در آستانه اولین سالگرد خروج ترامپ از برجام
تاثیرات خروج امریکا ازبرجام، تشدید اقدامات ضدایرانی ترامپ و راه های پیش رو
دیپلماسی ایرانی: در آستانه یک سالگی خروج دونالد ترامپ از برجام و برقراری تحریم های اقتصادی علیه ایران، واشنگتن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در جرگه گروه های تروریستی قرار داد و معافیت چند کشور از تحریم خرید نفت از ایران را تمدید نکرد. بررسی تاثیرات خروج امریکا از برجام و تحریم های امریکا و دو اقدام دیگر اشاره شده علیه ایران، موضوع یادداشت حاضر است.
ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید پرونده ایران را با یک روند مشخص در دستور کار قرار داد و تاکنون گام به گام در این راه پیش رفته است.
- وی ابتدا درخواست مذاکرات مجدد در مورد برجام را مطرح کرد.
- سپس تهدید به خروج از برجام در صورت عدم آمادگی ایران برای مذاکره کرد.
- و با عدم نشان دادن چراغ سبز از سوی ایران، خروج یک جانبه از برجام را اعلام و شروع به عملی کردن آن کرد و با باز گردنداندن تحریم ها علیه ایران و اضافه کردن موارد جدید به صفر کردن صادرات نفت ایران را تهدید کرد.
- و اخیرا نیز نام سپاه پاسداران را در لیست گروه های تروریستی قرار داد.
- و چند روز پیش هم لغو معافیت خریداران نفت ایران را اعلام کرد.
- این درحالیست که اینک سخن از ممانعت از لغو محدودیت های هسته ای و تسلیحاتی ایران است که به استناد مفاد برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت طی سالهای ۲۰۲۰، ۲۰۲۵ و۳۰ ۲۰ توسط ترامپ در آینده نزدیک می رود.
- و زمزمه تحریم صادرات فرآوردههای نفتی خصوصاً محصولات پتروشیمی ایران از سوی برخی محافل مؤثر بر سیاست رسمی ایالات متحده بلند شده است.
احتمال اینکه امریکا در آینده نهادها و سازمانهای دیگر جمهوری اسلامی ایران را در لیست گروههای تروریستی قرار دهد دور از ذهن نیست. ترامپ از قرار دادن نام سپاه در فهرست گروه های تروریستی این هدف را دنبال می کند تا چنانچه در انتخابات 2020 شکست خورد و دولتی دموکرات و حامی برجام به قدرت رسید، نتواند به آسانی روابط با ایران را بهبود بخشد و به برجام بازگردد. سیستم سیاسی حاکم بر آمریکا بر این قاعده استوار است که برای برداشتن تحریمها و یا خارج کردن یک گروه از لیست گروه های تروریستی، دولت آمریکا باید بتواند تصمیم خود را برای کنگره و افکار عمومی توجیه و قابل پذیرش کند و این طبیعتاً مشروط به تغییرات اساسی در ایران است و چنین شرایطی کار را پیچیدهتر میکند.
هدف دیگر وی این است که تصمیمگیرندگان سیاست خارجی ایران منتظر پایان دولت ترامپ نمانند و اگر قصد مذاکره دارند با ترامپ آغاز کنند و این دستاورد ارزشمندی برای ترامپ در انتخابات باشد. علاوه بر این در صورت مذاکره، هم بازگشت به برجام و هم خارج کردن سپاه از لیست گروه های تروریستی، کارت هایی برای دولت ترامپ در مذاکرات احتمالی آینده با ایران خواهد بود.
کنگره امریکا هم با تصمیم ترامپ در این رابطه مخالفت نکرد زیرا دفاع از ایران آن هم به صورت آشکار برای هرکدام از اعضای کنگره هزینه زیادی خواهد داشت. چنین اقدامی یعنی درافتادن با لابی قدرتمند صهیونیست است. درحالیکه ضدیت با ایران هزینه ای برای کسی ندارد بلکه منافعی هم دارد.
