با آشتی احتمالی ایران و غرب

سر اعراب بی کلاه می ماند

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۸:۳۱ کد : ۱۹۰۰۹۲۱ اخبار اصلی
جبهه موجود در منطقه را می‌توان این گونه تقسیم کرد که یک طرف آن ایران، روسیه و چین ایستاده‌اند که یک هم‌پیمانی جدیدی را ایجاد کرده‌اند که در برابر آنها، طرف دیگر جبهه، هم‌پیمانی سنتی غربی که شامل امریکا، اروپا و کشورهای عرب منطقه موسوم به کشورهای معتدل ایستاده‌اند.
سر اعراب بی کلاه می ماند
دیپلماسی ایرانی: روابط ایران و اعراب بیش از هر زمانی طی دو دهه اخیر به سردی گراییده است. می‌توان به صراحت گفت که جنگ سرد تمام عیاری میان دو طرف در گرفته است که هر روز ابعاد تازه‌ای به خود می‌گیرد. به هر نقطه از جامعه عربی نیز که بنگریم رویارویی غیر مستقیم دو جبهه را به روشنی می‌بینیم. سوریه، عراق، مصر، یمن، بحرین و لبنان همگی کشورهایی هستند که به نوعی محل نزاع غیر مستقیم ایران با کشورهای عربی به سردمداری عربستان سعودی محسوب می‌شوند. در این هیاهو کدام طرف می تواند بر دیگری چیره شود و مصالح خود را تامین کند، ایران یا کشورهای عربی به سردمداری عربستان که عموما هم دیکتاتوری هستند؟

روزنامه لبنانی الاخبار در تحلیلی به قلم خانم منا صفوان، روزنامه‌نگار یمنی تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد. وی می‌نویسد: باید اذعان کرد که جنگ سرد ولی آرامی میان ایران و اعراب در گرفته است. هر دو طرف از مصالح یکدیگر به خوبی آگاهند و خطوط قرمز یکدیگر خوب می‌دانند برای همین صف‌بندی‌های خود را به گونه‌ای انجام داده‌اند که اگرچه اعلام نشده است ولی هر دو طرف وسعت و گستردگی آن را به خوبی درک می‌کند. اعراب همانند همیشه محافظه‌کارانه فقط به فکر حفظ دوستان قدیمی خود هستند در عین حال تلاش می کنند که فاصله خود با دشمنانشان را حفظ کنند و همواره هم در حفظ مصالحشان افراط کرده‌اند. آنها فقط متحیر می پرسند که بدین ترتیب باز هم آیا ممکن است شعله‌های جنگ شعله‌ور شوند؟

وی در ادامه این یادداشت می‌نویسد: همه عناصری که بتوان از برآیند آنها جنگ را پیش‌بینی کرد در منطقه وجود دارد. کشتارهای پراکنده که بتواند مقدمه یک جنگ باشد، کاهش ضریب امنیتی منطقه، افزایش قیمت نفت، بزرگ‌نمایی در اتفاقاتی که در منطقه جریان دارد، گسترش ناوهای جنگی و در کنار همه اینها، حملات بی‌امان رسانه‌ای که دیگر مصالح ملی و میهنی را زیر پا می‌گذارند. در این درگیری گسترده کسی نمی‌تواند بگوید که من جایی نایستاده‌ام و می‌خواهم بی‌طرف بمانم. کل منطقه در تب این التهاب به سر می‌برد.

