چرا عراق رنگ آرامش را به خود نمی بیند؟
از انحصارطلبی در قدرت تا گروکشی کردها و سنی ها
دیپلماسی ایرانی : عراق روزهای بحران را پشت سر می گذارد. با وجود آنکه در چند هفته اخیر شاهد شکل گیری توافق های سیاسی میان رهبران عراقی بودیم اما همچنان انفجارهای تروریستی در این کشور ادامه دارد. در گذشته روند درگیری ها بر این نکته استوار بود که اختلاف های سیاسی مولود تشدید ناامنی ها در عراق است، اما این روزها کلاف سردرگم این اختلاف ها رنگ دیگری به خود گرفته که شاید بتوان گفت تنها یکی از ریشه های این قبیل ناامنی ها اختلاف های سیاسی است .
عراق به عنوان یکی از مهم ترین کشورهای منطقه که در گذشته نه چندان دور قدرت نفتی و سیاسی منطقه بود، امروز پس از حمله امریکا و سرنگونی صدام حسین با وجود نبود دیکتاتور، همچنان روی آرامش به خود ندیده است. برخی از تحلیل گرایان بر این باورند که وجود اقوام و طوایف مختلف در این کشور سبب ساز دوری و اختلاف ها شده است.
در شرایط امروزی عراق اختلاف سیاسی میان گروه های سیاسی است که قصد مشارکت در ساختار قدرت را دارند. اما بخش دیگری از نا امنی ها در عراق مولود اقدام های گروه های تروریستی است که در ساختار سیاسی حضور ندارند همانند بعثی ها و اسلام گرایان افراطی القاعده ای که با کل ساختار مشکل دارند. زمانی که اختلاف های سیاسی اوج می گیرد، این گروه ها نیز از چنین موقعیتی استفاده می کنند و برای تعمیق اختلاف ها دست به اقدامات تروریستی می زنند که هم اختلافات سیاسی را دامن زده و هم این اختلاف ها را تبدیل به اختلاف های قومیتی و طایفی کنند که عمدتا میان سنی و شیعه است. بنابراین به نظر می رسد اقدام های تروریستی محصول اختلاف های سیاسی نیست بلکه این اقدام ها از سوی گروه هایی صورت می گیرد که از وضعیت اختلاف های سیاسی که میان گروه ها است سوء استفاده می کنند. البته نباید انکار کرد که برخی از گروه ها دست به اقداماتی زده و به عنوان مثال با پوشش حکم هایی که دارند و عدم بازجویی اقداماتی را صورت می دهند. اما نمی توان تمامی این زمینه های ناامنی را ناشی از گروه های سیاسی دانست. در نتیجه می توان گفت این افراد دو قشر هستند:
الف: افرادی که در رقابت سیاسی شرکت کردند و گروه های سیاسی مختلفی می باشند که با یکدیگر اختلاف دارند
ب: گروه ها و جریان هایی که در رقابت های سیاسی شرکت نکردند، مخالف روند سیاسی بوده و به دنبال برهم زدن اوضاع کشور هستند.
اما برای حل اختلاف های سیاسی در عراق ابتدا باید ریشه این اختلاف ها را دریافت. اختلاف ها در عراق میان چند دسته ادامه دارد:
- میان جریان هایی که دارای سبقه های قومی و طایفی هستند همانند کردها، شیعیان و سنی ها.
- میان جریان هایی که در درون این طیف ها هستند و حاضر به تعامل و امتیازگیری سیاسی اند، بدین معنا که به دور از آنکه شیعه، سنی و یا کرد هستند توانایی همکاری با یکدیگر را دارند
- میان افرادی که بر مسند قدرت تکیه داده اند اما تفاوتی ندارد که از چه قوم و طایفه ای هستند چرا که تمام حاکمیت را طلب کرده و به معنای دیگر انحصارطلب هستند.
