توطئه غربی – ترکی – اسرائیلی علیه مقاومت
این همه هیاهو علیه ایران برای چیست؟
نویسنده: هشام النجار
دیپلماسی ایرانی: این روزها حوادث و اتفاقات بسیاری درباره فلسطین صورت می گیرد که قابل تحلیل و بررسی است، مثلا باید بفهمیم چرا در این مرحله این همه تنش با ایران افزایش یافته و می خواهند جا بزنند که ایران دشمن همه است. چرا اسرائیل در جامعه جهانی این قدر فعال شده و می خواهد همه را علیه حزب الله بسیج کند؟ چگونه می توانیم مواضع متزلزل و جیوه مانند ترکیه را درک کنیم، آن هم چند ماه بعد از این که برای نجات اقتصاد خود به ایران پناه برد تا از تحریم های سنگین مسکو نجات یابد، اما حالا در کنفرانس امنیتی مونیخ وزیر امور خارجه اش، چاووش اوغلو در برابر کف زدن ها و تحسین های آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع اسرائیل به ایران حمله می کند!
ترکیه با دولت ترامپ به توافق رسید تا مناطق امن در سوریه ایجاد شود که می تواند عملا به تجزیه این کشور بعد از آن جنگ گسترده مذهبی منجر شود. شرکت کنندگان در کنفرانس مونیخ به گونه ای خارج شدند که گویی ایران خطرناک ترین دشمن است که امنیت جهان را تهدید می کند. دیدار ترامپ – نتانیاهو، اسرائیل را به سمتی برد که وانمود کند قدرت مطلق منطقه است که هیچ کس توان رویارویی با آن را ندارد حتی اصول ثابت عربی و فلسطینی و حقوق تاریخی ملت عرب هم زیر سوال رفته است، در حالی که جهان عرب در این دوره زمانی بیش از هر چیزی نیاز به مقاومت حقیقی دارد. تنها مقاومت است که می تواند از جهان عرب حمایت و پشتیبانی کند، در حالی که امریکا و اسرائیل در حال طرح ریزی برای تضعیف حزب الله هستند تا جلوی فعالیت های آن را در سوریه بگیرند و در این راه تلاش های عربی و ترکی نیز در جهت تقویت تلاش های آنهاست.
در مقابل، ایران تلاش کرد جلوی این تشدید تنش را با توجهی دوباره به قضیه فلسطینی بگیرد و خود را آماده حضور در عرصه مقاومت نشان دهد. ششمین کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه در تهران که با مشارکت نمایندگان 80 کشور جهان برگزار شد که البته شش سال است در حال برگزاری است، بارزترین عرضه اندام ایران بود که رهبری ایران، آیت الله خامنه ای با قدرت نشان داد که می تواند گروه های فلسطینی را با اهداف و منافع خاصی که در مسیر "مقاومت" باشد دور هم جمع کند! پیام او برای کسانی که نشست را ترک می کردند تاکید بر ادامه مسیر مقاومت بود که منظورش حماس بود و اشاره ای به دیگر گروه هایی در داخل فلسطین که پرچم مقاومت را برافرازند. بعد از آن سید حسن نصرالله دو بار در همراهی و هم صدایی با کنفرانس، اسرائیل را تهدید کرد که اگر خطوط قرمز را رعایت نکند حزب الله آمادگی دارد نیروگاه های دیمونا در صحرای نقب و انبارهای آمونیاک در حیفا را هدف قرار دهد.
در این میان باید به نکاتی اشاره کنیم تا بتوانیم سرنوشت قضیه ای که مهمترین مساله برای ما است، یعنی همان قضیه فلسطینی و مقاومت در برابر دشمن صهیونیستی اشغالگر است را بهتر درک کنیم.