از سوی دیگر اعضای کنگره به ترامپ اعتماد ندارند اما نگرانیهای مشترکی درباره ایران دارند و البته ضدیت با ایران هزینه یا خطری برای آنها ندارد؛ بلکه دفاع از ایران است که برای اعضای کنگره خطرناک و پرهزینه است. همین طور اقدام علیه ایران هزینهای برای ترامپ ندارد و فشار جدی به دولت او وارد نمیکند. تعداد بالای طرحهایی که در کنگره و دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود هم به همین علت است. ایران نفوذی در داخل آمریکا ندارد. بعد از برجام، مقداری لابی رسانهها و دوگانه شدن دموکراتها و جمهوریخواهان، مخالفین و موافقین برجام در آمریکا به وجود آمد. اما چون این لابی ریشه اقتصادی ندارد و سازمانیافته هم نیست نفوذ ایران بر سیاست آمریکا بسیار کم است گر چه از لحاظ رسانهای موافقین برجام و حقانیت مواضع جمهوری اسلامی تاثیرگذار است اما پشتوانه اقتصادی ندارد.
روند تحرکات امریکا علیه ایران نشان می دهد که این اقدامات از یک سناریوی قاعده مند و حساب شده، تبعیت کرده و به تدریج فشارها افزایش و حلقه محاصره اقتصاد ایران هر روز درحال تنگ تر شدن است.
آمریکا در هر مرحله از اقدامات خود به طرف ایرانی و افکار عمومی جهان اعلام می کند که آماده مذاکره با ایران است و همه این اقدامات با هدف کشاندن ایران به پای میز مذاکره و تغییر رفتار ایران صورت می گیرد.
در واکنش به تحرکات امریکا، اقدامات ایران را می توان این گونه فهرست کرد:
- جدی نگرفتن تهدیدات اولیه ترامپ و اعلام این که اگر آمریکا از برجام خارج شود، ایران هم آن را از میان برمی دارد. (نقل به مضمون)
- تبلیغ انزوای آمریکا پس از خروج این کشور از برجام (با توجه به اینکه سایر تایید کنندگان برجام، ازآن خارج نشدند.)
- دادن اولتیماتوم چند هفته ای به اروپا برای تامین منافع ایران که در برجام به آنها اشاره شده بود.
- تهدید به بستن تنگه هرمز در مقابل تحریم نفتی ایران و به صفر رساندن آن.
- تروریست خواندن نیروهای نظامی آمریکا در غرب آسیا (سنتکام).
- موظف کردن وزارت امور خارجه برای تعطیلی پایگاه های نظامی امریکا در منطقه!
- تاکید بر سوال کردن از ناوهای امریکایی در تنگه هرمز و بعضا بازرسی کشتی های نفتی عبوری از این تنگه توسط سپاه پاسداران و بی پاسخ نگذاشتن تحریم نفتی ایران به ویژه در ارتباط با لغو معافیت برخی کشورها از خرید نفت ایران.
- نشان دادن نرمش تلویحی با پیشنهاد مذاکره برای تبادل زندانیان امریکایی و ایرانی در دو کشور و تکرار مجدد مذاکره مشروط با امریکا در برابر پیشنهاد مذاکره بلاشرط امریکا (که با واکنش فوری امریکا مبنی بر آزادی یکطرفه زندانیان امریکایی و دوتابعیتی از سوی ایران مواجه شد. (مدل پیونگ یانگی)
- مانور پیرامون برخورداری از فرصتهای دور زدن تحریمها و عدم امکان به صفر رسیدن صادرات نفت ایران که البته قابل احصاء بوده اما مانع از تضعیف موقعیت ایران با توجه به فشارهای امریکا نخواهد بود.
- تهدید به عدم تصویب لوایح مرتبط با اف.ای.تی.اف.
- مانور در مورد افزایش قیمت نفت و تاثیر منفی آن بر امریکا و موقعیت ترامپ
- مانور روی اندک بودن احتمال حمله امریکا به ایران حتی در صورت خروج ایران از برجام و برگشتن به موقعیت هسته ای پیشابرجام به دلیل اوضاع پدید آمده پس از اقدام نظامی امریکا در افغانستان و عراق و نگرانی کشورهای منطقه به ویژه اسرائیل از بروز بی ثباتی در این کشورها و منطقه (که البته به رغم همه این دلایل در صورت برخورد قهرآمیز ایران و خروج از برجام، احتمال اقدام نظامی امریکا افزایش و جدیتر خواهد شد و بی ثباتی منطقه را سبب خواهد شد و تر و خشک توامان خواهند سوخت و بسیاری از کشورهای منطقه از جمله ایران را دچار مخاطره خواهد کرد و از این پس امنیت و توسعه در این منطقه تا سالهای دور آرزویی بیش نخواهد بود اما امریکا که در قاره ای جدا واقع است کمترین زیان را خواهد دید).
