مسکو در یک انزوای جهانی قرار دارد
بازگشت منطق دیپلماتیک تهران در سایه حمله نظامی به سوریه
دیپلماسی ایرانی: بامداد امروز بود که بالاخره واشنگتن به همراه پاریس و لندن وعده خود را در خصوص حمله به سوریه عملی کردند. در این خصوص هم حملات محدودی به حمص و دمشق پایتخت سوریه انجام گرفته که تا 6 زخمی در پی داشته است؛ نکته مهم اینجا است که هر چند که دونالد ترامپ 29 مارس در سخنرانی ایالت اوهایو به صراحت سخن از خروج قریب القوع ایالات متحده آمریکا از پرونده سوریه گفت. اما بر خلاف این گفته ها 9 آوریل ضرب العجل 48 ساعته ای را برای حمله موشکی به سوریه به دلیل آنچه که کاخ سفید حمله شیمیایی دمشق به شهر دوما عنوان شده تعیین کرد. به موازات این مساله کارشناسان احتمال تکرار سناریوی حمله موشکی آمریکا به پایگاه شعیرات را مطرح کرده بودند که چنین هم شد.البته باید این را در نظر داشت که تحرکات نظامی نیروی دریایی آمریکا در منطقه می تواند آبستن برخی تحولات و تنش های جدی تری هم در آینده باشد. اکنون ناوهای جنگی "USS Donald Cook" و "USS Porter" در دریای مدیترانه حضور دارند. مضافا این که به طورهم زمان گروهی از کشتی های ضربت نیروی دریایی ارتش آمریکا تحت سرپرستی ناوهواپیمابر اتمی "Harry S. Truman" نیز به منطقه اعزام شده است. در همین راستا نیز حمایت دیپلماتیک پاریس، لندن و ریاض هم در خصوص محکومیت حمله شیمیایی دوما، تایید مواضع کاخ سفید و نیز حضور در حمله محدود بامداد امروز به نوعی شرایط را به سمت تنش نظامی گسترده تر سوق داده است. آمریکا، انگلستان، فرانسه و حتی عربستان سعودی بعد از حمله امروز مشغول بررسی و ارزیابی تاثیرات حمله نظامی هستند. اگر به زعم آنها مسکو و تهران در مسیر انها حرکت نکنند احتمالا شاهد تکرار این دست از حملات خواهیم بود. شاید مدت و نوع حملات آتی مشخص نباشد اما آن چه که حتمی است در صورت انجام این حمله خاک سوریه ممکن است نقطه آغاز جنگ جهانی سوم، یا حداقل یک درگیری گسترده تازه با شرکت قدرت های بزرگ جهانی شود. دیپلماسی ایرانی برای تحلیل دقیق تر تاثیر حملات بامداد امروز به دمشق حمص و نیز تحلیل تحولات اخیر در سوریه گفت وگویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب انجام داده است که در ادامه می خوانید:
بامداد امروز بود که نهایتا پس از کشو قوس های فراوان حمله موعود آمریکا به همراه فرانسه و انگلستان به سوریه انجام پذیرفت؛ به نظر شما تاثیر این دست از حملات بر روند تحولات سوریه چیست؛ آیا می تواند این حملات ادامه پیدا کند؟
با رصد حمله صبح امروز که تقریبا تکرار همان سناریوی حمله موشکی سال گذشته با پایگاه شعیرات بود می توان گفت که اساسا این حمله به این دلیل صورت گرفت که طرف های غربی و به خصوص آمریکا نمی توانست از مواضع خود عقب نشینی کنند، لذا لازم بود برای اثبات حرف های خود و نیز حفظ وجه خود در جماعه جهانی هم که شده حمله ای هر چند محدو را سامان دهد. به نظر می آید که تا کنون حمله دیگری در دستور کار آمریکا نباشد. این حمله به صورت محدود انجام شده و بیشتر نوعی چنگ و دندان نشان دادن بوده تا حضور جدی و یا ترتیب دادن حمله برای ضربه زدن به سوریه؛ غرب هم اکنون جایگزینی برای اسد ندارد لذا به دنبال برهم زدن بازی و پیچیده تر شدن اوضاع سوریه نخواهد بود. احتمال حمله زمینی که قطعا منتفی است و به نظر هم تراپ عزمی برای حمله مجدد ندارد. اما تفاوت این بار حضور انگلستان وفرانسه در حمله به سوریه بود.
