آنچه در گفتگوهای اندیشمندان دو کشور مطرح شد

ایران، روسیه و یک جهان پر آشوب

۰۶ خرداد ۱۳۹۶ | ۱۹:۳۰ کد : ۱۹۶۹۲۱۶ آسیا و آفریقا نگاه ایرانی خاورمیانه
ماندانا تیشه‌یار، عضو هیات علمی موسسه آموزش عالی اکو، دانشگاه علامه طباطبائی گزارشی از مباحث مطرح شده در نشست اندیشمندان ایران و روسیه برای دیپلماسی ایرانی ارائه کرده است.
ایران، روسیه و یک جهان پر آشوب

نویسنده: ماندانا تیشه یار، عضو هیات علمی موسسه آموزش عالی اکو، دانشگاه علامه طباطبائی

دیپلماسی ایرانی: در سال های اخیر، مفاهیم تازه ای به عرصه سیاست خارجی کشورها راه یافته اند. «دیپلماسی اندیشمندان» از آن دست مفاهیم است که بر گفتگو و دوستی میان روشنفکران، تحلیلگران و صاحبنظران میان کشورها با یکدیگر و تاثیرگذاری ایشان بر ایده ها و سیاست های تصمیم گیران دولتی، تاکید دارد. در میان انبوه رفت و آمدهای دیپلماتیک میان تهران و مسکو در سال های اخیر، آمد و شدهای علمی و گفتگوهای میان اندیشمندان دو کشور نیز کم کم گسترش یافته است. در روزهای پایانی فروردین ۱۳۹۶ یکی از این نشست های علمی دوجانبه در هوای نه چندان بهاری مسکو برگزار شد و در آن شماری از اندیشمندان دو کشور، با دو نگاه ایرانی و روسی به بررسی اوضاع و احوال جهان پرداختند. در این نوشته تلاش کرده ام تا با دسته بندی موضوعاتی که درباره آنها گفتگو شد، تصویری از دیدگاه های این اندیشمندان درباره جهان امروز را نمایش دهم.

این آمریکای جهانخوار!

گفتگوی اندیشمندان روس با همتایان خودشان، محدود به ایرانیان نیست، چند روز پیش از این نشست، روس ها و چینی ها بر روی همان صندلی ها نشسته و درباره اوضاع و احوال جهان به گفتگو پرداخته بودند. چینی ها اگرچه دیگر چندان کمونیست به نظر نمی رسند، اما ایده های مائو را هنوز فراموش نکرده اند؛ به ویژه آن جمله معروفش که گفته بود امپریالیسم آمریکا همیشه همین بوده! و حالا روس ها دل نگران از سیاست های رییس جمهور تازه به قدرت رسیده آمریکا، خیلی زود از خیال خوش گسترش روابط آمریکا و روسیه در دوران ترامپ بیرون آمده اند و دوباره همان دشمنی ها و رقابت های پیشین را پیش روی خود می بینند. نشستن روبروی تلویزیون و گوش دادن به سخنرانی های ترامپ، این روزها سرگرمی اصلی تحلیلگران روس شده است. و با این همه، هنوز نتوانسته اند سر از رهیافت نوین آمریکا در حوزه سیاست خارجی این کشور در بیاورند. آنان هنوز به دنبال یافتن منطق رفتارهای ترامپ هستند و البته درک پیچیدگی های رفتاری مردی که سال ها در بخش خرید و فروش املاک کار کرده، بسیار دشوار است! جهان از یک بحران به سوی بحرانی دیگر می رود و روس ها از هم اکنون روزها را برای پایان یافتن ریاست جمهوری ترامپ می شمرند. آنها هنوز منتظرند تا ببینند که بالاخره رییس تازه کاخ سفید، سکان کشتی سیاست خارجی را به کدام سو می چرخاند.

 

از دید روس ها، سخنان تند سیاستمداران آمریکایی علیه این کشور در هفته های گذشته، خیلی بیشتر از حملات آنها به ایران بوده و برای همین بر این نکته تاکید دارند که نیاز به همکاری میان ایران و روسیه، بیش از همیشه است. اگرچه آنها بر این نکته اشاره دارند که ایران می تواند تاثیر زیادی بر سیاست خارجی آمریکا در کشورهایی مانند عراق و سوریه داشته باشد و این یک فرصت برای کاهش بحران در سطح منطقه است، با این همه دیدگاه های میان اندیشمندان روس یکسان نیست و می توان در تحلیل هایشان آشکارا دید که گاه ایران را رقیب خود در معادلات منطقه ای می دانند. آنها حتی نگرانی شان از شکل گیری همکاری های نزدیک میان ایران و غرب در آینده را نیز پنهان نمی کنند.