در طیف شیعیان اختلاف هایی میان نوری المالکی و عمارحکیم و صدری ها وجود دارد که عمار حکیم تا اندازه ای نفش تعدیل کننده این اختلاف ها را برعهده دارد ، اما صدری ها در نقطه مقابل به دنبال دامن زدن به این اختلاف ها هستند. در میان سنی ها نیز بخشی در حاکمیت مشارکت داشته و همسو هستند اما خواستار مشارکت بیشترند. به عنوان مثال افرادی همانند اسامه النجیفی که رئیس مجلس است و صالح المطلک که نخست وزیر بوده و هم اکنون نیز درون حاکمیت بوده و از افراط گرایان و بعثی ها جدا شدند امروزه قائل به داشتن یک سری امتیازهای جدید هستند. در نتیجه این افراد درون حاکمیت بوده و امتیازطلبی می کنند برخی به حق و بعضا ناحق و نمی توان این افراد را همسو با دیگر جریان های درون حاکمیت دانست. بنابراین تا زمانی که گروه های سیاسی وزن کشی متناسب و دقیقی نداشته و از حجم و قدر دقیق خود آگاهی نداشته و حاضر به تعامل نشوند تمامی اختلاف ها ادامه خواهد داشت . تا زمانی که این اختلاف ها ادامه دارد اقدام های تروریستی هم بیشتر خواهد شد.
زمانی که جامعه یکدست شود یعنی اتحادی میان گروه ها و جریانات شکل گیرد دیگر گروه های تروریستی نمی توانند در چنین جامعه ای ورود پیدا کنند. همچنین باید تاکید کرد تا زمانی که این روحیه یک جانبه گرایانه هم در میان افرادی که اپوزسیون هستند و یا کسانی همانند نوری المالکی که در حاکمیت هستند (یعنی تمامیت خواهی قدرت وجود دارد) ادامه دارد این اختلاف ها هم متوقف نخواهد شد. شرایط سیاسی منطقه به گونه ای نیست که دیگران از آن سوء استفاده کنند یعنی شاید قطر و ترکیه به دنبال استفاده باشند اما اگر امریکا قصد سوء استفاده داشت تا به امروز محال بود که مالکی همچنان بر سر قدرت باشد. به عبارت دیگر این روزها قدرت برتر جهان یعنی امریکا و قدرتی منطقه ای همچون ایران با یکدگر هم منفعت و همسو در استقرار ثبات در عراق هستند. شاید گروه های کوچک قدرت همانند ترکیه و قطر خواهان برهم خوردن ثبات در عراق به منظور اخذ امتیاز به نفع سنی ها با هدف پرچم داری اهل سنت باشند، اما فارغ از این کشورها عناصر منطقه ای و خارجی تاثیرگذار نیستند بلکه این عناصر داخلی اند که مشکل سازند. به عنوان مثال اگر نوری المالکی به سمت رافع العیساوی نرفته بود و افراد وی را دستگیر نمی کرد آیا ما شاهد این تظاهرات ها بودیم؟
در گذشته عراق هم تروریست ها حضور داشتند، پس از آن اختلافات سیاسی میان جریان ها نیز وجود داشت همانند ایاد علاوی، اما هم اکنون اختلاف ها و اعتراض های اهل سنت به خیابان ها کشیده شده است و از سوی دیگر علمای سنی رهبریت چنین جریان هایی را بر عهده گرفتند. این مشکل جدیدی است که در طول شش ماه گذشته در عراق آغاز شده است.
