بیست و سومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»
چرا وزرای نفت ایران و عربستان ترور نشدند؟
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش بیست و سوم این کتاب را می خوانید:
برگردیم سراغ دیدار ودیع با کارلوس در عدن، چه اتفاقی افتاد؟
در این نوع عملیات لازم است که بعد از این که دستورات نهایی صادر شد، هیچ گونه برداشت شخصی صورت نگیرد. قبل از آن می شود بر سر همه چیز بحث کرد، اما بعد از صدور دستورات نهایی باید همه کاملا به دستورات پایبند باشند.
دستوراتی که به کارلوس داده شد بر چه چیزهایی تاکید داشت؟
بیانیه ای صادر شد که در آن بر اهمیت نفت به عنوان سلاحی در دست اعراب و اعدام دو وزیر تاکید شد. وقتی در عدن دیدار انجام شد ودیع از کارلوس پرسید برای چه دستورات با وسواس انجام نشد. کارلوس گفت که بیانیه پخش شد اما قتل دو وزیر می توانست باعث آلوده شدن عملیات به خون شود. این را می گویم و ضبط می کنم که این حرف از شجاعت یا صداقت کارلوس نمی کاهد اما حرفش برداشت شخصی بود که با دستوراتی که داده شده بود تناقض داشت. ودیع جواب داد: «ما در جنگ هستیم و در حال مبارزه ایم تیم اکتشافی نیستیم.»
نیتی برای برای مجازات کارلوس در کار نبود. ما نقش کارلوس را تقدیر می کنیم و این را هم به حساب می آوریم که او جوانی غیرفلسطینی و غیر عربی بود که به خدمت قضیه ما در آمد و از آن دفاع کرد. اما در عین حال ممکن نیست برداشت های شخصی را پذیرفت. در پایان سه دیدار از کارلوس خواسته شد که به اردوگاهی در خارج از عدن برود. کارلوس این گونه برداشت کرد که این تصمیم به نوعی مجازات اوست و شاید در پشت آن تصمیم های سخت تری باشد. گفت: «نمی توانید مرا به این شیوه مجازات کنید.» درباره دلایل آن پرسید و جواب داد: «من عضوی نزد شما نیستم من یک شبکه بین المللی و متحد شما هستم. من این گونه برداشت کردم و شاید بر سر این مساله به توافق نرسیم.»
آیا کارلوس یادآور شد که از سوی مقامات الجزایری در صورت اعدام دو وزیر تهدید به بازداشت شده بود؟
نه. گفت که وجهه رسانه ای که عملیات به خود گرفت کافی بود و اعدام دو وزیر این وجهه را مخدوش می کرد.
طرح ریزی عملیات «اوپک» کجا انجام شد؟
در جاهای مختلف. در سومالی و لبنان. در زمان برنامه ریزی ودیع در سومالی بود، کارلوس دو دختر آلمانی را به بیروت فرستاد. کارلوس پیامی را به مسئولی در بخش «عملیات خارجی» منتقل کرد. آن مسئول پرسید هدف از عملیات چیست، گفت که صدور بیانیه ای درباره نفت است. آن مسئول گفت که آیا می توان درک کرد که عملیاتی به این بزرگی انجام شود تا مثلا بیانیه ای منتشر شود که نقشی در هدف اعلام شده جبهه داشته باشد؟ می توان عملیات را توجیه کرد، مثلا، اگر گفتید که هدفتان کشتن وزیری دشمن است. کارلوس جواب داد: «من این را می خواهم اما ابو هانی (ودیع) نمی خواهد.» آن مسئول نماینده ای را به ماگادیشو فرستاد تا با ودیع دیدار کند و برای او توضیح دهد، وقتی که برگشت تاکید کرد که ودیع اعدام دو وزیر را تایید می کند. آن مسئول جواب او را به کارلوس ابلاغ کرد و توافق انجام شد.
جوانب دیگری که ودیع و کارلوس در عدن وارد آنها شدند، چه بودند؟
ودیع ملاحظاتی اعتراضی را به کارلوس در جریان عملیات ضبط کرده بود.
آیا عملیات به گونه ای بود که لازم باشد هویت او فاش نشود؟
بله دستوراتی داده شده بود تا شخصیت او فاش نشود. شاید این نقطه ضعف انسانی نزد کارلوس بود. ودیع همچنین او را بر سر گفت وگویش با بعضی از ربوده شده ها سرزنش کرد. در عملیات آدم ربایی این ترس وجود دارد که رابطه ای میان رباینده و ربوده شده به وجود آید. برای تضمین عملیات لازم است که چنین رابطه ای به وجود نیاید.
آیا در جریان این دیدار درباره نقش انیس نقاش هم صحبت شد؟
ابدا. کارلوس مسئول بود.
آیا درباره جان بها هم صحبت شد؟
کارلوس درباره آن چه در بعضی از روزنامه ها آمده است، پرسید و هر گونه اطلاعی درباره آن را رد کرد.
بعد از آن کارلوس چه کرد؟
ترتیبی دادیم در بغداد مقیم شود. احساس کردیم پایبندی اخلاقی به او داریم.
آیا دیدار میان ودیع و کارلوس خشک بود؟
نه، اما ودیع دید که دادن مسئولیت جدید به کارلوس در دوره زمانی نزدیک کار مناسبی نیست.
برای کارلوس اقامت در بغداد را فراهم کردیم، در مکانی امن. البته کارلوس زندگی را دوست دارد. زندگی اجتماعی. این مساله عیب نیست اما می تواند حفره امنیتی برای شخصی که معروف شده است به وجود آورد. در آن جا ارتباطاتی ایجاد کرد. تعدادی از نمایندگان جنبش های آزادیبخش در آن جا بودند. یک روز در دریاچه الثرثار با یک دختر کُردی شنا می کرد که آن دختر غرق شد. عراقی ها تحت فشار قرار گرفتند. روابطی با بعضی از جوانان فلسطینی داشت. همراه او فکر می کنم سه جوان آلمانی هم بودند. در آن جا زندگی کرد تا این که ودیع فوت کرد. روابط با او به همین ترتیب باقی ماند. از او چیزی نمی خواهیم اما بر حفظ سلامتی اش اصرار داریم. روابطی با کشورها برقرار کرد. و از طریق عدن روابطی با مجارها به وجود آورد. در مجارستان مقیم شد و به چکوسلواکی رفت و آمد داشت. در دهه هشتاد به او پیشنهاد همکاری داده شد اما همکاری ای صورت نگرفت.
کارلوس می گوید که در ماگادیشو استعفایش را به ودیع تقدیم کرد؟
کارلوس از طریق ماگادیشو به عدن آمد. اما موضوع استعفایش مطرح نبود.
آیا ودیع از کارلوس دلخوری داشت؟
نه. حقیقت این است که ودیع توانایی استثنائی در تعامل با دیگران داشت. احساس وفاداری داشت نسبت به هر کسی که چیزی برای قضیه فلسطینی تقدیم کرده است. از این توانایی بسیاری از کسانی که رابطه با سازمان نداشتند استفاده کردند. ودیع کینه ای نبود. حتی کسانی که او را متحمل سختی کردند و به او مسائلی را تحمیل کردند نیز تمایل نداشت که اذیت کند.
ادامه دارد...
نظر شما :