با بررسی اقدامات آمریکا و ایران در مقابل یکدیگر می توان به صورت کلی چنین برداشت کرد که بیشتر اقدامات آمریکا جنبه عملی داشته و اثرات ویرانگری را بر اقتصاد و فضای کسب و کار ایران به جا گذاشته است. اما اقدامات ایران بیشتر جنبه تهدید داشته و تا کنون نتوانسته آمریکا را تحت فشار قرار دهد و یا مانع اقدامات آمریکا علیه ایران شود.
در همین رابطه عدم توان کشورهای اروپایی حامی برجام در ایفای تعهدات برجامی و ترجیحا اجرایی نشدن سیستم مالی موسوم به اینستکس و همراهی شرکتهای بزرگ اروپایی و حتی روسی و چینی با تحریم امریکا مزید بر علت شده و سبب شده است تلاش های امریکا ضد ایران تاثیر منفی و مخرب مضاعفی بر اقتصاد ایران و معیشت مردم بگذارد.
به عنوان مثال در دو ماهه ژانویه – فوریه ۲۰۱۹ میلادی، حجم تجارت ایران با اتحادیه اروپا به پایین ترین سطح تاریخی خود در سه دهه اخیر و به میزان ۸۰% تنزل یافته است. تجارت خارجی ایران با اتحادیه اروپا در دوماهه ژانویه – فوریه ۲۰۱۹ نسبت به مدت مشابه در سال ۲۰۱۸، از ۳۷۲۲ به ۷۵۷ میلیون یورو تنزل یافت و علیرغم تراز تجاری به شدت مثبت و سود آور برای فرانسه، این کشور تجارت خود با ایران را متوقف کرده است. عملکرد آلمان با سهم ۳۴% از کل تجارت خارجی اتحادیه اروپا با ایران در دو ماهه اول ۲۰۱۹ نشان می دهد که این کشور شریک تجاری نسبتا قابل اعتمادتری نسبت به دیگر کشورهای اروپایی است! از سوی دیگر صادرات نفت ایران حداکثر به یک میلیون و پانصد هزار بشکه در روز رسیده است. تورم و رکود بیداد می کند و ارزش پول ملی تا حد زیادی سقوط کرده، نرخ رشد اقتصادی منفی شده و وقوع سیل نیز بردامنه مشکلات مردم و کشور افزوده است. دولت تدبیری نمی کند و توان کنترل اوضاع اقتصادی را ندارد و مردم نیز امیدشان را تاحد زیادی از دست داده اند و نارضایتی عمومی در حال افزایش است.
در چنین شرایطی اینک ایران برای خروج از این شرایط مسیرهای زیر را پیش روی خود دارد:
1. بر سبیل ماضی به مقاومت بی نتیجه ادامه دهد تا شاید دوره ترامپ تمام شود و احیانا دوباره انتخاب نشود که اولا چنین تصوری چشم انداز روشن و مثبتی ندارد ثانیا حتی با پیروزی دموکراتها هم باتوجه به اشتراک مواضع آنها در بسیاری موارد با جمهوریخواهان در ارتباط با ایران نمی توان امید چندانی به بهبودی اوضاع داشت ثالثا تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که حداقل ۱۸ ماه باقی مانده، ادامه وضعیت کنونی می تواند آثار زیانبارتری بر پیکره اقتصادی ایران داشته باشد که بالتبع تبعات منفی اجتماعی و سیاسی نیز در پی خواهدداشت.
2. ایران از برجام خارج شود و به سمت غنی سازی برود و به موقعیت پیشا برجام برگردد.
3. متعاقبا یا همزمان با مسیر دوم تهدید خود به منافع آمریکا در منطقه و یا منافع کشورهای صادرکننده نفت در منطقه آسیب بزند که قطعا بی پاسخ نخواهد ماند و اساسا امریکا با اقداماتی که انجام می دهد به دنبال تحریک ایران برای اقدامات این چنینی و گرفتن بهانه برای تشدید اقدامات حتی اقدام نظامی سریع، فراگیر و موثر و درگام نخست محدود است تا مسئولیت تبعات آن را بر عهده ایران بگذارد. هرچند که اولویت ترامپ جنگ اقتصادی علیه ایران است نه اقدام نظامی (با توجه به اوضاع افغانستان، عراق و یمن و سوریه حتی اسرائیل و حزبالله احتمال چنین اقدامی توسط ایالات متحده اندک است و عواقب نامشخصی دارد).
بدیهی است راه های فوق صرفا به وخامت بیشتر اوضاع ایران خواهد انجامید و اروپا و چین وروسیه را در کنار آمریکا قرار خواهد داد.
