پاسخ به نقیبزاده و رمضانزاده:
اندر ضرورت همکاریهای استراتژیک ایران و روسیه
نویسنده: حسین ملائک، سفیر سابق ایران در چین و تحلیلگر سابق سیاست خارجی
دیپلماسی ایرانی: روزنامه آفتاب یزد در صفحه اول روز پنجشنبه 31 فروردین 96 خود مصاحبه ای با جناب آقای دکتر احمد نقیب زاده استاد برجسته دانشگاه در مورد رابطه با روسیه منتشر کرد که به نظر می رسد نیاز به نقد و بررسی دارد. البته همه مطلب مصاحبه در مورد روسیه نیست و نظر روزنامه نگار محترم هم در تاکید بر برخی از نکات "ضد روسی " مندرج جنبه ژورنالیستی دارد اما به هرحال از آنجا که تحلیل و بررسی "جایگاه روسیه در سیاست خارجی ایران" در دوران کنونی اهمیت ویژه دارد؛ سعی می گردد به نکاتی اشاره شود. جناب دکتر نقیب زاده مقایسه ای بین روسیه و اروپا کرده و توصیه کرده اند که اروپا مطمئن تر از روسیه برای ایران است. همچنین جناب آقای دکتر عبدالله رمضان زاده در مصاحبه ای با سایت دیپلماسی ایرانی مورخ 25 اسفند 95 مطالبی را علیه جایگاه روسیه در سیاست خارجی ایران بدلیل داشتن " روسو فوبیا " نسبت داده اند که قابل بحث است.
فکر می کنم دفاع از روابط ایران و روسیه در مقطع فعلی هم امری است سیاسی؛ حکومتی و قابل دفاع روشنفکری. کاری است که در همه سطوح باید آن را جدی گرفت. در مقدمه ذکر این نکته ضروری است که مطالب ذیل نه از باب انتقاد از بزرگان برای نام آوری شخصی (که هردو بزرگوار را جزو مراجع اجتماعی –سیاسی خود می دانم) بلکه از باب واقعیاتی است که در خلال تجربه خود در وزارت خارجه با آن روبرو بودم و بخاطر آن همیشه علامت سئوال بزرگی را در ذهن خود حمل کرده ام.
قطعا انقلاب اسلامی مجموعه ای از نیروهای معتقد به استقلال کامل را در حاکمیت ایران جای داد. نیروهایی که جز ایران و قدرت بلا منازعش در سراسر جهان چیز دیگری نمی دیدند. جنگ هشت ساله با عراق به لایه های مختلف این حکومت برخاسته از انقلاب اسلامی مفاهیمی مثل عقلانیت سیاسی؛ درک عمیق تر از روابط بین الملل و ماهیت آنارشیک آن؛ چگونگی وابستگی کشورها به یکدیگر؛ رابطه تفکرات ایدئولوژیک با سیاستهای بین المللی؛ عدالت و در نهایت نسبی بودن همه امور را آموخت.
پیگیری پروژه هسته ای شدن و دوازده سال تحریم و هزینه و انزوا و مذاکرات مربوطه و نهایتا نتایج "قابل تفسیر" بدست آمده از آن نیز این آموختگی را به مرحله بالاتری ارتقاء داد.
بحران سوریه نیز علیرغم خواست سیاستگذاران ایرانی کشور را در محیط جدیدتری از تجربه بین المللی غوطه ور نموده و خود "شرایط حساسی" را رغم زده است که هنوز افق آن روشن نیست.
سئوال مهم آن است که چه سیاست و یا سیاست هایی باید اتخاذ می شد؟
یک پاسخ آن است که بطور کلی نظام فعلی بر سیاست غلطی استوار شده است و جز با اصلاحات اساسی و ریشه ای هیچ چیز بر راه صواب قرار نخواهد گرفت. فکر می کنم این پاسخ را چه بر اصول روشنفکری و چه بر وفق واقعیت های حاکم برجامعه نمی توان در حال حاضر جدی گرفت.
سئوال بعدی آن است که؛ پس گزینه "نسبتا بهتر" در این فرایندها چیست؟
در سال های آخر جنگ با عراق وقتی عملا محاصره تسلیحاتی ایران توسط غرب کامل بود و نیروی هوایی تقریبا زمین گیر شده بود و نیروی زمینی نیز تسلیحات استراتژیک در دست نداشت؛ هیچ دولتی حتی کامیون به ایران نمی داد و خرید موتور قایق از ژاپن هم متوقف شده بود. دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با درک گرایشهای عراق به آمریکا و با عدول از سیاست های گذشته خود در رابطه با ایران هیاتی از ایران را پذیرفت و حاضر شد برخی تسلیحات را بدهد. در آن زمان هیات کارشناسی نظامی ایران معتقد بود یا دولت شوروی هرچه را که به عراق می دهد به ایران هم بدهد یا ما حاضر نیستیم اجناس "بنجل " مثل میگ 21 را از شوروی بگیریم. نتیجه کار این هیات بدون دستاورد بود و جنگ هم بعدا با آن نتیجه خاتمه یافت. این سئوال برای من باقی ماند که ارتشی که هیچ سلاحی برای جنگ ندارد این سیاست را بر مبنای چه فرضیاتی اتخاذ کرده است؟ البته بعدها "سپاه پاسداران" که درک سیاسی بهتری از شرایط داشت توانست بر برخی از این فرضیات نادرست غلبه کند و به تجهیز خود و کشور بپردازد. نهایتا با سفر جناب آقای هاشمی به روسیه در آخرین سال ریاست ایشان بر مجلس راه بر همکاری نظامی با شوروی هموارتر شد.
آیا گزینه دیگری در مقابل ایران برای تامین سخت افزار نظامی وجود داشت؟ حتما نه. آیا کشور دیگری در جهان حاضر بود همکاری نظامی با ایران داشته باشد؟ قطعا نه. آیا ایران می توانست بدون این نوع همکاری های بین المللی به تامین اقلام دفاعی خود بپردازد؟ بعید می دانم و دور از انتظار می نماید. خب چرا باید این رابطه را با اما و اگرهای موهوم؛ مواضعی حاکی از بی مسئولیتی و بی دردی؛ مبهم و تار و بی سرانجام جلوه داد. کجای این مسیر طی شده را می شد با اطمینان و کجای آن را باید با بی اعتمادی به روسیه طی کرد؟
در جریان مذاکرات هسته ای در همه سطوح تحلیلی در کشور بر این نظر متفق بودند و بودیم که روسیه نیز به همراه سایر کشورها با دستیابی ایران به سلاح اتمی موافق نیست و در این جهت با آمریکا و دیگران به غیر از چین همسو است. اما روسیه هیچگاه مثل آمریکا؛ انگلستان و فرانسه بانی هیچ قطعنامه تحریمی علیه ایران نبود.
آیا روسیه و چین در تعدیل کردن قطعنامه های تحریمی علیه ایران اگرچه بصورت جزیی نقش داشته اند؟ حتما داشته اند. آیا آنها در تشدید قطعنامه ها علیه ایران نقش داشته اند؟ حتما نداشته اند؟ آیا اصلا کوچکترین شاهدی از مماشات غربیها با ایران در موضوع هسته ای سراغ داریم؟ حتما نه. آیا این تفاوت در تحلیل های سیاسی می تواند مورد توجه قرار گیرد؟ حتما نمی شود آن را نادیده گرفت؟
بعید می دانم حتی با در نظر گرفتن تاریخ روابط ایران در دوران قاجار و معاهدات گلستان و ترکمنچای و ندادن طلاها به دولت مصدق نیز بتوان در مسیر مذاکرات هسته ای، روس ها و انگلیس و فرانسه و آمریکا را با یک چوب راند و روس ها را بطور یکسان آماج انتقاد قرار داد که دیگران را.
آیا اقتضاء روشنفکری چنین است یا واقعا "سیاست " اقتضاء دیگری می طلبد؟ بعید می دانم منطق و عقلانیت سیاسی پیشنهاد دیگری غیر از آنچه عمل شده است را بتواند ارائه دهد مگر آنکه به سلیقه سیاسی متوسل شویم که خود داستان دیگری است.
