ریاض بازنده معادلات جدید خاورمیانه
عربستان تسلیم ایران شده است؟
دیپلماسی ایرانی: چند صباحی است که بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی دیگر سیاست خارجی عربستان سعودی را پویا نمی بینند. به عبارت دیگر فرتوتی و کهن سالی ای که بر هیئت حاکمه این کشور مستولی شده به دستگاه سیاست خارجی این کشور نیز سرایت کرده است. این مساله باعث شده تا دیگر شاهد دیپلماسی فعالی همانند گذشته در دستگاه دیپلماسی عربستان نباشیم. این روزها نه تحرکات دیپلماتیک خاصی را در سطح منطقه ای از سوی مقام های عربستانی شاهدیم و نه مذاکرات حساس یا موضع گیری مهمی را از سوی وزارت امور خارجه عربستان می بینیم. بی شک یکی از دلایل آن جلوگیری از ورود چهره های جوان به دستگاه سیاست خارجی عربستان که همانند دیگر ارکان حکومت عربستان بر اساس تقسیم بندی های خانوادگی میان هیئت حاکمه توزیع شده، محسوب می شود. این در حالی است که منطقه یکی از حساس ترین دوران های تاریخی خود را می گذراند و تحولات یک به یک منطقه را به سمتی می برد تا شاهد نقشه ای جدید از خاورمیانه عربی باشیم.
روزنامه الحیات، چاپ لبنان، در یادداشتی به قلم یکی از روزنامه نگاران عربستانی ضمن انتقاد از رویه حاکم در دستگاه سیاست خارجی این کشور در این باره می نویسد: این یادداشت را می نویسم با این امید که بگویم وزارت امور خارجه عربستان نیاز به یک خانه تکانی و اصلاح گسترده دارد و باید چنین توجهی به آن بشود. لازم است که نهادها و موسسات فکری و سیاسی آن مطابق با ضروریات روز و متغیرهای اجتماعی اصلاح شوند و اگر چنین اتفاقی نیفتد ضمن عقب افتادن از تحولات اجتماعی جهان عرب دیگر نه تنها حرفی برای گفتن در دنیای عرب نخواهیم داشت بلکه از هویت اصلی سیاسی و اجتماعی خود نیز دور خواهیم شد. وزارت امور خارجه عربستان باید بپذیرد که خاورمیانه شاهد تغییراتی وسیع است، دیگر سیاست های گذشته آن جواب نمی دهد چرا که هم پیمانی هایش با کشورهای دیگر منطقه تعریفی جدید به خود دیده است. بسیار روشن است که حوادث بزرگی ظرف دو سال گذشته در جهان عرب رخ داده و ضمن تغییر فرهنگ جاری در کشورهای عربی، فرهنگ سیاسی و هم پیمانی های منطقه ای و بین المللی را نیز تغییر داده است. باید توجه داشت که این تغییر بسیار بزرگ است و سرچشمه ای اجتماعی – مردمی دارد. این تغییر به اندازه ای بزرگ است که به جرات می توان گفت از شرق تا غرب جهان عرب را در بر گرفته است. آن دنیایی که در قرن گذشته و اوایل قرن حاضر می شناختیم مقابل چشمانمان متلاشی شده و آن چه از آن خطرناک تر است این است که کسی نمی داند کی، چگونه و تا کجا این دگرگونی و تلاشی ادامه خواهد داشت. اما آن چه روشن است دیگر جهان عرب به گذشته اش باز نمی گردد.
نویسنده این یادداشت در ادامه می نویسد: در سوریه شاهدیم که اوضاع تا چه اندازه متشنج و بغرنج است ولی هیچ کس نمی داند بعد از این همه ویرانی و خونریزی چه خواهد شد. آیا یکپارچگی اجتماعی 40 ساله این کشور باز هم ادامه خواهد یافت؟ در مصر شاهدیم که در انقلاب اول مردم علیه نظام استبدادی قیام کردند و حکومتی جدید را پایه ریزی کردند اما آن چه این روزها از آن به اسم مخالفت مدنی دوم یاد می شود و می خواهد مثلا جمهوری دومی را پایه ریزی کند چیزی جز یک درگیری رایگان و ویرانگر میان طبقات سیاسی مختلف مصری اعم از اخوانی ها و مخالفان آنها نیست. نیازی نیست توضیحی دهیم که اوضاعی از این به مراتب بدتر در یمن و لیبی و تونس در جریان است و عراق نیز که 10 سال زیر یوغ اشغال بوده اکنون با یک کش مکش طایفه ای روشن دست به گریبان است. این در حالی است که هیچ تصویر روشنی از آینده اردن و مغرب نداریم، نمی دانیم وضعیت بحرین به کجا منتهی می شود و بسیاری سوال های پرابهام و بی پاسخ دیگر که نمی دانیم جوابشان چیست.