فقدان ضمانت اجرایی در طرح عمار حکیم
در میان این درگیری ها عمار حکیم طرحی را ارائه کرد و حتی نشستی را نیز به عنوان آشتی میان همین گروه هایی که با یکدیگر اختلاف دارند، برگزار کرد. سوال این است که در این میان چنین طرح هایی تا به امروز چه میزان بر حل مشکلات تاثیرگذار بوده و عملی است. مساله این است که طرح عمارحکیم طرحی نمادین بود، بدین معنا که نه بندهایی داشت و نه بیانیه پایانی و تنها از این صحبت کرد که گروه ها باهم کمتر دشمنی کنند تا تروریست ها شاهد این اتحاد باشند. یعنی این تضادها تبدیل به گفتمانی سیاسی شود یا تنازع در رسانه ها تبدیل به گفت و شنودی روی میز مذاکره شود. به نظر می رسد در فضای کنونی عراق این طرح ها خوب است اما به چند دلیل راه حل نهایی نیست چرا که :
۱. طرفین در قدرت نیستند و یا به عبارتی توازن قدرت وجود ندارد
2. طرفین به توازن فکری نرسید ه اند
3. ضمانت اجرایی نیست
برای مثال در طول این سال ها مالکی چندین بار به اربیل سفر کرده و با ایاد علاوی توافقنامه هم امضاء کرده است، اما به دلیل آنکه ضمانت اجرایی وجود ندارد تا طرفین را مجبور به تمکین و پایبندی به این توافقنامه ها کند، در نهایت به هم خورده است. در نتیجه زمانی عراق می تواند از باتلاق مشکلات خارج شود که این گروه ها با یکدیگر متحد شده و در وهله دوم ضمانت اجرایی جدی باشد که در عراق متاسفانه این عناصر وجود ندارد. نه مرجعیت دخالت می کند و نه قدرت مافوقی در مرجع سیاسی وجود دارد که تاثیرگذار باشد و از سوی دیگر قدرت های خارجی همانند امریکا و ایران قصد نقش ایفا کردن ندارند که ضامن و ناظم باشند.
الگوبرداری اهل تسنن از کردها
در میان چنین اختلاف های سیاسی و سهم خواهی از قدرت شاید بتوان گفت سنی ها یکی از معترضان اصلی دولت نوری المالکی بوده و جدیدا در خواست ایالتی شدن مناطق سنی مطرح شده است. در چنین شرایطی که مساله تجزیه عراق مطرح است طرح چنین موضوعی ذهن را به این سمت می کشاند حال که ایالتی برای کردها وجود دارد آیا وجود ایالتی مستقل برای سنی ها هم امکان پذیر است؟ البته با توجه به فدرالی بودن عراق شاید چنین مساله ای دور از ذهن هم نباشد. برخی از تحلیلگران نیز بر این نکته تاکید دارند که بر اساس قانون عراق این کشور سیستم فدرالی دارد و تا به امروز این قانون تنها برای کردها عملی شده است.
سنی ها از ابتدا با فدرالیزم مخالف بودند به آن دلیل که در این سیستم ۱۰ استان شیعه نشین فدارلی می شود و منابع نفتی عراق در این مناطق است، در نتیجه سنی ها برای ضدیت با شیعه مخالف چنین مساله ای بودند. اما سوال این است که چرا هم اکنون برخی از سنی ها به این سمت کشیده شده اند؟ به دلیل آنکه شاهد بودند کردها اربیل را در اختیار داشتند این منطقه را حفظ کرده و از این طریق با دولت چانه زنی می کنند، بنابراین آنها نیز به این نتیجه رسیدند که ایالت سنی تشکیل دهند یعنی مثلا در الانبار و نینوا حاکمیت خود را داشته باشند و با قدرت تاثیرگذاری نینوا و صلاح الدین و الانبار با دولت نوری المالکی چانه زنی کنند. به بیان دیگر از آنجا که الگوی کردها را در امتیازگیری از نوری المالکی موفق دیده اند، قصد شبیه سازی همین الگو را دارند. البته در میان سنی ها نیز افرادی همانند صالح المطلک و یا عمده علمای سنی با اقلیم شدن مخالف هستند. با اینهمه برای تثبیت این امر از نظر قانونی منعی وجود ندارد و البته رفتار مالکی با اقلیم کردستان به سنی ها ثابت کرد که آنها نیز می توانند از این پتانسیل به عنوان ابزار قدرت و فشار بر دولت مرکزی استفاده کنند.
