فرانسه به دنبال کاهش تنش و بحران در خاورمیانه است
جایگاه ویژه تهران در راهبرد دیپلماتیکی ماکرون برای خاورمیانه
عبدالرحمن فتح الهی - چرخش دوباره فرانسه به خاورمیانه در دوران امانوئل ماکرون با سفر به نوامبر به امرات متحده عربی و بعد از آن عربستان سعودی دلیلی بیش از امتیازات سیاسی یا برد در قراردادهای تسلیحاتی در مقابل لندن و واشنگتن را داشته است و نه تنها باانگیزه ی ایجاد فرصت های اقتصادی در این منطقه، بلکه سکوی پرتابی برای مقابله با تهدیدات امنیتی است که برای فرانسه و بقیه اروپا قابل چشم پوشی نیستند. در این میان فرانسه ای که خواستار حفظ مرکزیت خود در خاورمیانه بود آن چنان که باید به این هدف نرسید، به ویژه در دوران نه چندان قدرتمند زمامداری فرانسوا اولاند. از سوی دیگر تغییر نگرش فرانسه نسب به ایران پس از برجام که باعث ارتقای جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران گردید و همچنین عدم موفقیت غرب در پیروزی سریع در سوریه وشکست داعش باعث شد تا فرانسه قدرت ایران را به عنوان قدرت منطقه برای حفظ ثبات و امنیت کوچک نشمارد و نگاه پررنگ تری را به تحولات جدید منطقه داشته باشد که می توان نقش آفرینی ماکرون در تنش های اخیر لبنان و نیز سفر آتی در 7 دسامبر او به قطر را هم در این راستا دید. از همین رو دیپلماسی ایرانی برای تحلیل استراتژی فرانسه و راهبرد امانوئل ماکرون در قبال تحولات منطقه خاورمیانه گفت و گویی را با پیروز ایزدی کارشناس مسائل فرانسه و پژوهشگر حوزه اروپا ترتیب داده که در ادامه می خوانید:
بعد از روی کار آمدن امانوئل ماکرون در جایگاه ریاست جمهوری فرانسه به صورت طبیعی شاهد تغییراتی در ساختار سیاست خارجی فرانسه با جا به جایی دولت ها بوده ایم که در بستر این تغییرات در دولت جدید نگاهی ویژه به منطقه خاورمیانه شده است. از دید شما سفر ماکرون به عربستان سعودی و امرات متحده عربی در بحبوحه اتهام زنی به تهران از جانب ریاض به واسطه دخالت در شلیک موشکی 4 نوامبر به فرودگاه ملک خالد ریاض و یا نقش پررنگ پاریس در مساله استعفای سعد حریری؛ شما راهبرد جدید دیپلماتیکی فرانسه در قبال منطقه خاورمیانه را چگونه ارزیابی می کنید؟
خاورمیانه همواره برای فرانسه از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همواره تمایلی شدیدی به حضور پررنگ در این منطقه را داشته است. در این راستا سابقه دیرینه ای مبنی بر حضور و نفوذ فرانسه در منطقه خاورمیانه وجود دارد؛ برای مثال در فاصله دو جنگ جهانی، فرانسه قیمومیت سوریه و لبنان را برعهده داشته و از اواخر دهه 60 میلادی تا دهه 70 سیاست پررنگ عربی خود را در خاورمیانه پیش گرفت، به خصوص در سایه وجود منابع سرشار انرژی های فسیلی، پاریس راهبردهای ویژه ای را برای کسب این منابع در طول دوران از گذشته تا کنون داشته است. در این استراتژی کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس در نگاه سیاست خارجی پاریس به صورتی خاص تعریف شده اند تا به لحاظ کسب بازار صادراتی انرژی سودهای سرشاری را متوجه فرانسه کنند. در دوره جدید ریاست جمهوری فرانسه با پیروزی امانوئل ماکرون، پاریس از یک سو رویکردی اقتصادی در سیاست خارجی خود برای خاور میانه دنبال می کند و در این راستا علاقمند است که رروابط