نویسنده روزنامه الحیات سپس تاکید می کند: عربستان در قلب این طوفان بزرگ سیاسی منطقه ای واقع شده است. کشوری عظیم و ثروتمند با ثبات سیاسی که البته رفته رفته به سمتی می رود که متزلزل شود. در حالی که به دلیل روابط گسترده ریاض با پایتخت های عربی جهان انتظار می رفت که عربستان تاثیری به سزا در تحولات جاری در خاورمیانه عربی بگذارد شاهدیم که روز به روز تاثیر خود را از دست می دهد و تحولات با چنین سرعتی پیش می روند بدون این که دولت عربستان بتواند کاری از پیش ببرد.
در ادامه این یادداشت آمده است: عربستان در حال حاضر به شکلی عراق را از دست داده که روز به روز خط ارتباطی بغداد – ریاض ضعیف و ضعیف تر می شود. این در حالی است که عربستان از 1973 بر روی رابطه خود با عراق سرمایه گذاری های کلان کرده و حتی در اوج جنگ کویت سرمایه های خود را از آن خارج نکرده بود. در حالی که این کشور یکی از مهمترین همسایگان ما است و ما به عراق نیاز استراتژیک داریم. در مقابل هر چه عربستان از عراق خارج می شود ایران جای آن را بیشتر پر می کند. اکنون ایران صاحب چنان جایگاهی در عراق است که ایالات متحده امریکا به عنوان کشور متخاصم ایران و رقیب منطقه ای آن برای حفظ مصالح خود مجبور است از دریچه ایران به عراق بنگرد. در حالی که هیچ اثری از وجود عربستان در این معادله نیست. آیا واقعا این مساله برای دستگاه سیاست خارجی عربستان قابل قبول است؟
نویسنده این یادداشت سپس به سوریه اشاره می کند و می نویسد: هنگامی که به سیاست خارجی عربستان در قبال سرزمین شام نظر می اندازیم به یاد سرمایه گذاری های سیاسی و اقتصادی سی ساله خود در این کشور می افتیم. سرمایه گذاری هایی که از زمان حافظ اسد، در رابطه ریاض با دمشق انجام شد و تلاش هایی که مرحوم حافظ اسد در ایجاد توازن در روابط عربی – عربی و عربی – ایرانی داشت. اکنون همگی این تلاش ها و سرمایه گذاری ها نقش بر آب شده است. دیگر ما اثری از محور عربستان – سوریه – مصر در تقابل با اسرائیل که در جریان جنگ اکتبر (رمضان) تاثیری به سزا داشت، نمی بینیم. از آن طرف لبنان را هم از دست داده ایم، دولت وابسته به حزب الله در حالی زمام امور را در این کشور در دست گرفته است که دیگر شاهد هیچ اثری از عربستان در لبنان نیستیم و دولت این کشور بیش از آن که سیاست هایش را با ریاض هماهنگ کند با تهران هماهنگ می کند.
در پایان این یادداشت آمده است: بی شک وضعیت مطابق میل عربستان نیست. عربستان هیچ گاه پیش بینی نمی کرد که سیر تحولات خاورمیانه چنین مسیری را در پیش بگیرد. ولی چه بخواهیم چه نخواهیم روابط منطقه ای عربستان محدود به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس شده است که هیچ سابقه تاریخی ای ندارند. حرف برای گفتن بسیار است اما یک سوال بسیار ساده، آیا زمان تغییر و خانه تکانی در دستگاه سیاست خارجی و اندیشه دیپلماسی عربستان فرا نرسیده است؟
نظر شما :