خروج از توافق هستهای و صدور فرمان بازگشت تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران میگذرد. آن گونه که ظواهر امر هم نشان می دهد بر اساس مواضع و سخنان سران و مقامات آمریکایی در آستانه اولین سالگرد آن اقدام (خروج از توافق هسته ای)، کاخ سفید و وزارت خزانه داری این کشور برنامه های جدی برای افزایش فشارها بر ایران را در دستور کار دارند. دیپلماسی ایرانی پیرو این مسئله، گفت و گویی را با دکتر مهدی مطهرنیا، آینده پژوه، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
در آستانه اولین سالگرد خروج دونالد ترامپ از توافق هسته ای برایان هوک اخیرا در مواضعی از برنامه های جدی کاخ سفید برای افزایش فشارها بر ایران و عدم تمدید معافیت های تحریمی سخن گفت؛ از نگاه شما و با توجه به شرایط کنونی در بستر تنش تهران - واشنگتن آیا این سخنان مسئول گروه ویژه اقدام ایران، آن هم یک ماه مانده به اولین سالگرد خروج آمریکا از توافق هسته ای، از برنامه های کاخ سفید برای افزایش فشارها بر تهران نشان دارد و یا این که تمام این مواضع را باید یک نمایش سیاسی و بلوف دیپلماتیک تلقی کرد؟
در راستای سوال مهم شما باید چند نکته مهم را یادآور شد؛ اول این که همان گونه که همه میدانند ایالات متحده آمریکا در ساختار نظام بین الملل خود را به عنوان یک ابر قدرت نظامی و اقتصادی نشان داده و کمابیش مناسبات بین المللی این واقعیت را پذیرفته است. به عبارت دیگر ایالات متحده آمریکا از دو ستون اقتصاد و قدرت نظامی خود برای تداعی این مسئله نهایت استفاده را می برد. لذا در تقریباً یک سالی که از زمان خروج دونالد ترامپ از توافق هسته ای می گذرد، کاخ سفید سعی کرده است از سیطره اقتصادی خود در قالب فشارها و تحریم ها به عنوان یک ابزار به منظور تغییر رفتار در جمهوری اسلامی ایران متناسب با نگاه خود استفاده کند، ولی نکته مهم دیگر اینجاست که این ابزار یک ابزار دینامیک است و متناسب با اقتضائات مکانی و زمانی میتواند تداوم، تغییر و حتی تشدید پیدا کند. یعنی ما نباید این گونه تصور کنیم که ایالات متحده تنها در دو مرحله تصمیم به بازگشت تحریم ها از ماه می سال 2018 (زمان خروج از برجام) تا به امروز گرفته است، بلکه دونالد ترامپ این توانایی را دارد که به عنوان رئیس جمهور آمریکا و بالاترین قدرت اجرایی این کشور، شرایط را برای افزایش تحریم های اقتصادی شکل دهد. پس نمی توان این گونه تصور کرد که مواضع اخیر مقامات آمریکا یک بلوف سیاسی و یک نمایش دیپلماتیک است، بلکه تمام این سخنان ریشه در واقعیت دارد و به احتمال بسیار زیاد در آستانه اولین سالگرد خروج آمریکا از برجام دور جدیدی از تحریم ها اعمال شود و به موازات آن امکان عدم تمدید معافیت های تحریمی وجود دارد. چه بسا این که در همین تقریباً یک سال گذشته با وجود معافیت های تحریمی برخی از همین کشورهای مشمول معافیت خرید نفت خود را از ایران به صفر رسانده اند.