پرواضح است که تیم ترامپ با نگاه به تجربیات گذشته به این باور رسیده اند که آنچه ایران را به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و مذاکرات هسته ای با گروه کشورهای ۵+۱ و قبول برجام کشاند، فشار اقتصادی شدید بود و لذا این بار نیز به دنبال وارد شدن از همین راه و رساندن ایران به مرز فروپاشی اقتصادی و اجتماعی هستند تا دوباره ایران را پای میز مذاکره بکشانند و شرایط خود را به ایران بقبولانند.
علی رغم اینکه ایران اهرم ها و امکاناتی در منطقه دارد و توان وارد کردن ضربه نظامی به منافع امریکا در منطقه و کشورهای منطقه و ناامن کردن منطقه و بالتبع تاثیرگذاری بر روند صادرات نفت و افزایش قیمت آن و امکان دور زدن تحریمها را دارد اما منافع ملی حکم می کند در تصمیم گیریها، بیشتر از آنکه به میزان خسارتهای وارده به دشمن توجه شود، میزان خسارات وارده به ایران تحت محاسبات جدی و دقیق قرارگیرد.
استمرار جنگ اقتصادی موجود علیه ایران و وقوع هرگونه رویارویی نظامی می تواند زیانهای جبران ناپذیری به کشورمان واردکند و توان اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران را تا حدود زیادی تقلیل دهد.
سخن آخر
اقدامات امریکا علیه ایران چند وجهی است و فقط شامل تحریم نفتی و فشار بر خریداران نفت نمی شود، تقویت اتحاد با اسراییل، عربستان و امارات و بحرین علیه ایران، فشار بر ایران در سوریه و لبنان و عراق و یمن و تلاش برای قطع مسیرهای ارتباطی ایران با سوریه و لبنان از دیگر اقدامات واشنگتن است، البته جنگ اقتصادی علیه ایران و کاهش درآمدهای نفتی ایران با هدف کاهش کمکهای ایران به نیروهای مورد حمایتش در منطقه و افزایش نارضایتی داخلی با هدف افزایش اعتراضات داخلی به منظور تغییر رفتار جمهوری اسلامی و در صورت لزوم و فراهم شدن زمینه های لازم تغییر نظام از اهداف احتمالی امریکا محسوب می شود. لذا علاوه بر چندوجهی بودن اقدامات امریکا، اهداف این کشور نیز چندگانه است.
حتی اگر چین و ترکیه و هند و برخی دیگر از کشورها خریدار نفت ایران باشند و صادرات نفت ایران به صفر نرسد و با دور زدن تحریمهای نفتی و بانکی و پولی که در مقیاس کوچک دور از احتمال هم نیست و سیستم تبادل مالی اینستکس هم فعال شود، در بهترین شرایط ایران نخواهد توانست بیش از یک میلیون بشکه در روز نفت صادر کند، اگرچه وابستگی کشور به درآمد نفتی حدود ۴۰ درصد است اما با درآمد اندک نفتی چرخه های اقتصاد کشور نخواهد چرخید و با توجه به انسداد سوئیفت و مشکل عدم انتقال پول، اوضاع اقتصادی ایران روز به روز بدتر خواهد شد و نخواهد توانست زمینه های افزایش نرخ رشد اقتصادی و تقویت بنیه اقتصادی را فراهم کند. باید پذیرفت که با ادامه شرایط و اوضاع کنونی عقربه ساعت به زیان منافع ملی ایران می چرخد و نباید با اتلاف وقت شرایط را به نقطه ای رساند که مجبور به دادن امتیازات بیشتر شد و جبران ناپدیری خسارات وارده را تشدید کرد. درک عمیق این نکته اساسی که ایران صرفا متعلق به نسل امروز نیست و نسلهای آینده هم صاحب این سرزمین تاریخی هستند.
اگرچه علیالظاهر بین تمام مقامها و نهادهای رسمی ایران بر سر عدم مذاکره با دولت ترامپ اجماع حاصل شده اما اظهارات اخیر رئیس جمهوری مبنی انجام مذاکره مشروط به عذرخواهی و برداشتن فشارهای اقتصادی از سوی امریکاست و پیشنهاد غیر مستقیم وزیر امور خارجه در رابطه را مذاکره پیرامون آزادی متقابل زندانیان اتباع دو کشور در کشورهای یکدیگر بیانگر نوعی مشی اعتدالی است.