احتمال اجماع موقت اهل تسنن عراق با مخالفان سنی بشار اسد
در منطقه این روزها تنها مساله عراق مطرح نیست، بلکه بحران سوریه آنچنان عمیق و ریشه ای شده که در حقیقت به بن بست رسیده است. در کشور سوریه نیز مساله شیعه و سنی را مطرح می کنند و عواملی قصد دارند تا به جنگ سنی و شیعه دامن زنند. سنی های عراق با سنی های سوریه در ارتباط هستند. این دو گروه از نظر عشایری یکی بوده و در طول این چند سال پس از سرنگونی صدام، سوریه مرکز اصلی ارسال تروریست به عراق بوده است و فراموش نکرده ایم که در سپتامبر ۲۰۰۹ نوری مالکی از بشاراسد به سازمان ملل شکایت کرد. بنابراین می توان گفت که بستر اجتماعی هم منفعت بودن و سوابق بعثی در حزب بعث در طول ۸ سال اخیر سبب خواهد شد تا میان سنی های عراق و سوریه ارتباط برقرار شود. توفیق اهل سنت در سوریه و دست گرفتن قدرت توسط افراد بعثی سنی سوریه می تواند پشتیبان خوبی برای اهل سنت و بازماندگان بعثی در عراق برای اعمال فشار بر دولت مرکزی عراق باشد. در نتیجه می توان گفت آنها تاثیرگذار هستند و یا سنی های عراق تاثیرپذیرند.
نکته دیگر این است که چنین روندی مقطعی است و نمی توان اینگونه پیش بینی کرد که این دو گروه سنی ممکن است منطقه بحران و مجزایی تشکیل دهند، به دلیل آنکه سنی های عراق خود را بازتر، عاقل تر و بزرگ تر و حتی متمدن تر از سنی های سوریه می دانند و اگر قصد سوء استفاده و یا همراهی داشته باشند موضوعی مقطعی است. بیابان های لم یزرع و بدون کنترل می تواند بستر خوبی برای ارتباطات ارتش آزاد با معارضین عراق باشد. زمانی از سوریه اسلحه وارد عراق می شد و هم اکنون از عراق سلاح برای معارضین ارسال می شود، بنابراین ارتباطات وجود دارد اما نمی توان گفت که این ارتباط مکشوف و علنی است. زمین ، جغرافیا و شرایط سیاسی طرفین به سنی های عراق و سوریه اجازه این ارتباط را می دهد.
شاید در این عرصه برخی از کشورهای منطقه ای نیز به این روند کمک کنند و از ابتدای درگیری ها در سوریه دو کشور قطر و عربستان با تقویت سنی ها علیه علوی ها و دولت بشاراسد سعی در حمایت از جریان سنی علیه شیعه کردند.