تجاری خود را با کشورهای منطقه خاورمیانه به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس گسترش دهد؛ از سوی دیگر با تغییر در سیاست خارجی خود برای کسب اهداف اقتصادی به دنبال پر کردن حفره های اقتصادی و به خصوص مشکل اشتغال داخلی فرانسه است. البته باید گفت که فرانسه همواره در ادوار مختلف نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ کرده است و در دورانی کم رنگتر و در دورانی پررنگ تر نفوذش را داشته است و همواره در این مساله استمرار حضور و گسترش نفوذ سه متغیر ایالات متحده امریکا اسرائیل و مسایل اقتصادی فرانسه در تعیین کاهش یا افزایش نقش فرانسه در خاورمیانه موثر بوده است؛ ضمن این که فرانسه به شدت علاقمند است که در منطقه شامات و به خصوص لبنان نفوذ سنتی خود را همواره داشته باشد و خود را بازیگر و حتی بازیگردان فعالی نشان دهد. در کنار تمام نکاتی که گفته شد اشتیاق فرانسه برای جلوه گری در قامت یک ابر قدرت را هم نباید نادیده بگیریم، لذا برای رسیدن به چنین نقشی همواره سعی داشته در تحولات و فعل و انفعلات منطقه خاورمیانه نقش میانجی گر و یا فعال خود را حفظ کند.
اما در راستای راهبرد فرانسه شاهد یک تاکتیک دوگانه و پارادوکسیکال از سوی پاریس هستیم؛ از یک سو در سفر اخیر پاریس، ماکرون دیدادرهایی را با سران ابوظبی و بعد با مقامات ریاض داشت و قراردادهای تسلیحاتی مابین آنها منعقد شد؛ اما در سوی دیگر ماکرون قصد دارد 7 دسامبر سفری هم به دوحه داشته باشد؛ با توجه به اختلافات قطر با عربستان سعودی و امارات این سیاست یک بام و دو هوای پاریس و شخص ماکرون را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا پاریس در راستای کشب منافع اقتصادی بیشتر مانند واشنگتن و لندن تمایل دارد هر دو سر تنش را برای انعقاد قراردادهای تسلیحاتی و نظامی داشته باشد و یا این که ماکرون مشتاق به ایفای نقش یک میانجی گر و افزایش پررنگ نقش پاریس در چنین تنش هایی است؟
در راستای نکات شما فرانسه همواره درخاورمیانه اهداف چندگانه و در عین حال چندلایه ای را دنبال کرده است؛ لذا پاریس به شدت تمایل دارد که رابطه خود را با همه طرف های خاورمیانه حفظ کند. از همین رو از گذشته پاریس، هم با ریاض و هم با دوحه قراردادهای مهم انرژی و تسلیحاتی داشته است، به خصوص با قطر که سرمایه گذاری های بسیار هنگفتی در فرانسه توسط قطری ها انجام گرفته است. از سوی دیگر وجود اختلاف میان عربستان و قطر ممکن است به صورت طبیعی اختلالی را در استراتژی پاریس در خاورمیانه و به خصوص در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس ایجاد کند؛ لذا فرانسه برای کاهش این اختلافات و حفظ جایگاه و نفوذ خود نقش میانجی گری را در بستر این تنش ها برای خود متصور است و در این راستا سعی دارد با نفوذ خود باعث افزایش هم گرایی دو کشور عربی شود. بنابراین می توان سفر ماکرون به امارات و عربستان و دیدار آتی او با مقامات و سران دوحه را، هم کسب یک بازار تجاری برای قراردادهای جدید تعریف کرد و هم می توان نقشی میانجی گرایانه را برای ماکرون تعبیر کرد؛ چنانی که در مساله همه پرسی کردستان عراق و اختلافات اربیل و بغداد و یا مساله استعفای حریری ماکرون نقش پررنگی را در خصوص میانجی گری در این تنش ها را داشت.