البته گفت وگو نباید بر اساس پیش شرط های پمپئو که بیشتر تسلیم خواهی است، صورت گیرد بلکه گفت وگو باید به معنای به رسمیت شناختن طرفین وکاستن از میزان دشمنی ها و یافتن راه حل ها نه به معنای تسلیم بی قید وشرط شدن در برابر طرفی که گمان می کند زور بیشتر دارد، صورت گیرد.
تلاش برای استفاده از فرصت ها و برنامه ریزی خردورزانه و کم کردن زمینه های آسیب به منافع ملی دارای اهمیت بسیار است. گفت وگوی بدون پیش شرط و تلاش برای کاهش دشمنی و یافتن مسیرهایی که آسیب به منافع ملی را کم کرده و از اثرگذاری بیشترتحریم ها در زندگی مردم بکاهد سیاستی خردورزانه است.
برقراری ارتباط با نمایندگان سازمان های مدنی و نهادهای مردمی و بنیادهای فرهنگی و شخصیت های اثرگذار بنیادها و اندیشکده ها، حتی برخی نمایندگان دموکرات کنگره امریکا و اعضای ذی نفوذ حزب دموکرات می تواند بخشی از برنامه ریزی ها برای کاهش آسیب به منافع ملی ایران بوده و تلاش ها در راستای اثربخشی این روش ها را ساماندهی کند.
شاید منتظر شدن تا شهریور که در حاشیه اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل اتفاقی رخ دهد هم دیر باشد گرچه اگر تا آن زمان اراده ای و همتی برای حل بحران حاصل نشد حداقل در هنگامه برگزاری این اجلاس رئیس جمهور باید با تدابیر راهبردی از پیش اندیشیده شده حضور یابد و حداقل این بار اگر تماسهای کاخ سفید برای مذاکره تکرار شد، پاسخ منفی داده نشود.
ایران فرصت اوباما را از دست داد، فرصت مذاکره با ترامپ را قبل از خروج این کشور از برجام ازدست داد و در شرایطی که ترامپ بیت المقدس را پایتخت اسرائیل اعلام کرده و سفارت کشورش را به این شهر منتقل کرده و سند جولان را هم به نام اسرائیل ثبت کرده و سپاه پاسداران را هم در ردیف سازمان های تروریستی قرار داده و به زودی مرحله نهایی معامله قرن صلح خاورمیانه را به مرحله اجرا خواهد گذاشت، اینک با وعده های عربستان و امارات و مساعدت تلویحی برخی دیگر از تولید کنندگان نفت معافیت ۸ کشور از تحریم خرید نفت از ایران را تمدید نکرده است.
متاسفانه فرصتهای زیادی از دست رفته و اشتباهات زیادی رخ داده، ایران هیچ وقت برای سیاست خارجی بدون امریکا برنامه مدون نداشته است، اینک به جای اینکه اسراییل سیبل کشورهای مسلمان باشد، ایران به سیبل امریکا و اسرائیل و برخی کشورهای مسلمان تبدیل شده و اکثریت سایر کشورهای اسلامی هم با سکوتشان عملا به این جبهه کمک می کنند. اروپا و روسیه و چین و هند هم به درجات مختلف کاری از دستشان بر نمی آید. این مهم نیست که امریکا و متحدانش به همه یا بخشی از اهداف خود می رسند یا نه؟ مهم این است که ایران چه دستاوردی خواهد داشت.
