هشتاد و دومین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
صدام مستحق اعدام بود
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا هشتادو دومین بخش آن را می خوانید:
آیا چیز دیگری در طول گفت وگو ]شما در زندان با صدام[ بیان شد؟
حرف های ضد و نقیض. مطمئن بود کاری که کرده بود درست است و بزرگ نمایی می کرد در حالی که حاضر نبود به هیچ وجه به آن چه گذشته بود مراجعه کند. و گفت: «به من گفتی با امریکایی ها بجنگ من هم الآن با آنها می جنگم.»
با مقاومت یعنی؟ درباره سقوط بغداد چیزی نگفت، درباره خیانت؟
ابدا، همه آن چه گفت این بود که او در حال جنگ با امریکایی ها است.
اما چگونه پس گفت: چگونه می خواهی با امریکایی ها بجنگم؟
یعنی خود او شخصا نه اما می خواست که دیگران بجنگند. او خودش را سمبلی می دید که باید خود را از خطر دور کند و امت را رهبری کند. و وقتی که نوبت به خودش می رسید شخصا نمی جنگید. بعد از گفت وگوها امریکایی ها دریافتند که نزد صدام اوراقی درباره مجموعه هایی که برای مقاومت در برابر امریکایی ها ایجاد کرده است، وجود دارد. هفت مجموعه در کرخ و شش مجموعه در فرسان داشت، بدون این که نام ها و منابع تامین مالی آنها را عنوان کند، همان طور که انتظار داشتیم، برای همین همه ما پیگیری می کردیم، بخش بزرگی از آنها از حزب بعث بودند اما از آن بخشی که برای رسانه ها شناخته شده نبودند.
آیا این شبکه را دستگیر کردید؟
آنها را نزد ما آوردند. آنها را می شناختیم و می خواستیم دستگیرشان کنیم. امریکایی ها درباره آنها می پرسیدند. آنها از اعضای حزب بعث بودند اما فعالیت چندانی نداشتند، اما همه آنها را دستگیر کردند، روسای شبکه بودند، اما این آن مقاومتی که می گویند نبود. آن چه پیش آمد تحول به شکل دیگری بود، قصه زرقاوی و «القاعده» پیش آمد و در ابتدا به سفارت اردن حمله کردند، سپس سرژ دی میلو، نماینده سازمان ملل و سپس سید محمد باقر حکیم را کشتند، همه اینها در اوت 2003 رخ دادند و عملیات از این جا آغاز شد، یعنی جماعتی که صدام به وجود آورده بود رابطه حقیقی با مسائل بزرگی که پیش می آمدند، نداشتند، و اعضای حزب بعثی که موجود بودند پاسخگوی او نبودند. شبکه هایی تشکیل داده بودند و با القاعده و اسلام گراها تماس گرفته بودند و تجربه های خود را برای مدتی در اختیار آنها گذاشتند.
احساس تو به عنوان یک عراقی که با امریکایی ها آمده است، وقتی دیدی رئیس جمهوری عراق دستگیر شده است، چه بود؟
برای عراق تاسف خوردم. این مرد عراق را به این وضعیت کشاند و ملت عراق را به مرحله ای از خرابی و ویرانی و محرومیت و فرصت های از دست رفته رساند، او 35 سال بر عراق حکومت کرد. احساس تاسف شدید کردم در حالی که می دیدم آن چه بر عراق از خرابی و ویرانی رفته نتیجه حکومت او بوده است، آن را با کشورهای همسایه عراق مقایسه می کردم.
چه احساسی روز اعدام صدام داشتی؟
من شخصا مخالف اعدام هستم، اما بسیاری از عراقی ها احساس کردند به حقشان رسیده اند. قطعا نه همه عراقی ها اما بیشتر آنها این احساس را داشتند.
نظرت درباره شیوه اعدام صدام چه بود؟
لازم بود به شکل بهتری انجام می شد، اما این موضوع مطرح نیست. محاکمه صدام در برابر کارشناسان قانونی انجام شد. من در اولین جلسه محاکمه حاضر شدم. یک بار متوجه شدم، وقتی که روند دادگاه را پیگیری می کردم، که صدام حق دارد از خودش دفاع کند، اما تیم مدافع او از لحاظ حقوقی خیلی بد بودند.
آیا در طول محاکمه دلت به حال او سوخت؟
ابدا، ابدا، به هیچ وجه چنین احساسی نداشته ام، موازنه میان جنایت و تاوان از لحاظ منطقی معقول است، اما انسان نسبت به آن چه در برابر او است متاثر می شود، همان طور که نسبت به جنایت هایی که صدام مرتکب شد متاثر می شود.
برگردیم سر دیدار با صدام؟
یکی از امریکایی ها عکسی از من با صدام گرفت، آیا آن را دیدی؟ در صفحه اول روزنامه «الموتمر» چاپ شد، بریمر بابت انتشار آن عکس خشمگین شد، من نمی دانستم، جماعت ما عکس را گرفتند و منتشر کردند بعد از آن هیچ دیدار دیگری با صدام نداشتم. او از لحاظ تاریخی مسئول آن چه بر جای گذاشت است. در طول زمان زمامداری صدام پول های بسیاری به عراق سرازیر شدند که می توانستند عراق را به کشوری هم سطح ترکیه یا هر کشور اروپایی دیگر تبدیل کنند، اما عراق الآن ویرانه است. ما از برنامه «نفت در برابر غذا» خبر داریم. در طول 7 سال اول اجرای این برنامه دولت عراق هیچ توجهی به این که از پول ها برای خدمت به ملت استفاده کند، نکرد، در حالی که توجه اصلی اش دستیابی به حجم بزرگتری پول و اموال به شکل های غیر قانونی، خارج از دستورات سازمان ملل، بود تا دستگاه های سرکوب و امنیت و سلاح های خود را تقویت کند. آیا می توانی تصور کنی که عراق در سال 2002 فقط 6 میلیون دلار دارو وارد کرد؟ از آنها سوء استفاده مالی می کرد.
یعنی دارویی در کار نبود؟
دقیقا، هیچ دارویی در کار نبود، در حالی که مردم وضعشان خیلی بد بود. یعنی حقوق معلم عراقی تنها چند دلار در ماه بود. برای همین نرخ بی سوادی بالا رفت.
ادامه دارد...
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :