گذرگاه تاریخی
اسرائیل مانع اصلی روابط ایران و امریکا است
برای مطالعه و خوانش صحیح آنچه این روزها میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده می گذرد و فهم صحیح آنچه من آن را نرمش گفتاری رهبران دو کشور می خوانم، باید به ریشه ها و عوامل تحول سازی که این تغییر گفتاری را رقم زده اند توجه جدی مبذول داشت و آنها را مورد کاوش قرار داد. آمریکا در یک دهه اخیر دو جنگ تمام عیار را در خاورمیانه تجربه کرده که این دو مناقشه بیش از هر زمان دیگری افکار عمومی جامعه آمریکا را نسبت به آغاز درگیری دیگری از سوی دولتمردان ایالات متحده بدبین کرده است. هزینه هایی که عراق و افغانستان برای آمریکا به همراه داشته احتمال هرگونه اقدام نظامی جدید از سوی آمریکا در خاورمیانه یا قسمت دیگری از جهان را پایین آورده است. مجموعه تحولات باعث شده تا تفکر غالب در آمریکا این باشد که تمام مسائل و مشکلات در جهان راه حل نظامی ندارد و بسیاری از مناقشات و بحران های بین المللی را می توان با گفت وگو و دیپلماسی حل و فصل کرد. طبیعتا فزونی یافتن چنین روندی باعث انزوای بیش از پیش جریان های رادیکال و افراطی در این کشور شده است.
از سوی دیگر روند تحولات در چند سال اخیر باعث شده تا ایران به این نتیجه برسد که روندی که در خصوص رابطه با غرب در پیش گرفته بیش از اینکه دستاوردهایی برای جمهوری اسلامی ایران به همراه داشته باشد، شرایط مطلوب و قابل توجهی را برای همسایه های ایران به وجود آورده است و آنها از کنار رابطه تیره ایران و غرب به امتیازات قابل تاملی دست یافته اند.
البته مسلما تحریم ها هم نقش موثری در این خصوص ایفا کرده است و علاقه مردم به تغییر فضای کنونی که در انتخابات 24 خرداد بروز و ظهور یافت، همگی دست به دست هم دادند تا ادبیاتی جدید از سوی تهران به گوش برسد. صدایی که برخلاف هشت سال اخیر، ایران را علاقه مند به برقراری رابطه با جهان غرب می داند و از تعامل سازنده و گفت وگوی متقابل سخن به میان می آورد. حال نگاه ها به این است در شرایطی که هر دو طرف با توجه به بهای گزافی که در پی سیاست پیشین خود پرداخت کرده اند، می توانند تغییری عملی و کاربردی در رویکردهای خود ایجاد کنند یا خیر. مسلما اساس دیپلماسی بده و بستان است و تمام کنشگران در عرصه دیپلماسی باید با تعامل و بده و بستان اهداف و منافع خود را پی بگیرند. حال جهان در پی این است که ببیند دو طرف تا چه اندازه در این بده و بستان جدی هستند، چراکه ما پیش تر هم چنین رویه هایی را درخصوص روابط ایران و آمریکا شاهد بوده ایم و چه در زمان آقای هاشمی و چه در زمان آقای خاتمی تلاش های جدی برای اعمال تنش زدایی حقیقی در روابط دو کشور صورت پذیرفت و امیدواری هایی در این خصوص به وجود آمد اما به دلیل عدم جدیت طرفین و فرصت سوزی هایی که دو کشور در آن مذاکرات انجام دادند نتیجه محسوسی حاصل نشد.
مساله دیگری که توجه به آن ضروری به نظر می رسد این است که در عصر کنونی دیگر تمرکز کردن بر مباحث ایدئولوژیک جوابگو نیست و باید رویه هایی فراتر از برد – باخت مدنظر قرار گیرد و نگاهی ملی و جامع و در جهت منافع ملی کشور در دستور کار جریان های سیاسی قرار گیرد، چراکه با توجه به مشکلاتی که تحریم ها ایجاد کرده است، دیگر مجالی برای طرح مسائل و خواست های حزبی و جریان های مختلف سیاسی باقی نمانده است و به عبارت دیگر باید نگاهی ملی بر نحوه پیگیری مراودات میان ایران و آمریکا و همچنین مساله هسته ای حکم فرما شود.
از سوی دیگر نباید از ارتباط تنگاتنگ میان پرونده هسته ای ایران و روابط ایران و ایالات متحده به سادگی گذر کرد. امر بدیهی این است که اگر روابط دو کشور مثلا چیزی شبیه روابطه آمریکا و پاکستان بود، ایالات متحده قطعا مشکلی با برنامه هسته ای ایران نداشت و احتمالا این مناقشه تا به حال حل و فصل شده بود. اما از سوی دیگر باید به این نکته هم توجه کرد که برنامه هسته ای ایران به عنوان بهانه ای به دست جریان هایی افتاده که نمی خواهند رابطه میان ایران و آمریکا برقرار شود، بنابراین اگر مساله هسته ای به نحوی مدیریت و حل شود، حتی اگر در روابط میان ایران و آمریکا گشایش مهمی حاصل نشود، بسیاری از تحریم های سنگین و یک جانبه مضاعفی که از سوی سازمان ملل و دیگر کشورهای اروپایی وضع شده است، لغو خواهد شد. در آن صورت می توان در مراحل بعدی منتظر کاسته شدن و لغو تحریم های آمریکایی هم باشیم.