پیرو همین مسئله یقینا ایالات متحده آمریکا به دنبال عملیاتی کردن پروسه محدود سازی ایران در منطقه خاورمیانه و به خصوص در میان همسایگان تهران است و به موازات آن با افزایش تحریم ها به دنبال پیگیری فروپاشی از درون از طریق فشار از بیرون است. پس می بینید که برنامه های جدی در راستای افزایش تحریمهای ایالات متحده آمریکا، آن هم در آستانه اولین سالگرد خروج واشنگتن از برجام وجود دارد و نمی توان آن را در قالب بلوف سیاسی برای ارتقای جایگاه آمریکا در نظام بین الملل تصور کرد، بلکه به واقع دونالد ترامپ به دنبال اهداف خود در پرونده ایران است. از آن سو در ۱۱ ماه گذشته بدون شک اقتصاد و معیشت کشور تا حد بسیار زیادی از این دست تحریمها و فشارهای آمریکا آسیب دیده است و یقیناً در سال پیش روی شمسی نیز احتمال بسیار زیادی دارد که دایره این معضلات و تبعات منفی ناشی از تحریم ها افزایش پیدا کند.
در تقابل با نکات شما در ۱۱ ماه گذشته دونالد ترامپ آن چنان که باید او مسیر همواری را برای اجرایی کردن تحریمهای خود نداشته است و در این راستا شاهد مخالفت های جدی دیگر اعضای حاضر در توافق هسته ای، به خصوص سه کشور آلمان، فرانسه، انگلستان و در ادامه اتحادیه اروپا که از متحدین سنتی آمریکا به شمار میروند، بوده ایم. آیا این مسئله در تحقق اهداف کاخ سفید بعد از خروج از برجام اثر گذار نبوده است؟
اگرچه در تقریباً یک سال گذشته ما شاهد عدم همراهی و حمایت اتحادیه اروپا و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان قطب های سیاسی و اقتصادی قاره سبز از برنامه تحریمی دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران بوده ایم و گاهی تنش دیپلماتیک میان واشنگتن با این کشور های قاره سبز در خصوص خروج از توافق هسته ای بالا گرفته، اما نکته اینجاست که دونالد ترامپ در بستر همین مخالفتها یک تن توانسته تحریمهای ایالات متحده آمریکا را به گونهای علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کند که حتی این کشورهای اروپایی در طول یک سال گذشته نتوانستند به جز حمایت دیپلماتیک و سیاسی، آن هم در حد مواضعی دلخوش کننده، کارها و اقدامات عملیاتی را برای تداوم برجام صورت دهند. این نکته نشان از این دارد که کاخ سفید در به قول شما مسیر ناهموار ۱۱ ماه گذشته خروج ا برجام توانسته است برنامه های خود را پیش ببرد. از شما می پرسم آیا اینستکس آن چیزی بود که جمهوری اسلامی ایران و حتی خود اروپاییها قول داده بودند؛ یقیناً خیر. هر چند که من مخالف این تلاشها نیستم و اعتقاد دارم باید سطح مناسبات با اروپا افزایش پیدا کند، اما اگر سوال شود که این میزان از تلاش کافی بوده، باید پاسخ داد که نه، کافی نبوده است؛ دلیل آن هم به همان سیطره بسیار بالای اقتصادی و نظامی آمریکا در مناسبات جهانی باز می گردد.
مضافا بر آن تشکیل و برگزاری کنفرانس ضد ایرانی ورشو با حضور بسیاری از کشورهای اروپایی و نیز ایجاد اختلاف میان قاره سبز بر سر حمایت از تهران میتواند از علائم دیگر موفقیت های نسبی کاخ سفید در ۱۱ ماه گذشته بعد از خروج کاخ سفید از برجام باشد، به اعتقاد من در آستانه اولین سالگرد خروج ترامپ از توافق هسته ای، ایالات متحده برنامه جدی برای فشار بر قاره سبز در خصوص عدم حمایت از ایران و برجام را در دستور کار خواهد داشت. حال باید دید که تا چه اندازه این فشارها میتواند اثرگذار باشد. هرچند تا اکنون هم به واسطه همین فشارها قاره سبز نتوانسته است اقدامات لازم را صورت دهد.