در ادامه این یادداشت آمده است: جبهه موجود در منطقه را می‌توان این گونه تقسیم کرد که یک طرف آن ایران، روسیه و چین ایستاده‌اند که یک هم‌پیمانی جدیدی را ایجاد کرده‌اند که در برابر آنها، طرف دیگر جبهه، هم‌پیمانی سنتی غربی که شامل امریکا، اروپا و کشورهای عرب منطقه موسوم به کشورهای معتدل ایستاده‌اند. در این میان کشورهای کوچک عربی جزئی از این قاعده محسوب می‌شوند و می‌توان گفت حکم ابزارهای تاکتیکی این میدان را دارند. کشورهای بزرگ که دستی در تحولات منطقه دارند، می‌گویند که به فکر حفظ مصالح مردم منطقه هستند و هر کدام به نوعی تلاش می‌کند با حفظ منافع خود قواعد بازی را به نفع خود تغییر دهد. اما در این میان نام هیچ کدام از کشورهای عربی را در زمره کشورهای بزرگ نمی‌بینیم. نامی از ایران می‌آید ولی نامی از رقبای عرب آن به عنوان کشورهای بزرگ نمی‌آید. حتی قطر و عربستان که ادعای تولی جهان عرب را به دوش می‌کشند بیش از آن که آنها را کشورهای بزرگ منطقه بنامند آنها را مجری برنامه‌های کشورهای بزرگ دیگر می‌دانند. بیشتر کشورهای عرب در حال حاضر یا درگیر جنگ داخلی هستند یا در دیگر کشورهای عربی خود را درگیر جنگ داخلی آنها کرده‌اند. یعنی همان رفتاری که قطر و عربستان در سوریه، یمن و بحرین دارند.

خانم صفوان در ادامه می‌نویسد: در این میان هیچ جنگی میان ایران و ایالات متحده امریکا در نگرفته است، هر دو طرف مصالح یکدیگر را می‌دانند و به خصوص ایالات متحده امریکا می‌داند که در کجا دخالت نکند تا متحمل هزینه‌های سنگین نشود. به جرات می‌توان گفت امریکای فعلی با امریکای دوران بوش تغییر کرده است. در حال حاضر واشنگتن هر کاری می‌کند که متحمل هزینه‌های اضافی به خصوص هزینه‌های سرسام‌آور جنگ نشود، برای همین به نوعی ناگفته، قدرت، مصالح و نفوذ ایران در منطقه را به رسمیت شناخته و بر خلاف آن‌چه تصور می‌شود تلاش می‌کند که با این ویژگی‌های ایران تعامل کند. برای همین نیروهای نظامی خود را در منطقه حفظ کرده ولی جنگنده‌هایش را از منطقه خارج کرده است. ایران که دیگر این روزها توانایی‌های هسته‌ای‌اش را تکمیل کرده، به خوبی می‌داند که از چه موقعیت استثنائی برخوردار است، امریکا تا چه اندازه ضعیف شده و تا چه اندازه فرصت دارد تا قدرت خود را در منطقه به نمایش بگذارد و هیمنه خود را گسترش دهد. آن دسته از افرادی که می‌گویند ایران در وضعیت سختی به سر می‌برد و از آینده خود نگران است باید گفت اگر ایران ترسیده بود، هیچ گاه ابایی نداشت که به مخاصمانش نفت نفروشد و مشتریان ثروت سیاهش را خود انتخاب کند. این حرکت چیزی جز موضع قوت ایران در برابر نقاط ضعف معاندانش نیست.

وی سپس می‌نویسد: کشورهای مدعی جهان عرب باید بپذیرند که در چنین فضایی منزوی مانده‌اند. آنها باید بدانند که از گردونه توزیع مصالح منطقه جا مانده‌اند و به رغم ادعایی که از ثروت نفت دارند و می‌خواهند با این ثروت مانور قدرت دهند، هیچ کس به آنها جز در چشم ابزاری برای مصالح خود نمی‌نگرد. اعراب باید بپذیرند که در فضای دموکراسی‌خواهی عربی و انقلاب‌هایی که در کشورهای استبدادزده آنها روی داده چاره‌ای جز یافتن راهی برای برون رفت از مخمصه‌ای که دچار آن شده‌اند و متاسفانه عده‌ای از آنها نمی‌خواهند آن را ببینند، ندارند.

خانم صفوان یادداشت خود را این گونه به پایان می‌رساند: کشورهای جهان عرب نمی‌توانند نه خودشان را درک کنند نه همسایگانشان را. آنها تبدیل به اسب ماجراجویان غربی شده‌اند، واقعیتی که در محیط پیرامونی آنها می‌گذرد ثابت می‌کند که آنها قافیه را باخته‌اند، در این بی‌ثباتی منطقه‌ای ایران و غرب به نوعی با یکدیگر کنار خواهند آمد و این آنها هستند که در نهایت بازنده این میدان خواهند بود.

 

نظر شما :