اما با توجه به حضور ماکرون در کابینه سوسیالیست فرانسوا اولاند در جایگاه وزیر اقتصاد، وجه تمایز او (ماکرون) با حزب سوسیالیست فرانسه و سایر روسای جمهور سوسیالیست پیشین فرانسه چیست؟
بیشتر کارشناسان و صاحب نظران مسائل فرانسه بر این باورند که تفاوت ماکرون با سایر سوسیالیست ها در این است که او علاوه بر پیگیری رویکرد اقتصادی خود در مسایل دیپلماتیک و سیاست خراجی فرانسه (با توجه به وزات اقتصاد در دولت اولاند) سعی دارد به صورت فعال تری ایده آل های "گلیستی" (متاثر از اندیشه های شارل دوگل) را هم در سیاست خارجی فرانسه اعمال کند، آن هم از این جهت که فرانسه در شرایط جدید نقش فعالی را در معادلات بین المللی و به خصوص تحولات منطقه خاورمیانه ایفا می کند. هرچند که امکانات و شرایط فرانسه در بهترین حالت می تواند، نه در قالب یک ابر قدرت، بلکه یکی از قدرت های متوسط تاثیرگذار جهانی خود را نشان دهد، اما با فعالیت های اخیر دیپلماتیکی مارکون و دور جدید دیپلماسی فرانسه در عرصه بین المللی به خصوص در خاورمیانه قصد بالابردن جایگاه فرانسه را در تحولات جهانی دارد و در کنار آن منافع و اهداف اقتصادی را هم دنبال می کند.
اما در راستای نقش آفرینی فرانسه ماکرون تمایل دارد سفری را به تهران نیز داشته باشد و در این راستا تهران هم درخواستی برای انجام این سفر از فرانسه داشته است که با توجه به عدم حضور 40 ساله روسای جمهوری فرانسه در ایران سفر احتمالی ماکرون می تواند حائز اهمیت باشد، اما در سایه فشارهای جامعه عربی و ایالات متحده آمریکا در خصوص ایران راهبرد پاریس و شخص ماکرون در قبال تهران چیست؟
ماکرون در قبال ایران هم یک سیاست چند وجهی را دنبال می کند، به خصوص در مساله برجام، سیاست حمایتی پاریس از توافق هسته ای بسیار پررنگ بوده است، چرا که فرانسه اعتقاد دارد این توافق به گسترش صلح جهانی کمک می کند، لذا علیرغم برخی اختلافات و وجود زاویه نگاه بین پاریس و تهران در خصوص برخی مسائل فرانسه قصد دارد تا نوعی تعادل را میان واشنگتن و تهران ایجاد کند. لذا در این رستا پاریس همواره حفظ و پایبندی برجام و فواید آن را به کاخ سفید و ترامپ گوشزد کرده است و ازسوی دیگر پاریس گوشه چشمی به بازار 80 میلیونی ایران دارد. لذا افزایش مناسبات پاریس با تهران، هم می تواند به گسترش مناسبات تجاری میان دو کشور بینجامد و هم می تواند به انعقاد قراردادهای نظامی و تسلیحاتی علاوه بر صنایع همکاری های دو جانبه در صنایع خودروسازی و انرژی بینجامد. مضافا باتوجه به این که فرانسه منافع خود را در افزایش صلح و ثبات خاورمیانه می بیند و به همین دلیل در تنش لبنان برای کاهش این تنش ها دخالت داشت، نمی تواند نقش نفوذ و تاثیر تهران را در خاورمیانه نادیده بگیرد. از همین رو فرانسه برای گسترش صلح در خاورمیانه به تهران نیاز دارد. لذا این نیاز استراتژیکی فرانسه به ایران سبب شده تا تهران در برنامه های آتی ماکرون جایگاه ویژه ای پیدا کند و قطعا سفر آتی احتمالی ماکرون به ایران می تواند عمق این نیاز را به خوبی نشان دهد. بنابراین تحرکات سیاسی برای کاهش و تعدیل فشارهای عربستان و آمریکا بر ایران در سفرها و دیدارهای ماکرون با ترامپ و محمد بن سلمان با وجود برخی اظهارنظرهای او (ماکرون) علیه تهران که بیشتر نمایش همراهی با ریاض و واشنگتن بود، صورت گرفته است.
در راستای نکات شما در آن سو ماکرون چه راهبردی برای مدیریت فشارهای ایالات متحده آمریکا و شخص ترامپ بر ایران دارد؟
در این خصوص ماکرون تمایل دارد که تا فشارهای کاخ سفید و شخص ترامپ نسبت به ایران تعدیل یابد. لذا درعین ابراز همدردی با آمریکا و اظهار نظر در خصوص برخی نگرانی های مشترک فرانسه با ایالات متحده در قبال ایران به خصوص در مساله موشکی، تلاش ها و هشدارهای خود را برای حفظ و پایبندی آمریکا در خصوص برجام دارد. از همین رو سعی دارد در کنار آلمان و سایر کشورهای اتحادیه اروپا تاحدی مسایل و تنش های ایران و امریکا را با چنین رفتارها و تحرکات سیاسی تعدیل کند .
باتوجه به سفر مارکون به آفریقا و راهبرد پاریس در سیاست خارجی که تحلیل شد، آینده این کشور را در مناسبات دیپلماتیک در عرصه جهانی چگونه ارزیابی می کنید؟
ماکرون سیاست خارجی خود را براساس نگاهی فعال و تهاجمی پایه ریزی کرده است، به خصوص در مناطقی که فرانسه می تواند از آن به عنوان حوزه نفوذ خود استفاده کند. از همین رو آفریقا در جایگاه مستعمره سنتی فرانسه نیز مانند خاورمیانه اهمیت خاص خود را دارد و پاریس قصد دارد در مناسبات آینده نفوذ خود را در آفریقا نیز گسترش دهد و در این راستا اکنون فرانسه حضور نظامی پررنگی در کشورهای آفریقایی دارد. از طرف دیگر علاوه بر این حضور نظامی، پاریس از حکومت هایی که متمایل به غرب و به ویژه فرانسه هستند حمایت های خود را داشته و ماکرون قصد دارد در راهبرد آتی خود نسبت به این کشورهای آفریقایی فعالیت های پررنگ تری را در جهت گسترش این روابط دو یا چند جانبه داشته باشد، به خصوص در مقابل گسترش تفکرات رادیکالی و افراطی در کشورهایی مانند مالی جمهوری افریقای مرکزی ردپای این فعالیت های فرانسه دیده می شود. لذا جایگاه ژئوپولتیک فرانسه قطعا در تحولات آتی آفریقا و حتی آسیا پررنگ تر خواهد شد. در نتیجه برای ارزیابی این دیپلماسی و میزان موفقیت استراتژی دولت جدید فرانسه در قبال آفریقا و خاورمیانه باید منتظر تحولات آتی بود و باید دید که آیا امکانات و بضاعت فرانسه در جایگاه یک کشور متوسط جهانی می تواند پاسخگوی بلندپروازی های ماکرون باشد؟
با توحه به قرارداد امنیتی "پسکو" (PESCO) و امضای 23 عضو از 28 عضو اتحادیه اروپا و تشکیل یک نیروی امنیتی نظامی مستقل از ناتو و در موازات آن در بستر شکست نظامی داعش در سوریه و افزایش احتمال حملات تروریستی سلولی در سایه پارادایم گرگ های تنها در اروپا و به خصوص فرانسه، آیا می توان دیپلماسی ماکرون در آفریقا و خاورمیانه را نوعی تلاش برای کاهش این حملات دید و هدف فرانسه در قالب توافق نامه پسکو را که قرار است دسامبر (ماه جاری میلادی) اجرایی شود را چگونه ارزیابی می کنید، آیا پاریس با همراهی سایر کشورهای اتحادیه اروپا در کنار تحرکات و اقدامات دیپلماتیکی در خاورمیانه و آفریقا برای پیش گیری و تقابل با افزایش موج تروریسم در اروپا به دنبال ایجاد نوعی سپر دفاعی است؟
