بحران غزه؛ اهداف و نتایج

۰۲ آذر ۱۳۹۱ | ۲۱:۳۷ کد : ۱۹۰۹۴۹۰ نگاه ایرانی
یادداشتی از دکتر سید محمد صادق خرازی،‌ معاون اسبق وزارت خارجه برای دیپلماسی ایرانی
بحران غزه؛ اهداف و نتایج

ديپلماسي ايراني:‌ در حالی که در روزهاي گذشته قاهره مركز رفت و آمد رهبران سیاسی براي يافتن راه حلی برای پایان بحران غزه بود، سوالی که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرد این بود كه كساني كه شعار مقاومت و دفاع از آرمان فلسطين سر مي دادند و سال هاي متمادی حمايت از اخوان المسلمین و ديگر سازمان هاي مشابه را به عنوان عمق استراتژيک سازماني خود تبلیغ می کردند اینک چگونه مي خواهند رفتار خود در قبال بحران غزه را توجيه كنند؟

علاوه بر اين،‌ اين سوال مطرح است كه هدف رژیم صهیونیستی از آغازحمله گسترده هوائی به غزه چه بود و آیا به اهداف خود دست یافت یا خیر؟ به نظر می رسد تحلیل رفتار اسرائیل در حمله به غزه بدون توجه به مسائل داخلی و رقابت هاي انتخاباتي احزاب سرزمين اشغالي امکان پذیر نباشد. همچنین نوع جديد روابط با اسرائيل آمریکا و سر خوردگي نخست وزير تندروي آن در حمايت بي نتيجه از رقيب جمهوریخواه رئيس جمهور فعلي در انتخابات اخير امريكا در اين زمينه مي تواند موثر باشد.

بايد توجه داشت كه تحولات دنياي اسلام در دوسال اخیر كه با عنوان بيداري اسلامي يا بهار عربي خوانده مي شود و عملکرد تند نتانیاهو در اسرائیل موجب شده که ديگر جریانات فكري و احزاب مخالف نتانياهو در اسرائیل انتقادات فراوانی نسبت به عملكرد دولت او داشته باشند و او امروز، در بن بستی گرفتار شده که برای فرار از آن دست به هر اقدام ماجراجویانه ای مي زند.

در كنار اين بايد توجه داشت كه واقعه بی سابقه در تاريخ مناسبات اسرائيل وامريكا از بدو تاسيس تاكنون رخ داده این است که برای اولین بار رهبران اسرائیل به طور صریح و بی پرده از نامزدی مشخص در انتخابات امر حمایت کردند که نتوانست به کاخ سفید راه یابد و بازنده شد. حمایت صریح نتانیاهو از میت رامنی و شکست او در انتخابات آمریکا، وضعیت بغرنج نتانیاهو در اسرائیل را بیش از پیش سخت تر کرد. اگر رامنی در آمریکا به قدرت رسیده بود، نتانیاهو وضعیت مستحکم تری پیدا می کرد. اما پیروزی اوباما، روابط سرد واشنگتن- تل آویو در چهار سال گذشته را سرد تر خواهد کرد.

علیرغم اینکه با انتخاب مجدد اوباما،‌خطوط اصلی سیاست خارجی و به ویژه در قبال اسرائیل نمی تواند تغییر چندانی پیدا کند ولی احتمال دارد باراک اوباما نگرش جدیدی به منازعه اعراب و اسرائیل پیدا کند. وی شاید به نقطه ای برسد و دریابد که آمریکا بیش از این نمی تواند به خاطر سیاست های افراطیون در تل آویو هزینه بدهد. لذا از دولت اسرائیل می خواهد که در رفتارهای خود در منطقه تجدید نظر کند و اصلاحاتی را در سیاست خارجی خود در دستور کار قرار دهد.

 این مسئله را می توان در عدم تمایل آمریکا از ورود نیروی زمینی اسرایئل به غزه مشاهده کرد. در حالی که پیش از این همواره آمریکا بی چون و چرا از سیاست های اسرائیل در قبال فلسطینیان حمایت می کرد، اینک اوباما با نوعی خویشتنداری با این مسئله مواجه می شود و اسرائيل را از ورود نيروهاي زميني خود به غزه بر حذر مي دارد.

