بررسی کتاب "نقش زور در روابط بین الملل" نوشته آنتونیو کاسه سه
منطق "حق" یا "گلوله"؛ کمدی به رنگ تراژدی
عبدالرحمن فتح الهی – متن پیش رو به بررسی کتاب " نقش روز در روابط بین الملل " می پردازد. در این بررسی سعی شده است به طور خلاصه به معرفی و نیز واگویی برخی از فصول کتاب برای آشنایی بیشتر و بهتر مخاطبان پرداخته شود.
مؤلف: آنتونیو کاسه سه
مترجم: مرتضی کلانتریان
ناشر: انتشارات آگاه
موضوع: روابط بین الملل، حقوق بین الملل
تعداد صفحات: 238
شابک: 9789644160363
قیمت: 140000 ریال
مان گونه که از اسم کتاب مشخص است "آنتونیو کاسه سه" در جایگاه نویسنده اثر سعی کرده که در 7 فصل به بررسی ساختارمند، دقیق و در عین حال موردی نقش روز در روابط امروز بین الملل بپردازد. نویسنده پس از مقدمه در همان فصل اول خواننده را با سوال گزنده ای از حملات اتمی ایالات متحده به هیروشیما و ناکازاکی در 6 و 9 اوت 1945 روبه رو می کند. این سوال از آنجایی اهمیت پیدا می کند که به نظر می آید کتاب بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را که به پایان جنگ جهانی دوم انجامید سرآغاز شکل گیری جامعه جهانی نوین و حقوق بین المللی کنونی می داند که در آن تنها و تنها زور است که حرف اول و آخر را می زند. با چنین نگاهی کاسه سه می پرسد: "آیا ایالات متحده قاعده جامعه بین الملل را نقض کرد؟" (کاسه سه،1990: 21). نویسنده بر همین منوال تا پایان کتاب خواننده را در خصوص مواردی که قدرت های بزرگ جهانی به نحوی گسترده و ویرانگر به زور متوسل شده اند با خود همراه می کند. کاسه سه معتقد است که بررسی این موارد سبب می شود هم خصوصیت ها و محدودیت های قواعد بین المللی و هم انگیزه ها و اقدامات این کشورها آشکار شود (همان: 22). در همین رابطه نویسنده در خصوص این که متفقین و به خصوص آمریکایی ها و انگلیسی ها چگونه اعمال خود در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم در خصوص بمباران اتمی ژاپن را توجیه می کنند به سه دلیل عمده اشاره می کند: اولا به عقیده هری ترومن (رئیس جمهوری وقت ایالات متحده ) بمب اتمی عمر مصائب جنگ را کوتاه تر می کرد و جان صدها هزار آمریکایی را که اگر جنگ ادامه می یافت قطعا کشته می شدند، نجات می داد. ثانیا به دلیل آن که ژاپنی ها خیانتکارانه به "پرل هاربر" (بندری در آمریکا) حمله کردند و چندین بار قواعد جنگی را زیر پا گذاشته بودند، کاربرد بمب اتمی عملی مشروع محسوب می شود. ثالثا ترومن دستور داده بود که فقط اهداف و تاسیاسات نظامی بمباران شود (همان: 38 و39 ). حال آن که در ادامه کاسه سه دلایل توجیه این اقدام را اگر چه منطقی و شاید در منطق نظامی و استراتژیک معتبر می داند، اما فاقد اعتبار حقوقی می داند. چرا که این دلایل نمی تواند از جهت حقوقی توجیهی برای ارتکاب اعمال ممنوعه محسوب شود. اگر استدلال ترومن درست باشد یک طرف درگیر در مخاصمه می تواند تصمیم بگیرد شهرهای دشمن را به کلی نابود کند یا سرمایه های ارزشمند و حیاتی آن را منهدم کند، به نحوی که نتواند به جنگ ادامه دهد و او را مجبور به تسلیم کند. اگر این چنین باشد یک طرف درگیر جنگ می تواند برای زدن ضربه سریعی که بتواند به دشمن خسارات عظیمی وارد کند تصمیم به استفاده از سلاح های شیمیایی و یا میکروبی در مقیاس گسترده بگیرد تا او را ناگزیر به تسلیم کند. اما واضح است که قواعد بین المللی در حقوق جنگی اجازه چنین اعمالی را نمی دهد (همان: 41 و42).
