رابطه آمریکا با رژیم صهیونیستی به کدام سمت می رود؟
کمک به تل آویو با توسل به دیپلماسی نرم
دیپلماسی ایرانی: باراک اوباما رسما با انجام مراسم تحلیف خود ، عنوان رئیس جمهور چهل و پنجم را به خود اختصاص داد. دموکراتی که چهار سال پیش با شعار تغییر به کاخ سفید راه یافت در حالی با رای مردم مجوز بقای در کاخ سفید برای دور دوم را هم دریافت کرد که آنچنان در عرصه سیاست خارجی و داخلی شاهد اعمال تغییرات شگرف نبودیم. استراتژی اوباما در حوزه خاورمیانه را بسیاری از تحلیل گران به توسل به دیپلماسی نرم به جای سیاست چکشی دولت های قبلی ، تعبیر کردند. اوبامایی که وعده برقراری صلح میان فلسطین و اسرائیل در دور نخست را داده بود شاهد بن بست بی سابقه در این مذاکرات بود. انتخابات سراسری در رژیم صهیونیستی هم کمتر از 24 ساعت دیگر کلید می خورد. انتخاباتی که بر اساس نظرسنجی ها برنده آن باید آقای بنیامین نتانیاهو نخست وزیر تندرو فعلی باشد. مردی که نه بحث صلح با فلسطین بلکه پرونده هسته ای ایران را در راس اولویت های کاری دولت دوم خود اعلام کرده است. قریب به یک هفته پیش اوباما در سخنانی پشت پرده که البته به مدد رسانه ها علنی شد با انتقاد از اوباما وی را سیاستمداری ترسو خوانده بود که بر مصالح رژیم صهیونیستی آگاهی ندارد. همزمان زمزمه هایی در خصوص ایجاد شکاف هایی میان واشنگتن و تل آویو هم به گوش می رسد. سیاست کلان اوباما در قبال این رژیم در دور نخست ، بررسی مانورهای به ظاهر ضداسرائیلی وی و پیام کابینه جدید او برای خاورمیانه را با دکتر محمد علی بصیری، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل امریکا در میان گذاشتیم:
باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا امروز با سوگند رسمی دولت دوم خود را آغاز کرد. همزمان اسرائیلی ها نیز برای انتخابات مهیا می شوند و پیش بینی ها حاکی از احتمال پیروزی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر فعلی این رژیم است. ارزیابی شما از رابطه دولت دموکرات امریکا و شخص اوباما در چهار سال گذشته با رژیم اسرائیل چیست؟
امریکا در چند دهه گذشته از نظر استراتژیکی نشان داده که متحد درجه یک اسرائیل است و در زمینه امنیت آن از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند و این رویکرد به روسای جمهور دموکرات و یا جمهوری خواه منتخب دو حزب مربوط نمی شود. البته باید اضافه کرد که در دیپلماسی امریکا تغییرات جزئی شاهد بودیم که برای جذب رقبای رژیم صهیونیستی که کشورهای عربی و اسلامی هستند، تاکتیک های خاصی را نسبت به دولت اسرائیل و یا جریان های میان آنها و کشورهای عربی اعمال کرده و یا موضع بی طرفانه ای اتخاذ می کند و حتی در ظاهر ژشت مخالفت با اسرائیل از خود نشان می دهد. اما واقعیت امر این است که ارتباط این دو دولت از پنج دهه گذشته وجود داشته و به قول بسیاری از اسرائیلی ها تلاویو تنها پایتخت آنها نیست، بلکه واشتنگتن دومین پایتخت برای آنها محسوب می شود. این رویکرد نشان می دهد که ارتباط آنها یک ارتباط ایدئولوژیکی، استراتژیکی و اقتصادی است و اگر شاهد هستیم که اوباما رویکرد خنثی داشته و یا در ظاهر خود را نسبت به سیاست های نتانیاهو معترض نشان می دهد، نمی توان اینگونه تعبیر کرد که تغییر اساسی در روابط و دیپلماسی آنها رخ داده است.