برخلاف روس ها، به نظر می رسد که ایرانی ها تحلیل نظری منسجم تری نسبت به رویکرد نوین سیاست خارجی آمریکا دارند. از دیدگاه آنان، با کنار گذاشته شدن دیدگاه های لیبرالی اوباما در زمینه همکاری آمریکا با همه طرف ها، امروزه از یک سو می توان بازگشت به سیاست قدیمی همکاری با دولت های اقتدارگرا در خاورمیانه از سوی واشنگتن را دید و از سوی دیگر، شاهد نظامی شدن سیاست خارجی آمریکا بود. کنار رفتن دیپلمات ها و روی کار آمدن ژنرال ها و استفاده از ابزار بمباران به عنوان بخشی از سیاست خارجی آمریکا، گویای آغاز عصر تازه ای در روابط خارجی این کشور است. با این همه، ایرانیان چندان مانند روس ها دغدغه ندارند. آنها بر این باورند که روابط بین الملل دیگر صحنه یکه تازی یک قدرت بزرگ نیست؛ بازیگران بسیاری در این عرصه نقش آفرینی می کنند و نادیده گرفتن نقش و جایگاه آنان توسط قدرت های بزرگ ناممکن شده است. از همین روست که نه تنها نظامی گری نمی تواند راه حل خوبی برای بحران های موجود باشد؛ بلکه قدرت های بزرگ باید خیال حل مشکلات جهان از راه زد وبندهای دوجانبه را نیز از سر به در کنند.

بازی بد ترک ها!

در سال های اخیر ترکیه گردش های ناگهانی زیادی را در تصمیمات سیاست خارجی خود پی گرفته است. نمونه تازه آن را می توان در پشتیبانی ترک ها از حمله نظامی آمریکا به سوریه دید. این در حالی بود که در هفته های اخیر، آنان به همراه همتایان ایرانی و روس خود به آستانه رفته و درباره راه حلی غیرنظامی برای حل بحران همسایه جنوبی خود به گفتگو نشسته بودند. از همین روست که ایرانی ها و روس ها هر دو معتقدند رفتارهای متناقض ترکیه موجب افزایش بی اعتمادی در همکاری های منطقه ای و یافتن راه حل برای بحران سوریه می شود.

با این همه، بر این باورند که همه پرسی ترکیه که آشکارا نشان از دوقطبی شدن جامعه این کشور دارد، می تواند ترک ها را به در پیش گرفتن مواضع معتدل تری در آینده وادار کند. در این زمینه هم البته روس ها از ایرانی ها بدبین تر هستند. از دید آنان، ترامپ و اردوغان هر دو جزو آن دسته از سیاستمدارانی به شمار می آیند که به هیچ ارزشی باور ندارند و تنها به دنبال رسیدن به نتایج مورد نظر خود هستند.

دهشت افکنان؛ بازیگرانی تازه در صحنه سیاست جهان

تروریست ها این سال ها بلای جان بسیاری از کشورها شده اند. آنان از بازیگرانی ملی، به سطح منطقه ارتقا یافته اند و اینک سر آن دارند که قلمرویی فرامنطقه ای برای خود دست و پا کنند. پیوند دادن غرب آسیا به آسیای مرکزی و افزایش عرصه جولان برای رفت و آمد میان سرزمین های این دو منطقه، هدف اصلی دهشت افکنان به شمار می رود. امروزه پرسش اصلی آن است که اگر سفره اینان از سوریه برچیده شود، این همه نیرو به کجا خواهند رفت؟ بازگشت این مردان کارآزموده با آن دیدگاه های تندروانه به خانه و کاشانه شان چه اندازه می تواند به گسترش ناامنی در این دو منطقه از جهان بیانجامد؟ از دید اندیشمندان ایرانی، الگوی رویارویی با تندروی از راه پشتیبانی از دیدگاه های سکولار، دیگر نمی تواند پاسخی در خور برای این وضعیت باشد. از این رو، می توان در پی آن بود که با گسترش ایده های اسلام میانه رو و اعتدال گرا و نیز گسترش فرهنگ خردورزی و صلح دوستی در جوامع مدنی در آسیای مرکزی و غرب آسیا، عرصه را بر گسترش اندیشه های تندروانه تنگ تر کرد. گفتگو و مداراجویی، از افغانستان تا سوریه، کلید کاهش تنش در این جوامع به شمار می رود.

