فرید زکریا در گفتگوی اختصاصی با دیپلماسی ایرانی
منافع مشترک تهران-واشنگتن قربانی خصومت 30 ساله شد
دیپلماسی ایرانی : خاورمیانه 2013 دیگر هیچ شباهتی به دو سال پیش آن ندارد. از تونس تا مصر ، از لیبی تا بحرین و از یمن تا سوریه شطرنج سیاسی منطقه بر هم ریخته است . خاورمیانه به پازلی می ماند که هر روز جابه جایی یک تکه آن نیاز به بازبینی مجدد کلیت سیاسی آن را الزام آور می کند. در این میان به نظر می رسد که بیشترین خسران استراتژیک نصیب امریکایی ها شده است که دوستان قدیمی خود از بن علی زمامدار تونس تا حسنی مبارک دیکتاتور سابق مصر را از دست داده اند. پس از پایان ظاهری انقلاب در مصر درست در روزهایی که امریکایی ها گمان می کردند می توانند برای روزهای پساانقلاب این کشور تصمیم گیری کنند ، سر و صداهای سیاسی از سوریه بلند شد. امروز قریب به دو سال و نیم از آغاز بحران سیاسی در سوریه می گذرد و به جرات می توان گفت که ابعاد گسترده سیاسی و موقعیت جغرافیایی این کشور واشنگتن را به نوعی اغمای سیاسی در تصمیم گیری فرو برده است . فرید زکریا تحلیل گر مسائل خاورمیانه در گفت و گوی اختصاصی خود با دیپلماسی ایرانی ضمن اشاره به این موضوع که واشنگتن در حال حاضر سیاست صبر و تماشای وقایع جاری در سوریه را در پیش گرفته است تاکید می کند که ایران می تواند نقش بسیار کلیدی در پایان دادن به بحران در سوریه ایفا کند. آنچه در زیر می خوانید دومین و آخرین بخش از گفتگوی دیپلماسی ایرانی با فرید زکریا است :
با توجه به تحولات جهان عرب به نظر می رسد که ایالات متحده بیشترین خسران را در دو سال اخیر در منطقه متحمل شده و متحدان قدیمی خود را در جریان انقلاب ها از دست داده است . به نظر شما ، استراتژی جدید امریکا در خاورمیانه جدید با حکومتداران جدید چه خواهد بود؟
اگر بخواهم منصفانه سخن بگویم باید اعتراف کنم که گمان نمی کنم ایالات متحده در حال حاضر استراتژی در خاورمیانه داشته باشد . به نظر من واشنگتن گوشه ای ایستاده و در انتظار نگاه می کند. این استراتژی است که در حال حاضر از سوی بسیاری از دیگر کشورها هم در منطقه دنبال می شود. دلیل این تعلل هم این است که آنچه که در خاورمیانه در حال حاضر رخ داده و همچنان هم در حال تغییر شکل دادن است ، تغییراتی تاریخی است . برای نخستین بار ، اعراب تلاش می کنند تصمیم بگیرند که چگونه دولتمردانی را در راس حاکمیت های خود می خواهند. زمانی که شما این سوال را بلافاصله از آنها می پرسید مساله ای که مقابل شما قدعلم می کند این است که منظور شما چه کسی است ؟ چه کسی قرار است حاکمیت را در دست داشته باشد؟ آیا قرار است اکثریت حکمرانی کنند؟ آیا قرار است همه چیز بر مبنای شکاف های قومی و مذهبی مانند بحث شیعه و سنی باشد؟ آیا قرار است مذهب مولفه ای تعیین کننده در سیاست جدید باشد؟ و تمام این سوالها برای نخستین بار است که در جهان عرب پرسیده می شود و حتی بر زبان رانده می شود . درست مانند آب شدن یخ ها است و شمایی که باید منتظر بمانید تا ببنید که در زیر این پوسته سطحی چه چیزی قرار دارد؟ به نظر من بهترین کاری که امریکا می تواند در مقطع کنونی انجام دهد ایستادن و نگاه کردن و البته حمایت از حرکت های مردمی و آرزوهای یک ملت است . امریکا نباید تصور کند که بهتر از ملت های دیگر خوب و بد انها را تشخیص می دهد. به نظر من این پروسه ای است که به سالها زمان نیاز دارد و اینکه امریکا اندکی کمتر در خاورمیانه خود را دخیل کند چندان هم بد نیست . امریکا قدرتی جهانی است و در آسیا هم مسائل مهم دیگری دارد که باید به آن بپردازد و من فکر می کنم که بد نیست برای مدتی خاورمیانه را به حال خود رها کند .