در سایه این مسائل کاسه سه در فصل بعدی کتابش به "پرسش های آدم های کوچه و بازار" می پردازد. تقریبا هر روز از وقایع کم و بیش سنگین توسل به خشونت از سوی کشورها اطلاع پیدا می کنیم: جنگ ها، اعزام نیروهای نظامی تنبیهی به خارج ضد پایگاه های تروریست ها، تغییر مسیر هواپیماها به زور، بمباران تاسیسات اتمی، عملیات نجات شهروندانی که در خارج به دست تروریست ها یا نهادهایی از کشورها به گروگان گرفته شده اند. اما در پاسخ به این سوال که چرا کشورها بی آن که مجازات شوند به زور متوسل می شوند، می نویسد "آدم های کوچه و بازار" در مجموع فلسفه خاص خودشان را در این مورد بنا نهاده اند: در جامعه جهانی زور جلودار است و هر کشوری می تواند بی آن که مجازات شود به زور متوسل شود (همان: 61). این همان حالت طبیعی "هابز" است؛ نه ژاندامی وجود دارد و نه قاضی؛ بلکه تنها ارگان های جمعی بی کارایی واقعی موجود هستند. شورای امنیت، مجمع عمومی سازمان ملل متحد که دقیقا بعد از هر بحرانی تشکیل جلسه داده و به موقع مسائل را به بحث و شور قرار می دهند، بی آن که قطعنامه های آنها هیچ گونه نتیجه عملی داشته باشد. (همان: 62). کاسه سه بر این باور است که مکانیسم ایجاد شده در سانفرانسیسکو می توانست کارساز باشد اگر جنگ سرد فورا رخ نداده بود و اگر جهان به دو اردوگاه تقسیم نشده بود. در آن صورت نیروهای نظامی ملل متحد هرگز پا به عرصه وجود نمی گذاشتند. چون بدین ترتیب بود که پیمان آتلانتیک شمالی از سویی (سال 1949) و پیمان ورشو از سوی دیگر (1955) به وجود آمد. این امر ورشکستگی کامل تلاش سال 1945 را که در نظر داشت فراسوی هر گونه پیمان سیاسی- نظامی گام بردارد را آشکار کرد. از این رو کم کم کشورها تنها شدند. به تبعش هم این بازیگران یا برای رویارویی با بحران ها و کشمکش های داخلی و یا به کرسی نشاندن خواسته هایشان به این اتحادیه های بین المللی (نظامی) پیوستند (همان: 66 و 67).
اما این که چگونه قدرت های بزرگ و دیگر کشورهایی که این قدرت ها به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم از آنها حمایت می کنند، موفق می شوند به کرات با یافتن توجیهاتی در ماده 51 منشور ملل متحد در خصوص اصل "رضایت" به زور متوسل شوند؛ یا به عبارت ساده تر چگونه کشورها قواعد جامعه جهانی را در جهت منافع خود تفسیر می کنند؟ باید گفت که در جامعه جهانی قضاتی که حکم قانون را به نحوی اعلام دارند که برای همه لازم الاتباع باشد، وجود ندارد. پس این نظام "تفسیر دلخواهانه" است که به مقیاس وسیعی بر جهان حاکم است. با این شیوه قدرت ها بهتر می توانند منافع خود را به آسانی حفظ کنند (همان: 75).
