غربی ها باید نگران این مرد باشند
ریچارد کوهن، نویسنده روزنامه واشنگتن پست با اشاره به مقاله آندرانیک میگرانیان در یک روزنامه روسی که پوتین را با هیتلر مقایسه کرده، نظرات وی را به چالش کشیده است.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از واشنگتن پست، رئیس یکی از اتاق فکرهای مربوط به ولادیمیر پوتین در پاسخ به منتقدانی که رئیس جمهوری روسیه را به آدولف هیتلر و آنچه سال ها پیش انجام داد، تشبیه می کنند نوشت: «باید میان هیتلر پیش از 1939 و هیتلر پس از 1939 تمایز قایل شد. مسئله این است که هیتلر سرزمین های (آلمانی) را تجمیع کرد. اگر او به دلیل متحد کردن آلمان و اتریش، سودتنلند و ممل، بدون ریخته شدن قطره ای خون شهرت می یافت و اگر در همین مرحله توقف می کرد، می توانست سیاست مداری عالی رتبه باقی بماند.»
مقاله آندرانیک میگرانیان، مشاور مسائل آمریکای رئیس جمهوری روسیه و معاون رئیس بنیاد بین المللی اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و از کارشناسان علوم سیاسی معروف روسی که در یک روزنامه روسی منتشر شد، توجهاتی را به خود جلب کرده، هم به دلیل موقعیتی که میگرانیان دارد و هم به دلیل محتوای ترسناک آن. هیچ تردیدی وجود ندارد که هیتلر در سپتامبر 1939 با حمله به لهستان از خطی عبور کرد که در نهایی انگلیس و فرانسه مجبور به ورود به جنگ کرد. هیتلر تا آن زمان خود را با تجمیع سرزمین های آلمانی زبان- اتریش، سودتنلند و دیگر مناطق- راضی کرده بود، گرچه لهستان هم دارای یک اقلیت آلمانی قابل توجه بود.
اگر آنچه پوتین در سر دارد، چیزی شبیه به این است- تجمیع مردم روس زبان تحت حاکمیت خود- پس میگرانیان ممکن است بگوید: «مشکلش چیست؟ با این حال آنچه به آن اشاره نمی کند این است که هیتلر تا سال 1939 در کشتن یهودیان، مخالفان، کمونیست ها و همجنس گرایان و ضعف جسمی و روحی همان سال مشارکت داشت. شب بلورین یا شب شیشه های شکسته (شب هایی که در آن به سرکردگی حزب نازی در آلمان، به بهانهٔ یهودی بودن عامل سوقصد به منشی سفارت آلمان در پاریس، به خانه ها، مغازه ها و کنیسه های یهودیان در لایپزیگ و دیگر شهرهای آلمان و اتریش حمله شد) در سال 1938 رخ داد؛ قوانین نورنبرگ، سلب حقوق مدندنی یهودیان در سال 1935 اعلام شد؛ و آلمان با نقض تعهدات خود به پیمان، دائما در حال تجدید تسلیحاتی خود بود. آلمان خیلی پیشتر از 1939، دولتی قانون شکن با مشارکت بالا در کشت و کشتار مردم بود.
نادیده گرفتن این سابقه، دست کم از سوی رئیس یک اتاق فکر وحشتناک است. با این حال شاید میگرایان این مسئله را نادیده نگرفته باشد. شاید او در حال نقل دوباره یک واقعیت بوده: آنچه هیتلر بر سر مردمش آورد، غرب را برآشفت اما آن را مجبور به اجرای اقدامی نکرد. در واقع بسیاری معتقدند که هیتلر یک هدف داشت: آلمان ها به آلمان تعلق دارند.
حال نیز بحث های مشابهی در مورد پوتین و مردم روسی زبان شنیده می شود: کریمه، روسی است. شرق اوکراین، روسی است. شاید برخی کشورهای حوزه بالتیک نیز روسی هستند. چه کسی به درستی می داند؟
من هرگز کسی را با هیتلر مقایسه نمی کنم. او در یک دسته بندی یک نفره قرار می گیرد. و البته در مورد لفاضی های روسی هم از خود بی خود نمی شوم. شاید اعتراض به مخالفان و «خائن» خواندن شان، نسخه روسی افراط فاکس نیوز در آستانه جنگ با عراق باشد. ضمن اینکه نشانه هایی نیز وجود دارند که خلاف این مسئله را ثبات می کنند. مثلا انتخاب منتقدان پوتین در این دفتر و آن دفتر، یا فقدان لفاظی هایی به سبک نازی ها. به خصوص اینکه به نظر می رسد پوتین فارغ از هرگونه احساسات ضدیهودی است.
پس چه برداشتی می توان از بحث های میگرانیان داشت؟ وی در خلا صحبت نکرده است. وزیر امور خارجه روسیه در مورد ترک اوکراین یا دروغ می گوید یا دروغ هایی که به وی گفته می شود را تکرار می کند یا هر دو. نیروهایی که چهره خود را پوشانده بودند و نشان رسمی هویت نداشتند به سمت شرق اوکراین چرخش داشته اند، همانطور که در مورد کریمه عمل کردند. آژانس های اطلاعاتی اوکراین و برخی آژانس های غربی روس بودن این افراد را شناسایی کرده اند و حتی نام افراد مشخصی در میان آنها را به دست آورده اند. این اقدامات مشابه تاکتیک هایی است که هیتلر برای مداخله در کشورهای همسایه خود استفاده می کرد. وی همواره برای نجات اقلیت های آلمانی آماده نبرد حضور داشت.
میگرانیان و احتمالا پوتین در دوره ای متفاوت زندگی می کنند. آنها فکر می کنند خطی که نباید از آن عبور کنند، همان خطی است که واکنش تنبیهی واقعی غرب را به دنبال خواهد داشت- از جمله تصرف بخش هایی از کشورهای حوزه بالتیک. اما آنها همین حالا هم از یک خط عبور کرده اند. غرب، از جمله باراک اوباما می دانند که نمی توان به پوتین اعتماد کرد. وی یک دروغگو است و البته دروغگوی خوبی هم نیست. (وی در دوره ای گفته بود هیچ نیروی روسی وارد کریمه نشده اما چندی بعد معترف شد که این نیروها در کریمه هستند.) وی از درون دیکتاتوری است که می خواهد تا جایی که می تواند امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی را بازسازی کند.
پیامدهای ناشی از این شرایط هنوز کاملا مشخص نیست. اما مشخص است که روسیه گورباچف و یلتسین رفته اند و روسیه ای جدید اما آشنا جایگزین آن شده است.
دولت اوباما این واقعیت جدید را درک کرده و به خوبی در حال آماده شده برای شرایط دوران جنگ سرد است. شاید روسیه به اروپا پشت کند اما به بخش هایی از تاریخ زشت قرن بیستم خود نمی تواند.
نظر شما :