تحلیل همکاری ایران و روسیه در سوریه نیز اهمیت دارد. در این صحنه کدام دولت اروپایی با ایران همراه که هیچ؛ نزدیکی در مواضع دارد؟ قطعا هیچ کدام. تقریبا همگی آنها بطور مستقیم یا با نیروهای معارض سوریه هستند یا حامی و صحنه گردان. در حالیکه همه کشور های اروپایی از شمال تا جنوب این قاره از بهم ریختگی اوضاع سیاسی و اجتماعی سوریه بدلیل مهاجرت مردم آن کشور تحت فشار جدی قرار دارند که حتی سیاستهای نصفه و نیمه آلمان نیز نتوانست تداوم یابد اما همگی علیه دولت سوریه و به نفع جنگ و خونریزی در این کشور هستند و حتی علیرغم فشارهای ناشی از " تروریسم " د ر خیابان و کوچه و بازار اروپا؛ هنوز راه حل هایی غیر از آنچه ثبات را به سوریه بر می گرداند، دنبال می کنند. در این مسیر تنها یک کشور با ایران بر اساس "سیاستهای مورد نظر خودش " همسو است و این همکاری توانست صحنه جنگ زمینی و سیاسی معرکه در سوریه را بر عکس روند در حال شکست گذشته به شرایط متوازن تری تبدیل نماید.
آیا ایران غیر از روسیه شریک دیگری در سوریه دارد؟ قطعا خیر. آیا روسیه سیاستهایش را منطبق با سیاست های ایران در خاورمیانه تنظیم می کند؟ حتما نه. هر دو ایران و روسیه با اهداف و سیاست های متفاوت در خاورمیانه حضور دارند اما شرایط آنها را به یک ائتلاف جدی تر نزدیک کرده است. آیا این ائتلاف خلاف مصالح ملی ایران است؟ در حال حاضر خیر. آیا ایران گزینه دیگری هم برای موازنه سازی دارد؟ حتما خیر. آیا روسها غیر از ایران می توانند به نیروی دیگری در سوریه تکیه کنند؟ در حال حاضر خیر. آیا شرایط به همین صورت باقی خواهد ماند؟ نه ایران و نه روسیه در شرایط متفاوت مثل شرایط فعلی عمل نخواهند کرد. آیا می توان بدلیل وجود "احتمال" تغییر مواضع در آینده از نتایج ملموس همکاری با روسیه در حال حاضر گذشت؟ عقلانیت می گوید نه. خب آیا باید در شرایط فعلی بی اعتمادی به روسیه را بزرگ کرد؟ که چه بشود؟ جناب آقای رمضان زاده از خنجر آماده روسیه بر پشت ایران صحبت می کنند. کدام خنجر؟ کدام پشت؟ همکاری نظامی ایران و روسیه اولین تجربه همکاری نظامی – امنیتی ایران با یک کشور دیگر بعد از انقلاب است. این همکاری می تواند بسیاری از کاستی های سیاست خارجی ایران را برطرف کرده و از نظر منافع ایران حیاتی و یا استراتژیک است. آیا در ماهیت نتایج مثبت این همکاری در میان مدت شبهه ای وجود دارد؟ بعید می دانم سیاستگذاری در این مورد نظر منفی داشته باشد. البته زیاده خواهی جزئی از ذات ایرانی است در همه اقشار نظامی و سیاسی گرفته تا روشنفکر و .... که از همه چک سفید می خواهد. از روسیه سوخو مجانی؛ از عربستان تسلیم؛ از چین پول مفت؛ از آمریکا حمایت از انقلاب اسلامی و....