در یکی از مقاله های خود در چند هفته اخیر انتقاد تندی را علیه عربستان مطرح کرده اید که بسیار هم جنجالی شده است . اگر بخواهید به شکل خلاصه برخی اشتباهات دولت امریکا در قبال عربستان را بازگو کنید به چه مسائلی اشاره خواهید کرد ؟
به نظر من زمانی که می شنوید عربستان سعودی از دست امریکا و سیاست خارجی این کشور عصبانی است باید به یاد بیاورید که ال سعود در سی و چهل سال اخیر یکی از نیروهای بی ثبات کننده در جهان اسلام بوده است . این عربستان بود که مراکز ترویج وهابی گری از جمله مساجد و بنیادهای ترویج این مساله را راه اندازی کرد. این ریاض بود که شبه نظامی گری را در سرتاسر جهان به وجود اورده و البته تقویت هم کرد. از اندونزی تا المان که سفر کنید به مراکز اسلامی برخورد می کنید که نسخه وهابی اسلام را ارائه می دهند. نسخه ای که در ان کمترین میزان تحمل مخالف به چشم می خورد. زمانی که می شنوید ریاض به انتقاد از سیاست خارجی امریکا می پردازد باید این مساله را در گوشه ای از ذهن خود داشته باشید که در حالی که عربستان سعودی نگرانی های در خصوص افزایش قدرت ایران در منطقه دارد در حقیقت نوعی احساس ضد شیعی هم در شکل گرفتن این ترس دلخوش کرده است . ترسی که در داخل عربستان هم به وفور به چشم می خورد. بنابراین من فکر می کنم که عاقلانه ترین کار برای امریکا این است که خود را وارد نزاع شیعه و سنی که در خاورمیانه شکل گرفته نکند. این مساله ای است که ساکنان خاورمیانه باید خود به آن بپردازند. این مسیر اشتباه و نامیمونی است که خاورمیانه در آن قرار گرفته است با این حال نظر من به عنوان یک امریکایی این است که واشنگتن نباید در این شکاف قومی بسیار پیچیده جانب هیچ کدام از طرفین را بگیرد. ما باید طرفدار ثبات ، رفاه مردم خاورمیانه و حرکت کردن این منطقه و ساکنان آن به سمت پیشرفت و ترقی باشیم. ما نباید اینگونه بیان کنیم که ما نیر مانند شیعیان و یا ما نیز مانند اهل تسنن اینگونه فکر می کنیم !
با توجه به سخنان شما آیا می توانیم ادعا کنیم که عربستان و امریکا به عنوان دو متحد قدیمی امروز از هم دورتر می شوند ؟
این اتحاد همواره اتحاد سختی بوده است . در یک طرف این بازی شما پادشاهی مطلقی را دارید که آنچنان حکومت می کند که گویا در قرون وسطی است . در سوی دیگر شما کشوری که بزرگترین دموکراسی جهان و آزادترین جامعه را دارد . بنابراین اگر بخواهیم صادقانه حرف بزنیم باید تاکید کنم که همواره تنش هایی در این رابطه بوده است. انچه که ریاض و واشنگتن را در کنار هم نگاه داشت ذات سیاست بود: حقایق قدرت در جهان و البته حقیقتی به نام نفت . با اینهمه در شرایطی که امریکا اندک اندک از منظر تامین انرژی مستقل و بی نیاز می شود این حقایق هم رنگ می بازند. من به جدایی جدی میان امریکا و عربستان اعتقادی ندارم . حقیقت این است که سعودی ها به امریکا برای حمایت از خود نیاز دارند. اما اعتقاد دارم که رابطه بسیار متشنج است . البته این تشنج به دلیل شخصیت افراد نیست . به این دلیل نیست که مثلا اوباما این کار را کرد یا اوباما آن کار را نکرد اما نیروهای بنیادینی دست اندرکار هستند که در خراب شدن شرایط نقش مهمی ایفا کرده اند. ایالات متحده تا ده سال آینده دیگر هیچ نفتی از عربستان سعودی وارد نخواهد کرد و چین به بزرگترین وارد کننده نفت از عربستان سعودی تبدیل خواهد شد. این مساله را می توان چرخش ژئوپلتیک مهمی خواند.