با شکست داعش و از دست رفتن حاکمیت این گروه تروریستی بر سوریه و عراق بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان سیاسی - امنیتی در راستای سوال شما بر این باورند که داعش تمرکز خود را بر سایر مناطق جهان مانند اروپا افزایش خواهد داد و در این راستا احتمال افزایش حملات تروریستی در اروپا را در آینده شاهد خواهیم بود. از همین رو فرانسه در دیپلماسی خود به دنبال آن است که در برخی از کشورهای خاورمیانه و به خصوص آفریقایی کمک های توسعه ای خود را داشته باشد تا از مهاجرت افراد از این کشورها به اروپا جلوگیری کند. از طرف دیگر دولت جدید پاریس، قانونی را در فرانسه تصویب کرده است که منجر به افزایش تدابیر امنیتی شده است و در سایه این مساله اکثر محدودیت های امنیتی که تنها در شرایط اضطراری در فرانسه اعمال می شد، اکنون به صورت قانونی و مداوم در این کشور اجرا خواهد شد. لذا این تدابیر و محدودیت های امنیتی اکنون به صورتی قانونی و گسترده در فرانسه تداوم خواهد داشت. گذشته از این نکات قطعا نمی توان منکر اهمیت امنیت و متاثر بودن امنیت از دو فاکتور مهاجرت و تروریسم بود و اکنون هم در افکار عمومی اروپا و به خصوص فرانسه مقوله امنیت به عنوان یکی از جدی ترین دغدغه های فکری و مطالبات مردم از دولت بدل شده است. لذا ماکرون برای حفظ جایگاه و وجهه خود قطعا تلاش دارد تا هم در مناسبات و سیاست های دیپلماتیکی خود در خاورمیانه و آفریقا مساله کاهش موج مهاجرت و متعاقب آن کم رنگ شدن تروریسم را در دستور کار قراردهد و هم تلاش دارد در کنار آلمان به عنوان قدرت های اتحادیه اروپا با ایجاد نیروی نظامی - امنیتی مستقل در سایه قرارداد پسکو امنیت اروپا و به خصوص فرانسه را افزایش دهد. اما نکته ای که در خصوص مساله قرارداد و توافق پسکو باید گفت این است که بعد از روی کار آمدن ترامپ و انتقادات او نسبت به ناتو و این که اروپا باید خود عهده دارد حفظ امنیتش باشد، سبب شد تا سران اتحادیه اروپا نگاه سابق را به واشنگتن نداشته باشند و از همین رو حفظ امنیت خود را، آن هم در شرایط احتمال افزایش حملات تروریستی به صورت مستقل از حمایت آمریکا برای خود تعریف کنند. لذا این فعالیت های مستقل برای تشکیل نیروی نظامی - امنیتی را در موازات ناتو می توان تلاش های اتحادیه اروپا برای حفظ و حتی تعریف امنیت بدون حمایت آمریکا تلقی کرد. هر چند که در گذشته مسائل حاکمیتی و دیگر مناسبات داخلی اروپا مانع از ایجاد چنین نیروی نظامی مستقلی شده، اما با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا در سایه برگزیت، نقطه عطفی برای همگرایی و اتحاد سایر کشورها در این خصوص شکل گرفت. علیرغم این که از زمان امضای قرارداد تا عملیاتی شدن آن به طور کامل فاصله بسیارزیادی وجود دارد و فرآیند و پروسه بسیار طولانی مدتی است. البته باید دید که این تمایل برای تشکیل این نیروی نظامی در ادامه هم با قوت وجدیت وجود خواهد داشت یا خیر؟ در صورت عدم وجود این جدیت می توان این تلاش را هم مانند سایر کوشش های پیشین اروپا با ناکامی همراه دانست.
انتشار اولیه: جمعه 10 آذر 1396 / انتشار مجدد: شنبه 18 آذر 1396
نظر شما :