چگونه اردوغان «مدل ترکیه» را نابود کرد؟
طی سال های گذشته، ترکیه موفق شد با انجام اصلاحات ساختاری اقتصادی و مجموعه اقداماتی دیگر در این حوزه، خود را به یک قدرت اقتصادی تبدیل کرده و از این طریق، در پی گسترش «مدل» خود و نفوذ در دیگر مناطق برآید. با این حال، اشتباهات مکرر دولت اردوغان در عرصه سیاست خارجی، عملاً باعث از میان رفتن مفهومی به نام «مدل ترکیه» شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامه «النهار» لبنان به بررسی عملکرد دولت ترکیه در دو عرصه اقتصاد و سیاست خارجی پرداخته و استدلال می کند که دولت اردوغان، خود به بار سنگینی بر دوش آنچه از آن به «مدل ترکیه» یاد می شود، تبدیل شده است.
در این مطلب آمده است:
طی تقریباً یک دهه، اردوغان ترکیه را به سمت یک نقش تاریخی و سیاسی جدید هدایت کرده است. وی با تضعیف و حتی از میان بردن نقش ارتش در عرصه سیاست ترکیه برای نخستین بار از زمان تشکیل این جمهوری، توازن بنیادین هدایتگر دولت در این کشور را دستخوش تحول کرده است. وی ترکیه را به سمت موفقیت اقتصادی و ثبات هدایت کرده که سبب تحول این کشور و تبدیل آن به هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا شده است.
به این ترتیب، برای کسی چون اردوغان دشوار است که بپذیرد خود وی به مانعی در مسیر پیشرفت ترکیه و تهدیدی برای دستاوردهای این کشور تبدیل شده است.
بسیاری از دیگر کشورها، مدت های طولانی و به ویژه از دهه 1990، به «مدل ترکیه» توجه نشان می دادند که در عرصه نظر، عبارت بود از یک کشور مسلمان و از نظر سیاسی و اقتصادی پیشرفته، با استاندارد بالای زندگی و ثروت ملی که نه بر مبنای منابع طبیعی، بلکه از پتانسیل های انسانی حاصل می شد. به این ترتیب، برای دلبستگان به این مدل، دشوار است که ببینند این دستاوردها، به واسطه اشتباهات دولت عدالت و توسعه در عرصه سیاست خارجی، از دست برود.
سیاست ترکیه در قبال سوریه، در حال خارج شدن از کنترل است. این امر نه صرفاً به واسطه ناکامی دولت ترکیه در براندازی اسد، بلکه تا حد زیادی به این دلیل است که جنگ داخلی در این کشور، به منازعه ای منطقه ای میان سنی ها و شیعیان تبدیل شده که دولت ترکیه نیز با حمایت از طرف سنی، در مقابل ایران و عراق شیعه قرار گرفته است.
به این ترتیب، مدل ترکیه مهمترین جنبه جاذب خود را از دست می دهد: اینکه ترکیه یک دولت دموکراتیک مدرن است که سیاست های خود را بر مبنای قطب بندی های فرقه ای تنظیم نمی کند. اکنون، ترکیه عملاً در حال تبدیل شدن به یک دولت فرقه ای است.
در مورد سوریه، دولت اردوغان نه تنها از برخی از بدترین شکل های افراط گرایی مذهبی (جبهه النصره) حمایت کرده و امکانات در اختیار آن قرار داده، بلکه همچنین در نبرد این گروه های افراط گرا با گروه های کرد در سوریه، در کنار آن ها قرار گرفته است.
این اقدام، یک اشتباه محاسباتی از سوی ترکیه است؛ زیرا زمانی که نبردها در سوریه به پایان برسد، ترکیه با یک موجودیت خودمختار کرد در همسایگی خود مواجه خواهد شد. این بدان معناست که مسئله داخلی کردها برای ترکیه، در یک فضای منطقه ای تشدید خواهد شد و به جای اینکه ترکیه کردها را در محاصره خود داشته باشد، با وضعیتی روبرو می شود که خود در محاصره کردها قرار گرفته است.