عراق پس از حاکمیت بنی عباس و پس از ۱۳۰۰ سال و پس از حاکمیت ۸۰ ساله اهل سنت به دست شیعیان افتاد و پس از ۱۰ سال حاکمیت امریکا اکنون قدرت در دستان شیعه است، بنابراین در این منطقه عربستان، کویت و قطر انگیزه برای برهم زدن این جغرافیا دارند. زمانی که حزب الله در بحث سوریه و فلسطین پیروز می شود و میزان قدرت حکومت شیعه در عراق، همپیمانی ایران شیعی با عراق و دولت کنونی بشاراسد قطعا بر انگیزه کشورهای عربی برای برهم زدن پل ارتباطی ایران و سوریه می افزاید. به معنای دیگر این انگیزه ها وجود دارد اما نکته این است که آیا به طور ملموس شواهدی وجود دارد که به طور آشکارا دست به اقدامی زدند؟ چنین شواهدی وجود ندارد و حداکثر این است که این کشورها به گروهی معارض کمک مالی کرده اند، همانطور که گروه های امریکایی در شوروی به کشورهای همسوی خود در بلوک شرق کمک مالی می کردند و یا ایران که از معارضین شیعه در عراق، لبنان و افغانستان حمایت می کند. بنابراین کمک ها طبیعی است اما تا به امروز معارضه آشکاری از آنها دیده نشده است. در کلامی دیگر باید گفت که بستر آماده است، گروه های تروریست و سنی ها آماده اند و آنها نیز حمایت می کنند اما مداخله جدی آشکاری شاهد نبودیم و قطعا کشورهایی همچون قطر و عربستان از این وضعیت بی ثباتی در عراق خوشنود هستند و به برهم زدن امنیت در عراقی که حاکمیت شیعه داشته و همسو با جمهوری اسلامی ایران گام برمی دارد ، کمک می کنند . در کلام آخر می توان گفت که وضعیت عراق به گونه ای است که بستر سوء استفاده نیروهای خارجی فراهم است و تحولات سوریه به عنوان همسایه غربی و سنی عراق به این بستر کمک کرده است. چراکه آنها به این موضوع می اندیشند که ایران از طریق عراق به سوریه کمک می کند بنابراین باید این پل ارتباطی بهم بخورد و دچار مشکل داخلی شود تا دیگر نتواند این پل باشد.
تجزیه عراق
در این بحث سه قدرت مد نظر است:
قدرت های بین المللی: طراح تجزیه عراق جوبایدن معاون رئیس جمهوری امریکا است. اما شواهدی است که امریکایی ها هم اکنون دنبال تجزیه عراق نیستند و اگر اروپایی ها به دنبال این مساله باشند قدرت و یا منابع مالی ندارند که در این خصوص سرمایه گذاری کرده باشند. اسرائیلی ها به تجزیه عراق متمایل هستند و این قدرت را دارند اما به شرطی که با کارت کردها بازی کنند.
قدرت های منطقه ای: در منطقه نیز عربستان، قطر و ترکیه خواهان این تجزیه هستند اما این مساله به ضرر آنهاست به دلیل آنکه با تحقق این طرح منطقه شیعه دارای پایگاه های نفتی در کنار ایران قرار می گیرد و عرب سنی در بیابان های عراق دیگر توانمند نیست. بنابراین به نظر می رسد این کشورها علاقه به تجزیه دارند اما قصد دارند تا بازهم خلافت عباسی به اهل سنت بازگردد و دوست ندارند که تجزیه ای با این حاکمیت فعلی صورت گیرد چون نفعی به آنها نمی رسد. این شیعیان هستند که با اتکاء به منابع جغرافیایی خود نفع خواهد برد.
قدرت های داخلی: در داخل عراق نیز شیعیان به دنبال تجزیه نیستند. این امر سالهاست که مطالبه کردها به حساب می آید و سنی ها نیز به عنوان ابزار فشار و مانور تبلیغاتی از آن استفاده می کنند، اما هنوز به این جمع بندی نرسیدند که با تجزیه ممکن است به سامانی درست دست پیدا کنند. چراکه دستگاه بین المللی ، منابع مالی و جغرافیایی و ثبات سوریه باید مشخص شود.
کردها تا زمانی که کرکوک را نگرفته باشند و جغرافیای مطلوب خود را کامل نکردند، ممکن است صحبت از جدایی کنند اما به سمت این روند حرکت نمی کنند. همچنین باید به این نکته توجه کرد که ۴۰ درصد منابع نفتی عراق در کرکوک است و نمی توان از این منابع چشم پوشید و دست به تجزیه زد.
بنابراین تجزیه موضوعی است که دائما مورد استفاده بازیگران داخلی و خارجی برای اعمال فشار بر حکومت مرکزی قرار می گیرد اما تا زمانی که منابع کامل نشود هیچ کدام از ارکان بازیگر به سمت عملیاتی کردن این طرح نخواهند کرد. /14
نظر شما :