به نظر مي رسد علاوه بر اهداف داخلي،‌ اسرائیل در حمله به غزه، در تلاش برای تضعیف قدرت بازدارندگي مجموعه نيروهاي فلسطيني، در پي ضربه زدن به توان گردانهای قسام و همچنين ارزیابی تسلیحاتی حماس و دیگر گروههای جهادی بود.

 تصور رژیم صهیونیستی بر این بود می تواند با کمترین هزینه زیرساخت های تسلیحاتی گروههای فلسطینی را تخریب کند تا از توان آنها برای ضربه زدن به اسرائیل در مواقع لزوم جلوگیری کند و بر ضریب امنیت خود بیفزاید. فارغ از این که توان نظامی حماس، بر قدرت بازدارنگی رژیم صهیونیستی فائق آمد و راکت های فلسطینی "گنبد آهنین" را در نوردیدند و در قلب اسرائیل به زمین نشستند. این مسئله نشان می دهد که اسرائیل درک درستی از توان نظامی فلسطینیان نداشته و در توهم قدرت خود به سر می برد.

اما آنچه که به عنوان یک نتیجه این جنگ باید مورد توجه قرار داد، تقویت رویکرد انقلابی و جهادی در منطقه است. در سالهای اخیر جریانی در منطقه به رهبری اردوغان به راه افتاد که مدعی بود که با شیوه هایی جدید می تواند با اسرائیل مقابله کند. این جریان تلاش کرد که از موج خیزش بیداری کشورهای عربی به نفع خود بهره بجوید و فکر خود را به این کشورها صادر کند ولی این جنگ، بحران و تناقض های این جریان را واضح کرد. مرسی درمصر با اين بحران مواجه شد که بالاخره در مقابل کشتار مردم بیگناه فلسطینی چه موضعی اتخاذ کند؟  از قدیم گفته اند که با حلوا حلوا دهن شیرین نمی شود؛‌ با حرف های قشنگ و دیپلماتیک مرسی و اردوغان هم زخم های تن فلسطین التیام نمی یابد. افكار عمومي امروز در منطقه به داوري رويكرد رهبران سياسي در قبال اين كشتار نشسته اند .

درواقع اين سوال براي مردم در جهان اسلام پيش مي آيد كه در حالي كه رهبران سنتی دنياي عرب و تركيه، كشتي های مملو از سلاح و مهمات براي معارضین مورد حمایت خود در سوريه ارسال می کنند، چگونه و با چه منطقي نسبت به حمايت تسليحاتي از فلسطينيان اقدام نمي كنند. این در حالی است که تا چند روز قبل،‌ فلسطينيان، غزل شجاعت و مجاهدت براي اردوغان میسرودند، و امروز نمي توانند رفتار پاردوكسيكال تركيه، سعودي، قطر و مصر را توجيه كنند.

 بنابراین يك نتیجه منطقی این جنگ مي تواند اقبال دوباره به رویکرد انقلابی سیاست خارجی در منطقه باشد که ایران و حزب الله نمادهای آن هستند. رژیم صهیونیستی به خوبی می دانست که در صورت تداوم حملات خود به غزه، موجبات بیداری جریان های جهادی خاورمیانه را ایجاد مي كند و شاید از این روست كه تن به آتش بس با فلسطينيان داد.

به هر حال آنچه می توان از بحران کنونی غزه برداشت کرد این است که کلاف سردرگم بحران های خاورمیانه و معادلات آن روز به روز پیچیده تر می شود و با سیاست های گذشته نمی توان با آن مواجه شد.

 آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی باید بدانند که معادله منطقه خاورمیانه بدون حضور همه قدرت های منطقه ای قابل حل نیست. شاید یکی از اهداف رژیم صهیونیستی برای حمله به غزه تضعیف و یا تعویق امکان ديالوگ بین ایران آمریکا و تحت الشعاع قرار دادن آن بود؛‌ ولی به نظر می رسد که بحران غزه برای اوباما بیش از پیش ثابت کرد که نیاز است که با ایران به عنوان منادی تفکر گفتگو و انقلابی و جهادی در منطقه به تعامل بپردازد تا بخشی از مشکلات منطقه از سوریه تا غزه با حمایت ایران حل شود./ 16

کلید واژه ها: اسرائیل آمریکا


نظر شما :