در حالی که فرصتهای زیادی از دست داده ایم و در وضعیت آچمز قرار گرفته ایم هیچ تضمینی برای بهبود اوضاع وجود ندارد و پذیرش مذاکره با امریکا در شرایط کنونی گرچه با غرور ملی ناهمسان است اما تضمینی برای تقویت توانمندی ایران است و مذاکره در زمان دیگری وجود ندارد. با توجه به پیشنهاد غیرمستقیم وزیر امور خارجه مبنی بر مذاکره پیرامون آزادی متقابل زندانیان دو کشور و تاکید طرف امریکایی در مورد آزادی یکطرفه زندانیان امریکایی از سوی ایران شاید رفتن به سوی دیپلماسی شبه پیونگ یانگی بتواند آغازگر راه دیپلماتیک برای کاهش تنشها و التهابات و برقراری آرامش نسبی به ویژه در فضای اقتصادی در این شرایط حساس باشد هرچند در اوضاع کنونی مذاکره جدی ایران با اروپا و چین و روسیه و کشورهای دوست و خنثی در منطقه و نیز کاستن از تاثیرگذاری اسرائیل و به ویژه نتانیاهو بر امریکا وترامپ، برای تخفیف شرایط فعلی و یافتن راه های خروج از بحران فعلی دراولویت است. اروپا می تواند با برخی توافقاتی که با ایران می کند در رویکردها و تصمیمات امریکا در قبال ایران تغییراتی ایجاد کند و فضای لازم را برای مذاکرات با امریکا در موقعیت مناسبتری فراهم کند. باید یک بار دیگر تاکید شود که هرگونه پاسخ تند ایران به امریکا اعم از خروج از برجام، عزیمت به سوی غنی سازی اورانیوم، اقدام نظامی، بستن تنگه هرمز، عدم تصویب لوایح مرتبط با اف.ای.تی.اف و.... وضعیت را برای ایران بحرانی تر و اجماع جهانی علیه ایران را تقویت خواهد کرد و نه تنها نظام بلکه تمامیت ارضی ایران را در معرض مخاطرات جدی قرار خواهد داد. اگر در شرایطی بهتر از امروز به سوی برجام رفتیم اینک که در موقعیتی بدتر از دوره پیشا برجام قرارگرفته ایم و به تعبیر بهتر به دست رادیکالیسم داخلی و خارجی در وضعیت بحرانی تر از پیشا برجام قرارداده شده ایم، راهی جز دیپلماسی نجات بخش ایران و ایرانی نیست و باید از تجارب دوران و فرایند رسیدن به بیانیه الجزایر، دوره جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و برجام درس های زیادی گرفت، زیرا آزموده را آزمودن خطاست. زمان، زمان عقلانیت و هوشمندی و درایت و درک درست از نظام بین الملل قدرت محور و منافع ملی است نه زمان شعار، بلوف و غلبه نفس اماره بر تصمیمات مهم و حیاتی.
البته در شرایط فشار بیرونی، باید مسائل حاشیهای داخلی را رها کرد، از راههای گوناگون به مردم آرامش خاطر داد، با کاهش محدودیتها، زمینه همدلی و همراهی منتقدان را فراهم کرد، چشماندازی از برنامهای امیدبخش را ارائه داد تا ارادهای ملی به قصد تحمل فشارها و خلق فرصتهای تازه برای عبور از بحران شکل گیرد اما به رغم افزایش فشارهای بیرونی، تصمیم تازه و مبتکرانه ای که متضمن تامین منافع ملی کشور باشد اتخاذ نمیشود زیرا تصمیم تازه به معنای قدرت انعطاف و انطباق است که پیشاپیش مذموم تلقی شده است.
جمهوری اسلامی ایران باید از داشته هایش بدون تاخیر به نحو درست و به موقع بهره ببرد و بداند که امریکا هم در حوزه های مختلف منطقه ای، بین المللی، اقتصادی و انرژی و ... به ایران نیاز دارد و ایران بدون دادن باج می تواند با این کشور مذاکره و معامله کند و سیاست متوازنانه ای در پیش بگیرد که هیچ قدرتی و کشوری فرصت سوء استفاده از ایران را نداشته باشد. همچنین باید به این نکته توجه کند که با کمک به تقویت روسیه و چین که شکارچیان ماهر فرصتها هستند و دادن فرصت به دیگر کشورها هیچ کمکی به ایران و ایرانی نمی کند و اگر فرصتها را از دست بدهد، تبعات ناشی از آن جبران ناپذیر و در تاریخ همچون معاهدات گلستان و ترکمنچای و ... از آن یاد خواهد شد.
با دیپلماسی هوشمندانه متکی بر مولفه های قدرت سخت و نرم و با شناخت جامع از واقعیات نظام بین الملل قدرت محور و غیرعادلانه و علم به جایگاه واقعی ایران در ساختار هرم بین المللی و افزایش آستانه تحمل داخلی می توان منافع ملی را در سطوح حداکثری تامین کرد و کشور را در مسیر توسعه همه جانبه و تقویت بنیه های اقتصادی و نظامی هدایت کرد. در این صورت است که می توان توان کشور را در ایستادگی در برابر سلطه گری امریکا و بازیگران قدرتمند افزایش داد و از میزان تاثیرپذیری قلدری های آنها کاست. برای مثال مسیری که کشورهایی چون چین، روسیه، هند و تا حدودی ترکیه، اندونزی، مالزی، برزیل و برخی دیگر از کشورها در جهان طی می کنند.
نظر شما :