با توجه به بحث سوریه آیا گمان می کنید که راهکار سیاسی برای پایان دادن به بحران سوریه کفایت می کند؟
من فکر می کنم که تنها راهکار محتمل برای این بحران سیاسی است . در پایان روز در جوامعی مانند سوریه و عراق که تنوع قومیتی و مذهبی فراوان را در خود جای داده است باید میان نیروهایی که باقی مانده اند یک اشتی و معادله سیاسی شکل دهید. علوی ها در سوریه اقلیت اندکی هستند و نمی توانند با تک صدایی حکومتی مستبدانه را پیش ببرند. این نسخه مناسبی نیست و شیوه ای هم که انها برای سرکوب کردن مخالفان خود انتخاب کرده بودند در حقیقت بسیار وحشیانه و خشن بود. از سوی دیگر ، علوی ها را هم نمی توان کاملا فراموش کرد . اگر سنی ها به قدرت برسند و تصمیم به تعقیب و سرکوب علوی ها بگیرند باز هم ثبات سیاسی به سوریه بازنخواهد گشت . در آن شرایط علوی ها تبدیل به شبه نظامیان شده و جنگ داخلی با پیچیدگی های متفاوتی ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین انچه که ما به آن نیاز داریم توافق سیاسی است که بر مبنای آن به نظر من بشار اسد باید برود و دلیل ساده آن هم این است که مردم دیگر وی را در راس حاکمیت نمی خواهند . حقیقت این است که اکثریت سنی در سوریه دیگر اسد را نمی پذیرند. ما به توافقی نیاز داریم که به علوی ها به دلیل آنکه 15 درصد از جمعیت سوریه را تشکیل می دهند فرصتی برای زندگی مسالمت امیز و در سایه صلح ببخشد. فقط علوی ها نیستند ، مسیحی ها و دیگر اقلیت هایی هستند که نگران فردای اسد و سرنوشت خود هستند. به نظر من ایران می تواند نقش بسیار مهم و سازنده ای بازی کند. البته در گام اول ایران باید به حمایت از بشار اسد که مردم خود را می کشد پایان دهد. مساله ای که برای من در خصوص ایران بسیار تاسف بار است که کشوری که به عدالت و صلح پایبند بوده و انتخابات در آن برگزار می شود از مردی حمایت می کند که مردمان خود را می کشد .
آیا سوریه ای که بشار اسد را در راس قدرت خود دارد از سوریه ای مملو از شبه نظامیان رادیکال برای منافع امریکا بی خطرتر نیست ؟
به نکته خوبی اشاره کردید . سوریه پرهرچ و مرج و مملو از نیروهای جهادی برای امریکا خطرناک تر است . اما مساله این جاست که هیچ شرایطی وجود ندارد که اسد باقی مانده و جنگ داخلی پایان یابد. امرکیا این شرایط را نگاه می کند و البته خود را هم تا این لحظه داخل بازی نکرده است . آنچه که شما امروز در سوریه می بینید جنبش اپوزیسیونی محلی است که با تظاهرات صلح آمیز آغاز شد و اندک اندک به سمت خشونت کشیده شد . اکنون اگر سوال این است که آیا شرایط بهتر خواهد شد ؟ پاسخ این است که بله. از برخی جنبه های نظری وضعیت بهتر خواهد شد اما در حال حاضر هیچ دورنمای کاربردی وجود ندارد که بتوانم بر اساس آن پیش روم و بگویم که اگر اسد هم بماند اوضاع خوب خواهد شد. بنابراین ممکن است با شرایطی مانند لبنان روبه رو شویم که ده سال طول کشید اما در نهایت آن باز هم گمان نمی کنم که بشار حتی در صورت گذر این بازه زمانی طولانی بتواند در قدرت بماند.
فکر می کنید در صورت برگزاری نشست ژنو 2 در خصوص سوریه ، امریکا از ایران دعوت کند ؟
نمی دانم . اما اعتقاد دارم که حضور ایران ضروری است . من همیشه اعتقاد داشتم که ایران باید پشت میز مذاکره قرار گیرد . این حضور هم تنها به بحث سوریه خلاصه نمی شود بلکه در پرونده افغانستان هم اعتقاد دارم که ایران نقش بسیار مهمی بازی می کند. این مساله هم یکی از تبعات تلخ وجود تنش میان ایران و امریکا است که حتی زمانی که منافع مشترک هم وجود دارد ما نمی توانیم به دلیل وجود تخاصم در رابطه در راستای تامین این منافع مشترک گام برداریم.
توضیح : انتشار نظرات موجود در متن به معنای تایید آن از سوی سایت دیپلماسی ایرانی نبوده و صرفا جهت آشنایی خوانندگان با نظرات تحلیل گران غربی منتشر شده است.
بخش نخست مصاحبه با فرید زکریا را اینجا بخوانید .
انتشار اولیه: یکشنبه 26 ابان 1392/ باز انتشار: پنجشنبه 30 ابان 1392
نظر شما :