
نخستین دیدار جدید
در درونم غافل بودم. وقتی که به خانه ایریک رسیدم، زندان را فقط در سرم درک می کردم. إحساس می کردم که زندانی خودم هستم.
ادامه مطلبدر درونم غافل بودم. وقتی که به خانه ایریک رسیدم، زندان را فقط در سرم درک می کردم. إحساس می کردم که زندانی خودم هستم.
ادامه مطلببعد از فرارمان که در رسانهها اعلام شد، که سبب شد جلادهای ما بفهمند هزینه شکنجه ما چقدر است، به مشکلی برای شاه تبدیل شدیم. غیرممکن بود که بتواند از ما خلاص شود، کما اینکه نمی توانست مقابل دوربین های خبرنگاران آزادیمان را برگرداند. ویلایی با دیوارهای خیلی بلند در طرجا، چند کیلومتر دورتر از مراکش که یک منطقه اعیاننشین برای طبقه بورژوازی در کازابلانکا بود، به ما داده شد.
ادامه مطلبپرویز افشاری در یادداشتی در معرفی کتاب «زنبقی در مرداب» می نویسد: بخش اول حدود ۱۰۰ صفحه و در سه فصل عمدتا به بیان زندگی خانوادگی و دوران کودکی و نوجوانی در یکی از روستاهای بخش بستان از توابع شهرستان دشت میشان و چگونگی ادامه تحصیل در مقاطع مختلف و اشتغال بکار در حین تحصیل و قبولی در چندین دانشکده و سرانجام استخدام در رسته سیاسی وزارت امور خارجه با درجه ممتاز اختصاص یافته و با شرح حوادث این دوره، از اساتید خود به نیکی یاد و به برخی از مصائب زندگی شخصی و اداری خود نیز اشاراتی کرده است.
ادامه مطلب