آیا امریکای تحت حکومت اوباما - ورای در نظر گرفتن استراتژی کلان حمایت از اسرائیل بی هیچ قید و شرط- شاهد نوعی سخت گیری بر این رژیم بوده یا خیر؟
خیر، به دلیل آنکه لابی های یهودی در امریکا بسیار قدرتمند عمل می کنند که حتی اگر تایید آنها نبود، اوباما هم بر سر کار نمی آمد و تا استمرار این تایید نباشد نیز بر سر قدرت باقی نمی ماند. بنابراین واقعیت ارتباط با اسرائیل این لابی ها هستند و روسای جمهور و یا وزرای خارجه گذرا هستند. باید اضافه کرد که در برخی موارد برای حل بحران های مقطعی ژشت های سیاسی گرفته می شود، همانند تحولاتی که در کشورهای عربی رخ می دهد و یا مساله هسته ای ایران، شکل دادن دولت دوم در فلسطین و مهار مقاومت آنها؛ اما هیچ گاه امریکا حاضر نیست که تمامیت و امنیت رژیم صهیونیستی را رها کرده و فدای مساله دیگر کنند.
نوآم چامسکی اوباما را به رئیس جمهوری منفعل در برابر اسرائیل و شهرک سازی های این رژیم تشبیه کرده است. آیا با این تعبیر موافق هستید؟ به زبان دیگر سیاست اوباما را در مقایسه با دیگر روسای جمهور امریکا در قبال اسرائیل چگونه ارزیابی می کنید؟
این سخن چامسکی باز هم دلیلی است بر پاسخی که در سوال بالا ذکر شد، بدین معنا که اگر اوباما در ظاهر سخت گیری هایی را نسبت به نتانیاهو می کند و از سوی دیگر در مقوله شهرک سازی و توسعه اراضی تحت اشغال که مهم ترین دغدغه فلسطینی ها در 50 سال گذشته بوده، شاهد هستیم که بسیار منفعل عمل می کند. به نظر می رسد تحرکات اوباما برای این بوده تا امریکا بتواند امنیت اسرائیلی که در دهه اخیر توسط جناح های اسلام گرا بیشتر تهدید شده، مدیریت و کنترل کند و البته به شیوه و سیاق متفاوت تری از روسای جمهور پیشین امریکا.
در حال حاضر فلسطین به عضویت ناظر در سازمان ملل درآمده و در بسیاری از جنبه ها از حمایت کشورهای اروپایی هم برخوردار است .آیا سیاست های خاصی از امریکا در چهار سال گذشته در قبال فلسطین را در این موفقیت های تشکیلات خودگردان می توانیم سهیم بدانیم؟ به بیان دیکر آیا امریکا در پشت پرده برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل به فلسطینی ها امتیازی داده یا می دهد؟
اگر برای امتیاز دادن به فلسطینی ها، رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار دهند، امتیاز اساسی و پایه ای نیست. این امتیاز در حدی است که تا امنیت و تمامیت ارضی اسرائیل متزلزل نشود. به معنای دیگر امتیاز در حد حفظ ستون اسرائیل با کاهش فشار و نا امنی بر آن از سوی فلسطینی هاست. اما اینکه امریکا قصد داشته باشد تا اسرائیل را تضعیف کرده و به سمتی که مضمحل شده و یا یک دولت هم تراز قدرت فلسطین شود و یا پایین تر از دولت های عربی، اساسا در استراتژی امریکا و متحدین گذشته آنها نبوده، نیست و نخواهد بود.
