تهران و واشنگتن: وابستگی، همبستگی و استقلال
کسانی که از کیسه ایران خرج می کنند
حمید زنگنه، استاد اقتصاد دانشگاه وایدنر آمریکا
دیپلماسی ایرانی: در دنیای قدیم مردم، کم و بیش، می توانستند بین وابستگی، همبستگی و استقلال خطوط پررنگی ببینند که برای آنها سلامت خیال همراه داشت. می دانستند که خوب و بد چیست و مرز بین آنها و دیگران کجاست. در دنیای امروز این خط ها نه تنها کم رنگ شده اند، رهبران دنیا، حد اقل رهبران پولی و مالی و بازرگانی دنیا، در تقلای پاک کردن آنها و ایجاد دنیائی در هم تنیده هستند. در نتیجه هر روز فرق بین خوب و بد و مرز بین آنها و دیگران نا پدید تر و کم اهمیت تر می شود. مردم کوچه و بازار دنیا بیش از پیش سردرگمند و برای آسودگی خاطر و سعادت خود به دنبال مفری از این ستون به آن ستون پناه می آورند. زمانی به دنبال یک پارچگی و زدودن مرزها و فرهنگ های متفاوت می دوند و زمانی به جستجوی دنیای بهتر به عقب می رانند. زمانی میراث های فرهنگی خود را "داعش مانند" منکر می شوند و زمانی دنیای گذشته را "وهابی وار" طلیعه خوشبختی می انگارند. چراهای این رفتارهای ظاهرا متناقض کدامند؟ آیا واقعا مفری وجود دارد یا نه؟ آیا جای نگرانی است که خوب فدای بهترین می شود؟ استقلال چه معنائی دارد. آیا استقلال در این زمانه امکان پذیر است؟ آیا اگر بتوان مستقل بود سودی عاید مردم کوچه و بازار می شود؟
استقلال سر چشمه قدرت و شجاعت افراد و ملت است تا ارزش های نوین خلق کند و به کمک سایر انسان ها راه خویش را از خلال این وضعیت متناقض رو به رشد بیابد. ولی استقلال افراطی فردی یا در حد وسیعتر استقلال افراطی سیاسی می تواند مضر یا حتی به وابستگی مفرط که در حقیقت به خلاف خواسته اولیه شخص یا ملتی است منتهی شود. اگر شخصی تمام هم و غم خود را بر این بگذارد که کاری نکند که در مسیر خواسته شخص یا ملتی دیگر باشد، در حقیقت در اسارت خواسته های طرف مقابل خواهد شد و کارهائی را انتخاب خواهد کرد که طرف مقابل می خواهد او انجام دهد که کاملا خلاف استقلال شخص است. در این صورت او به طور دربست خود را فدای جریان می کند و خود را در اختیار طرف مقابل می گذارد. به طور مثال رفتار جوانان کم سن را در قبال والدین خود را در نظر بگیریم. جوانان کم سن وسال مصرند که مستقل بشوند و برای خود تصمیم بگیرند که کاری است بسیار خوب و شایان توجه؛ زیرا همین استقلال فکری و عملی است که آنها را برای یافتن راه ها و چیزهای بهتر در زندگی خودشان کمک می کند. ولی اگر این اصرار به استقلال تبدیل به نفی کلی پدران و مادران بشود، آنها خود را بدون توجه در اختیار پدران و مادران خود قرار می دهند. والدین می توانند که آگاهانه تصمیمات خود را خلاف انجه باید باشد، ابراز کنند و فرزندان جوان طبعا خلاف آن رفتار می کند و در نتیجه آنچه که باید بشود، می شود.
در سطح وسیعتر کشورها نیز همین طرز فکر و رفتار را می توانند در مورد همدیگر اعمال کنند و منافع خود را فدای مفهوم واهی استقلال کنند. بنابراین چگونگی استقلال یعنی استقلالی که منشاء آن فکر مستقل است و نه عکس العمل منفی در قبال دیگران، بسیار مهم است. بنابراین نه حرکت مستقل، بلکه چگونگی استفاده از حرکات مستقل افراد یا ملت ها اهمیت پیدا می کند. استقلالی که منتج به به حرکات "خود ذلیل" شود آخر و عاقبت چندانی برای رفاه و سعادت افراد یا مملکت نمی شود.
به یاد دارم که چهل سال پیش ما در خیابان های وشنگتن دی سی در مقابل کاخ سفید، برای استقلال ایران شعار می دادیم یدون این که تعریفی از آن داشته باشیم. برای ما در آن زمان استقلال به خودی خود زیبا و مقدس بود و چگونگی استفاده از آن همانند خیلی از مسائل دیگر در برزخ معلق بود و به مرور زمان این استقلال به معنی عکس العمل منفی در قبال امریکا تعریف و ماندگار شد. امروزه می بینیم که تمام کردارهای امریکا بد قلمداد می شوند و از نظر امریکا، ایران محور شرارت است. حال باید دید که گذشته از ظاهر این برچسب ها عوارض جانبی این تخاصم برای ایران - امریکا، و سایرین چه بوده اند؟ آیا ادامه این کردار در جهت منافع ایران و به ضرر امریکا است؟
احتمالا اگر به منظر ایران در لوله شکل نمای جهان بنگریم، می بینیم که نمای ایران بستگی به رابطه هر کشوری با امریکا دارد؛ بدین معنی که کشورها منافع خود را در رابطه بهتر و نزدیکتر با امریکا می بینند و این رابطه را برای مسرت ایران مخدوش نمی کنند و این طرز فکر کلی است و به کشورهای منطقه محدود نمی شود. برای مثال می توان رفتار هند، روسیه، چین، و اروپا را در قبال ایران در جریان مذاکرات برجام به یاد آوریم. همه دنیا بدون استثنا پرچم امریکا را دنبال کردند و خوشبختانه به نتیجه مثبتی منتهی شد هر چند که متاسفانه مسائل مهمی مانند اجازه استفاده از بانک های امریکا و تبادل دلار به ریال نادیده گرفته شد که جای بحث آنها در این مقوله نیست.
امریکا توانسته است با استفاده از مترسک ایران، صدها میلیارد دلار اسلحه به اعراب بفروشد و زرادخانه خود را حفظ، کارآ، و پویا نگهدارد. اعراب به دست راست اسرائیل تبدیل شده اند و فلسطینی ها در هر فرصتی بیعت با عربستان را تکرار و مستحکمتر می کنند. روسیه احتمالا به رویه خود ادامه خواهد داد و در جهت تامین منافع خود هم به نعل خواهد زد و هم به میخ. اروپائی ها نیز سیاستی شبیه روسیه را دنبال خواهند کرد. مهم این است که همه و همه اینها از کیسه ایران خرج می کنند. سئوال مهم این است که چرا ایرانیان فرق بین فکر و حرکت مستقل و عکس العمل منفی را نادیده می گیرند و در نتیجه استقلال خود را از دست داده و تابع سیاست های امریکا شده اند؟ آیا موقع آن نشده که جلوی ضرر را بگیرند و از موقعییت جدیدی که با انتخاب آقای ترامپ به وجود آمده است استفاده و خود را از این مخمصه خارج کنند یا این نیز فرصتی است که به منوال گذشته به فراموشی سپرده خواهد شد؟
امیدوارم که نظام متوجه این موقعیت خاص باشد که آقای ترامپ سخت احتیاج به یک موفقیت چشمگیر برای پیش برد سایر اهداف خود در امریکا بوده و ممکن است در موقعیتی باشد که بخواهد امتیازاتی درخشان به ایران بدهد و معامله ای کند که به زودی روی میز نباشد.
نظر شما :