اول: آن چه سبب شده تا مواضع منطقه ای ایران قدرتمند و تقویت شود، فروپاشی مقاومتی است که کشورهای عربی دنبال می کردند و الآن ایران است که رهبری مقاومت را بر عهده دارد. در این میان برخی جریان ها که در عرصه های مقاومت فعال بودند مقاومت را رها کردند و به دنبال قدرت و حکومت و حمایت از طرح های ایدئولوژیک منطقه ای رفتند در حالی که پیمان های منطقه ای که ایالات متحده به همراه بزرگترین متحدش، اسرائیل دنبال می کرد، فروپاشیدند! آیا بشار اسد از نظر حماس – جریانی که به آن پول می داد و با سلاح و خوراک تامینش می کرد – دوست تل آویو بود که به سراغ اردوغان رفت تا کار به این جا برسد که ترامپی سر کار بیاید که همه اصول و حقوق عربی را زیر سوال می برد؟
دوم: وعده های اردوغان به اخوان المسلمین که می گفت از آنها حمایت می کند و پناهگاه امنی برایشان تامین می کند و رهبرانشان را تسلیم دشمنانشان نمی کند با وجود این که می دانست آنها در حال دسیسه چینی و طرح ریزی و عملیات خشونت آمیز و تروریستی در داخل مصر و سوریه هستند، و همه اینها جزئی از این هماهنگی ها و توافقات و تفاهمات کلی بودند، همگی نقش بر آب شدند و اردوغان ممانعتی از تروریستی دانستن حماس به عمل نیاورد در مقابل از پرونده فلسطینی کوتاه آمد، و حماس هم از این که جزئی از مقاومت باشد را از دست داد و به دنبال برگه تفاهمی با اسرائیل زیر نظر امریکا و ترکیه رفت، ما دیگر نه مقاومتی از آنها می بینیم نه کسی در میان آنها که بخواهد غضه بخورد.
سوم: توصیف عملی آن چه در شش سال گذشته در منطقه می بینیم جنگ ترکی – اسرائیلی علیه سوریه عربی است که همچنان رکنی از مقاومت عربی در برابر اسرائیل ماند – حالا هر چقدر که اتحاد سوریه با کشورهای منطقه ای باشد – ترکیه کار خود را از نفوذ به عمق عربی در خدمت به منافع اسرائیل آغاز کرد که اعتقاد داشت خطری عمیق از جانب حزب الله متوجه آن است. در این جاست که در برابر خطر بزرگی قرار می گیریم که در می یابیم قضیه فلسطینی حیات خلوت درگیری های اقلیمی محسوب می شود. توافق بر سر پایان دادن به درگیری های عربی – اسرائیلی از طریق تفاهم ها و زدوبندهای متبادل میان قطر و ترکیه در امور منطقه ای و به خصوص پرونده سوریه با تکیه بر بازی با برگه جنبش حماس هدفی برای تضعیف قضیه فلسطینی بود، و این چیزی بود که رهبری ایران به درستی آن را درک کرد و بیان کرد. شکی نیست تسلیم کامل در برابر اسرائیل زیر نظر ترکیه به معنای پایان دادن به قضیه فلسطینی و خداحافظی با قضیه بازگشت آوارگان و آزادسازی سرزمین های اشغالی و ایجاد کشور فلسطینی است. علاوه بر آن باعث تضعیف جایگاه عربی می شود که دنبال طوفان مقاومت بین المللی و نظامی و گروهی بوده است.
چهارم: ایرانی که امریکا و اسرائیل برای سر آن جایزه گذاشته اند، آیا جز این است که می خواهند طمعه ای برای دیگران فراهم کنند و آن را وارد جنگ غربی – اسرائیلی در سوریه کنند. بعید است که اسرائیل جنگی تمام عیار علیه حزب الله راه بیاندازد یا امریکا حمله ای علیه ایران انجام دهد که از قبل نتایج آن مشخص است، برای همین روشن است که فروپاشی ارتش سوریه به عنوان مقدمه ای برای فروپاشی کشور سوریه مد نظر است، تا سوریه تسلیم منافع غرب شود که در خدمت نیات استراتژیک مستقیم دشمن اسرائیلی است. مگر این که اردوغان و هنیه و مشعل تفسیر دیگری داشته باشند؟
پنجم: فلسطین با وجود همه اینها همچنان اولین خمیرمایه وحدت عربی و مسلمین باقی می ماند. باید به هوش باشیم که عده ای می خواهند پیمان سنی – شیعی به رهبری ایران که با مشارکت حزب الله و حماس متبلور بود را از بین ببرند. ما چند سال پیش نسبت به مخاطرات غلطیدن در آغوش ترکیه و قطر در قضیه فلسطینی هشدار داده بودیم، از آن روزی که کشورهای عربی عملا به پرونده قلسطین پشت کردند، مشکلات نیز آغاز شدند، چه در مصر چه در سوریه، دشمنان در مقابل، طرح ایدئولوژیک و مذهبی کشورهای غیرعربی را پیش کشیدند.
باید به توجه داشته باشیم که هدف نهایی ویرانی مقاومت عربی با هدف پایان دادن به استقلال سوریه و تحویل آن به فضای استعماری غربی است و شاهدیم که ایالات متحده و اسرائیل الآن برای تحقق این هدف مشارکت می کنند.
منبع: الاهرام / ترجمه: علی موسوی خلخالی
نظر شما :