کابینه دولت دوم آقای اوباما بسیار جنجال آفرین شده است. مطرح شدن نام افرادی چون جان کری برای وزارت خارجه و چاک هگل برای پست وزارت دفاع خشم اسرائیلی ها را برآنگیخته است. تحلیل شما از معرفی این افراد برای پست های کلیدی از سوی اوباما چیست؟ آیا پیام تلویحی در این انتخاب ها برای اسرائیل نهفته است؟
دیپلماسی اوباما، دیپلماسی نرمی برای مهار دشمنان و همکاری با دوستان بوده است و این رویکرد ادامه همان دیپلماسی است که اوباما قصد داشت تا مسائل داخلی و خارجی امریکا را تغییر دهد (در راستای شعار تغییری که می داد). اوباما در این دوره یک گام به سمت دیپلماسی نرم برای مدیریت بحران های منطقه و تحولاتی که با آن دست به گریبان بودند همانند بحث عراق، افغانستان و بحث پرونده هسته ای ایران و صلح اعراب و اسرائیل برداشته است. اما این حرکت ها نمایشی است برای پیشبرد اهداف کلان آمریکا در منطقه. اما اساسا دعوای میان اسرائیل و امریکا دعوای زرگری است.
دولت دوم اوباما در حالی آغاز به کار می کند که ما در مصر شاهد حکومت داری جریان اخوان و اسلام گراها هستیم. طبق قرار اعلام شده محمد مرسی در اواخر ماه مارس به امریکا سفر خواهد کرد. این در حالی است که هیات های امریکایی دایما به قاهره رفت و آمد دارند. پیش بینی شما از تعامل میان دولت اخوانی مصر و البته در نگاهی کلی تر جریان فعال اخوان در سرتاسر منطقه با امریکا در دولت دوم چیست؟
تحلیل شخصی من این است تحولاتی که در منطقه رقم خورد، در حقیقت همان تحولاتی بود که امریکا در عراق دوره صدام حسین عمل کرد. در دوره صدام حسین امریکا متوجه شد که اگر بر این کشور دست بگذارند، این دولت توسط جریان های مخالف به ویژه جریان های اسلام گرا به اندازه ای تضعیف شده که اگر به حال خود رها شود، جمهوری اسلامی ضد منافع امریکا و اسرائیل در عراق روی کار خواهد آمد. امریکا سناریوی یازده سپتامبر را طراحی کرد و با عملیات قابل کنترل اجازه ندادند تا چنین اتفاقی رخ دهد. اگر چه با ده سال هزینه نهایتا دولتی در عراق برسر کارآمده که آنچنان هم مورد طبع و رضایت آنها نیست. اما در حقیقت این مساله برای مهار عراق پیش دستی بود. درمنطقه نیز گرایش ملت ها به اسلام سیاسی در دهه اخیر برای آنها وحشت ایجاد کرده بود که دولت های وابسته به آنها ساقط خواهند شد و دولت های صرف اسلام گرای ضدامریکایی بر سر کار خواهند آمد. در نتیجه امریکا دخالت در تحولات کشورهای منطقه از جمله مصر ر رویه کاری خود قرار داد و جریان هایی را از این جنبش ها روی کار می آورند که در عمل نه تنها ضد امریکا و اسرائیل نیستند، بلکه با ظاهری متفاوت در همان راستای اتحاد با آنها پیش می روند. تنها جنبش و انرژی مردم را با این تغییر ذائقه آرام و سرگرم می کنند. محمد مرسی و جریان اخوانی که امروزه در مصر به قدرت رسیده است، در بحث ائتلاف با امریکا و اسرائیل و یا ضدیت با اسلام و جمهوری اسلامی تفاوت فاحشی با حسنی مبارک ندارد.
بنابراین اگر ارتباط و هماهنگی ها میان مصری ها و امریکا وجود نداشت، ما امروزه شاهد چنین روندی نبودیم. به معنای روشن تر از پشت صحنه مسائل را مدیریت می کنند . این تحولات ظاهر انقلاب و دگرگونی و مولفه انتخابات را در خود جای می دهد اما جریان های جدیدی به قدرت می رسند که اساسا با اسرائیل ضدیت آنچنانی ندارند و تهدید کننده منافع امریکا نیز نیستند. جریان هایی که با دولت های ضد غربی از جمله جمهوری اسلامی ایران آنچنان سر آشتی و اتحاد ندارند.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
انتشار اولیه: دوشنبه 2 بهمن 1391 / باز انتشار: جمعه 6 بهمن 1391
نظر شما :