باید از افراط و تفریط پرهیز شود
ایران و "فنلاندی" کردن عراق!
صلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: عراق جدید همزمان نتیجه برهم کنش سیاستهای ایران و آمریکاست. آمریکا با تهاجم نظامی نظام بعثی را سرنگون کرد و ایران از فرصت به دست آمده برای تبدیل خود به قدرت منطقه ای بهره برد.
نویسنده: صلاح الدین خدیو، کارشناس مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: فنلاند در دوران جنگ سرد در شرق اروپا جایگاهی ویژه میان آمریکا و شوروی داشت. این کشور با داشتن اقتصاد بازار و نظام سیاسی چند حزبی رسما یک کشور غربی محسوب می شد، اما نفوذ سیاسی و فرهنگی و برخی مراودات اقتصادی با شوروی تا جایی بود که برآیند روند سیاسی در این کشور عملا هیچ گاه نمی توانست ضد کرملین باشد.
در آن زمان ناظران برای توضیح این گونه مداخلات سیاسی شوروی در کشورها از اصطلاح فنلاندی کردن استفاده می کردند. نتیجه فنلاندی کردن این بود با وجود آنکه در فنلاند برخلاف شوروی انتخابات آزاد وجود داشت، اما نتیجه آن هیچ گاه به گونه ای نمی شد که نیروهای ضد شوروی روی کار بیایند و این کشور عملا به یک نمونه نادر و منحصر بفرد بی طرف میان دو بلوک غرب و شرق تبدیل شده بود.
نمونه فنلاند برای توضیح موقعیت عراق کنونی میان ایران و آمریکا تا حد زیادی راهگشاست.
عراق جدید همزمان نتیجه برهم کنش سیاست های ایران و آمریکاست. آمریکا با تهاجم نظامی نظام بعثی را سرنگون کرد و ایران از فرصت بدست آمده برای تبدیل خود به قدرت منطقه ای بهره برد.
در عین حال ظهور متغیری بنام ژئوپولتیک شیعی در سیاست این کشور به تهران این امکان را داد علیرغم ساختار حقوقی دمکراتیک این کشور هیچ گاه کمبود متحد نداشته باشد.
اگر این امر را در کنار دوپارگی تاریخی اربیل/سلیمانیه و اتحاد بی چون و چرای دومی با ایران در ربع قرن گذشته قرار دهیم، در می یابیم که فنلاندی کردن عراق برای ایران نه در گذشته گزینه دشواری بوده و نه در آینده خواهد بود.
از این رو عراق را باید کشوری در میانه ایران و آمریکا دانست. صد البته این موقعیتی متناقض نماست و بویژه تناقض های آن زمانی زیاد به چشم می آید که تنش میان دو متحد مخالف بغداد بالا می گیرد.
موضع گیری هفته گذشته نخست وزیر عراق نمونه ای از دشواری انتخاب در شرایط تنش بود. البته به نظر می رسد عبادی در حالی که می توانست لحن محتاطانه و دیپلماتیک تری در پیش گیرد به دلیل آن که در ماراتن تشکیل دولت آتی از حمایت ایران ناامید شده است، عمدا صراحت کلام را برگزید تا از حمایت آمریکاییها مطمئن شود.
در فضای داخلی موضعگیری عبادی اما بازتابی عجیب یافت و بدون توجه به واقعیات بالا به عنوان چرخشی اساسی در سیاست خارجی عراق تلقی شد.
هر چند شخصیتها و جناحهای مختلف عراقی در ادامه به نقد موضع "انتخاباتی" عبادی پرداختند، اما خرده گیران داخلی به این بسنده نکرده و با به رخ کشیدن دو پرونده جنگ داعش و رفراندوم کردستان، دولتمردان همسایه را به ناسپاسی و قدرناشناسی متهم کردند.
غیر از اهمیت زیاده از حدی که به حرف عبادی داده شد به نظر می رسد درباره دو دین عراقی ها به ایران هم نوعی تجاهل صورت می گیرد:
درست است ایران روی زمین به کردها و ارتش عراق در نبرد علیه داعش کمک های فراوانی کرد، اما بدون پشتیبانی هوایی ائتلاف بین المللی ضد داعش امکان پیروزی علیه این سازمان حداقل در بازه زمانی فعلی میسر نبود.
در زمینه رفراندوم نافرجام اقلیم کردستان هم باید گفت علت اصلی به سرانجام نرسیدن آن مخالفت بی چون و چرای آمریکا و ترکیه و اشتباه محاسبه رهبران کرد در قراردادن همه تخم مرغ های خود در سبد این دو کشور و نداشتن اراده لازم برای پیگیری و سماجت در راه هدف خود بود.
هر چند ایران در ابراز مخالفت بی جهت افراط کرد و بعدها در جریان بازگشت ارتش عراق به کرکوک هزینه زیادی هم در میان افکار عمومی کردها پرداخت.
نکات بالا به معنای آن نیست که عراق به عنوان یک کشور دارای منافع ملی نیست، بلکه بیانگر آن است که به دلیل شکاف بزرگ میان ساختار حقیقی آن به عنوان یک دموکراسی پارلمانی و ساختار حقیقی اش که در آن فرقه گرایی و جناح بازی در سطوح خرد و کلان غالب است، امکان به وجود آمدن دولتی قوی و دارای حاکمیتی یکپارچه که توان درک و پیگیری منافع ملی را داشته باشد، فراوان نیست.
این امر راه را بر مداخلات خارجی می گشاید و طبیعتا برای کشوری مانند ایران که دارای نفوذ معنوی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی و حتی نوعی درهم تنیدگی با ساختارهای نظامی و امنیتی این کشور است، جهت دهی به سیاست های آن آسان تر است. هر چند بسته به شرایط و در طول زمان ممکن است این روند شاهد فراز و نشیب هایی هم بشود.
نظر شما :