روس ها اما بیش از آنکه بر لزوم برچیدن بساط گروه های تندرو تاکید کنند، با نگاهی رئالیستی از هم اکنون به دنبال تقسیم قدرت در سوریه پسابحران هستند. آنان در منطقه ای که آن را همچون دیگی جوشان می دانند، از هم اکنون سر آن دارند که راه خود را از ایران جدا کنند. از دید اندیشمندان روس، برپایی یک دولت سکولار در سوریه، مطلوب ترین گزینه به شمار می آید در حالی که از دیدگاه آنان، ایران به دنبال پشتیبانی از یک دولت علوی تبار برای حفظ قدرت خود در هلال شیعی است. روس ها البته نتوانستند پاسخ درستی به این پرسش بدهند که آیا دولت بشار اسد که برآمده از حزب بعث در این کشور است، یک دولت سکولار به شمار نمی آید؟ و آیا در میان گروه های سیاسی گوناگون در سوریه، می توان گروهی قوی تر و سکولارتر از حزب بعث که متشکل از گروه های مذهبی گوناگون این کشور هست، یافت؟ و البته در پیش بینی آینده سوریه، روس ها نه تنها بر این باورند که این بحران سال ها به طول خواهد انجامید، بلکه پایان آن را همراه با تجزیه این کشور می بینند. از دید ایشان، کشور سوریه، آنگونه که تا پیش از ۲۰۱۱ بر روی نقشه جهان بود، به تاریخ پیوسته است.

این در حالی بود که از دید ایرانی ها، دوره اندیشیدن به کنار گذاشتن اسد به پایان رسیده و دامنه ناآرامی ها چنان گسترده شده که تغییر رژیم در این کشور، تنها به شعله ور تر شدن آتش بحران خواهد انجامید. هدف بازیگران نیز در این کشور بسیار متفاوت از یکدیگر شده است. در حالی که آمریکا به دنبال تشکیل یک منطقه نفوذ است، روسیه به تقویت حضور خود در مدیترانه می اندیشد، اروپا به دنبال افزایش امنیت در درون مرزهای خود است، اسراییل خواهان تداوم کم و بیش بحران و کاهش حضور ایران بوده، اردن سیاست بی طرفی منفی را پیشه کرده، مصر از اسد در برابر اخوان پشتیبانی می کند، عربستان تمرکزش را از سوریه به سوی یمن برده، ترکیه به دنبال هژمونی منطقه ای، کنترل کردها و تغییر موازنه قوا به سود خود است، و ایران همراه با پشتیبانی از اسد، به دنبال یافتن راه حلی سیاسی برای حل هرچه زودتر بحران است. از دید ایرانیان، حتی حمله نظامی به سوریه از سوی آمریکا، می تواند نشانه ای برای تمایل این ابرقدرت برای حضور پررنگ تر خود در زمینه حل و فصل هرچه سریعتر این بحران باشد. هرچند که روس ها بر این باور بودند که این حمله، بیش از هر چیز، هشداری به روسیه و چین در قبال مواضع جهانی شان در برابر آمریکا به شمار می آید.

این بخش از گفتگو، با یک شوخی به سبک روسی به پایان رسید: «ما آنقدر سوریه را دوست داریم که دلمان می خواهد چند سوریه داشته باشیم!»

به دنبال یک اوراسیای نوین

در هفته های پیش رو، رییس جمهور روسیه راهی پکن می شود تا در همایش بزرگ راه ابریشم شرکت کند. روس ها که برای بیش از ۲۰۰ سال کوشیدند تا اروپایی به شمار آیند، اینک چند سالی است که در تلاشند تا جایگاه کشورشان را بر روی نقشه ژئوپلیتیک جهان تغییر داده و از حاشیه اروپا، به مرکز اوراسیا بروند. بازتعریف هویت روسی در چهارچوب رویکرد اوراسیایی، امروزه از مهمترین گفتمان های هویتی در میان روشنفکران روس به شمار می رود. اما دغدغه ها در اوراسیا نیز کم نیستند. اینجا می تواند منطقه بحرانی آینده باشد. اندیشه های تندروانه از آسیای مرکزی تا قفقاز همه جا به چشم می خورند. از این روست که همسایگی مشترک میان روسیه، ایران و چین با این منطقه می تواند زمینه ساز همکاری های اوراسیایی برای پیگیری سه هدف اصلی باشد: امنیت، توسعه و نهادسازی. در زمینه امنیت، از دید روس ها، احترام به حاکمیت دولت های منطقه از اهمیت ویژه ای برای رهبران این جمهوری ها برخوردار است و البته هرگونه تغییر رژیم سیاسی در این کشورها، می تواند قدرت را به دست تندروهای مذهبی بیاندازد. در حوزه توسعه، پیشنهاد روس ها آن است که به جای الگوهای قدیمی راه اندازی مناطق آزاد بازارگانی، باید به دنبال سرمایه گذاری های مشترک در این منطقه بود و در زمینه نهادسازی، تشکیل سازمان های منطقه ای، از اولویت ویژه ای برای ایشان برخوردار است.

