ظهور مجدد ایران و حضور روسیه در منطقه
سقوط اسد برای سوریه صلح نمیآورد
دیپلماسی ایرانی: واشینگتن که در چند سال اخیر در یک سردرگمی و دو دلی قرار داشت، در حال حاضر به دنبال پیدا کردن اهداف واقعی در سوریه است. یک نوع وسواس و انکار درباره نفوذ ایران در خاورمیانه وجود دارد که با توجه به موفقیت قابل تحسین اوباما در دستیابی به توافق هسته ای با ایران و عادی سازی جایگاه این کشور در جهان، در حال فروکش کردن است.
اما در حالی که لابی اسرائیل و متحدین جمهوری خواهش نتوانستند تلاش اوباما برای دستیابی به توافق را بلوکه کنند، حالا مصمم هستند تا مانع از اجرایی شدن آن شوند. این کاملا نشان دهنده یک شکست خواهد بود: آنها قادر به ممانعت از ظهور مجدد ایران نیستند. آنها می خواهند پس از توافق مانع از همکاری با ایران بر سر چند هدف استراتژیک مهم شوند: انزوا و شکست داعش، برقراری ترتیباتی که مانع از روی کار آمدن افراط گرایان در سوریه شود، به عقب بازگرداندن فرقه گرایی در منطقه، برقراری صلح در افغانستان، همسایه ایران و آزادسازی گزینه های انرژی و خط لوله در سراسر آسیا.
اما اجازه دهید درباره موضوع سوریه صحبت کنیم. در آنجا یک سری تحولات جدید رخ داده است، تشدید دخالت روسیه که منجر به ایجاد چالش های جدیدی برای دیدگاه استراتژیک نئوکان های آمریکایی شده است. اینجاست که معلوم می شود واشینگتن باید بداند به چه چیزی می خواهد در سوریه دست پیدا کند؟ آیا هدف اصلی فرسایش نفوذ ایران در منطقه از طریق متحدش در دمشق است؟ یا کنترل نفوذ روسیه در خاورمیانه؟ به نظر می رسد این دو هدف در محاسبات واشینگتن اهمیت بیشتری از مناسبات داخلی سوریه دارند. به عبارت دیگر، اسد یک هدف نیابتی است.
دو کشور بزرگ در جهان وجود دارند که دارای نفوذ جدی بر دمشق هستند: روسیه و ایران. جای تعجب نیست که نفوذ آنها به خاطر روابط دوستانه بلندمدتی است که با دمشق داشته اند و به وضوح اسد به حرف متحدین آزمون پس داده اش برای خروج از قدرت بیشتر گوش می دهد تا حرف دشمنانش.
روسیه وارد می شود. مسکو در سال 2013 توانست با متقاعد کردن دمشق به نابودی تسلیحات شیمیایی اش، مانع از حملات هوایی ایالات متحده به دمشق شود. این تحول توانست بر بی میلی اوباما برای به رسمیت شناختن منافع بالقوه نفوذ روسیه در خاورمیانه که می تواند به منافع غرب در منطقه کمک کند، غلبه کند.
روسیه با این منطقه غریبه نیست. تزارهای روسیه مدت های طولانی به عنوان حامی ارتدکس های مسیحی در شرق در قرن نوزدهم بودند، روس ها همچنین مدت ها قبل از ایجاد اتحاد جماهیر شوروی جزء بازیگران دیپلماتیک در بازی ژئوپولیتیک منطقه بوده اند. در طول جنگ سرد غرب با اتحاد جماهیر شوروی، دو طرف در درگیری های منطقه ای از یک طرف حمایت استراتژیک به عمل می آوردند: مسکو از دیکتاتورهای عرب انقلابی حمایت می کرد، در حالی که غرب از دیکتاتورهای طرفدار غرب حمایت می کرد. روسیه به مدت پنج دهه است که از طریق فروش تسلیحات، حمایت دیپلماتیک و پایگاه دریایی در طرطوس، نفوذ نظامی بر سوریه دارد.
روسیه هم اکنون به طور یکجانبه ای نیروی نظامی، تسلیحات و استقرار نیروهای محدودی برای حفظ بشار در قدرت، وارد سوریه کرده است. به نظر می رسد واشینگتن نگران این وقایع است و هنوز درباره این فکر می کند که آیا باید از شر اسد خلاص شود یا از شر داعش. این احمقانه است که فکر کنیم از طریق نظامی می توان به هر دو هدف رسید.
از نظر من سقوط اسد موجب آوردن صلح نمی شود و در عوض منجر به ایجاد جنگ داخلی طولانی مدتی در سوریه می شود که در آن افراط گرایان قدرت خواهند گرفت.
این خیلی ضروری است که ایالات متحده جنگ سرد جدیدی را با روسیه در خاورمیانه آغاز نکند، چون هر دو کشور منافع مشترک گسترده ای دارند، مگر اینکه دو طرف به خاطر مسائل ایدئولوژیک این همکاری را رد کنند. همین رویکرد باید درباره ایران هم اتخاذ شود.
منبع: لوب لاگ/ مترجم: حسین هوشمند
نظر شما :