از سوریه که بگذریم، اردوغان و دولتش در مصر نیز بازنده هستند. بدون دوستی یا شراکت با مصر، ترکیه نمی تواند یک سیاست عربی موفق داشته باشد. اردوغان به شیوه ای سبکسرانه خصومت خود با دولت جدید مصر را اعلام کرده؛ در حالی که این دولت به هر حال با حمایت گسترده مردمی روی کار آمده است. موضع اردوغان باعث شده دولت ترکیه نیز صرفاً به عنوان یکی از شاخه های اخوان المسلمین در منطقه به نظر برسد.
هم در سوریه و هم در مصر، اردوغان می توانست به شکلی دیگر بازی کند. در سوریه، وی نباید در قطع روابط با دولت این کشور عجله می کرد. وی باید روابط خود با دولت را حفظ کرده و در عین حال، حمایت خود از مخالفین را ابراز می داشت. دولت سوریه قطعاً این موضع میانه رو را از ترکیه می پذیرفت. اردوغان باید از متخاصم ساختن سوریه نسبت به خود احتراز می کرد.
در مورد مصر، درک سیاست اردوغان از سوریه هم دشوارتر است. به نظر می رسد اردوغان جانب طرفی را گرفته که با اعتراضات ضدحکومتی خشونت آمیز در سراسر این کشور عجین شده است. اردوغان به خوبی می داند که اخوان المسلمین، امنیت مصر را به بازی گرفته و این کشور را در معرض یک جنگ داخلی قرار داده است؛ اما وی آشکارا از اخوان حمایت می کند.
یکی از دستاوردهای اردوغان این بود که مسیر اقتصاد ترکیه را هم از جنبه سرمایه گذاری و هم تجارت، به سوی آفریقا گشود. در پی از دست رفتن مسیر زمینی سوریه به سمت خلیج فارس و مشرق زمین و پس از بسته شدن مسیر غیرکردی به سوی عراق، اقتصاد ترکیه چگونه می تواند بسته شدن احتمالی مسیر صادراتی کانال سوئز را تاب بیاورد؟
از مدت ها پیش گفته می شود که سیاست ترکیه مبنی بر «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان»، به پایان خود رسیده است. این شعار دیگر درباره سیاست خارجی ترکیه کاربرد ندارد و این کشور، بدترین دوره سیاست خارجی خود از زمان تشکیل جمهوری ترکیه را می گذراند.
ترکیه هیچ گاه، حتی در دوره اوج تنش های خود با سوریه و مصر در زمان جمال عبدالناصر، در چنین وضعیتی قرار نداشته است. به نظر می رسد که دولت عدالت و توسعه یکی از درس های مهم دیپلماسی ترکیه در دهه 1950 را از یاد برده و یا اصولاً هیچ گاه آن را یاد نگرفته است. بسیاری از سیاستمداران و دیپلمات هایی که در آن دوره فعال بودند، می گفتند «ترکیه نباید بار دیگر اشتباه کرده و با مصر دشمن شود». اما اردوغان دقیقاً این کار را انجام داد.
شاید شوک مصر، به ترکیه کمک کند که توهمات خود مبنی بر اینکه سوریه را از ایران به ارث خواهد برد، کنار بگذارد. حتی در صورتی هم که سوریه سقوط کند، این عربستان سعودی است که به دلایل متعدد در این کشور دست بالا را پیدا خواهد کرد، نه ترکیه.
به هر حال، به ویژه در پی تحولات میدان «تقسیم» و بروز اعتراضات مردمی در ترکیه، رفتار اردوغان مشابه حاکمان نظامی قدیم عرب شده که هرگونه اعتراض یا اختلاف عقیده ای را یک توطئه در نظر می گرفتند.
اما آنچه نگران کننده است، نه اردوغان، بلکه «مدل ترکیه» است که اندک اندک رو به اضمحلال می گذارد. امروز، لجاجت و اشتباهات اردوغان به مانعی بر سر راه این مدل تبدیل شده است. اما مسئله اینجاست که به نظر نمی رسد اردوغان آماده تصمیم گیری برای ترک قدرت باشد و خود را متکی به یک «اکثریت انتخاباتی» می داند که برای نیروهای مدرن در حال ظهور، بیش از حد محدودیت آفرین است.
نظر شما :