اما سلیقه سیاسی؛
بخاطر دارم که در زمان حضور جناب آقای خاتمی رئیس جمهور وقت در پکن در تابستان 1378 تیم سیاسی همراه ایشان اصرار داشت که حتما با CNN آمریکایی در کنار دیوار چین مصاحبه ای صورت گیرد تا صرفا این پیام به "جهان " داده شده باشد که اگرچه دولت آقای خاتمی با چین همکاری دارد اما "توازن " در سیاست خارجی ایران برقرار است. این یک سلیقه سیاسی است که البته به چین نیز این پیام را می دهد که همکاری ها می تواند لزوما خیلی عمیق نباشد. آیا این سیاست جواب داد؟ حتما نه؛ چون متعاقبا ایران متهم به عضویت در محور شرارت شد. چین را نسبت به خود حساس کردیم و از آن طرف نیز چیزی دستگیر نشد.
در سفر سه هفته پیش جناب آقای دکتر روحانی به روسیه نیز بار دیگر یک "پیام " داده شد. وزیر محترم خارجه درخلال حضور در مسکو با خبرگزاری رویترز انگلیسی مصاحبه کرده و می گویند: ایران قرار نیست به روسیه پایگاه بدهد. و تمام خبرگزاری های روس از قول رویترز این خبر را نشر داده اند. این هم یک سلیقه سیاسی است. با روسها از طریق انگلیسی ها صحبت کردن. این سلایق که تحت عنوان مستقل بودن بکار گرفته می شود فقط جلوی احساس جدی بودن ایران را در طرف مقابل می گیرد.
سئوال باقی مانده این است آیا واقعا در چین باید آن مصاحبه می شد؟ آیا امکان نداشت در روسیه در مورد این موضوع بصورت علنی موضع گیری نمی شد؟ آیا این "پیام ها " کمکی به سیاست خارجی بوده است؟
اخلاق و سیاست
فکر می کنم کسی وجود ندارد که در این موضوع شک داشته باشد که نظام بین الملل در کمتر موضوعی حتی مبارزه با " تروریسم" با حکومت ایران احساس آرامش داشته باشد و بعید است کسی که دست اندرکار سیاست خارجی ایران باشد و درک نکند که با این وضعیت موجود روسیه و سپس چین جزو مهمترین منابع سیاست خارجی ایران می باشند و باید تلاش کرد که رابطه ایران با روسیه و چین هرچه بیشتر عمیق تر؛ مردمی تر و گسترده تر شود. رابطه هیچ کشوری با ما به تعبیر وزیر محترم دفاع تابع "معرفت " نیست. چنانچه خود ما نیز چنین هستیم. نمی دانم چرا ما از معمر قذافی بخاطر بخشی از کمک های بی بدیلش به ایران در جنگ با عراق حمایت نکردیم؟،متوجه نمی شوم چرا وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد علیرغم منع شرعی در کمک به کفار علیه مسلمانان با آمریکا همسو بودیم؟
از خاطرمان نرود که در جنگ تحمیلی روسها اجازه حمل سیم خاردار به ایران را به خاطر استفاده نظامی آن ندادند و در کنار آن فرانسوی ها جنگنده های سوپر اتاندارد را برای اولین بار در تاریخ جنگوهای جهان به عراق "اجاره " دادند تا ترمینال های نفتی ایران را بزند. همچنین اکثر شرکتهای مرتبط با تسلیحات شیمیایی عراق که نقش تعیین کننده در عقب نشینی و شکست های آخر جنگ داشت مربوط به آلمان و هلند بودند. آمریکا با ماهواره هایش طرح های عملیاتی ایران را به عراق داد و باعث شهادت خیل زیادی از رزمندگان ما شد.
اما از آن زمان به اینسو به دلیل ماهیت متغیر نظام بین الملل روسها و چینی ها به ما نزدیکتر شدند ولی اروپایی ها و کلا غربی ها بر همان موضع قبلی خود ماندند. ماهیت کاسبکارانه هیچ کدام عوض نشد و فقط روی روابط تجاری به سبک های مختلف با ایران همکاری کردند. البته واقعیت ها می گوید روس ها و چینی ها امکانات بیشتری در اختیار ما قرار دادند.
لذا شخصیت های مطرح کشور و افراد مرجع این مملکت اگر مسئولانه بیاندیشند نمی توانند با بکارگیری ادبیات رمانتیک در موضوعات سیاسی تولید فضای مبهم کنند.
نظر شما :