در سایه این نگاه کاسه سه در جملات پایانی فصل دوم کتابش اذعان دارد که از لحاظ عملی مجازات های حقوقی وجود ندارد و تنها مجازات های سیاسی اعمال می شوند. فقدان قاضی و ژاندارم امری است که ما ناگزیریم بی اعتراض و نابه جا آن را بپذیریم. پس حقوق تنها نقطه اتکاهایی که می توان از لحاظ سیاسی به آن تکیه کرد، برایمان فراهم می کند. (همان: 84)
اما از آغاز فصل سوم تا پایان کتاب نویسنده در 5 فصل به بررسی موردی ناکارآمدی حقوق بین الملل و نقش زور در جامعه جهانی کنونی می پردازد و این که چگونه کشورهای قدرتمند جهانی مکررا حقوق بین الملل را به نفع خود تفسیر و تعبیر کرده اند. در این رابطه کاسه سه در هر فصل با تحلیل موشکافانه برخی وقایع جایگاه و تاثیر قدرت های جهانی را در به سلطه درآوردن کشورها، نهادها و حتی حقوق بین الملل را تبیین می کند.
در فصل سوم نویسنده توسل به زور ایالات متحده را که حتی کار به نقض حریم هوایی ایتالیا به دلیل حادثه گروگانگیری 7 اکتبر 1985 (جبهه آزادی بخش فلسطین) در به گروگان گرفتن مسافران آمریکایی کشتی ایتالیایی "آشیل لورو" انجامید را مورد بررسی قرار می دهد و این که چگونه به واسطه یک گروگانگیری کشوری مانند آمریکا می تواند به راحتی و با فراغ بال در سایه دور زدن حقوق و قوانین بین المللی و نیز حق حاکمیت کشورها بر مرزها و سرزمین های خود می تواند هواپیمای مسافربری کشوری مانند مصر را مجبور به فرود کند و یا مشابه آن را در خصوص تونس و یونان انجام دهد.
در فصل چهارم نیز به نقش فراقانونی انگلستان در عدم استرداد "آلفرود آستیز"، جنایتکار جنگی آرژانتینی می پردازد.
در فصل پنجم نیز با عنوان "ابراهیم و آنتیگون" به اشاره ضمنی به تیربازان دو سرباز آلمانی به دلیل امتناع از قتل عام ساکنان دهکده "مارزابوتو" در ایتالیا در سال 1944 میلادی به دستور سرهنگ "والتر ردر" به برخی دستورات فرماندهای نظامی که به جنایات جنگی انجامیده است، می پردازد. در این فصل نمونه های متعددی در خصوص تبعیت و یا عدم تبعت سربازان از دستورات مافوق هایشان در جنگ مطرح شده که از بعد حقوقی مورد تحلیل قرار گرفته است.
در فصل ششم هم ناکارآمدی حقوق بین الملل و جامعه جهانی در پیگیری و مجازات عاملان جنایت جنگی "صبرا و شتیلا" مورد کنکاش قرار گرفته است.
در فصل پایانی (فصل هفتم) کتاب به بررسی موردی برخی از عملکردهای قضات پیشتاز در جامعه جهانی اشاره دارد. اما در مجموع جمله پایانی مقدمه کاسه سه می تواند آینده نگری کتاب را در بستر تمامی مواردی که از گذشته ذکر می کند برای مخاطب بیان دارد. در این رابطه کاسه سه می نویسد: با نگاهی به شرایط کنونی حقوقدان ها و تمام کسانی که رفتار کشورها را بررسی می کنند با دخالت در فضای گرگ و میشی که در آن "زور" جلودار است و "حق" زیر ضربه است می توانند برای همه آحاد به ویژه کسانی که ضربات خشونت بر سرشان فرود آمده یا ممکن است در آینده بر سرشان فرود آید خدمات ارزنده ای صورت دهند (همان: 19).
در نهایت اگر بخواهیم به جامعه جهانی نگاهی بیندازیم خواهیم دید که به واسطه همین سلطه و هژمونی جنایت هایی به وقوع پیوسته است که تراژدی را به اوج خود رسانده به گونه ای که اکنون ما به یک کمدی می ماند، لذا اگر بخواهیم شالوده کتاب "نقش زرو در روابط بین الملل" را در یک جمله خلاصه کنیم می توان به این جمله آنتونیو کاسه سه در مقام نویسنده اثر اشاره کرد که می گوید: در این شرایط "حق" وجود ندارد و تنها "گلوله" است که به حساب می آید (همان: 62).
نظر شما :