دلایل این حضور لندن و پاریس چیست؟
یقینا شرایط سیاسی بعد از کشته شدن جاسوس روسیه و دخترش در انگلستان موجب شد تا لندن پرونده سوریه را محل تلافی خود بداند. فرانسه هم بعد روی کار آمدن ماکرون با فعال شدن سیاست خارجی تمایل دارد که به صورت جدی تری در تحولات حضور داشته باشد و بعد از حمایت پررنگی هم که از لندن در خصوص تنش دیپلماتیک با مسکو داشت، یقینا سعی در حضور در این حمله برای تدوام این حمایت داشته است.
فارغ از این حمله محدود بامداد امروز در کمتر از دو هفته گذشته شاهد اظهار نظرهای به شدت متناقضی از جانب دونالد ترامپ در خصوص سوریه بوده ایم؛ از یک سو سخن از خروج احتمالی و قریب الوقوع آمریکا از سوریه را می دهد، اما در طرف دیگر به دلیل ادعای حمله شیمیایی شهر دومای سوریه ضرب العجلی 48 ساعته را برای حمله موشکی به این کشور را تعیین می کند؛ اگر چه که در پایان ضرب العجل هیچ حمله ای هم صورت نگرفت و امروز به صورت محدود حملاتی انجام شد، ولی کاخ سفید در حال تحریک روسیه و متلاطم کردن پرونده سوریه است. اساسا این میزان از تشتت در آرای ترامپ در خصوص سوریه ناشی از چیشت؛ به واقع او در این تشتت به دنبال چه چیزی است؟
تشتت در آراء و سخنان ترامپ چیز جدیدی نیست. اکنون جامعه جهانی در این یک سال و چندماهی که از روی کار آمدن ترآمپ می گذرد با جنون و تناقض آرای او آشنا شده اند. در این مدت ترامپ به جهان ثابت کرده که تعادل روانی چندانی ندارد. بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که به دلیل همین نداشتن تعادل روانی و نیز عدم آشنایی او با علم و جهان سیاست و روابط دیپلماتیک، سریعا اظهار نظری را اعلام می کند. هم چنین این میزان استفاده ترامپ از توئیتر تقریبا در هیچ مقام سیاسی وجود ندارد. او نمیه شب و یا اوایل صبح اظهار نظری را بدن کوچک ترین مشاوره از تیم خود توتیت می کند و بعد که شاهد رشد موج انتفادات و اعتراضات ناشی از این توئیت ها می شود، اظهار نظر خود را تعدیل می کند و یا کلا آن را تغییر می دهد. در صورتی که رئیس جمهور یک کشور باید در سایه مشاوره و استفاده از تیم حرفه ای در امر سیاست خارجی به یک نتیجه درست رسیده و آن را از طریق درستش به جهان اعلام کند. فعلا که برای ترامپ جهان دیپلماسی به شکل یک بازی کودکانه تبدیل شده است. لذا یکی از مشکلات کنونی ترامپ برای آمریکا علاوه بر عدم تعادل روانیش، استفاده از شیوه های غیرمتعارف دیپلماتیک برای بیان مواضع رسمی یک رئیس جمهور، آن هم رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است.
در سوی دیگر باید ریشه این رفتارهای ترامپ را در تنش و تضاد او با سیستم داخلی آمریکا هم دید. ترامپ در جایگاه رئیس جمهوری آمریکا اکنون تنش های زیادی را با کنگره و مجلس نمایندگان دارد. این تنش هم فقط به حزب دموکرات باز نمی گردد، بلکه حتی او با هم حزبی های خود، اف بی آی و دستگاه قضایی هم دچار اختلاف جدی است. لذا این تضاد او با سیستم بروکراتیک سبب شده تا هر از گاهی خارج از این سیستم عمل کند.
فارغ از ریشه های این دست تناقض ها دلیل حمله ترامپ به سوریه ناشی از چه عواملی است؟
ببینید در سایه تمام فشارهایی که مخصوصا در چند وقت اخیر به دلیل رو شدن برخی حقایق در پرونده انتخاباتی او و نقش روسیه در پیروزی ترامپ مطرح شده، ترامپ به یک شک روانی برای گمراه کردن افکار عمومی احتیاج داشت. همان طوری که مساله حمله موشکی به پایگاه شعیرات در سال گذشته میلادی همدر واقع گمراه کردن افکار عمومی داخلی و جهانی در خصوص پرونده انتخاباتی آمریکا بود. اما جدا از این مساله اکنون سوریه به آوردگاه شرق و غرب در جنگ سرد نوین بدل شده است. به عبارت دیگر اکنون جنگ سرد نوین به سمت خاورمیانه میل کرده است و پیروز میدان سوریه می تواند تعیین کننده بسیاری از مناسبات دیگر در عرصه روابط بین الملل باشد. در این شرایط طبیعی است که طرفین از توان خود برای فشار بر مخالفان کمال استفاده را داشته باشند. به خصوص که آمریکا اکنون بر این باور است با پیروزی در سوریه می تواند بحران را به سمت ایران و آسیای میانه برای تحریک و فشار بر روسیه پیش ببرد.
