نقش روسیه در دو جنگ
سوریه و اوکراین تفاوت دارند
نویسنده: میکولا مورسکیچ
دیپلماسی ایرانی: از برج های آجری کرملین، سوریه و اوکراین کاملا متفاوت به نظر می رسند. اما با ادامه جنگ در هر دو کشور، برخی در غرب عادت کرده اند که به مداخلات روسیه در این دو منطقه یکسان نگاه کنند. اگرچه روسیه به دنبال یک حوزه نفوذ در هر دو کشور است اما اقدامات و انگیزه ها در سوریه و اوکراین بسیار متفاوت است. اشتباه گرفتن این ها با هم، ممکن است به ریسک راه حل های نادرستی بیانجامد.
روسیه سوخت درگیری ها در دونباس و کریمه را به عنوان اصلی در سیاست کرملین تامین می کند: کرملین معتقد است که اوکراین باید در حوزه نفوذ او باشد. اوکراین، از سوی دیگر، آهسته به سمت آرمان اروپایی اش می خزد تا از زیر یوغ ستمگران استعماری بیرون بیاید. روسیه از نظر سیاسی از سال های 1700 به بعد اوکراین را تحت سلطه خود داشت و فقط دوران کوتاهی پس از جنگ جهانی اول اوکراین استقلال کامل را به خود دید. برای سیصد سال رهبران سیاسی و فرهنگی دو کشور را فضایی یکسان اداره کردند. لئونید برژنف (سیاستمدار و دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۲) اوکراینی بود. در کیف امروز به سختی می توان شبکه تلویزیونی یا رادویی ای را پیدا کرد که مدام در حالت تغییر زبان بین روسی و اوکراینی نباشد، بعضی اوقات حتی در حین جملات این اتفاق می افتد. بنابراین برای ولادیمیر پوتین سخت است که قبول کند کشوری که بسیار شبیه به کشور خودش است برای آینده خود اروپا را ترجیح بدهد.
به شکلی ویژه کریمه به قلب روسیه بسیار نزدیک است. زمانی که کریمه بخشی از شوروی سابق بود جوزف استالین همه 230 هزار تاتار (قوم مسلمان سنی مذهب بومی این شبه جزیره) را به منظور ایجاد فضایی برای مهاجران روسی تبعید کرد. در بزرگداشت سیصدمین سالگرد الحاق اوکراین به اتحاد جماهیر شوروی، نیکیتا خروشچف، کریمه را از روسیه به اوکراین ملحق کرد. پس از استقلال بسیاری از تاتارها به کریمه بازگشتند و روسیه حقوق آنها را به عنوان دولت خودمختار در کیف تضمین کرد. همه این ها پس از الحاق کریمه به روسیه در مارچ 2014 تغییر یافت. پس از دو سال آزار و اذیت تاتارهای کریمه، آوریل امسال روسیه اعلام کرد که مجلس یا پارلمان تاتار یک سازمان افراطی است. روس ها معتقدند که الحاق دوباره کریمه به روسیه تصحیح اشتباه خروشچف است.
این تاریخ در هم تنیده را نمی شود برای رابطه روسیه با سوریه متصور شد. تزار الکساندر سوم روابط دیپلماتیک با سوریه عثمانی را در سال 1893 بنیان گذاشت. اما روسیه نقش مهم در تاریخ این منطقه تا پیش از آغاز جنگ سرد ایفا نکرد. در سال 1971 بود که حافظ اسد به اتحاد جماهیر شوروی اجازه داد تا پایگاهی برای پشتیبانی نیروی دریایی در مدیترانه داشته باشد. کرملین بارها گفته است که اولویت اصلی آنها جلوگیری از تبدیل شدن دولتی دیگر در منطقه به عنوان پایگاهی برای آمریکا است و این کشور هیچ تعلق خاطر خاصی، به خانواده اسد ندارد. بعد از انقلاب های رنگی در گرجستان و اوکراین و همچنین حذف معمر قذافی در سال 2011، کرملین ایالات متحده را دلیلی برای از دست دادن دوستانش در منطقه می داند. این جنگ باعث می شود که قطعا کشور دیگری تحت نفوذ آمریکا قرار نگیرد. نکته برجسته تر برای کرملین این است که مداخله در سوریه، باعث شده که یک صندلی در پشت میز مذاکره در کنار ایالات متحده به دست آورد. به عنوان یک میانجی وارد درگیری ها شود اگر چه سهم گسترده ای در ایجاد بحران حلب دارد. با این حال مشخص است که مبارزه روسیه در سوریه بر اساس منافع شخصی است نه برای یک افتخار تاریخی.
در نهایت بارزترین تفاوت بین درگیری در سوریه و اوکراین مقیاس جنگ است. جنگ داخلی سوریه زندگی بیش از چهارصدهزار نفر را مختل کرده است. نزدیک به یازده میلیون پناهنده و آواره داخلی روی دست کشور مانده و گروه تروریستی داعش رشد کرده است. جنگ اوکراین در بدترین حالت بین ده تا پانزده هزار نفر را درگیر کرده و 1,5میلیون نفر آواره داخلی باقی گذاشته است.
بدون حمایت نظامی و لجستیکی روسیه از مردم جمهوری دونتسک و لوهانسک، جنگ در اوکراین در آگوست 2014 به پایان می رسید و سپس دوباره در فوریه 2015 این امکان وجود داشت. به همین ترتیب، اگر دخالت روسیه و اصرار برای حفظ اسد در سپتامبر 2015 وجود نداشت، بشار اسد احتمالا اکنون عزل شده بود. حضور روسیه شرط لازم برای ادامه هر دو جنگ است. اما از آنجا که انگیزه های پشت مشارکت در این دو جنگ متفاوت است، جامعه جهانی نیاز به توسعه استراتژی های موازی و متفاوتی برای مقابله با این دو نوع توسعه طلبی روسیه دارد. ساده انگارانه است که فکر کنیم تحریم این مشکلات را از بین می برد.
منبع: نشنال اینترست/ مترجم: روزبه آرش
نظر شما :