مضافا باید به این نکته هم اشاره کرد در طول ۱۱ ماه گذشته و در بستر تلاشهای ایالات متحده آمریکا، آن هم در سایه حمایت های برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و اسرائیل اکنون شرایط برای نزدیکی سیاسی و دیپلماتیک تلآویو با جهان عرب شکل گرفته است و با مطرح کردن تهدیدات تهران در قالب ایران هراسی به عنوان مسئله و معضل اول خاورمیانه، زمینه را برای عادی سازی مناسبات عربی - عبری تا اندازه ای آماده کنند. به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس و یا حمایت همه جانبه از سیاست های عربستان سعودی در منطقه، مضافا بر به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان در راستای همین ایرانهراسی شکل گرفته و مسئله تشکیل ناتوی عربی هم با پررنگ کردن تهدیدات نظامی و امنیتی ایران در حال پیگیری است. پس می بینید که مسئله تنها تحریمهای اقتصادی کاخ سفید علیه ایران نیست، بلکه به موازات آن در دیگر ابعاد، مسئله فشار بر جمهوری اسلامی در حال اجرا است. در همین ۱۱ ماه گذشته شرایطی به وجود آمد است که حتی منتقدین و مخالفین خروج ترامپ از برجام در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا اکنون به مشوقین و موافقین این امر بدل شده اند. افزون بر آن اکنون آرزوی تقلیل گرایانه ای که در تهران برای عدم پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ به وجود آورده است و کسی منکر آن نیست، نشان از موفقیت های نسبی واشنگتن در همین یک سال بعد از خروج آمریکا از برجام دارد.
ولی در سایه مسائلی که اشاره داشتید عدم موفقیت دونالد ترامپ در پرونده ونزوئلا و کره شمالی علی رغم تمام تلاش ها و فشارها نشان از این دارد که دونالد ترامپ یقیناً در پرونده جمهوری اسلامی ایران نیز چندان موفق نخواهد بود، چرا که بسیاری معتقدند این شکست ها تا اندازه ای که شرایط را برای جولان کاخ سفید در این خصوص کاهش خواهد داد؟
به هیچ وجه این گونه نیست. من در مصاحبه های پیش با دیپلماسی ایرانی عرض کردم که موفقیت یا شکست در سیاست، به خصوص سیاست خارجی یک امر بسیار نسبی است و نمیتوان آن را به صورت صفر و صد و یا سیاه و سفید دید. موفقیت یا شکست باید یک تعریف و تبیین درست داشته باشد و شاخصها و معیارهای آن روشن باشد. از شما میپرسم آیا وجود مشکلات متعدد معیشتی در ونزوئلا، اقتصاد نابود شده، ثبت بی ارزش ترین پول توسط ونزوئلا و مرگ تجاری، سیاسی و دیپلماتیک کاراکاس در سایه وجود دو دولت در این کشور و تشتت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیشمار جامعه آن نشان از موفقیت نسبی برنامههای آمریکا ندارد؟ اذعان به شکست برنامهها و راهبردهای پنج دهه اخیر پیونگیانگ توسط مقامات خود این کشور، دیدار رهبر کره شمالی و رئیس جمهور کره جنوبی در چند مقطع و حضور در چند نشست به منظور گفت و گو با دونالد ترامپ نشان از موفقیت نسبی فشارهای آمریکا بر کره شمالی ندارد؟ پس یقیناً در خصوص کاراکاس و پیونگیانگ موفقیتهای حاصل شده است، همان گونه که در خصوص جمهوری اسلامی ایران نیز فشارها و مشکلات اقتصادی غیر قابل انکار است و دایره آن به احتمال بسیار زیاد در آستانه ورود به دومین سال خروج ترامپ از برجام بیشتر هم خواهد شد؛ اما این که ما در سایه این تلاش ها شاهد فروپاشی حکومت کمونیستی کره شمالی و یا سقوط دولت مادورو باشیم و یا جمهوری اسلامی ایران تن به تغییر رفتار بدهد، یک مسئله دیگر است. آن مسئله یک هدف غایی است و برای رسیدن به آن برنامههای جدی از سوی کاخ سفید وجود دارد. اگر به مقایسه میزان تولید ناخالص داخلی ۵ کشور ایران، ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل مابین سال های ۱۹۹۰ میلادی و 2019 در فاصله ۳۰ سال نگاه کنیم شاهدیم که در آن سال (۱۹۹۰) میلادی ایران با ثبت رقمی در حدود ۵۷۵ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی در صدر قرار داشت، اما امروز در سال ۲۰۱۹ میلادی تهران با رقم ۳43 میلیارد دلار در مقام پنجم قرار گرفته است. آیا این مسئله نشان از موفقیت نسبی آمریکا ندارد؟ پس می توان همین معنا را برای پرونده کاراکاس و پیونگیانگ در نظر داشت. نگاهی که شما در سوال مطرح کردید که البته در بستر تحلیل بسیاری از آقایان قرار دارد، یک نگاه کلان و کلی است که برای آن مفروض وجود ندارد، بلکه توجیه وجود دارد. ما می توانیم در خصوص مسئله جمهوری اسلامی ایران، کره شمالی و یا ونزوئلا و شکست آمریکا در این رابطه توجیهاتی را عنوان کنیم، اما یقیناً این توجیهات بدون مفروض و داده و یک نگاه تقلیل گرایانه به واقعیت هاست.
با خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم ها و فشارها در ۱۱ ماه گذشته، عملا تهران در بستر واقعیت ها توانسته است شرایط را برخلاف برنامه های واشنگتن پیش ببرد و هیچ گونه نشانه ای دال بر تغییر رفتار و یا تصمیم به آن نیز وجود ندارد. پس دونالد ترامپ چگونه می خواهد با آغاز دومین سال خروج از برجام و پررنگ تر شدن دایره تنش ها عکس یادگاری خود را با مقامات ایرانی بیاندازد؟
به سوال بسیار مهمی اشاره کردید. تا دعوا و تنش به اوج نرسد دیپلماسی و مذاکره شکل نخواهد گرفت. همان گونه که تنش و گسل دیپلماتیک و سیاسی در پرونده هستهای باعث شد که برجام شکل بگیرد. اکنون شرایط در راستای عقلانیت معطوف به تفاهم و مذاکره پی گرفته نمیشود، بلکه مناسبات در راستای افزایش تنش ها و رقابت برای وزن کشی در تقابل با یکدیگر از جانب تهران و واشنگتن پی گرفته میشود و حتی امکان دارد این تنش دیپلماتیک به یک تنش فرسایشی هم بدل شود، اما در نهایت زمانی که این تنش به اوج برسد می توان انتظار وقوع تفاهم و مذاکره از دالان دیپلماسی را داشت.
یعنی شما معتقد به دیپلماسی در نقطه جوش، چیزی شبیه به پرونده کره شمالی هستید؟
خیر. ایران تفاوت بسیار معناداری با پرونده کره شمالی دارد، چرا که اقتضائات ژئوپولتیک و کدهای ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک تهران و منطقه خاورمیانه با پیونگیانگ و آسیای جنوب شرقی بسیار متفاوت است. در این راستا من معتقدم ایران در نقطه جوش به دیپلماسی روی نخواهد آورد، چون تهران لایه ای افزونبر پیونگ یانگ را با خود به همراه دارد که آن هم مسئله نگاه ایدئولوژیک به تنش با آمریکاست. همین نکته سبب می شود که جمهوری اسلامی ایران در مقام قیاس با کره شمالی درجه ای بالاتر از جوش را هم تحمل کند، اما در عین حال این نکته را هم باید ذکر کرد که تهران زودتر از پیونگیانگ پای میز مذاکره برای حل و فصل مشکلات خود حاضر خواهد شد.
نظر شما :