اما در سایه باز بودن پرونده انتخاباتی 2016 آمریکا، عملا حمله ترامپ به روسیه ناشی از چیست؟
این رفتارها نوعی فرار به جلو است. اکنون تقریبا تمام دستگاه های امنیتی و قضایی آمریکا، حزب دموکرات و حتی بخشی از جمهوری خواهان در خصوص دخالت روسیه در پیروزی ترامپ به یک توافق نظر رسیده اند. اکنون مساله به انجا باز می گردد که در میزان نقش خود ترامپ و این که خود او هم در این دخالت روسیه در انتخابات تصمیم گیرند بوده یا این که کمپین او این روابط را با روس ها داشته اند، تناقض وجود دارد. لذا در صورت اثبات دخالت مستقیم ترامپ در ارتباط با روس ها، احتمال تکرار واترگیت و رسوایی بزرگ این بار برای ترامپ وجود دارد. همین سایه رسوایی سبب حمله های رو به جلوی ترامپ در پرونده سوریه شده است. لذا برای خلاصی از این بحران داخلی ترامپ به یک شک جدی نیازمند است تا در سایه آن بتواند شرایط را برای در حاشیه راندن پرونده انتخاباتی که هر روز ابعاد جدیدتری از آن رو می شود، سوق دهد. مضافا چنانی که گفتم سوریه به میدان نبرد شرق وغرب بدل شده که در یک سو روسیه، ایران به نوعی چین قرار گرفته و در طرف دیگر جبهه آتلانتیک قرار دارد. پس از جریان شبه جزیره کریمه و نیز حضور روسیه در سوریه گسل میان دو بلوک بیشتر شده است. این گسل هم روند جنگ سرد نوین را تسریع کرده است. جنگ سردی که مانند گذشته به تفاوت نگاه ایدوئولوژیک مارکسیسم و لیبرالیسم باز نمی گردد بلکه جنگ ژئوپلتیکی و اقتصادی است. البته در این میان نوع مدیریت دیپلماتیک ترامپ به شدت مورد انتقاد شخصیت ها و احزاب داخلی و حتی برخی از اعضای کابینه خود او است. از وزیر امورخارجه سابق تا وزیر دفاع و سایر اعضای کابینه ترامپ. لذا به نظر می رسد که این دست از اعلام نظرهای توئیتری ترامپ، آن هم در خصوص مساله پرونده بسیار مهم و حساس سوریه که در شرایط کنونی هم روز به روز حساس تر می شود، مورد رضایت کسی نباشد.
لندن، پاریس و ریاض هم در حمایت از مواضع ترامپ خواستار تنبیه دمشق هستند. دلیل حضور این بازیگران در بستر حضور نظامی در سوریه ناشی از چیست؛ اساسا تغییر رفتار پاریس و لندن از حالت دیپلماتیک به حضور در تنش نظامی ناشی از چه عواملی است؟
مسکو در این برهه نوعی اشتباه محاسباتی داشت. روسیه گمان می کرد که کما فی السابق می تواند در سوریه اقدامات خود را انجام دهد، اما همان طوری که گفتم به دلیل تنش بسیار جدی دیپلماتیک میان انگلستان و روسیه بر سر کشته شدن جاسوس سابق روسیه در انگلستان و حمایت آمریکا و فرانسه از لندن که نهایتا هم به اخراج گسترده دیپلمات های همدیگر انجامید، کار به نوعی منازعه نظامی در سایه بهانه حمله شیمیایی به دومای سوریه کشیده شده است. لذا اگرچه که حمله صبح امروز شبیه به حمله سال گذشته امرکا بود اما اقتضائات کنونی دومای سوریه و حمله واشنگتن، پاریس ولندن به دمشق و حمص با مساله حمله موشکی آمریکا به پایگاه شعیرات به دلیل حمله شیمیایی به خان شیخون به کلی متفاوت است.
