الگوهای باراک اوباما در دور دوم حضور در کاخ سفید
از این مردان بیاموزید آقای رئیس جمهور
دیپلماسی ایرانی : ذکر چندنکته نه چندان قابل توجه رسانه ها در خصوص انتخابات اخیر ریاست جمهوری در آمریکا چندان هم خالی از لطف نیست : پیش از آنکه که پرزیدنت اوباما مجدداً در انتخابات پیروز شود،تنها یکبار در ایالات متحده، سه رئیس جمهور دو دوره ای پشت سرهم در قدرت حضور داشتند و آن حدود 200 سال قبل بود : توماس جفرسون، جیمز مدیسون و جیمز مونروئه.اوباما برای برنامه ریزی درمورد دور دومش،دو رئیس جمهور قبل از خود را دارد که برای الهام گرفتن از آنها باید احتیاط بیشتری کند : دوره ی دوم ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش،با جنگ عراق تیره وتار شد و همچنین با شکست وی در خصوصی کردن بیمه های اجتماعی همراه بود و بیل کلینتون در دور دوم با استیضاح به خاطر دروغ گفتن درمورد رابطه اش با کارآموزش روبه رو شد.پس شاید غیرمنتطره نباشد که تاریخ دانان و تحلیل گران به دنبال الگویی برای دور دوم اوباما باشند.در این جا نام شش رئیس جمهوری که اوباما می تواند از آنها تقلید کند را قید می کنیم:
1- آبراهام لینکلن
آلبرت هانت در بلومبرگ می گوید « اوباما و رهبران کنگره قبل از برنامه ریزی درمورد مذاکرات بودجه، باید فیلم کلاسیک جدید استیون اسپیلبرگ، یعنی لینکلن را ببینند» اوباما از لینکلن به عنوان یکی از الگوهایش نام برده است و فیلم اسپیلبرگ « به طور درخشانی نشان می دهد که سیاست مداران مانند او باید چه کارهایی انجام دهند،اموری که امروزه از آن اجتناب می شود : » برای رسیدن به اهداف مورد نظرباید از، مصالحه، محاسبه، بده و بستان سیاسی، توافق استفاده کرد» برای تصویب اصلاحیه 13 قانون اساسی (ممنوع شدن برده داری) آنچه لینکلن در آن زمان برای به دست آوردن آرای بعضی از قانون گذاران به آن متوسل شد « غرایض اشرافی گری» آنها و «حذف تعداد کمی از توافقات نامشخص» با بقیه آنها بود.اوباما ممکن است چند درس از فیلم لینکلن فرا بگیرد، آن طور که جان دیکرسون در اسلیت می گوید « با یک سخنرانی عالی نمی توان آرا را به دست آورد» اما اگر لینکلن امروزه می خواست صادقانه آرا را جذب کند «از اولین توئیت جان سالم به در نمی برد»
2- فرانکلین روزولت
دیکرسون در اسلیت می گوید «اوباما همانند لینکلن بارها به خاطر اندیشیدن زیاد و کند بودن، مورد سرزنش قرار گرفته است» آنتونی وودز در دیلی بیست می گوید «از دور رهبری کردن- که شما می توانید آن را به خود زحمت ندادن فرض کنید- که اوباما در دور دوم به آن نیاز دارد و باید مانند فرانکلین روزولت باشد» درس های این انتخابات این نبود که آمریکایی ها همکاری های فراحزبی می خواهند بلکه داشتن «دولت مؤثر» بود.به این معنا که دولت بتواند برای مالیات بیشتر برای ثروتمندان،اصلاحات لیبرالی مهاجرت،سرمایه گذاری در امور زیربنایی و دیگر اهداف مترقی تا زمانی که مستدل و منطقی باشند، مبارزه کند. «اکنون زمان آن است که پرزیدنت اوباما وانمود کند که ردای روزولت را برای عضلات لیبرالیسم پوشانده است» این لحظه رسیده است اگر وی برای فشار و فشار و فشار بیشتر آماده باشد.