اصلی ترین مشکل ایران و آمریکا
به اعتقاد من، مهمترین مشکل میان دو کشور، مساله اسرائیل است و این معضل حتی جدی تر از برنامه هسته ای ایران است. جریان های رادیکال و همچنین اسرائیلی ها مدام بر این گفته تاکید می کنند که ایران در پی محو کردن ما از صفحه روزگار است و اگر به قدرت هسته ای برسند راحت تر می توانند به این هدف خود دست یابند. هرچند این ادعا از سوی اسرائیلی ها سفسطه آمیز است اما به هر حال این تفکر به دلیل رویه ای که آقای احمدی نژاد درخصوص اسرائیل در پیش گرفته بود طرفداران زیادی در آمریکا پیدا کرده است. بر این اساس دولت ایران باید بتواند این تفکر و ذهنیت را به شکلی جدی اصلاح کند و این نگرانی در خصوص اسرائیل که البته به نگرانی جدی هم در آمریکا و غرب تبدیل شده برطرف نماید تا بتوان امیدوار بود گشایشی قابل تامل در خصوص روابط ایران و ایالات متحده حاصل شود. یادآوری این نکته نیز ضروری است که این اعتمادسازی به سادگی امکانپذیر نیست و به علت مواضع جنجالی و غیر عقلایی که آقای احمدی نژاد در خصوص مسائل مختلف در مجامع بین المللی اتخاذ کرده است، دولت آقای روحانی کار دشواری در این خصوص در پیش خواهد داشت.
رویه ای که آقای احمدی نژاد با مسائلی چون انکار هولوکاست در جهان باب کرد منتج به ایران هراسی در دنیا گردید و از این پدیده، کشورهای همسایه ایران نهایت استفاده را بردند و اعراب، ترکیه، روسیه و حتی چین و هند و ترکمنستان از موقعیتی که ایران دچارش شد استفاده کردند و منافع فراوانی از این شرایط ایران به دست آوردند. براین اساس و با توجه به بروز و ظهور این مشکلات جدی، گفت وگو به تنهایی رهگشا نخواهد بود. هرچند بسیاری از این انتظارات بی انصافی هایی است که از سوی جامعه بین الملل علیه ایران روا شده است، اما به هر ترتیب اگر بنا باشد گشایشی در خصوص رابطه ایران و آمریکا به وقوع بپیوندد، باید این اقدامات عملی جدی صورت پذیرد. دیپلماسی لبخند هرچند بسیار می تواند مثمر ثمر باشد، اما جمهوری اسلامی باید یک گفتمان ملی را برای دستیابی و پیشبرد منافع ایران در پیش بگیرد اما بازهم باید تاکید کنم اگر ایران به نحوی بهانه اسرائیل را بر طرف نکند، حتی حل شدن مساله هسته ای هم با دشواری های جدی رو به رو خواهد شد.
به باور من حضور آقای ظریف در جلسه 5+1 که آقای کری، وزیر خارجه آمریکا هم در آن حضور دارد، یک تحول قابل تامل درخصوص روابط دو کشور به شمار می رود و این اتفاقی بی سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی به شمار می رود که وزیر خارجه دو کشور دور یک میز بنشینند. با توجه به ادبیات جدید و توام با احترامی که دولت جدید چه آقای دکتر روحانی و چه دکتر ظریف با جهان در پیش گرفته اند در بهبود و اصلاح چهره ایران در منظر نظام بین الملل مفید و قابل توجه خواهد بود و می تواند قدم های مثبتی را درخصوص روابط ایران و غرب بردارد و اتمسفر میان ایران و کشورهای غربی را به شکل قابل توجهی اصلاح و تلطیف کند. ناگفته پیداست که این اتمسفر مولفه ای کلیدی در تعریف و تبیین روابط دو کشور محسوب می شود و می تواند پیش نیازهای لازم و ضروری برای ایجاد و اصلاح روابط فی ما بین را مهیا کند. هرچند آقای خاتمی هم در پی این بود که این گفت وگو را انجام دهد و قدم های مثبتی را هم در این خصوص برداشت، اما فضای آن زمان ایران به نحوی بود که موافقت چندانی پیرامون انجام این اتفاق وجود نداشت. ناگفته پیداست اگر آن زمان آقای خاتمی گفت وگوها را با کلینتون کلید زده بود، تاکنون قدم های بسیار بزرگ و عملی درخصوص روابط دوجانبه ایران و آمریکا برداشته می شد. به هر ترتیب اتفاقی که در حال حاضر در حال رخ دادن است، فرصتی تاریخی است که در پی تحولات مختلفی که در فضای بین الملل و همچنین ایران رخ داده، فراروی ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است. فرصتی که می تواند تحولی قابل تامل درخصوص روابط دوجانبه فی ما بین رقم بزند.
با تمام این مسائل اما نباید از یاد برد که با دیپلماسی لبخند بنا نیست معجره ای رخ دهد و مشکلاتی که چندین دهه به طول انجامیده و بسیاری از آنها در گذر سالیان تلنبار شده اند، به سادگی و در کوتاه مدت حل و فصل شود. باید واقع بین بود.
منبع: هفته نامه آسمان
نظر شما :