واکنش را روسیه در این خصوص چگونه خواهد بود؟
مسکو درحمله موشکی سال گذشته میلادی به پایگاه شعیرات با نوعی بی تفاوتی و سکوت سیاسی مساله را از سر گذراند. هرچند که واشنگتن هم قبل از انجام حمله موشکی سال گذشته وحتی حمله امروز صبح روسیه را از اقدام خود مطلع کرده بود. حتی در خصوص حمله آمریکا به دیرالزور و کشته شدن برخی از نیروها های روسیه باز مسکو با سیاست کاهش تنش به مدیریت شرایط پرداخت. اما اکنون تمام فشارها به خود روسیه باز می گردد نه سوریه؛ لذا اگر روسیه هم این بار نتواند و یا نخواهد که به تقابل با این فشارها و احتمالا تدوام حملات بپردازد، عملا بازنده پرونده سوریه، علیرغم تمام تلاش های چند ساله و صرف هزینه های هنگفت خود روس ها خواهند بود. اما اگر این تقابل به صورت جدی انجام گیرد، شرایط به سمت مصالحه پیش خواهد رفت. بنابراین اکنون شرایط در سوریه نوعی ابهام را در خود دارد و باید منتظر تحولات آتی در این خصوص باشیم. در واقع دوما یک بهانه ای است که جامعه غرب به خصوص انگلستان بتواند در سایه آن انتقام خود را از روسیه بگیرد. البته باید این را هم گفت که حمله صبح امروز نشان داد که روسیه هم بازیگر چندان تعیین کننده ای نبوده است. سقف بازی روسیه در حد تحولات منطقه است.
در این میان آلمان در حمله نظامی به سوریه شرکتی نداشت؛ ریشه های این مواضع برلین ناشی از چیست؟
اکنون نوعی تقسیم وظایف و تعیین نقش میان کشورها صورت گرفته است. آلمان به دلیل روابط نزدیک تر خود با روسیه و نیز مناسبات گسترده تجاری سعی در متعادل کردن شرایط کنونی را دارد. لذا جبهه غرب برای بازماندن درهای دیپلماتیک و مذاکرات سعی دارند تا برلین را به عنوان واسط خود برای گفت وگو با روسیه در چنته داشته باشند.
مساله جالب توجه عدم حمایت پکن از مسکو در قضیه دوما است. این مساله می تواند باعث گسل در روابط دو طرف شود؟
خیر؛ همان نقشی را که غرب برای آلمان در خصوص نزدیکی با مسکو در نظر دارد. اکنون روسیه هم برای پکن در خصوص نزدیکی با جبهه غرب در نظر گرفته است. به عبارت دیگر اکنون برلین می تواند پل ارتباطی غرب با روس ها عمل کند و چین هم پل ارتباطی روس ها با غرب؛ نکته مهم اینجا است که اکنون روسیه با نوعی از انزوای دیپلماتیک در جهان روبه رو است. در پرونده سوریه به جز ایران به نظر نمی تواند روی کمک بازیگر دیگری حساب باز کند. لذا در صورت تداوم این شرایط فشارها روز به زور بر مسکو افزایش پیدا خواهد کرد. در بستر این شرایط تجدید نظر جدی در سیاست خارجی مسکو می تواند از برنامه های آتی پوتین در دوران جدید ریاست جمهوریش باشد.
اما اقتضائات جدید چه آرودگاهی را برای دمشق ایجاد کرده است؟
اکنون دمشق به نقطه حساسی از تحولات چند ساله خود رسیده است. چرا که دیگر مساله جنگ با گروه های متعدد تروریستی مطرح نیست. نه این که گروه های تروریستی در سوریه حضور ندارند بلکه منظور این است که روز به روز از توان نقش آفرینی آنها کاسته می شود. در نتیجه اکنون احتمال جنگ مستقیم با کشورها مطرح است. اگر دمشق به شمت ادلب و عفرین حرکت کند یقینا تنش دمشق – آنکارا صورت می گیرد. اگر به سمت شرق سوریه حرکت کند تنش با واشنگتن می تواند صورت گیرد و اگر به سمت جنوب و غرب این حرکت ها انجام شود، حساسیت تل آویو برانگیخته خواهد شد. در این میان یقینا باید تهران شرایط را به دقت مورد تحلیل قرار دهد، چون دیگر خبری از جنگ با داعش، النصره و دیگر گروه ها نیست، بلکه مساله تنش و درگیری با کشورها است که می تواند دامنه تاثیرات آن به خود ایران هم کشیده شود. لذا باید منطق دیپلماتیک به رفتار تهران باز گردد، چرا که هر حرکت ایران در این شرایط حساس می تواند منشا اثرات خوب و یا بدی برای کشور باشد.
انتشار اولیه: شنبه 25 فروردین 1397 / انتشار مجدد: دوشنبه 3 اردیبهشت 1397
نظر شما :