3- توماس جفرسون
جان میاچام در نیویورک تایمز می گوید «اگر بخواهم پیشنهادی معتدل در مورد رئیس جمهور دیگری که قد بلند،آرام، سیاستمداری متفکر و نویسنده بود ارائه دهم وی جفرسون است» اوباما باید به قدرت نرمی که، سومین رئیس جمهور در اختیار داشت نگاه کند.جفرسون استاد غلبه بر قانون گذاران، از طریق راهکارهای قوی استراتژیک و اجتماعی بود. «صرف شام با رئیس جمهور – یا صبحانه یا ناهار یا قهوه یا گلف بازی کردن- یک دستاورد فراحزبی خیلی خوب را موجب نمی شود» اما آن طور که جفرسون فهمید، عمل متقابل اجتماعی «ایجاد یک راه در پرتگاه های ناهموار از طریق سیاست های آرام است» جاناتان کیپهارت در واشینگتن پست می گوید، بله براساس دور اول ریاست جمهوری اش « اوباما نیاز به انجام بازی خودش در این میدان دارد» این جا یک درس وجود دارد «این که توجه کردن اوباما به فرماندار جمهوری خواه نیوجرسی،کریس کریستی در حین و بعد از طوفان سندی، فریادهای انتقادی را تبدیل به خرخر کردن هایی در مراحل پایانی رقابت های ریاست جمهوری کرد»
4- رونالد ریگان
اوباما احتمالاً با اکثر سیاست های داخلی ریگان موافق نیست، اما وی را به عنوان یک رئیس جمهور متحول کننده مورد ستایش قرار می دهد.اولین چیزی که اوباما می تواند از موفقیت دور دوم ریگان فرا گیرد، اداره ی جسورانه ی کاخ سفید به مانند یک جایگاه قلدر مآبانه است.ادوارد ایزاک دوور در پولیتیکو می گوید «جاذبه ی ریگان، کشور را پشت سر توافق نامه با میخائیل گورباچف،بسیج کرد – ایجاد توافق مجدد بین ایالات متحد و شوروی مانند روابطی است که اوباما در آسیا به دنبال آن است- و منجر به اصلاحات مالیاتی 1986 شد که اوباما خواهان بازگرداندن آن به میزان قبل می باشد.
5- ریچارد نیکسون
نیکسون،البته وی دور دومش را به پایان نرساند ولی سفر تاریخی اش به چین مسیرش برای پیروزی در دور دوم را هموار کرد.مایکل هرش در نشنال ژورنال می گوید، اوباما دور دومش را با سفر تاریخی به کامبوج و میانمار (قبلاً به برمه معروف بود) آغاز کرد و اهداف هردو نفر برای این سفرها یکسان بود، نیکسون قصد داشت درهای چین را باز کند «تا از شوروی پیشی بگیرد» در حالی که اوباما می خواهد میانمار را لیبرالیزه کند «تا از چین پیشی بگیرد» براساس این چیزی که در حال حاضر مشاهده می شود « شبیه ترین رئیس جمهور در زمینه ی سیاست خارجی به اوباما،احتمالاً نیکسون،استاد غرغرو سیاست عملی می باشد» باید امیدوار باشیم که اوباما نسبت به سلف ماکیاولی تبارش توجه بیشتری به حقوق بشر داشته باشد.
6- لیندون جانسون
دیوید رنی در اکونومیست می گوید، ریچارد نیوستات مورخ، در رابطه با لیندون جانسون از اصطلاح «آزمون ماکیاولی» استفاده کرد،که در حقیقت از ارکان مهم حکومت کردن مؤثر است.اوباما نیاز دارد که دوستان و دشمنان، پی ببرند که وی بی باک است و از لحاظ سیاسی این مهارت را دارد تا آنها را تشویق یا تنبیه کند.او در دور اول این کار را انجام نداد، همان طور که به اندازه کافی وقت و انرژی برای قانون گذاران اختصاص نداد.در سوی دیگر، جانسون به طور عالی از «تهدید، پشتیبانی، تنبیه کردن، برای پیش برد ستیزه جو، قوانین استفاده می کرد» و صحبت کردن با 20 یا 30 نفر از اعضای کنگره در هر روز از دیگر اقدامات وی بود.تماس های شخصی ممکن است در سبک اوباما نباشد،ولی مانند جانسون،اگر وی بخواهد در دور دومش «برای کشور مبارزه کند مجبور است در واشینگتن هم به نزاع روی بیاورد»
نویسنده : پیتر وبر / منبع : ویک
نظر شما :