ایرانی ها نیز منطق ژئوپلیتیک خود را در این زمینه دارند. از دید آنان، پروژه راه ابریشم نوین چین، بیش از آنکه تامین کننده منافع اقتصادی این کشور باشد، راهی برای گسترش نفوذ آرام چین در گستره ای بزرگ از جهان، از شرق آسیا تا شمال آفریقاست. نباید فراموش کرد که ۶۰ کشوری که چین برای پیشبرد پروژه جاده ابریشم در آنها برنامه ریزی کرده، برپایه الگوهای ژئوپلیتیک کلاسیک، یا در قلب زمین (هارتلند) جای دارند و یا در هلال پیرامونی (ریملند) نشسته اند و کلیدی ترین نقاط جهان از منظر جغرافیای سیاسی به شمار می روند. پیشنهاد ایران، همکاری با چین و همزمان با آن، همکاری ایران و روسیه با دیگر کشورهای منطقه برای تعریف سناریوهای تازه ای از راهبردهای ژئوپلیتیک برای جلوگیری از برهم خوردن موازنه قوا در سال های آینده است. در واقع، ایرانیان بر این نکته تاکید دارند که رقابت میان ایران و روسیه در زمینه های ترابری و ساخت راه های پیوند آسیا و اروپا، به سود هیچ یک از این دو کشور نخواهد بود و بهتر آن است که برنامه های مشترکی مانند راهگذر شمال ـ جنوب و دعوت از کشورهای گوناگون برای پیوستن به این پروژه را به طور مشترک دنبال کنند. آنان همچنین با اشاره به روابط اقتصادی نه چندان گسترده میان دو کشور، گفتند که باید تلاش کرد تا همکاری های اقتصادی دوجانبه و منطقه ای میان ایران و روسیه، کمتر از حوزه نوسانات سیاسی آسیب ببیند. در واقع، تاکید بر لزوم گسترش رویکرد «منطقه گرایی» در ساختار سیاست خارجی دو کشور، الگویی بود که ایرانیان آن را برای پیشبرد منافع هر دو کشور مناسب می دانستند.

روس ها نیز بر گفتگوی چین ـ ایران ـ روسیه درباره مسایل مربوط به منطقه مشترک میان این سه کشور تاکید داشتند. اما آنان درباره افزایش فعالیت های چین چندان بدبین نبودند و آن را برخلاف منافع روسیه نمی دانستند. این شاید از آن رو بود که از دید ایشان، چینی ها تنها به دنبال به دست آوردن بازارها و افزایش ثروت خود هستند. در این میان، اگرچه روس ها نیز به گسترش راهگذر شمال ـ جنوب، از هر دو سوی دریای کاسپین، بسیار روی خوش نشان می دادند، اما این نکته را نیز پنهان نمی کردند که نگران آن هستند که گسترش زیرساخت های ترابری در این حوزه، بیش از آنکه به نفع روسیه باشد، راهی برای افزایش همکاری های اقتصادی میان کشورهای این منطقه با اروپا به شمار آید.

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

گفتگوهای میان اندیشمندان ایرانی و روس درباره مهمترین مسایل سامانه جهانی، برای هر دو سوی این گفتگو از آن رو جذاب بود که می توانست جدای از ملاحظات سیاسی، زمینه ای برای فهم بهتر اندیشه های یکدیگر را فراهم کرده و دریچه ای تازه به جهان ذهنی این نخبگان فکری بگشاید. ایرانی ها و روس ها، در کنار فراز و نشیب های سیاسی در روابط دو کشور در سده های گذشته، همواره از سنت های روشنفکری در جوامع یکدیگر تاثیر پذیرفته و رویکردهایی نه چندان دور از هم در پیش گرفته اند. اینک فرصتی پیش آمده تا جهان تازه را نیز در کنار یکدیگر، از دو پنجره متفاوت، به تماشا بنشینند و به این بیاندیشند که چگونه طرحی نو برای رستگاری بشر، آنگونه که در ادبیات کهن هر دو سرزمین همواره جلوه گر بوده، دراندازند.

کلید واژه ها: ایران و روسیه ماندانا تیشه یار


نظر شما :